۱۷٬۰۰۸
ویرایش
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
<span id='link245'><span> | <span id='link245'><span> | ||
==گفتگوى موسى | ==گفتگوى موسى «ع» با فرعون، و پاسخ به اشکالات او == | ||
«'''فَأْتِيَا فِرْعَوْنَ فَقُولا إِنَّا | «'''فَأْتِيَا فِرْعَوْنَ فَقُولا إِنَّا رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ * أَنْ أَرْسِلْ مَعَنَا بَنى إِسرائيلَ'''»: | ||
اين | اين جمله، بيان دستورى است كه در آيه قبل بود و فرمود: «فَاذهَبَا بِآيَاتِنَا». و جملۀ «فَقُولَا إنّا رَسُولُ رَبِّ العَالَمِين: پس بگوييد كه ما فرستاده ربّ العالَمين ايم»، تفريع بر رفتن نزد فرعون است. | ||
و | و اگر كلمۀ «رسول» را مفرد آورد، با اين كه دو نفر بودند، يا به اين اعتبار است كه هر يك از آن دو، رسول بودند، و يا به اين اعتبار كه رسالتشان يكى بوده، و آن اين بوده كه «أن أرسِل...: بنى اسرائيل را با ما بفرستى». و يا به اين اعتبار كه كلمۀ «رسول»، در اصل مصدر بوده و مصدر، در مفرد و جمع يكسان مى آيد. | ||
و تقدير كلام، اين است كه: «ما دو نفر، صاحب رسول ربّ العالَمين ايم». يعنى صاحب رسالت او هستيم. و اين احتمال آخرى را ديگران نيز آورده اند. | |||
اين | و جملۀ «أن أرسِل مَعَنَا بَنِى إسرَائِيل»، تفسير رسالتى است كه از سياق استفاده مى شود، و مقصود از اين رسالت (كه بنى اسرائيل را با ما بفرستى)، اين است كه دست از آنان بردارى و آزادشان كنى. ولى چون مقصود اصلى اين بوده كه بنى اسرائيل را از مصر به سرزمين مقدس منتقل كنند، سرزمينى كه خداى تعالى، وعده اش را به ايشان داده بود، به همان جايى كه موطن اصلى پدرانشان: ابراهيم و اسحاق و يعقوب «عليهم السلام» بود، به همين جهت نگفتند: «بنى اسرائيل را آزاد كن»، بلكه گفتند: «با ما بفرست». يعنى با ما به سرزمين فلسطين بفرست. | ||
وقتى كه فرعون متوجه سخنان موسى و هارون مى شود و سخنان آن دو را مى شنود، موسى را مى | «'''قَالَ أَلَمْ نُرَبِّك فِينَا وَلِيداً وَ لَبِثْت فِينَا مِنْ عُمُرِك سِنِينَ'''»: | ||
اين جمله، استفهام انكارى است و توبيخ و سرزنش را مى رساند. و كلمۀ «نُرَبِّكَ»، صيغه مع الغير از مضارع «تربيت» است، و كلمۀ «وليد»، به معناى كودك است. | |||
وقتى كه فرعون متوجه سخنان موسى و هارون مى شود و سخنان آن دو را مى شنود، موسى را مى شناسد، و لذا خطاب را متوجه او، به تنهايى مى كند و مى گويد: «آيا تو نبودى كه ما، در كودكى تو را تربيت كرديم»؟ و مقصودش از اين سخن، اعتراض بر موسى بود از جهت دعايى كه موسى كرد. | |||
خلاصه: منظورش اين است كه تو خيال كرده اى ما تو را نمى شناسيم؟ مگر تو همان نبودى كه ما، در آغوش خود بزرگت كرديم، در حالى كه كودك بودى و سال ها از عمرت را در ميان ما به سر بردى؟ ما اسم و رسم تو را مى شناسيم و هيچ خاطره اى از تو و احوال تو را فراموش نكرده ايم. آن وقت چطور شد كه ناگهان رسول شدى، تو كجا و رسالت كجا؟ با اين كه اصل و فرعت را مى شناسيم. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۶۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۶۴ </center> | ||
