گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۱۳: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۲۸: خط ۱۲۸:
<span id='link128'><span>
<span id='link128'><span>


==غرض كلى آيات ، سوره طه ==
==غرض كلى آيات سوره طه ==
غرض اين سوره تذكر و يادآورى از راه انذار است ، كه آيات انذار آن بر آيات تبشيرش غلبه دارد،
غرض اين سوره، تذكر و يادآورى از راه انذار است، كه آيات انذار آن، بر آيات تبشيرش غلبه دارد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۶۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۶۳ </center>
و اين غلبه به خوبى به چشم مى خورد، داستانهايى را ذكر مى كند كه به هلاكت طاغيان و تكذيب كنندگان آيات خدا منتهى مى شود، و حجت هاى روشنى را متضمن است كه عقل هر كس را ملزم به اعتراف به توحيد خداى تعالى ، و اجابت دعوت حق مى كند، و به يادآورى آينده انسان از احوال قيامت و مواقف آن و حال نكبت بار مجرمين ، و خسران ظالمين منتهى مى گردد.
و اين غلبه به خوبى به چشم مى خورد. داستان هايى را ذكر مى كند كه به هلاكت طاغيان و تكذيب كنندگان آيات خدا منتهى مى شود، و حجت هاى روشنى را متضمن است كه عقل هر كس را ملزم به اعتراف به توحيد خداى تعالى، و اجابت دعوت حق مى كند، و به يادآورى آينده انسان از احوال قيامت و مواقف آن و حال نكبت بار مجرمان، و خسران ظالمان منتهى مى گردد.


اين آيات - به طورى كه از سياقش بر مى آيد - با نوعى تسليت از رسول خدا شروع مى شود، تا جان شريف خود را در واداشتن مردم به قبول دعوتش به تعب نيندازد، زيرا قرآن نازل نشده براى اينكه آن جناب خود را به زحمت بيندازد، بلكه آن تنزيلى است الهى كه مردم را به خدا و آيات او تذكر مى دهد تا شايد بيدار شوند و غريره خشيت آنان هوشيار گردد، آنگاه متذكر شده به وى ايمان بياورند و تقوى پيشه كنند، پس او غير از تبليغ وظيفه ديگرى ندارد، اگر مردم به ترس آمدند و متذكر شدند كه هيچ ، و گرنه يا عذاب استيصال و خانمان برانداز منقرضشان مى كند، و يا اينكه به سوى خداى خود برگشت نموده در آن عالم به وبال ظلم و فسق خود مى رسند، و اعمال خود را بدون كم و زياد مى يابند، و به هر حال نمى توانند با طغيان و تكذيب خود خداى را عاجز سازند.
اين آيات - به طورى كه از سياقش بر مى آيد - با نوعى تسليت از رسول خدا شروع مى شود، تا جان شريف خود را در واداشتن مردم به قبول دعوتش به تعب نيندازد. زيرا قرآن نازل نشده براى اين كه آن جناب، خود را به زحمت بيندازد، بلكه آن تنزيلى است الهى، كه مردم را به خدا و آيات او تذكر مى دهد، تا شايد بيدار شوند و غريزۀ خشيت آنان هوشيار گردد. آنگاه متذكر شده، به وى ايمان بياورند و تقوا پيشه كنند.


سياق آيات اين سوره چنين مى رساند كه در مكه نازل شده ، در بعضى اخبار هم آمده كه آيه ((و اصبر على ما يقولون (( در مدينه نازل شده ، و در بعضى ديگر آمده كه آيه ((و لا تمدن عينيك الى ما متعنا به ازواجا منهم (( نيز در مدينه نازل شده است . ليكن از ناحيه لفظ خود اين آيات هيچ دليلى بر مدنى بودن آنها نيست .
پس او، غير از تبليغ وظيفه ديگرى ندارد. اگر مردم به ترس آمدند و متذكر شدند كه هيچ، و گرنه يا عذاب استيصال و خانمان برانداز منقرضشان مى كند. و يا اين كه به سوى خداى خود برگشت نموده، در آن عالَم به وبال ظلم و فسق خود مى رسند، و اعمال خود را بدون كم و زياد مى يابند. و به هر حال نمى توانند با طغيان و تكذيب خود، خداى را عاجز سازند.


