۱۶٬۸۸۰
ویرایش
خط ۱۹۹: | خط ۱۹۹: | ||
==بيان چگونگى برگزيدن موسى«ع» به رسالت، در كوه طور == | ==بيان چگونگى برگزيدن موسى«ع» به رسالت، در كوه طور == | ||
در اين | در اين آيات، داستان موسى «عليه السلام» را شروع كرده. در اين سوره، چهار فصل از اين داستان ذكر شده: | ||
اول : چگونگى برگزيدن موسى به رسالت در كوه طور، كه در وادى | اول: چگونگى برگزيدن موسى به رسالت در كوه طور، كه در وادى «طُوَى» واقع است، و مأمور كردنش به دعوت فرعون. | ||
دوم : با شركت | دوم: با شركت برادرش، او را به دين توحيد دعوت كردن، و بنى اسرائيل را نجات دادن، و اقامه حجت و آوردن معجزه عليه او. | ||
سوم : بيرون شدنش با بنى اسرائيل از مصر، و تعقيب فرعون و غرق | سوم: بيرون شدنش با بنى اسرائيل از مصر، و تعقيب فرعون و غرق شدنش، و نجات يافتن بنى اسرائيل. | ||
چهارم : گوساله پرستى بنى | چهارم: گوساله پرستى بنى اسرائيل، و سرانجام كار ايشان، و كار سامرى و گوساله اش. | ||
آياتى كه نقل كرديم تا به تفسيرش | آياتى كه نقل كرديم تا به تفسيرش بپردازيم، متعرض فصل اول از چهار فصل مذكور است. | ||
و اما | و اما اين كه آيات مورد بحث، به چه وجهى به ماقبل متصل مى شود؟ وجه اتصالش اين است كه آيات ماقبل مسأله توحيد را خاطرنشان مى ساخت، اين آيات نيز با وحى توحيد آغاز شده، و با همان وحى، يعنى كلام موسى كه گفت: «إنَّمَا إلَهُكُمُ اللهُ الَّذِى لَا إلَهَ إلّا هُو...»، و نيز كلام ديگرش درباره هلاك فرعون و طرد سامرى ختم مى شود، آيات قبلى نيز با اين تذكر آغاز مى شد كه قرآن مشتمل است بر دعوت حق و تذكر كسانى كه بترسند، و با مثل اين آيه ختم مى شد كه: «اللّهُ لَا إلَه إلَّا هُوَ لَهُ الأسمَاءُ الحُسنَى». | ||
«'''وَ هَلْ | «'''وَ هَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ مُوسَى'''»: | ||
استفهام در اين | استفهام در اين جمله، براى تقرير است، و مقصود از «حديث»، داستان است. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۹۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۹۰ </center> | ||
«'''إِذْ رَءَا نَاراً فَقَالَ لاَهْلِهِ امْكُثُوا | «'''إِذْ رَءَا نَاراً فَقَالَ لاَهْلِهِ امْكُثُوا إِنّى آنَستُ نَاراً...'''»: | ||
«مكث»، به معناى «لَبث» است، و «آنَستُ»، از «إينَاس»، به معناى ديدن و يا يافتن چيزى است كه در اصل از «انس» گرفته شده، كه ضد نفرت است. و به همين جهت، در معناى «إيناس» گفته اند: ديدن چيزى است كه با آن انس بگيرند، كه قهرا ديدن چنين چيزى، ديدنى است قوى. | |||
و | و كلمۀ «قَبَس» - با دو فتحه - به معناى شعله است كه به وسيله نوك چوب يا مانند آن، از آتشى ديگر گرفته شود. و كلمه «هُدى»، مصدر به معناى اسم فاعل است، و يا مضافٌ إليه است براى مضاف حذف شده، و تقديرش «ذَا هِدَايَة» بوده. و على أىّ حالٍ، مراد كسى است كه هدايت به وجود او قائم باشد. | ||
سياق آيه و آيات | سياق آيه و آيات بعدی اش، شهادت مى دهد بر اين كه اين جريان در مراجعت موسى از مَديَن به سوى مصر اتفاق افتاده و اهلش نيز با او بوده، و اين واقعه نزديكی هاى وادى طوى، در طور سينا، در شبى سرد و تاريك اتفاق افتاده، در حالى كه راه را گُم كرده بودند. چون آتش از دور ديده، به نظرش رسيده كه كنار آن كسى هست كه از او راه را بپرسد، و اگر نبود، حداقل از آن آتش قدرى بياورد، گرم شوند. | ||
و در | و در اين كه فرمود: «قَالَ لِأهلِهِ امكُثُوا»، إشعار، و بلكه دلالت بر اين است كه غير از همسرش، كسان ديگر هم با او بوده اند. چون اگر نبود، مى فرمود: «قَالَ لِأهلِهِ امكُثِى: به همسرش گفت اين جا باش». | ||
و از | و از اين كه گفت: «إنّى آنَستُ نَاراً: من آتشى به نظرم مى آيد»، با در نظرگرفتن اين كه كلام خود را با «إنَّ» تأكيد كرده، و نيز به «إيناس» تعبير كرده، فهميده مى شود كه آتش را تنها او ديده، و ديگران نديدند. | ||