«'''وَ فَعَلْت فَعْلَتَك الَّتى فَعَلْتَ وَ أَنت مِنَ الْكَافِرِينَ'''»: | |||
كلمۀ «فَعلَة» - به فتح «فاء»، صيغۀ مرّه از «فعل» است و يك بار را مى رساند. مثل اين كه مى گوييم: «ضَرَبتُهُ ضَربَةً». يعنى: او را زدم، يك بار زدن. و علت اين كه «فَعلَة» را توصيف كرد به جملۀ «الَّتِى فَعَلتَ: آن يك عملت كه انجام دادى»، اين بود كه بفهماند آن يك عملت، جرم بسيار بزرگ و رسوا بود. | |||
و نظير اين | و نظير اين تعبير، در آيه: «فَغَشِيَهُم مِنَ اليَمِّ مَا غَشِيَهُم» است. و منظور فرعون، از آن يك عملى كه موسى «عليه السلام» كرد، همان داستان كشتن مرد قبطى بود. | ||
و اين كه گفت: «وَ أنتَ مِنَ الكَافِرِين: و تو از كافران بودى»، از ظاهر سياق - به طورى كه بعدا به آن اشاره خواهيم كرد - بر مى آيد كه: | |||
مراد فرعون از «كفر موسى»، كفران نعمت است و اين كه تو نمك پروردۀ ما بودى و مع ذلك، آن مرد قبطى ما را كشتى، و در سرزمين ما، فساد انگيختى، با اين كه سال ها از نعمت ما برخوردار بودى، و ما تو را مانند ساير مواليد بنى اسرائيل نكشتيم، و در عوض، در خانۀ خود تربيت كرديم. از اين همه بالاتر (البته به زعم فرعون)، تو مانند ساير بنى اسرائيل، بردۀ ما بودى. چون بنى اسرائيل همه بندگان ما هستند و من به آنان نعمت مى دهم. آن وقت تو، كه يكى از همين بردگان هستى، مردى از قوم و فاميل مرا كشتى و از رسم عبوديت و شكر نعمت من سر باز زدى؟! | |||
پس | پس خلاصۀ اعتراض فرعون در اين دو آيه، اين است كه: تو همان كسى هستى كه ما در كودكى و خردسالى ات، تو را تربيت كرديم و سال هايى چند از عمرت را نزد ما به سر بردى، و با كشتن مردى از دودمان من، كفران نعمت من كردى، با اين كه تو عبدى از عبيد من، يعنى از بنى اسرائيل بودى. آن وقت با اين سوابق سوئى كه دارى، ادعاى رسالت هم مى كنى. تو را چه به رسالت؟ اگر تو را نمى شناختيم، باز مطلبى بود. ما كه تو را و نمك نشناسى ها و فسادت را مى دانيم و كاملا تو را مى شناسيم. | ||
با اين | با اين بيان، روشن مى شود اين كه بعضى از مفسران، كلمۀ «كفر» را در مقابل «ايمان» گرفته و گفته اند: «معناى آيه اين است كه تو به الوهيت من كافر بودى، و يا اين است كه تو به همان خدايى كه ادعاى رسالتش را مى كنى، كافرى و به آن خدا هم ايمان ندارى، براى اين كه تو سال ها نزد ما بودى و با ما معاشرت داشتى و در كيش ما و ملت ما بودى»، معناى درستى نيست. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۶۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۳۶۵ </center> | ||
تفسير خوبى نكرده است | و همچنين آن مفسّر ديگر، كه گفته: «اين جمله، تنها مى خواهد بگويد تو كفران نعمت مرا کردی»، تفسير خوبى نكرده است. براى اين كه آيه شريفه مى فرمايد «تو از كافرانى»، و از ظاهر آن بر مى آيد كه مراد فرعون، «كفران نعمتى» است كه به عموم بنى اسرائيل داشته، و نيز آن نعمت ها كه به خصوص موسى ارزانى داشته است، نه تنها نعمت هاى خاصّۀ به موسى. | ||
<span id='link247'><span> | <span id='link247'><span> | ||
ویرایش