۱۶٬۹۴۶
ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۵: | خط ۵: | ||
<span id='link219'><span> | <span id='link219'><span> | ||
==احتجاج بر وحدانيت خداى تعالى در الوهيت و ربوبيت | ==احتجاج بر وحدانيت خداى تعالى در الوهيت و ربوبيت== | ||
للَّهِ مَا فى | «'''للَّهِ مَا فى السَّمَاوَاتِ وَ الاَرْضِ إِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنىُّ الحَْمِيدُ'''»: | ||
چون اعترافشان به خالق بودن خداى | |||
آنگاه در آيه مورد | چون اعترافشان به خالق بودن خداى سبحان، مستلزم اثبات يگانگى او در ربوبيت و الوهيت بود، زيرا تدبير و تصرف در دست اوست، و اعتراف به خالق بودن او، كافى در استلزام مذكور بود، لذا در تماميت حجت به همان مقدار اكتفاء نمود، و رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» را مأمور به حمد نمود، و قوم را به خاطر غفلتشان جاهل خواند. | ||
بيان اين | |||
آنگاه در آيه مورد بحث، براى بار دوم، از طريق انحصار ملك حقيقى در خدا، احتجاج كرد بر وحدانيت او، چون او غنىّ مطلق، و محمود مطلق است. | |||
بيان اين احتجاج، اين است كه خداى تعالى، مبدأ تمامى خلائق، و دهنده تمامى كمالات است. پس خود او بايد داراى هر چيز باشد، كه موجودات محتاج به آنند. پس او، غنىّ على الاطلاق است. چون اگر از جهتى غنى و از جهتى ديگر محتاج باشد، نمى تواند از آن جهت، دهندۀ كمال باشد و اين خُلف فرض است. زيرا گفتيم كه او دهندۀ هر كمال است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۴۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۳۴۷ </center> | ||
و چون | و چون غنىّ على الاطلاق است، پس آنچه در زمين و آسمان هاست، ملك اوست. پس او، مالك على الاطلاق نيز هست، و مى تواند در مِلك خود، به هر نحو كه بخواهد تصرف كند. | ||
و اما | پس هر تدبير و تصرفى كه در عالَم واقع مى شود، از آنِ اوست. چون اگر چيزى از آن تدبيرها از غير او باشد، آن غير نيز، به همان مقدار، مالك خواهد بود، و حال آن كه گفتيم مالك على الاطلاق، اوست. و چون تدبير و تصرف تنها از خدا است، پس تنها او، ربُّ العالَمين، و الهى است كه بايد پرستيده شود، و از إنعام و احسانش، سپاسگزارى گردد. | ||
اين، آن معنايى است كه جمله: «لِلّهِ مَا فِى السَّمَاوَاتِ وَ الأرض إنَّ اللهَ هُوَ الغَنِىّ» بدان اشاره مى كند. جملۀ «لِلّهِ مَا فِى...»، حجت بر وحدانيت خدا است، و جملۀ «إنَّ اللهَ هُوَ الغَنِىُّ»، تعليل مالكيت على الاطلاق اوست. | |||
و اما كلمۀ «حميد»، كه به معناى محمود در افعال است، مبدء ديگرى است براى حجت. چون حمد به معناى ثناى در مقابل جميل اختيارى است، و هر جميل كه در عالَم است، ملك خداى سبحان است. پس قهرا ثناهايى هم كه هر جميلى استحقاق آن را دارد، به خدا بر مى گردد، و ثناى خدا است. | |||
پس خدا «حميد» على الاطلاق است. و اگر از اين تدبير متقن و جميل كه در عالَم است، چيزى و مقدارى از آن از غير خدا بود، و آن مقدار هيچ نسبتى و ارتباطى با خدا نداشت، حمد و ثناى آن مقدار جميل نيز، مال غير خدا مى شد، نه مال خدا. در نتيجه، خدا «حميد» على الاطلاق، و «حميد» نسبت به هر چيز نمى بود، و حال آن كه فرض كرديم كه او، «حميد» على الاطلاق است، و خُلف فرض، باطل است. | |||
<span id='link220'><span> | <span id='link220'><span> | ||
==افاده كثرت و وستعت خلق و تدبير خداى تعالى == | ==افاده كثرت و وستعت خلق و تدبير خداى تعالى == | ||
وَ لَوْ أَنَّمَا فى الاَرْضِ مِن شجَرَةٍ أَقْلَمٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سبْعَةُ أَبحُرٍ مَّا نَفِدَت كلِمَت اللَّهِ ... | وَ لَوْ أَنَّمَا فى الاَرْضِ مِن شجَرَةٍ أَقْلَمٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِن بَعْدِهِ سبْعَةُ أَبحُرٍ مَّا نَفِدَت كلِمَت اللَّهِ ... |
ویرایش