۱۶٬۸۸۳
ویرایش
خط ۱۱۴: | خط ۱۱۴: | ||
==توضيح اين كه آميزش با همجنس، برخلاف نظام خلقت و فطرت انسان است== | ==توضيح اين كه آميزش با همجنس، برخلاف نظام خلقت و فطرت انسان است== | ||
اگر در خلقت انسان و انقسامش به دو قسم نر و ماده و نيز به جهازات و ادواتى كه هر يك از اين دو صنف مجهز به آن هستند و همچنين به خلقت خاص هر يك دقت | اگر در خلقت انسان و انقسامش به دو قسم نر و ماده و نيز به جهازات و ادواتى كه هر يك از اين دو صنف مجهز به آن هستند و همچنين به خلقت خاص هر يك دقت كنيم، جاى هيچ ترديد باقى نمى ماند كه غرض صنع و ايجاد، از اين صورتگرى مختلف و از اين غريزه شهوتى كه آن هم مختلف است، در يك صنف از مقوله فعل، و در ديگرى از مقوله انفعال است. اين است كه دو صنف را با هم جمع كند و بدين وسيله عمل تناسل كه حافظ بقاء نوع انسانى تاكنون بوده، انجام پذيرد. | ||
پس يك فرد از انسان نر، كه او را مرد مى | پس يك فرد از انسان نر، كه او را مرد مى خوانيم، بدين جهت كه مرد خلق شده است، براى يك فرد ماده از اين نوع نه براى يك فرد نر ديگر، و يك فرد از انسان ماده كه او را زن مى ناميم، براى نر از اين نوع خلق شده، نه براى يك فرد ماده ديگر. آنچه مرد را در خلقتش مرد كرده، براى زن خلق شده و آنچه كه در زن است و در خلقت او را زن كرده، براى مرد است و اين زوجيت طبيعى است، كه صنع و ايجاد عالم ميان مرد و زن، يعنى نر و ماده آدمى بر قرار كرده و اين جنبنده را زوج كرده است. | ||
از سوى | از سوى ديگر، اغراض و نتايجى كه اجتماع و يا دين در نظر دارد، اين زوجيت را تحديد كرده و برايش مرزى ساخته به نام نكاح، كه يك جفت گيرى اجتماعى و اعتبارى است. به اين معنا كه اجتماع ميان دو فرد - نر و ماده - از انسان كه با هم ازدواج كرده اند، نوعى اختصاص قائل شده، كه اين اختصاص، مسأله زوجيت طبيعى را تحديد مى كند. يعنى به ديگران اجازه نمى دهد كه در اين ازدواج شركت كنند. | ||
پس فطرت انسانى و خلقت مخصوص به او، او را به سوى ازدواج با زنان هدايت مى كند، نه ازدواج با مردان . و نيز زنان را به سوى ازدواج با مردان هدايت مى كند، نه ازدواج با زنى مثل خود. و نيز فطرت انسانى حكم مى كند كه ازدواج مبنى بر اصل توالد و تناسل | پس فطرت انسانى و خلقت مخصوص به او، او را به سوى ازدواج با زنان هدايت مى كند، نه ازدواج با مردان. و نيز زنان را به سوى ازدواج با مردان هدايت مى كند، نه ازدواج با زنى مثل خود. و نيز فطرت انسانى حكم مى كند كه ازدواج مبنى بر اصل توالد و تناسل است، نه اشتراك در مطلق زندگى. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۳۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۳۷ </center> | ||
است كه مراد از | از اين جا روشن مى شود كه در جملۀ «مَا خَلَقَ لَكُم»، آنچه به ذهن نزديكتر است، اين است كه مراد از آن، عضوى است از زنان كه با ازدواج براى مردان مباح مى شود، و «لام» در «لَكُم»، «لام» مِلك است، آن هم مِلك طبيعى. و نيز كلمۀ «مِن» در جملۀ «مِن أزوَاجِكُم»، تبعيضى است و مراد از زوجيت، زوجيت طبيعى است، هرچند به وجهى كه ممكن است مراد از آن زوجيت اجتماعى و اعتبارى باشد. | ||
و اما | و اما اين كه بعضى از مفسران احتمال داده اند كه مراد از لفظ «ما» زنان، و جملۀ «مِن أزوَاجِكُم» بيان آن باشد، احتمالى است بعيد. | ||
«''' | «'''بَل أنتُم قَومٌ عَادُون '''» - يعنى: بلكه شما مردمى متجاوز و خارج از آن حدى هستيد كه فطرت و خلقت برايتان ترسيم كرده. پس اين جمله، در معناى آيه: «إنَّكُم لَتَأتُونَ الرِّجَالَ وَ تَقطَعُونَ السَّبِيل» مى باشد. | ||
