گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۵ بخش۲۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۵۰: خط ۵۰:
<span id='link172'><span>
<span id='link172'><span>


==مبداء و منشاء تكذيب رسول الله «ص»، انكار قيامت است ==
==دلیل و ریشه تكذيب رسول الله «ص»، انكار قيامت است ==
«'''بَلْ كَذَّبُوا بِالساعَةِ وَ أَعْتَدْنَا لِمَن كذَّب بِالساعَةِ سعِيراً'''»:
«'''بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَ أَعْتَدْنَا لِمَن كذَّب بِالسَّاعَةِ سَعِيراً'''»:


در اين جمله از طعن آنان بر رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله )، و اعتراضشان بر آن جناب به غذا خوردن و راه رفتن در كوچه و بازار اعراض شده و فرموده اينها بهانه است ، حقيقت امر غير از اين كلامى است كه به ظاهر مى گويند، بلكه علت انكارشان بر نبوت تو و طعنشان بر تو، اين است كه اينان قيامت را قبول ندارند، و معاد را منكرند، و معلوم است كه براى كسانى كه اعتقادى به معاد ندارند، نبوت معنايى ندارد، و براى كسانى كه قائل به حساب و جزا نيستند دين و شريعت مفهومى ندارد.
در اين جمله، از طعن آنان بر رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله»، و اعتراضشان بر آن جناب به غذا خوردن و راه رفتن در كوچه و بازار اعراض شده و فرموده اين ها، بهانه است. حقيقت امر، غير از اين كلامى است كه به ظاهر مى گويند، بلكه علت انكارشان بر نبوت تو و طعنشان بر تو، اين است كه اينان قيامت را قبول ندارند، و معاد را منكرند. و معلوم است كه براى كسانى كه اعتقادى به معاد ندارند، نبوت معنايى ندارد، و براى كسانى كه قائل به حساب و جزا نيستند، دين و شريعت مفهومى ندارد.


پس اشاره به سبب اصلى بهانه ها بعد از نقل آنها و پاسخ آنها در اينجا نظير همين جريانات است در سوره اسراء، كه بعد از ذكر بهانه ها و جواب از آنها سبب اصلى را بيان نموده ، مى فرمايد: «'''قل سبحان ربى هل كنت الا بشرا رسولا و ما منع النّاس ان يومنوا اذ جاءهم الهدى الا ان قالوا ابعث اللّه بشرا رسولا'''»
پس اشاره به سبب اصلى بهانه ها بعد از نقل آن ها و پاسخ آن ها در اين جا، نظير همين جريانات است. در سوره «إسراء»، كه بعد از ذكر بهانه ها و جواب از آن ها سبب اصلى را بيان نموده، مى فرمايد: «قُل سُبحَانَ رَبِّى هَل كُنتُ إلّا بَشَراً رَسُولاً وَ مَا مَنَعَ النَّاسَ أن يُؤمِنُوا إذ جَاءَهُمُ الهُدَى إلّا أن قَالُوا أبَعَثَ اللّهُ بَشَراً رَسُولاً».