اين جمله نيز كه اول فرمود: «إذ رَآى نَاراً: چون آتشى ديد»، اين معنا را تأييد مى كند، و نيز جملۀ «لَعَلِّى آتِيكُم: شايد برايتان بياورم...»، دلالت دارد بر اين كه در كلام چيزى حذف شده، و تقدير آن «اين جا باشيد تا به طرف آتش بروم، شايد برايتان از آن پاره اى بياورم، و يا پيرامون آن كسى كه راه را بلد باشد، ببينم، باشد كه با هدايتش راه را پيدا كنيم» بوده. | |||
«'''فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِى يَا مُوسى إِنّى أَنَا رَبُّك ...طُوًى'''»: | |||
كلمۀ «طُوَى»، اسم جلگه اى است كه در دامنه «طور» قرار دارد، و همان جا است كه خداى سبحان، آن را «وادى مقدس» ناميده، و اين نام و اين توصيف، دليل بر اين است كه چرا به موسى دستور داد كفشش را بكَنَد، منظور احترام آن سرزمين بوده تا با كفش لگد نشود، و اگر کندن کفش را متفرع بر جملۀ: | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۹۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۹۱ </center> | ||
«إنّى أنَا رَبُّك» كرده، دليل بر اين است كه تقديس و احترام وادى، به خاطر اين بوده كه حظيرۀ قرب به خدا، و محل حضور و مناجات به درگاه او است. | |||
و به همين | پس برگشت معنا به مثل اين مى شود كه بگوييم: به موسى ندا شد اين منم پروردگارت و اينك تو در محضر منى، و وادى طُوَى، به همين جهت تقديس يافته، پس شرط ادب به جاى آور و كفشت را بكَن. | ||
و به همين ملاك، هر مكان و زمان مقدسى، تقدس مى يابد. مانند كعبه مشرّفه و مسجدالحرام، و ساير مساجد و مشاهد محترمه در اسلام. و نيز مانند اعياد و ايام متبركه اى كه قداست را از راه انتساب واقعه اى شريف كه در آن واقع شده، يا عبادتى كه در آن انجام شده، كسب نموده، و گرنه بين اجزاى مكان و زمان، تفاوتى نيست. | |||
<span id='link149'><span> | <span id='link149'><span> | ||
==توضيحى در مورد تكلم خدا با موسى (عليه السلام ) == | ==توضيحى در مورد تكلم خدا با موسى (عليه السلام ) == | ||
موسى وقتى نداى ((يا موسى انى انا ربك (( را شنيد از آن به طور يقين فهميد كه صاحب ندا پروردگار او، و كلام ، كلام او است ، چون كلام مذكور وحيى از خدا بود به او، كه خود خداى تعالى تصريح كرده بر اينكه خدا با احدى جز به وحى ، و يا از وراى حجاب ، و يا به ارسال رسول تكلم نمى كند، هر چه بخواهد به اذن خود وحى مى كند، و فرموده ((و ما كان لبشر ان يكلمه اللّه الا وحيا او من وراء حجاب او يرسل رسولا فيوحى باذنه ما يشاء(( كه از آن فهميده مى شود كه ميان خدا و كسى كه خدا با او تكلم مى كند در صورتى كه به وسيله رسول و يا حجاب نباشد، و تنها به وسيله وحى صورت گيرد، هيچ واسطه اى نيست ، و وقتى هيچ واسطه اى نبود شخص مورد وحى كسى را جز خدا همكلام خود نمى يابد، و در وهمش خطور نمى كند، و غير كلام او كلامى نمى شنود، زيرا اگر احتمال دهد متكلم غير خدا باشد، و يا كلام كلام غير او باشد، ديگر ((كلم اللّه موسى تكليما(( به طورى كه واسطه اى نباشد، صادق نمى شود. | موسى وقتى نداى ((يا موسى انى انا ربك (( را شنيد از آن به طور يقين فهميد كه صاحب ندا پروردگار او، و كلام ، كلام او است ، چون كلام مذكور وحيى از خدا بود به او، كه خود خداى تعالى تصريح كرده بر اينكه خدا با احدى جز به وحى ، و يا از وراى حجاب ، و يا به ارسال رسول تكلم نمى كند، هر چه بخواهد به اذن خود وحى مى كند، و فرموده ((و ما كان لبشر ان يكلمه اللّه الا وحيا او من وراء حجاب او يرسل رسولا فيوحى باذنه ما يشاء(( كه از آن فهميده مى شود كه ميان خدا و كسى كه خدا با او تكلم مى كند در صورتى كه به وسيله رسول و يا حجاب نباشد، و تنها به وسيله وحى صورت گيرد، هيچ واسطه اى نيست ، و وقتى هيچ واسطه اى نبود شخص مورد وحى كسى را جز خدا همكلام خود نمى يابد، و در وهمش خطور نمى كند، و غير كلام او كلامى نمى شنود، زيرا اگر احتمال دهد متكلم غير خدا باشد، و يا كلام كلام غير او باشد، ديگر ((كلم اللّه موسى تكليما(( به طورى كه واسطه اى نباشد، صادق نمى شود. |
ویرایش