گمنام

تفسیر:المیزان جلد۳ بخش۱۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۱۴۵: خط ۱۴۵:
<span id='link77'><span>
<span id='link77'><span>


== تكذيب كنندگان (از كفار) منشاء اصلى آتش هستند و ديگران به آتش آنها مى سوزند ==
== تكذيب كنندگان از كفار، منشأ اصلى آتش هستند و ديگران، به آتش آن ها مى سوزند ==
وَ أُولَئك هُمْ وَقُودُ النَّارِ
«'''وَ أُولَئك هُمْ وَقُودُ النَّارِ'''»:
كلمه «'''وقود'''» به معناى هر چيزى است كه با آن آتش را برافروخته و شعله ور سازند، و اين آيه شريفه شبيه آيه : «'''و اتقوا النار التى وقودها الناس و الحجارة '''» و آيه : «'''انكم و ما تعبدون من دون اللّه حصب جهنم '''» است ، چون در آيه مورد بحث مى فرمايد انسان آتش افروز دوزخ است ، و در دومى مى فرمايد انسان و سنگ وسيله افروخته شدن دوزخ است ، و در سومى مى فرمايد شما و هر چه به جز خدا مى پرستيد هيزم دوزخيد، و ما در ذيل آيه ۲۴ سوره بقره در سابق اين معنا را تا حدودى بيان كرديم .
 
و اگر در آيه مورد بحث مطلب را در قالب جمله اسميه آورد، و اين جمله اسميه را با اسم اشاره آغاز كرد، آنهم اشاره اى كه مخصوص راه دور است ، و نيز اگر بين مبتدا و خبر ضمير فصل (هم ) را قرار داد، و كلمه «'''وقود'''» را به كلمه «'''نار'''» اضافه كرد، و نفرمود: «'''اولئك هم و قود'''» همه اينها براى اين بود كه انحصار را برساند، و لازمه اين حصر اين است كه تكذيب كنندگان از كفار، اصل در عذاب ، و افروخته شدن آتشند، و ديگران به آتش آنان مى سوزند.
كلمه «وقود» به معناى هر چيزى است كه با آن آتش را برافروخته و شعله ور سازند، و اين آيه شريفه شبيه آيه: «و اتقوا النار التى وقودها الناس و الحجارة» و آيه: «انكم و ما تعبدون من دون اللّه حصب جهنم» است. چون در آيه مورد بحث مى فرمايد انسان آتش افروز دوزخ است ، و در دومى مى فرمايد انسان و سنگ وسيله افروخته شدن دوزخ است ، و در سومى مى فرمايد شما و هر چه به جز خدا مى پرستيد هيزم دوزخيد، و ما در ذيل آيه ۲۴ سوره بقره در سابق اين معنا را تا حدودى بيان كرديم.
مويد اين نكته آيه اى است كه در سوره انفال بيان مى شود، و در آن مى فرمايد «'''ليميز اللّه الخبيث من الطيب ، و يجعل الخبيث بعضه على بعض '''».
 
كدَأْبِ ءَالِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ ...
و اگر در آيه مورد بحث مطلب را در قالب جمله اسميه آورد، و اين جمله اسميه را با اسم اشاره آغاز كرد، آنهم اشاره اى كه مخصوص راه دور است ، و نيز اگر بين مبتدا و خبر ضمير فصل (هم) را قرار داد، و كلمه «وقود» را به كلمه «نار» اضافه كرد، و نفرمود: «اولئك هم وقود» همه اين ها براى اين بود كه انحصار را برساند، و لازمه اين حصر اين است كه تكذيب كنندگان از كفار، اصل در عذاب، و افروخته شدن آتش اند، و ديگران به آتش آنان مى سوزند.
كلمه «'''داءب '''» بطورى كه اهل لغت گفته اند به معناى روش دائمى است ، و در جاى ديگر قرآن اين كلمه در مورد حركت دائمى خورشيد و ماه به كار رفته ، فرموده : «'''و سخر لكم الشمس و القمر دائبين '''» و از همين جهت عادت هميشگى را هم داءب مى گويند، چون
 
مؤيد اين نكته آيه اى است كه در سوره انفال بيان مى شود، و در آن مى فرمايد: «ليميز اللّه الخبيث من الطيب ، و يجعل الخبيث بعضه على بعض».
 
«'''كدَأْبِ آلِ فِرْعَوْنَ وَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ ...'''»:
 
كلمه «دأب» به طورى كه اهل لغت گفته اند به معناى روش دائمى است ، و در جاى ديگر قرآن اين كلمه در مورد حركت دائمى خورشيد و ماه به كار رفته ، فرموده: «و سخر لكم الشمس و القمر دائبين» و از همين جهت عادت هميشگى را هم داءب مى گويند، چون
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۱۴۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۱۴۱ </center>
عادت هم سيره اى است مستمر، و منظور در آيه مورد بحث هم همين معنا است .
عادت هم سيره اى است مستمر، و منظور در آيه مورد بحث هم همين معنا است.
جمله : «'''كداب ...'''» متعلق است به جمله اى تقديرى ، كه جمله : «'''لن تغنى عنهم '''» بر آن دلالت مى كند، و جمله «'''كذبوا باياتنا'''» منظور از «'''داءب '''» راتفسير مى كند.
 
