۱۶٬۸۸۰
ویرایش
خط ۲۳۲: | خط ۲۳۲: | ||
و ثالثا: اين كه گفت: «همين آيه كلام فلاسفه را باطل مى كند كه گفته اند...» اشتباه است. براى اين كه مسأله مورد بحث فلاسفه، مسأله اى است عقلى، كه طريقه تحقيق در آن «برهان» است، و «برهان»، حجتى است مفيد يقين. اگر حجتى كه فخر و امثال وى عليه اين برهان اقامه نموده، و يا بعضى از آن حجت ها، آن طور كه خودشان ادعا نموده اند، برهانى باشد، باعث مى شود كه ديگر آيه در مقابل آن ظهورى نداشته باشد، و با در نظر گرفتن اين كه ظهور حجتى است ظنى، ديگر چطور تصور مى شود برهان آقايان با ظن به خلاف جمع شود؟ و اگر حجت ايشان برهان و مفيد علم نباشد، مسائل مورد نظرشان هم ثابت نمى شود، و وقتى ثابت نشود، ديگر حاجتى به ظهور آيه كه ظن به خلاف است، باقى نمى ماند. | و ثالثا: اين كه گفت: «همين آيه كلام فلاسفه را باطل مى كند كه گفته اند...» اشتباه است. براى اين كه مسأله مورد بحث فلاسفه، مسأله اى است عقلى، كه طريقه تحقيق در آن «برهان» است، و «برهان»، حجتى است مفيد يقين. اگر حجتى كه فخر و امثال وى عليه اين برهان اقامه نموده، و يا بعضى از آن حجت ها، آن طور كه خودشان ادعا نموده اند، برهانى باشد، باعث مى شود كه ديگر آيه در مقابل آن ظهورى نداشته باشد، و با در نظر گرفتن اين كه ظهور حجتى است ظنى، ديگر چطور تصور مى شود برهان آقايان با ظن به خلاف جمع شود؟ و اگر حجت ايشان برهان و مفيد علم نباشد، مسائل مورد نظرشان هم ثابت نمى شود، و وقتى ثابت نشود، ديگر حاجتى به ظهور آيه كه ظن به خلاف است، باقى نمى ماند. | ||
جملۀ «كُلُّ نَفسٍ ذَائِقَةُ المَوت»، همان طور كه تقرير و تثبيت مضمون «وَ مَا جَعَلنَا لِبَشَرٍ مِن قَبلِكَ الخُلد...» است، | جملۀ «كُلُّ نَفسٍ ذَائِقَةُ المَوت»، همان طور كه تقرير و تثبيت مضمون «وَ مَا جَعَلنَا لِبَشَرٍ مِن قَبلِكَ الخُلد...» است، همچنین توطئه و زمینه چینی برای جمله بعدی است، که می فرماید: | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۰۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۴۰۶ </center> | ||
«وَ نَبلُوكُم بِالشَّرِّ وَ الخَيرِ فِتنَةً». يعنى: ما شما را به آنچه كراهت داريد، از قبيل مرض و فقر و امثال آن، و به آن چه دوست داريد، از قبيل صحت و غنى و امثال آن، مى آزماييم، آزمودنى. گويا فرموده: هر يك از شما را به حياتى محدود، و مؤجل زنده مى داريم، و در آن حيات به وسيله خير و شر امتحان مى كنيم، امتحان كردنى. و سپس به سوى پروردگارتان بازگشت مى كنيد، پس به له و عليه تان حكم مى كند. | |||
در اين جمله، به علت حتمى بودن مرگ نيز اشاره كرده و آن، اين است كه اصولا زندگى هر كسى حياتى است امتحانى و آزمايشى، و معلوم است كه امتحان جن به مقدمه دارد و غرض اصلى متعلق به خود آن نيست، بلكه متعلق به ذى المقدمه است، و اين نيز روشن است كه هر مقدمه اى، ذى المقدمه اى دارد، و بعد از هر امتحانى، موقفى است كه در آن موقف، نتيجه امتحان معلوم مى شود. پس براى هر صاحب حياتى، مرگى است حتمى، و بازگشتى است به سوى خداى سبحان، تا در آن بازگشت، درباره اش داورى شود. | در اين جمله، به علت حتمى بودن مرگ نيز اشاره كرده و آن، اين است كه اصولا زندگى هر كسى حياتى است امتحانى و آزمايشى، و معلوم است كه امتحان جن به مقدمه دارد و غرض اصلى متعلق به خود آن نيست، بلكه متعلق به ذى المقدمه است، و اين نيز روشن است كه هر مقدمه اى، ذى المقدمه اى دارد، و بعد از هر امتحانى، موقفى است كه در آن موقف، نتيجه امتحان معلوم مى شود. پس براى هر صاحب حياتى، مرگى است حتمى، و بازگشتى است به سوى خداى سبحان، تا در آن بازگشت، درباره اش داورى شود. |
ویرایش