۱۷٬۰۵۲
ویرایش
خط ۱۲۷: | خط ۱۲۷: | ||
<span id='link117'><span> | <span id='link117'><span> | ||
== | ==«خلقت»، «تدبير» و «ولايت»، هر سه مختص به خداى تعالى است == | ||
«'''خَلَقَ اللَّهُ | «'''خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَ الاَرْض بِالْحَقِّ إِنَّ فى ذَلِك لاَيَةً لِّلْمُؤْمِنِينَ'''»: | ||
مراد از حق بودن خلقت | مراد از حق بودن خلقت آسمان ها و زمين، اين است كه بفهماند: در خلقت آن ها، بازيچه در كار نيست. همچنان كه جاى ديگر، اين معنا را صريحا اعلام نموده و فرموده: «وَ مَا خَلَقنَا السَّمَاوَاتِ وَ الأرضِ وَ مَا بَينَهُمَا لَاعِبِينَ * مَا خَلَقنَاهُمَا إلّا بِالحَقِّ وَلَكِنَّ أكثَرَهُم لَا يَعلَمُونَ». | ||
پس | پس «خلقت» آسمان ها و زمين، بر اساس نظامى ثابت و تغيير ناپذير است، و سنت الهى، نه اختلاف مى پذيرد، و نه تخلف. «تدبير» هم، خود از خلقت است، و اين دو با يكديگر اختلاف ندارند، و هيچ كس از ديگرى تخلف نمى كند. | ||
براى | براى اين كه تدبير حوادث جاريه در عالَم، معنايش اين است كه: يك حادثى را دنبال حادثى ديگر به وجود بياورد. حادثى باشد كه وقتى دنبال حادث اول پديد آورد، نظامى اتم به وجود آيد، و آن چنان حوادث را ترتيب دهد كه به غايت ها و نتايجى منتهى شود كه حق و حقيقت باشد. | ||
پس در حقيقت، «تدبير» عبارت شد از: خلقت بعد از خلقت. اما خلقت هر چيزى با رعايت خلقت هاى قبل و بعد، كه چون تك تك هر ايجادى در نظر گرفته شود، خلقت است، و چون رابطه و اتصال بين همه خلق ها در نظر گرفته شود، تدبير است. پس «تدبير»، چيزى سواى خلقت نيست. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۹۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۹۷ </center> | ||
و چون | و چون «خلقت» و صنع، همه به خداى تعالى منتهى مى شود، و اين منتهى شدنش، ضرورى و غير قابل انكار است، ناگزير «تدبير» هم، منتهى به اوست، و به هيچ وجه نمى شود به غير او دانست، و غير خداى تعالى، هرچه هست، مخلوق خدا، و قائم به خدا، و مملوك او است. خودش مالك هيچ نفعى و ضررى نيست، و محال است كه قائم به غير از او باشد، و آن غير، مستقل در تدبير او، و مستغنى از خدا باشد، و اين همان معناى حق بودن، و بازيچه نبودن، و جد بودن، و شوخى نبودن خلقت است. | ||
پس اگر بعضى از مخلوقات | پس اگر بعضى از مخلوقات خدا، مدبر بعضى از مخلوقات ديگرش بوده باشد، اين ولايت در تدبير، ولايت حقيقى نيست. چون ولىّ نامبرده، باز هم مالك واقعى، و به حقيقت معناى كلمه نيست، و به اين معنا چيزى را مالك نمى باشد، و در نتيجه آنچه دخل و تصرف مى كند، جنبه بازى را دارد، و اگر فرضا خدا چنين ولايتى را به بعضى از مخلوقات خود بدهد، او هم با مخلوقات خود بازى كرده است، و ساحت او منزه از لعب و بازى است. و فرض مذكور، تنها و تنها فرض است، و حقيقتى نمى تواند داشته باشد. و ولايت فرض شده، فقط اسمى از ولايت را دارد، و به كلى از حقيقت معناى كلمه تهى است، همچنان كه تار عنكبوت، اين چنين است. | ||
«''' | «'''إنّ فِى ذَلِكَ لَآيَةً لِلمُؤمِنِينَ'''» - در اين جمله، آيت بودن خلقت را اختصاص داد به مؤمنان، با اين كه براى عموم مردم آيت است، و اين بدان جهت است كه: تنها مؤمنان از اين آيت سود مى برند، و از آن به صاحب آيت، يعنى خداى تعالى راه مى يابند. | ||
«'''اتْلُ مَا أُوحِىَ إِلَيْك مِنَ الْكِتَابِ وَ أَقِمِ الصلَوةَ إِنَّ | «'''اتْلُ مَا أُوحِىَ إِلَيْك مِنَ الْكِتَابِ وَ أَقِمِ الصلَوةَ إِنَّ الصَّلَوةَ تَنهَى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنكَرِ وَ لَذِكْرُ اللَّهِ أَكبرُ...'''»: | ||
بعد از | بعد از آن كه اجمال داستان هاى امم سابق را بيان كرد، كه شرك و گناهان و منكراتشان، كارشان را به چه شقاوتى كشانيد، شقاوتى ابدى، و خسرانى دائم؛ اينك در اين | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۹۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۶ صفحه ۱۹۸ </center> | ||
آيه، از آن مطالب منتقل شده به اين كه رسول گرامى خود را دستور مى دهد به تلاوت آنچه به وى وحى شده - البته در عين حال، كلام را استينافى گرفت. يعنى به ماقبل عطف نكرد - چون تلاوت قرآن، بهترين رادع است از شرك و ارتكاب فحشاء و منكرات. | |||
زيرا در آن آيات روشنى است كه متضمن حجت هايى نورانى است، كه حق را آن طور كه بايد، روشن مى سازد. و هم مشتمل است بر داستان هاى عبرت آور، و مواعظ و بشارت ها و انذار و وعده و وعيدها، كه شنونده و خواننده را از گناهان باز مى دارد. | |||
و سپس آن امر را ضميمه كرد به امر به | و سپس آن امر را ضميمه كرد به امر به نماز، كه بهترين اعمال است. چون كه نماز از فحشاء و منكر باز مى دارد. | ||
<span id='link118'><span> | <span id='link118'><span> | ||
ویرایش