اين جمله در واقع حال است براى داءب و تقدير كلام همانطور كه قبلا هم اشاره كرديم چنين است : «'''ان الذين كفروا كذبوا باياتنا، و استمروا عليها دائبين ، فزعموا ان فى اموالهم و اولادهم غنى لهم من اللّه ، كداب آل فرعون و من قبلهم ، و قد كذبوا باياتنا'''».
جمله: «كدأب...» متعلق است به جمله اى تقديرى ، كه جمله: «لن تغنى عنهم» بر آن دلالت مى كند، و جمله «كذبوا بآياتنا» منظور از «دأب» را تفسير مى كند.
و در جمله : «'''فاخذهم اللّه بذنوبهم '''» از ظاهر حرف «'''باء'''» سببيت استفاده مى شود چون وقتى گفته مى شود: «'''من او را به گناهش مواخذه كردم '''» معنايش اين است كه به سبب گناهش مواخذه كردم .
 
اين ظاهر حرف «'''باء'''» است و ليكن مقتضاى مقابله اى كه بين دو آيه شده است ، و حال كفار عهد رسول را با كفار آل فرعون و قبل از ايشان مقايسه كرده ، اين است كه حرف نامبرده به معناى وسيله باشد، چون قبل از آيه مورد بحث كفار را وسيله بر افروختن آتش دوزخ خوانده و فرموده بود اينان وقود آتشند، و جانشان شعله ور مى شود و با شعله ور شدن جانها معذب مى شوند، همچنان آل فرعون و كفار قبل از ايشان كه آنان نيز به گناهان خود گرفتار شدند، و عذابى كه گريبان آنان را گرفت عين همان گناهانى بود كه مرتكب شده بودند، و مكرى كه كردند، خود آن مكر عذاب جانشان شد و ظلم خودشان عايدشان گرديد، همچنان كه قرآن كريم فرمود: «'''و لا يحيق المكر السيى ء الا باهله '''».
اين جمله در واقع حال است براى داءب و تقدير كلام همانطور كه قبلا هم اشاره كرديم چنين است:
و نيز فرموده : «'''و ما ظلمونا و لكن كانوا انفسهم يظلمون '''».
 
معناى «'''شديد العقاب '''» بودن خداى سبحان
«ان الذين كفروا كذبوا باياتنا، و استمروا عليها دائبين ، فزعموا ان فى اموالهم و اولادهم غنى لهم من اللّه ، كداب آل فرعون و من قبلهم ، و قد كذبوا بآياتنا».
 
و در جمله: «فأخذهم اللّه بذنوبهم» از ظاهر حرف «باء» سببيت استفاده مى شود چون وقتى گفته مى شود: «من او را به گناهش مواخذه كردم» معنايش اين است كه به سبب گناهش مواخذه كردم.
 
اين ظاهر حرف «باء» است و ليكن مقتضاى مقابله اى كه بين دو آيه شده است ، و حال كفار عهد رسول را با كفار آل فرعون و قبل از ايشان مقايسه كرده ، اين است كه حرف نامبرده به معناى وسيله باشد، چون قبل از آيه مورد بحث كفار را وسيله بر افروختن آتش دوزخ خوانده و فرموده بود اينان وقود آتش اند، و جانشان شعله ور مى شود و با شعله ور شدن جان ها معذب مى شوند، همچنان آل فرعون و كفار قبل از ايشان كه آنان نيز به گناهان خود گرفتار شدند، و عذابى كه گريبان آنان را گرفت، عين همان گناهانى بود كه مرتكب شده بودند، و مكرى كه كردند، خود آن مكر عذاب جانشان شد و ظلم خودشان عايدشان گرديد، همچنان كه قرآن كريم فرمود: «و لا يحيق المكر السيى ء الا باهله».
 
و نيز فرموده: «و ما ظلمونا و لكن كانوا انفسهم يظلمون».
 
==معناى «شديد العقاب» بودن خداى سبحان==
از اينجا روشن مى گردد كه شديد العقاب بودن خدا به چه معنا است ، چون روشن شد كه عقاب خدا چنان نيست كه از يك جهت معينى به انسان روى بياورد و در محل معينى گريبان آدمى را بگيرد، و مانند عقاب غير خدا به شرايط مخصوصى متوجه آدمى بشود، مثلا از بالاى سر و يا از پائين و يا در بعضى اماكن به انسان برسد، و انسان بتواند از آن محل يا از آن
از اينجا روشن مى گردد كه شديد العقاب بودن خدا به چه معنا است ، چون روشن شد كه عقاب خدا چنان نيست كه از يك جهت معينى به انسان روى بياورد و در محل معينى گريبان آدمى را بگيرد، و مانند عقاب غير خدا به شرايط مخصوصى متوجه آدمى بشود، مثلا از بالاى سر و يا از پائين و يا در بعضى اماكن به انسان برسد، و انسان بتواند از آن محل يا از آن
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۱۴۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۱۴۲ </center>
۱۶٬۳۳۸

ویرایش