گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۲: خط ۲۲:
==معنای «خيرات» در جمله: «مؤمنان، به سوی خیرات پیشی می گیرند»==
==معنای «خيرات» در جمله: «مؤمنان، به سوی خیرات پیشی می گیرند»==


پس روشن شد كه از نظر اين آيات خيرات عبارت است از اعمال صالح، اما نه هر عمل صالح، بلكه عمل صالحى كه از اعتقاد حق منشاء گرفته باشد. خيرات اين ها است كه مى بينيم مؤمنين بر سر آن از يكديگر سبقت مى گيرند، نه آنچه نزد كفار از مال و اولاد است، و ايشان آنرا خيرات پنداشته اند، و خيال كرده اند به خاطر احترامى كه نزد خدا دارند خدا در دادن خيرات به ايشان سرعت كرده.
پس روشن شد كه از نظر اين آيات، «خيرات»، عبارت است از: «اعمال صالح»، اما نه هر عمل صالح، بلكه عمل صالحى كه از اعتقاد حق منشاء گرفته باشد. «خيرات»، اين ها است كه مى بينيم مؤمنان بر سرِ آن، از يكديگر سبقت مى گيرند، نه آنچه نزد كفار از مال و اولاد است، و ايشان آن را خيرات پنداشته اند، و خيال كرده اند به خاطر احترامى كه نزد خدا دارند، خدا در دادن خيرات به ايشان سرعت كرده.


در تفسير كبير گفته: در جمله: «اولئك يسارعون فى الخيرات» دو وجه است: اول اين كه مراد اين باشد كه اينان در اطاعت ها رغبت شديد دارند، و به همين جهت براى انجام آن سبقت و مبادرت مى جويند تا فوت نشود و اجرش از چنگشان نرود.
در تفسير كبير گفته: در جملۀ «أُولَئِكَ يُسَارِعُونَ فِى الخَيرَات» دو وجه است:  


دوم اين كه: مراد اين باشد كه مؤمنين در پاداش هاى دنيوى سرعت به خرج مى دهند يعنى خداوند به سرعت پاداش دنيايى ايشان را مى دهد، همچنان كه در آيه ديگر آمده «فاتاهم اللّه ثواب الدنيا و حسن ثواب الاخرة» و نيز آمده: «و آتيناه اجره فى الدنيا، و انه فى الاخرة لمن الصالحين».
اول اين كه: مراد اين باشد كه اينان در اطاعت ها رغبت شديد دارند، و به همين جهت، براى انجام آن، سبقت و مبادرت مى جويند تا فوت نشود و اجرش از چنگ شان نرود.


و اگر سرعت را به خود مؤمنين نسبت داده نه به خدا، جهتش اين است كه وقتى خدا به پاداش ايشان سرعت كند، قهرا ايشان هم در رسيدن به آن سرعت كرده اند و اين معنايى كه ما كرديم با آيه شريفه بهتر انطباق دارد، براى اينكه در اين آيه آنچه از كفار نفى شده براى مؤمنين اثبات گرديده است.
دوم اين كه: مراد اين باشد كه مؤمنان در پاداش هاى دنيوى، سرعت به خرج مى دهند. يعنى خداوند به سرعت پاداش دنيايى ايشان را مى دهد، همچنان كه در آيه ديگر آمده: «فَآتَاهُمُ اللّهُ ثَوَابَ الدُّنيَا وَ حُسنَ ثَوَابَ الآخِرَة». و نيز آمده: «وَ آتَينَاهُ أجرَهُ فِى الدُّنيَا وَ إنَّهُ فِى الآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِين».


مؤلف: آنچه از كفار در آيه قبلى نفى شده بود، سرعت خدا در خيرات كفار بود، و مى فرمود: خدا اگر به كفار مال و اولاد داده در خيراتشان سرعت نكرده، آن چه در اين آيه اثبات مى شود سرعت كردن مؤمنين است در خيرات و اين توجيهى كه كرده توجيه اين اشكال است كه چرا سرعت را به مؤمنين نسبت داده؟ و حاصلش اين شد كه وقتى خدا در پاداش مؤمنين سرعت كرده باشد قهرا مؤ منين هم در رسيدن به آن سرعت كرده اند.
و اگر سرعت را به خود مؤمنان نسبت داده نه به خدا، جهتش اين است كه وقتى خدا به پاداش ايشان سرعت كند، قهرا ايشان هم در رسيدن به آن سرعت كرده اند، و اين معنايى كه ما كرديم، با آيه شريفه بهتر انطباق دارد. براى اين كه در اين آيه، آنچه از كفار نفى شده، براى مؤمنان اثبات گرديده است.
ولى اين اشكال را چه مى كند كه چرا مسارعت مؤمنين در خيرات، به جاى مسارعت
 
