۱۶٬۹۰۷
ویرایش
خط ۹۰: | خط ۹۰: | ||
==داستان سليمان «ع» و هدهد و ملكۀ سباء == | ==داستان سليمان «ع» و هدهد و ملكۀ سباء == | ||
«'''وَ تَفَقَّدَ | «'''وَ تَفَقَّدَ الطَّيرَ فَقَالَ مَا لىَ لا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كانَ مِنَ الْغَائبِينَ'''»: | ||
راغب مى گويد: كلمۀ «تَفَقَّدَ» به معناى تعهد است، ليكن حقيقت تفقّد، اين است كه آدمى متوجه فقدان چيزى شود، به خلاف «تعهد»، كه به معناى توجه به عهد گذشته است و اين «تفقد» در قرآن كريم آمده كه: «وَ تَفَقَّدَ الطَّيرَ». | راغب مى گويد: كلمۀ «تَفَقَّدَ» به معناى تعهد است، ليكن حقيقت تفقّد، اين است كه آدمى متوجه فقدان چيزى شود، به خلاف «تعهد»، كه به معناى توجه به عهد گذشته است و اين «تفقد» در قرآن كريم آمده كه: «وَ تَفَقَّدَ الطَّيرَ». | ||
خط ۱۴۴: | خط ۱۴۴: | ||
چون وقتى بنا شد غير از راه خدا، راهى نباشد و آن يك راه هم از دستشان برود، ديگر راهى ندارند. در نتيجه اهتداء نخواهند داشت. (دقت فرماييد). | چون وقتى بنا شد غير از راه خدا، راهى نباشد و آن يك راه هم از دستشان برود، ديگر راهى ندارند. در نتيجه اهتداء نخواهند داشت. (دقت فرماييد). | ||
«'''أَلا يَسجُدُوا للَّهِ الَّذِى | «'''أَلا يَسجُدُوا للَّهِ الَّذِى يُخْرِجُ الْخَب ءَ فى السَّمَاوَاتِ وَ الاَرْضِ وَ يَعْلَمُ مَا تُخْفُونَ وَ مَا تُعْلِنُونَ'''»: | ||
قرائتى كه فعلا داير و معمول است، همين است كه آورديم كه كلمۀ «ألّا»، با تشديد «لام» خوانده مى شود و مركب است از دو كلمۀ «أن» و «لا». و اين آيه، عطف بيان است براى كلمۀ «أعمَالَهُم»، و مى فهماند آن اعمالى كه شيطان از ايشان زينت داد، اين بود كه براى خدا سجده نكنند. | قرائتى كه فعلا داير و معمول است، همين است كه آورديم كه كلمۀ «ألّا»، با تشديد «لام» خوانده مى شود و مركب است از دو كلمۀ «أن» و «لا». و اين آيه، عطف بيان است براى كلمۀ «أعمَالَهُم»، و مى فهماند آن اعمالى كه شيطان از ايشان زينت داد، اين بود كه براى خدا سجده نكنند. | ||
خط ۱۵۲: | خط ۱۵۲: | ||
كلمۀ «خَب ء» به طورى كه در مجمع البيان گفته، به معناى اسم مفعول، يعنى «مَخبُوء» است، و «مخبوء»، به معناى هر چيزى است كه در احاطه غير خود، قرار گيرد، به طورى كه ديگر نشود ادراكش كرد. | كلمۀ «خَب ء» به طورى كه در مجمع البيان گفته، به معناى اسم مفعول، يعنى «مَخبُوء» است، و «مخبوء»، به معناى هر چيزى است كه در احاطه غير خود، قرار گيرد، به طورى كه ديگر نشود ادراكش كرد. | ||
و اين كلمه، مصدر است كه كار صفت را انجام داده. در ماضى ثلاثى آن مى گويى «خَبَأتُهُ»، و در متكلم وحده مضارع مى گويى | و اين كلمه، مصدر است كه كار صفت را انجام داده. در ماضى ثلاثى آن مى گويى «خَبَأتُهُ»، و در متكلم وحده مضارع مى گويى «أخبئه»، و آنچه خداى تعالى از عالَم عدم، به عالَم وجود مى آورد، همين وضع را دارد. | ||