پس، از همه مطالب گذشته روشن شد كه كلام خداى تعالى بر اساس حجتى برهانى است، كه به آن حجت اشاره فرموده است. | |||
«'''قَالُوا لَئن لَّمْ تَنتَهِ يَا لُوط لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِينَ'''»: | «'''قَالُوا لَئن لَّمْ تَنتَهِ يَا لُوط لَتَكُونَنَّ مِنَ الْمُخْرَجِينَ'''»: | ||
يعنى اگر دست | يعنى: اگر دست برندارى، از كسانى خواهى شد كه تبعيد مى شوند و از قريه نفى بلد مى گردند، همچنان كه اين معنا را در جاى ديگر، از قوم لوط نقل فرموده، كه گفتند: «أخرِجُوا آلَ لُوطٍ مِن قَريَتِكُم». | ||
«'''قَالَ | «'''قَالَ إِنّى لِعَمَلِكم مِّنَ الْقَالِينَ'''»: | ||
مراد از | مراد از «عمل» ايشان، به طورى كه از سياق بر مى آيد، همان جمع شدن مردان با يكديگر و ترك زنان است. و كلمۀ «قَالِى»، به معناى مبغض و دشمن است و مقابله تهديد قوم كه گفتند: تو را تبعيد مى كنيم به مثل چنين كلامى كه «من دشمن عمل شمايم» و اين كه اصلا متعرض جواب از تهديد ايشان نشد، معنا را چنين مى كند كه: | ||
من از تبعيد شما هيچ بيم ندارم و ابدا در فكر و انديشه آن نيستم، بلكه همه غصه من در اين است كه چرا شما چنين ايد، و عملتان را دشمن مى دارم و بسيار علاقمند به نجات شما هستم. نجات از وبال اين عمل كه خواه ناخواه روزى گريبانتان را مى گيرد و به همين جهت دنبال آن فرمود: «رَبِّ نَجِّنِى وَ أهلِى مِمَّا يَعمَلُونَ». | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۳۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۳۸ </center> | ||
«''' | «'''رَبِّ نجِّنى وَ أَهْلى مِمَّا يَعْمَلُونَ'''»: | ||
يعنى پروردگارا مرا و اهلم را از | يعنى: پروردگارا! مرا و اهلم را از اين كه پيش رويم و بيخ گوشم لواط مى كنند، و يا از اين كه وبال عملشان و عذابى كه خواه ناخواه به ايشان مى رسد، نجاتم بده. | ||
و اگر در | و اگر در اين جا تنها خودش و اهلش را ذكر كرد، براى اين بود كه كسى از اهالى قريه به وى ايمان نياورده بود، همچنان كه خداى تعالى درباره آنان فرمود: «فَمَا وَجَدنَا فِيهَا غَيرَ بَيتٍ مِنَ المُسلِمِين». | ||
«'''فَنَجَّيْنَاهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِينَ إِلا عَجُوزاً فى الْغَابرِينَ ثمَّ دَمَّرْنَا الاَخَرِينَ'''»: | «'''فَنَجَّيْنَاهُ وَ أَهْلَهُ أَجْمَعِينَ * إِلا عَجُوزاً فى الْغَابرِينَ * ثمَّ دَمَّرْنَا الاَخَرِينَ'''»: | ||
كلمۀ «غَابِر» - به طورى كه گفته اند - به معناى كسى است كه بعد از رفتن همراهانش در جاى خود بماند. و كلمۀ «تَدمِير»، به معناى هلاك كردن است. و بقيه الفاظ آيه روشن است. | |||
«'''وَ أَمْطرْنَا عَلَيْهِم مَّطراً...'''»: | «'''وَ أَمْطرْنَا عَلَيْهِم مَّطراً...'''»: | ||
اين مطر و | اين مطر و باران، همان «سجّيل» است، كه در سوره «حجر»، در باره اش فرموده: «وَ أمطَرنَا عَلَيهِم حِجَارَةً مِن سِجّيل». | ||
«'''إِنَّ فى ذَلِك لاَيَةً...الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ'''»: | «'''إِنَّ فى ذَلِك لاَيَةً...الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ'''»: | ||
كه تفسيرش گذشت . | كه تفسيرش گذشت. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۳۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۴۳۹ </center> | ||
<span id='link298'><span> | <span id='link298'><span> |
ویرایش