جمعى از مفسرين گفته اند: جمله «'''بل كذبوا بالساعة '''» حكايت يكى ديگر از اباطيل آنها است ، (نه بيان علت اصلى )، همچنان كه جمله «'''و اتخذوا من دونه آلهه '''» حكايت يكى از اباطيل ديگر آنها مربوط به مساءله توحيد است ، و جمله «'''و قال الّذين كفروا ان هذا الا افك '''» و هم چنين جمله «'''و قالوا ما لهذا الرسول ياكل ...'''» يكى مربوط به مساءله كتاب و ديگرى مربوط به مساءله رسالت است .
جمعى از مفسران گفته اند: جملۀ «بَل كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ»، حكايت يكى ديگر از اباطيل آن ها است. (نه بيان علت اصلى). همچنان كه جملۀ «وَ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَة»، حكايت يكى از اباطيل ديگر آن ها مربوط به مسأله توحيد است. و جملۀ «وَ قَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إن هَذَا إلِا إفكٌ»، و همچنين جملۀ «وَ قَالُوا مَا لِهَذَا الرَّسُول يَأكُلُ...»، يكى مربوط به مسأله كتاب و ديگرى مربوط به مسأله رسالت است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۲۵۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۲۵۸ </center>
آنگاه وقتى به اضراب در آيه يعنى كلمه «'''بل '''» رسيده اند، در اينكه نكته اين اضراب چيست ؟ دسته دسته شده اند، بعضى از ايشان گفته اند: نكته اش اين است كه بفهماند مساءله بعث و معاد قابل ترديد نيست . بعضى ديگرشان گفته اند: اين است كه بفهماند انكار كفار نسبت به مساءله معاد عظيم تر است ، گويا خواسته است بفرمايد اگر اينان اين بهانه ها را مى گيرند، و به اين بهانه ها زير بار رسالت و كتاب تو نمى روند، عجب نيست ، بلكه خطايى از اين بزرگتر دارند، و آن اين است كه منكر معادند)
آنگاه وقتى به إضراب در آيه، يعنى كلمه «بَل» رسيده اند، در اين كه نكته اين إضراب چيست؟ دسته دسته شده اند. بعضى از ايشان گفته اند: نكته اش اين است كه بفهماند مسأله بعث و معاد، قابل ترديد نيست.


و ليكن حق مطلب اين است كه سياق با اين تفسير سازگار نيست ، براى اينكه سياق در مقام تعرض طعنه هاى كفار به رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) و پاسخ از آن بود، و معنى ندارد كه هنوز پاسخ تمام نشده متعرض مساءله تكذيب معاد آنان شود، چون تتمه جواب در آخرين آيه از آيات مورد بحث و آيات بعد از آن است ، كه مى فرمايد: «و ماارسلنا قبلك من المرسلين الا انهم لياكلون الطعام و يمشون فى الاسواق ...».
بعضى ديگرشان گفته اند: اين است كه بفهماند انكار كفار نسبت به مسأله معاد، عظيم تر است. گويا خواسته است بفرمايد: اگر اينان اين بهانه ها را مى گيرند، و به اين بهانه ها زير بار رسالت و كتاب تو نمى روند، عجب نيست، بلكه خطايى از اين بزرگتر دارند، و آن اين است كه منكر معادند.


و در جمله «'''و اعتدنا'''» با اينكه جا داشت ضمير كفار را بياورد و بفرمايد: «'''و اعتدنا لهم سعيرا'''» به جاى ضمير، صله (من) و موصول (كذب بالساعه ) را آورد، تا دلالت كند بر اينكه اين عذاب سعير اختصاص به كفار مورد بحث ندارد، بلكه كيفر هر كسى است كه معاد را انكار كند، چه اين كفار و چه غير ايشان ، و نيز دلالت كند بر اينكه مسبب مهيا كردن جهنم تكذيب ايشان به قيامت است .
وليكن حق مطلب اين است كه سياق با اين تفسير سازگار نيست. براى اين كه سياق در مقام تعرض طعنه هاى كفار به رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله» و پاسخ از آن بود، و معنا ندارد كه هنوز پاسخ تمام نشده، متعرض مسأله تكذيب معاد آنان شود. چون تتمه جواب در آخرين آيه از آيات مورد بحث و آيات بعد از آن است، كه مى فرمايد: «وَ مَا أرسَلنَا قَبلَكَ مِنَ المُرسَلِينَ إلّا أنَّهُم لَيَأكُلُونَ الطَّعَامَ وَ يَمشُونَ فِى الأسوَاق...».