پس عبارت «يُخرِجُ الخَب ءَ فِى السَّماوَات وَ الأرض»، استعاره است. گويا موجودات در پس پردۀ عدم و زير طبقات نيستى قرار داشتند و خدا آن ها را، يكى پس از ديگرى، از آن جا به عالَم وجود درآورد. | پس عبارت «يُخرِجُ الخَب ءَ فِى السَّماوَات وَ الأرض»، استعاره است. گويا موجودات در پس پردۀ عدم و زير طبقات نيستى قرار داشتند و خدا آن ها را، يكى پس از ديگرى، از آن جا به عالَم وجود درآورد. | ||
خط ۱۵۸: | خط ۱۵۸: | ||
بنابراين، اين نامگذارى - كه ايجاد و بيرون كردن از عدم را «خب ء» ناميد - قريب به نامگذارى ديگرى است و آن، كلمه «فطر» است، كه در بسيارى از آيات، خلقت را «فطر»، و خالق را «فاطر» ناميده است. و «فطر» به معناى پاره كردن است. گويا خداى تعالى، عدم را پاره مى كند و موجودات را از شكم آن بيرون مى آورد. | بنابراين، اين نامگذارى - كه ايجاد و بيرون كردن از عدم را «خب ء» ناميد - قريب به نامگذارى ديگرى است و آن، كلمه «فطر» است، كه در بسيارى از آيات، خلقت را «فطر»، و خالق را «فاطر» ناميده است. و «فطر» به معناى پاره كردن است. گويا خداى تعالى، عدم را پاره مى كند و موجودات را از شكم آن بيرون مى آورد. | ||
گفتيم كه استعمال كلمۀ «خب ء»، استعاره است، ليكن ممكن است بگوييم: اين استعمال حقيقى و بدون استعاره است. چيزى كه هست، احتياج به بيانى دارد كه اين | گفتيم كه استعمال كلمۀ «خب ء»، استعاره است، ليكن ممكن است بگوييم: اين استعمال حقيقى و بدون استعاره است. چيزى كه هست، احتياج به بيانى دارد كه اين جا، محلّ آن بيان نيست. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۵۰۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۵ صفحه : ۵۰۸ </center> | ||
بعضى هم گفته اند: مراد از | بعضى هم گفته اند: مراد از «خَب ءَ»، غيب است و مراد از «اخراج خب ء»، علم به غيب است، كه خواننده، خود به ضعف اين قول آگاه است. | ||
و معناى اين كه فرمود: «و مى داند آنچه را شما پنهان مى داريد و آنچه را كه ظاهر مى كنيد»، اين نيست كه او به آنچه در خلوت انجام مى دهيد و آنچه در بين مردم مى كنيد، عالِم است، بلكه مراد اين است كه: به آنچه در ظاهر شما و آنچه در باطن شماست، آگاه است. | و معناى اين كه فرمود: «و مى داند آنچه را شما پنهان مى داريد و آنچه را كه ظاهر مى كنيد»، اين نيست كه او به آنچه در خلوت انجام مى دهيد و آنچه در بين مردم مى كنيد، عالِم است، بلكه مراد اين است كه: به آنچه در ظاهر شما و آنچه در باطن شماست، آگاه است. | ||
البته بيشتر قرّاء قرآن، اين جمله را به صيغۀ غيبت خوانده اند. يعنى به جاى تاى نقطه دار كه در ابتداى كلمۀ «تُخفُونَ» و كلمۀ «تُعلِنُون» بود، | البته بيشتر قرّاء قرآن، اين جمله را به صيغۀ غيبت خوانده اند. يعنى به جاى تاى نقطه دار كه در ابتداى كلمۀ «تُخفُونَ» و كلمۀ «تُعلِنُون» بود، «ياء» آورده و خوانده اند: «مَا يُخفُونَ وَ مَا يُعلِنُون»، و اين قرائت بهتر است. | ||
<span id='link343'><span> | <span id='link343'><span> | ||
ویرایش