۱۷٬۲۴۲
ویرایش
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
روايتى درباره | روايتى درباره «راسخين در علم» | ||
و در تفسير عياشى از جعفر بن محمد از پدرش امام باقر (عليه السلام ) روايت شده كه فرمود: مردى از امير | |||
و در تفسير عياشى از جعفر بن محمد از پدرش امام باقر (عليه السلام) روايت شده كه فرمود: مردى از امير المؤمنين (عليه السلام) خواهش كرد كه آيا ممكن است پروردگار ما را، برايمان توصيف كنى ، تا هم محبتمان به او زياد شود، و هم معرفتمان ؟ اميرالمؤمنين | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۱۰۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۱۰۶ </center> | ||
خشمگين به خطبه ايستاد، و در ضمن ايراد خطبه براى عموم حضار رو به آن شخص كرد، و فرمود: اى بنده خدا بر تو باد به آنچه كه قرآن تو را به صفات خدا دلالت مى كند، و آنچه كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) (كه در اين باب مقدم بر تو است ) از معرفت خدا به تو پيشنهاد مى كند، و آنچه را كه در اين وادى از نور هدايت او روشن شده پيروى كن كه هدايت او نعمت و حكمتى است كه در اختيار تو قرار گرفته ، پس همين مقدار را بگير، و شكرش را به جاى آر، و در آنچه شيطان بتو تكليف مى كند كه خود قرآن علم آن را بر تو واجب نكرده ، و در سنت رسول و ائمه هدى (عليهم السلام ) هم درباره آن چيزى وارد نشده ، فريب شيطان را مخور، و علم آنرا به خود خدا واگذار، و عظمت خدا را (كه از قياس و وهم و عقل بشر بيرون است ) با مقياس فهم خود مسنج . | خشمگين به خطبه ايستاد، و در ضمن ايراد خطبه براى عموم حضار رو به آن شخص كرد، و فرمود: اى بنده خدا بر تو باد به آنچه كه قرآن تو را به صفات خدا دلالت مى كند، و آنچه كه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله) (كه در اين باب مقدم بر تو است) از معرفت خدا به تو پيشنهاد مى كند، و آنچه را كه در اين وادى از نور هدايت او روشن شده پيروى كن كه هدايت او نعمت و حكمتى است كه در اختيار تو قرار گرفته ، پس همين مقدار را بگير، و شكرش را به جاى آر، و در آنچه شيطان بتو تكليف مى كند كه خود قرآن علم آن را بر تو واجب نكرده ، و در سنت رسول و ائمه هدى (عليهم السلام) هم درباره آن چيزى وارد نشده ، فريب شيطان را مخور، و علم آنرا به خود خدا واگذار، و عظمت خدا را (كه از قياس و وهم و عقل بشر بيرون است ) با مقياس فهم خود مسنج. | ||
و بدان اى بنده خدا كه راسخين در علم آنهايى هستند كه خداى تعالى از اينكه متعرض امور ماوراى پرده غيب شوند بى نيازشان | |||
و بدان اى بنده خدا كه راسخين در علم آنهايى هستند كه خداى تعالى از اينكه متعرض امور ماوراى پرده غيب شوند بى نيازشان كرده، به تمامى معارفى كه از حيطه علمشان بيرون است ، و تفسيرش را نمى دانند اقرار دارند، و مى گويند: «آمنا به كل من عند ربنا» خداى تعالى آنانرا با اين فضيلت ستوده كه به جز خود از رسيدن به تفسيرى كه در حيطه علمشان نيست اعتراف دارند، و در آن گونه معارف تعمق و غور نمى كنند، و خداى تعالى اين ترك تعمق را از آنان ستوده، و نامش را رسوخ در علم نهاده است، پس تو نيز به همين مقدار اكتفا كن ، و در اين مقام نباش كه اقيانوس عظمت خدا را با عقل خود اندازه گيرى كنى و از هالكين شوى. | |||
در نتيجه اگر دليل و بيان ديگرى پيدا شود، و دلالت كند بر اينكه راسخين در علم داناى به تاءويل متشابهاتند، با آيه مورد بحث منافاتى نخواهد | |||
