۱۶٬۸۸۰
ویرایش
خط ۱۳۷: | خط ۱۳۷: | ||
==فرق بين معناى «نبوت» و «رسالت»== | ==فرق بين معناى «نبوت» و «رسالت»== | ||
اين آيه، دلالت روشنى دارد بر اختلاف معناى نبوت و رسالت. البته نه به نحو عموم و خصوص مطلق، همچنان كه نزد علماى تفسير معروف شده كه «رسول»، آن كسى است كه مبعوث شده و مأمور به تبليغ هم شده باشد. و «نبى»، آن كسى است كه تنها مبعوث شده باشد. چه اين كه مأمور به تبليغ هم شده باشد، يا نه. | |||
چون اگر مطلب از اين قرار مى بود، لازم بود كه در آيه مورد بحث، از كلمه «نبى»، غير رسول اراده شود. يعنى كسى كه مأمور به تبليغ نشده، و اين با جمله «وَ مَا أرسَلنَا» كه در اول آيه است، منافات دارد. | |||
و اما ساير | و ما در مباحث نبوت، در جلد دوم اين كتاب، رواياتى از امامان اهل بيت «عليهم السلام» نقل كرديم كه دلالت مى كرد بر اين كه: «رسول»، آن كسى است كه ملك وحى بر او نازل مى شود و او، ملك را مى بيند و با او سخن مى گويد. ولى «نبى»، آن كسى است كه خواب مى بيند و در خواب، به او وحى مى شود. و در جلد سيزدهم اين كتاب، همين مطلب را از آيه «قُل لَو كَانَ فِى الأرضِ مَلَائِكَةً يَمشُونَ مُطمَئِنّينَ لَنَزَّلنَا عَلَيهِم مِنَ السَّمَاءِ مَلَكاً رَسُولاً» استفاده نموديم. | ||
و اما ساير حرف هايى كه در فرق ميان «نبى» و «رسول» زده اند، مثل اين كه «رسول»، كسى است كه مبعوث به شرعى جديد شده باشد و «نبى»، اعم از او و از كسى است كه شرع سابق را تبليغ كند، صحيح نيست. زيرا ما در مباحث نبوت اثبات كرديم كه شرايع الهى، بيش از پنج شريعت، يعنى نوح و ابراهيم و موسى و عيسى و محمّد «صلى اللّه عليه و آله و سلم» نيست، با اين كه قرآن تصريح كرده به رسالت عدۀ بسيارى از پيغمبران. علاوه بر اين كه هيچ دليلى بر اين فرق در دست نیست. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۵۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۵۵۴ </center> | ||
و نيز مانند گفته آن كسى كه گفته: «رسول»، كسى است كه داراى كتاب باشد و «نبى»، آن كسى است كه كتاب نداشته باشد. يا قول كسى كه گفته: «رسول»، كسى است كه كتاب داشته باشد، ولى فى الجمله نسخ شده باشد و «نبى»، كسى است كه چنين نباشد، كه اشكال وجه قبلى بر اين دو قول نيز وارد است. | |||
در | در جملۀ «فَيَنسَخُ اللّهُ مَا يُلقِى الشَّيطَانُ ثُمَّ يُحكِمُ اللّهُ آيَاتِهِ»، التفاتى از تكلم با غير به غيبت به كار رفته. اول فرموده: «ما نفرستاديم»، و در آخر فرموده: «خدا نسخ مى كند». و وجه اين التفات، اين است كه عنايت به ذكر و نام خدا و اسناد نسخ و احكام به قادر على الاطلاق را برساند. و به عين همين جهت بار ديگر لفظ جلاله را تكرار مى كند، و گرنه مى توانست بار دوم ضمير آن را به كار ببرد، و بلكه بايد به كار مى برد و قاعده آن را اقتضاء مى كرد، ولى ضمير به كار نبرده وضع اسم در جاى ضمير كرده. | ||
و نيز از همين باب است كه لفظ شيطان را دوباره | و نيز از همين باب است كه لفظ شيطان را دوباره آورده، با اين كه مى توانست و بلكه لازم بود ضمير آن را به كار برد و اين، بدان جهت است كه اشاره به اين نكته كرده باشد، كه القاء كننده كه شيطان است، خداوند هيچ اعتنايى به او و به كيد او ندارد. | ||
<span id='link382'><span> | <span id='link382'><span> | ||
ویرایش