و اگر كلمه «'''ساعت '''» را دوباره آورد، با اينكه ممكن بود ضمير آن را بياورد براى اين بود كه صريح تر و پوست كنده تر سخن گفته باشد، كه مناسب با مقام تهديد هم همين است . و كلمه «'''سعير'''» به معناى آتشى است شعله دار و پر شعله .
و در جملۀ «وَ أعتَدنَا»، با اي نكه جا داشت ضمير كفار را بياورد و بفرمايد: «وَ أعتَدنَا لَهُم سَعِيراً» به جاى ضمير، صلۀ (مَن) و موصول (كَذَّبَ بِالسَّاعَة) را آورد، تا دلالت كند بر اين كه اين عذاب سعير، به كفار مورد بحث اختصاص ندارد، بلكه كيفر هر كسى است كه معاد را انكار كند. چه اين كفار و چه غير ايشان، و نيز دلالت كند بر اين كه مسبب مهيا كردن جهنم، تكذيب ايشان به قيامت است.
 
و اگر كلمۀ «ساعت» را دوباره آورد، با اين كه ممكن بود ضمير آن را بياورد، براى اين بود كه صريح تر و پوست كنده تر سخن گفته باشد، كه مناسب با مقام تهديد هم همين است. و كلمۀ «سَعِير»، به معناى آتشى است شعله دار و پر شعله.


«'''إِذَا رَأَتْهُم مِّن مَّكانِ بَعِيدٍ سمِعُوا لهََا تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً'''»:
«'''إِذَا رَأَتْهُم مِّن مَّكانِ بَعِيدٍ سمِعُوا لهََا تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً'''»:


در مفردات مى گويد: كلمه «'''غيظ به معناى خشم شديد است ، تا آنجا كه مى گويد: و تغ ‌يظا به معناى اظهار'''» غيظ است ، كه گاهى با سر و صدا هم تواءم است ، همچنان كه در قرآن فرموده : «'''سمعوا لها تغيظا و زفيرا'''» و نيز درباره كلمه «'''زفير'''» گفته : به معناى تردد و آمد و شد نفس است ، كه با فرو رفتن آن دنده هاى سينه بالا مى آيد و با بر آمدنش ‍ فرو مى نشيند)
در مفردات مى گويد: كلمۀ «غيظ»، به معناى خشم شديد است. تا آن جا كه مى گويد: و «تَغَيُّظاً»، به معناى اظهار غيظ است، كه گاهى با سر و صدا هم توأم است، همچنان كه در قرآن فرموده: «سَمِعُوا لَهَا تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً». و نيز درباره كلمۀ «زَفِير» گفته: به معناى تردد و آمد و شد نفس است، كه با فرورفتن آن، دنده هاى سينه بالا مى آيد (و با برآمدنش فرو مى نشيند).
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۲۵۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۲۵۹ </center>
و اين آيه حال آتش دوزخ را نسبت به آنان وقتى كه در روز جزا با آن مواجه مى شوند چنين تمثل مى كند، كه همانند شير در هنگام ديدن شكار خود فرياد مخصوص خود را در مى آورد.
و اين آيه، حال آتش دوزخ را نسبت به آنان وقتى كه در روز جزا با آن مواجه مى شوند، چنين تمثل مى كند، كه همانند شير در هنگام ديدن شكار خود، فرياد مخصوص خود را در مى آورد.
 
«'''وَ إذَا أُلقُوا مِنهَا مَكَاناً ضَيِّقاً مُقَرَّنِينَ دَعَوا هُنَالِكَ ثُبُوراً'''»:
 
كلمۀ «مَكاناً»، به خاطر حذف حرف جر «فى» منصوب شده. و كلمۀ «ثُبُور»، به معناى ويل و هلاكت است.


«'''و اذا القوا منهامكانا ضيقا مقرنين دعوا هنالك ثبورا'''»:
كلمۀ «مُقَرَّنِين»، جمع «مقرن»، اسم مفعول «تقرين» است، كه به معناى بسته شدن با غُل و زنجير است.


كلمه «مكانا» به خاطر حذف حرف جر «فى» منصوب شده . و كلمه «ثبور» به معناى ويل و هلاكت است.
بعضى ديگر گفته اند: «به معناى اين است كه قرين شيطان ها شوند»، ولى اين معنا از لفظ آيه بر نمى آيد، و معناى آيه اين است كه: وقتى در روز جزا، كت بسته در جايى تنگ از آتش بيفتند، آن جا صدايشان به واويلا بلند مى شود، اما واويلايى كه نتوان وصفش كرد.