مؤلف: آنچه از كفار در آيه قبلى نفى شده بود، سرعت خدا در خيرات كفار بود، و مى فرمود: خدا اگر به كفار مال و اولاد داده، در خيراتشان سرعت نكرده، آنچه در اين آيه اثبات مى شود سرعت كردن مؤمنان است در خيرات، و اين توجيهى كه كرده، توجيه اين اشكال است كه چرا سرعت را به مؤمنان نسبت داده؟  
 
و حاصلش اين شد كه: وقتى خدا در پاداش مؤمنان سرعت كرده باشد، قهرا مؤمنان هم در رسيدن به آن سرعت كرده اند. ولى اين اشكال را چه مى كند كه چرا مسارعت مؤمنان در خيرات، به جاى مسارعت
خداى تعالى به كار رفته؟
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۵۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۵۷ </center>
خداى تعالى به كار رفته؟ بعضى ديگر از مفسرين در توجيه آن گفته اند: اين تبديل اسلوب براى اشاره به كمال استحقاق مؤمنين براى رسيدن خيرات در برابر اعمال نيكشان بوده. ولى اين هم چنگى به دل نمى زند.


و ظاهرا اين تبديل اسلوب در آيه مورد بحث نباشد، بلكه در آيه قبل باشد، كه فرمود: «نسارع لهم فى الخيرات» چون اين كفارند كه خيال مى كنند كه اگر خدا مال و فرزندانشان را زياد كرده به خاطر احترامى است كه نزد خدا دارند، و اگر با اين حال مسارعت را به خدا نسبت داده و اسلوب را تبديل نموده، به خاطر اين است كه بفهماند آنچه دارند به قدرت خود ندارند، بلكه خدا به ايشان داده، و آنگاه خيرات بودن آن را به استفهام انكارى نفى و مقابل آن را براى مؤمنين اثبات فرموده.
بعضى ديگر از مفسران در توجيه آن گفته اند: اين تبديل اسلوب، براى اشاره به كمال استحقاق مؤمنان براى رسيدن خيرات در برابر اعمال نيكشان بوده، ولى اين هم چنگى به دل نمى زند.
 
و ظاهرا اين تبديل اسلوب در آيه مورد بحث نباشد، بلكه در آيه قبل باشد كه فرمود: «نُسَارِعُ لَهُم فِى الخَيرَات». چون اين كفارند كه خيال مى كنند كه اگر خدا مال و فرزندانشان را زياد كرده، به خاطر احترامى است كه نزد خدا دارند، و اگر با اين حال، مسارعت را به خدا نسبت داده و اسلوب را تبديل نموده، به خاطر اين است كه بفهماند آنچه دارند به قدرت خود ندارند، بلكه خدا به ايشان داده، و آنگاه خيرات بودن آن را به استفهام انكارى نفى، و مقابل آن را براى مؤمنان اثبات فرموده.


و حاصل كلام در اين نفى و اثبات اين شد كه: مال و فرزندان، خيرات نيستند تا به سوى آنها سرعت شود، و شتابى كه كفار در تحصيل آن دارند شتاب در خيرات نيست، بلكه اعمال صالح و آثار حسنه آن، خيرات است كه مؤمنين به سوى آن شتاب دارند.
و حاصل كلام در اين نفى و اثبات، اين شد كه: مال و فرزندان، خيرات نيستند تا به سوى آن ها سرعت شود، و شتابى كه كفار در تحصيل آن دارند، شتاب در خيرات نيست، بلكه اعمال صالح و آثار حسنه آن، خيرات است كه مؤمنان به سوى آن شتاب دارند.


==بيان اين كه در دين خدا، تكليف حرجى، نه در اعتقاد و نه درعمل وجود ندارد==
==بيان اين كه در دين خدا، تكليف حرجى، نه در اعتقاد و نه درعمل وجود ندارد==
۱۶٬۱۹۷

ویرایش