يكى از آيات برجسته اين سوره آيه شريفه ((اللّه لا اله الا هو له الاسماء الحسنى (( است . (كه با همه كوتاهيش مساءله توحيد را با همه اطرافش ‍ متضمن است )
سياق آيات اين سوره، چنين مى رساند كه در مكه نازل شده. در بعضى اخبار هم آمده كه آيه «وَ اصبِر عَلَى مَا يَقُولُون» در مدينه نازل شده. و در بعضى ديگر آمده كه آيه «وَ لَا تَمُدَّنَّ عَينَيكَ إلَى مَا مَتَّعنَا بِهِ أزوَاجاً مِنهُم» نيز، در مدينه نازل شده است. ليكن از ناحيه لفظ خود اين آيات، هيچ دليلى بر مدنى بودن آن ها نيست.


«'''طه * مَا أَنزَلْنَا عَلَيْك الْقُرْءَانَ لِتَشقَى'''»:
يكى از آيات برجسته اين سوره، آيه شريفه «اللّهُ لَا إلَهَ إلّا هُوَ لَهُ الأسمَاءُ الحُسنَى» است، (كه با همه كوتاهی اش، مسأله توحيد را با همه اطرافش متضمن است).


كلمه ((طه (( دو حرف از حروف بريده و مقطعه و رمزى قرآن است ، كه سوره مورد بحث با آن افتتاح شده ، مانند بسيارى از حروف ديگر، كه سوره هايى از قرآن با آنهاافتتاح شده است ، مانند ((الم (( و ((الر(( و نظاير آنها.
«'''طه * مَا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشقَى'''»:
 
كلمه «طه»، دو حرف از حروف بريده و مقطّعه و رمزى قرآن است، كه سوره مورد بحث، با آن افتتاح شده، مانند بسيارى از حروف ديگر، كه سوره هايى از قرآن با آن ها افتتاح شده است. مانند «ألم» و «ألر»، و نظاير آن ها.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۶۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۶۴ </center>
از جمعى از مفسرين نقل شده كه در معناى اين دو حرف چيزهايى گفته اند كه شاءن بحث تفسيرى اجل از آن است كه در آن ، آنچنان سخنانى ايراد شود، و در آنها و امثال آنها بحث شود، و ما به زودى در بحث روايتى آينده ان شاء اللّه تعالى بدانهااشاره مى كنيم .
از جمعى از مفسران نقل شده كه در معناى اين دو حرف، چيزهايى گفته اند كه شأن بحث تفسيرى، اجلّ از آن است كه در آن، آن چنان سخنانى ايراد شود، و در آن ها و امثال آن ها بحث شود، و ما به زودى در بحث روايتى آينده، إن شاء اللّه تعالى، بدان ها اشاره مى كنيم.


كلمه ((شقاوت (( خلاف سعادت است ، راغب مى گويد: شقاوت و سعادت از نظر نسبت مثل همند، همچنان كه سعادت دو نوع است : يكى سعادت دنيوى ، و يكى سعادت اخروى ، و سعادت دنيوى هم سه قسم است ، سعادت نفسى و بدنى و خارجى ، همچنين شقاوت ، دنيوى و اخروى است ، و دنيوى آن نفسى و بدنى و خارجى است ، تا آنجا كه مى گويد: بعضى از علماى لغت گفته اند:  
كلمۀ «شقاوت»، خلاف سعادت است. راغب مى گويد: «شقاوت» و «سعادت» از نظر نسبت مثل هم اند، همچنان كه سعادت دو نوع است: يكى سعادت دنيوى، و يكى سعادت اخروى. و سعادت دنيوى هم، سه قسم است: سعادت نفسى و بدنى و خارجى. همچنين شقاوت، دنيوى و اخروى است، و دنيوى آن، نفسى و بدنى و خارجى است، تا آن جا كه مى گويد: بعضى از علماى لغت گفته اند:  