كلمه «مقرنين» جمع مقرن ، اسم مفعول تقرين است ، كه به معناى بسته شدن با غل و زنجير است. بعضى ديگر گفته اند: «به معناى اين است كه قرين شيطانها شوند» ولى اين معنا از لفظ آيه بر نمى آيد و معناى آيه اين است كه وقتى در روز جزا كت بسته در جايى تنگ از آتش ‍ بيفتند آنجا صدايشان به واويلا بلند مى شود، اما واويلايى كه نتوان وصفش كرد.
«'''لا تَدْعُوا الْيَوْمَ ثُبُوراً وَاحِداً وَ ادْعُوا ثُبُوراً كثِيراً'''»:


«'''لا تَدْعُوا الْيَوْمَ ثُبُوراً وَحِداً وَ ادْعُوا ثُبُوراً كثِيراً'''»:
استغاثه كردن با «وَيل و ثُبُور»، خود نوعى حيله براى نجات از شدايد است. و چون روز قيامت، روز جزاست و بس (نه روز عمل و اعمال حيله)، لذا هيچ چاره اى در آن روز، بيچارگى و شدت را رفع نمى كند. يكى از چاره ها و حيله ها هم كه صدا كردن به ويل و ثبور است، به هيچ وجه مؤثر نمى افتد، و لذا در اين آيه مى فرمايد يكبار واويلا نگوييد، بلكه بسيار بگوييد. كنايه از اين كه هرچه بگوييد، چه كم و چه زياد، در بى نتيجه بودن يكسان است.


استغاثه كردن با «'''ويل و ثبور'''»، خود نوعى حيله براى نجات از شدايد است ، و چون روز قيامت روز جزاست و بس (نه روز عمل و اعمال حيله )، لذا هيچ چاره اى در آن روز بيچارگى و شدت را رفع نمى كند، يكى از چاره ها و حيله ها هم كه صدا كردن به ويل و ثبور است به هيچ وجه مؤ ثر نمى افتد، و لذا در اين آيه مى فرمايد يكبار واويلا نگوييد، بلكه بسيار بگوييد، كنايه از اينكه هر چه بگوييد چه كم و چه زياد در بى نتيجه بودن يكسان است .
بنابراين، آيه مورد بحث، همان معنايى را مى رساند كه آيه: «إصلَوهَا فَاصبِرُوا أو لَا تَصبِرُوا سَوَاءٌ عَلَيكُم»، و همچنين آيه: «سَوَاءٌ عَلَينَا أجَزِعنَا أم صَبَرنَا مَا لَنَا مِن مَحِيصٍ»، در مقام افاده آن مى باشد.  


بنابراين آيه مورد بحث همان معنايى را مى رساند كه آيه «'''اصلوها فاصبروا اولا تصبروا سواء عليكم '''» و همچنين آيه «'''سواء علينا اجزعنا ام صبرنا ما لنا من محيص '''» در مقام افاده آن مى باشد بعضى از مفسرين گفته اند: مراد اين است كه عذاب شما طولانى و ابدى است ، و با يك واويلا گفتن تمام نمى شود، بلكه واويلا گفتن كار هميشگى شما خواهد بود. ولى اين وجه از لفظ آيه بعيد است .
بعضى از مفسران گفته اند: مراد اين است كه عذاب شما، طولانى و ابدى است، و با يك واويلا گفتن تمام نمى شود، بلكه واويلا گفتن، كار هميشگى شما خواهد بود. ولى اين وجه از لفظ آيه، بعيد است.
<span id='link173'><span>
<span id='link173'><span>
==مقايسه بين احوال دوزخيان و بهشتيان ==
==مقايسه بين احوال دوزخيان و بهشتيان ==
«'''قُلْ أَ ذَلِك خَيرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتى وُعِدَ الْمُتَّقُونَ...مَّسئُولاً'''»:
«'''قُلْ أَ ذَلِك خَيرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتى وُعِدَ الْمُتَّقُونَ...مَّسئُولاً'''»:
۱۶٬۸۸۳

ویرایش