گاهى كلمه شقاوت در جاى تعب و دشوارى استعمال مى شود، مثلا مى گويند: ((شقيت فى كذا - در اينكار خسته شدم (( و نيز گفته اند: هر شقاوتى تعب است ، ولى هر تعب شقاوت نيست ، پس تعب اعم از شقاوت است ، اين بود كلام راغب و بنابراين معناى آيه مورد بحث اين مى شود كه ما قرآن را نازل نكرديم براى اينكه تو خود را به تعب اندازى و در راه تبليغ آن و وادارى مردم به قبول آن به ستوه آيى .
گاهى كلمۀ «شقاوت» در جاى تعب و دشوارى استعمال مى شود. مثلا مى گويند: «شَقَيتُ فِى كَذَا: در اين كار خسته شدم». و نيز گفته اند: هر شقاوتى تعب است، ولى هر تعب، شقاوت نيست. پس تعب اعمّ از شقاوت است. اين بود كلام راغب.  


«'''إِلا تَذْكرَةً لِّمَن يخْشى * تَنزِيلاً مِّمَّنْ خَلَقَ الاَرْض وَ السماوَاتِ الْعُلى'''»:
بنابراين معناى آيه مورد بحث، اين مى شود كه ما قرآن را نازل نكرديم براى اين كه تو خود را به تعب اندازى و در راه تبليغ آن و وادارى مردم به قبول آن، به ستوه آيى.


توضيحى در مورد ((تذكره (( بودن قرآن كريم ((لمن يخشى ((
==توضيحى در مورد تذكره بودن قرآن كريم==
«'''إِلّا تَذْكرَةً لِّمَن يَخْشى * تَنزِيلاً مِمَّنْ خَلَقَ الاَرْضَ وَ السَّماوَاتِ الْعُلى'''»:


كلمه ((تذكره (( به معناى ايجاد ذكر (يادآورى ) در شخصى است كه چيزى را فراموش كرده ، و چون انسان كليات حقايق دين را به فطرت خود در مى يابد، مثلا مى فهمد كه خدايى هست ، و آن هم يكى است ، چون ممكن نيست واجب الوجود دو تا باشد، و مى داند كه الوهيت و ربوبيت منحصر در او است و مساءله نبوت و معاد و غير آن را به وجدان خود درك مى كند، پس اين كليات ودائعى است كه در فطرت هر انسانى سپرده شده ، چيزى كه هست انسان به خاطر اينكه به زندگى زمينى مى چسبد و به دنبال اشتغال به خواسته هاى نفس از لذائذ و زخارف آن سرگرم مى شود، ديگر در دل خود جايى خالى براى غرائز فطرى خود نمى گذارد، در نتيجه آنچه را خدا در فطرت او وديعه گذاشته فراموش ‍ مى كند، و اگر دوباره در قرآن اين حقايق خاطر نشان مى شود، براى يادآورى نفس است تا بعد از فراموشى دوباره به يادش آيد.
كلمه ((تذكره (( به معناى ايجاد ذكر (يادآورى ) در شخصى است كه چيزى را فراموش كرده ، و چون انسان كليات حقايق دين را به فطرت خود در مى يابد، مثلا مى فهمد كه خدايى هست ، و آن هم يكى است ، چون ممكن نيست واجب الوجود دو تا باشد، و مى داند كه الوهيت و ربوبيت منحصر در او است و مساءله نبوت و معاد و غير آن را به وجدان خود درك مى كند، پس اين كليات ودائعى است كه در فطرت هر انسانى سپرده شده ، چيزى كه هست انسان به خاطر اينكه به زندگى زمينى مى چسبد و به دنبال اشتغال به خواسته هاى نفس از لذائذ و زخارف آن سرگرم مى شود، ديگر در دل خود جايى خالى براى غرائز فطرى خود نمى گذارد، در نتيجه آنچه را خدا در فطرت او وديعه گذاشته فراموش ‍ مى كند، و اگر دوباره در قرآن اين حقايق خاطر نشان مى شود، براى يادآورى نفس است تا بعد از فراموشى دوباره به يادش آيد.
۱۷٬۰۵۲

ویرایش