مؤلف: جمله «اى بنده خدا راسخين در علم چنين و چنانند»، ظهور در اين دارد كه آن جناب حرف «واو» در جمله: «و الراسخون فى العلم يقولون» را «واو» استینافى گرفته، نه عاطفه ، همچنان كه ما نيز از آيه همين معنا را استفاده كرديم ، و مقتضاى استينافى بودن «واو» اين است كه راسخين در علم ، به تاءويل متشابهات ، عالم نيستند، گرچه چنين امكانى برايشان هست ، و آيه شريفه اين امكان را نفى نمى كند. | |||
در نتيجه اگر دليل و بيان ديگرى پيدا شود، و دلالت كند بر اينكه راسخين در علم داناى به تاءويل متشابهاتند، با آيه مورد بحث منافاتى نخواهد داشت، همچنان كه ظاهر روايات ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) (كه به زودى خواهد آمد) همين است. و جمله: «آن هايى هستند كه خداى تعالى از اينكه متعرض امور ماوراى پرده غيب شوند بى نيازشان كرده»، خبر براى جمله | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۱۰۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۱۰۷ </center> | ||
راسخين در علم ، مى باشد و خلاصه مى خواهد بفرمايد كه راسخين در علم چنين كسانى هستند. | راسخين در علم ، مى باشد و خلاصه مى خواهد بفرمايد كه راسخين در علم چنين كسانى هستند. | ||
اين كلام ظاهر در اين است كه مى خواهد شنونده را تشويق و ترغيب كند به اينكه او نيز چنين باشد، و طريقه راسخين در علم را پيش بگيرد، و نسبت به آنچه نمى داند اعتراف (به جهل خود) كند، تا او نيز از راسخين در عل م شود، و اين خود دليل بر اين است كه آنجناب راسخين در علم را به كسى تفسير كرده كه نسبت به آنچه مى داند پايبند است و نسبت به آنچه نمى داند اعتراف مى كند، و متعرض آنچه كه از حيطه علم او خارج است نمى شود. | اين كلام ظاهر در اين است كه مى خواهد شنونده را تشويق و ترغيب كند به اينكه او نيز چنين باشد، و طريقه راسخين در علم را پيش بگيرد، و نسبت به آنچه نمى داند اعتراف (به جهل خود) كند، تا او نيز از راسخين در عل م شود، و اين خود دليل بر اين است كه آنجناب راسخين در علم را به كسى تفسير كرده كه نسبت به آنچه مى داند پايبند است و نسبت به آنچه نمى داند اعتراف مى كند، و متعرض آنچه كه از حيطه علم او خارج است نمى شود. | ||
و مراد از امور ماوراى پرده | |||
و در كافى از امام صادق (عليه السلام ) روايت آورده كه فرمود: | و مراد از امور ماوراى پرده غيب، معانى پوشيده از فهم عامه است، كه خدا از «آيات متشابهات» اراده كرده، و به همين جهت امير المؤمنين جمله نامبرده را با عبارت ديگرى تكرار كرده و فرمود: «به عجز خود از رسيدن به تفسيرى كه در حيطه علمشان نيست اعتراف دارند» و نفرمود: «از رسيدن به تاءويلى كه...» دقت بفرماييد. | ||
و اما | و در كافى از امام صادق (عليه السلام ) روايت آورده كه فرمود: «ماييم راسخين در علم ، و ما تاءويل قرآن را مى دانيم». | ||
و در كافى هم از هشام بن حكم روايت كرده كه گفت : امام ابو الحسن موسى بن جعفر (عليه | |||
مؤلف: اين روايت اشعار دارد كه جمله : «و الراسخون فى العلم» عطف بر مستثنا است ، ولى اين مفهوم ابتدايى با در نظر گرفتن بيانى كه كرديم ، و روايتى كه گذشت از بين مى رود، و خيلى هم بعيد نيست كه مراد از تاءويل در اين حديث همان معنائى باشد كه از متشابه، منظور نظر خداى تعالى است ، چون اين معنا از تاءويل تعبير ديگرى از تفسير متشابه است، و در صدر اسلام معنائى متداول ، در بين مردم بوده است. | |||
و اما اين كه فرمود «مائيم راسخين در علم...»، در روايت عياشى از امام صادق (عليه السلام) هم آمده بود كه «راسخين در علم، همانا آل محمدند» و از نظر خوانندگان گذشت ، و روايات ديگرى هم كه در اين باب آمده همه از باب تطبيق كلى بر مصداق است ، همچنانكه روايات قبلى و رواياتى كه مى آيد نيز شاهد بر اين معنا هستند. | |||
و در كافى هم از هشام بن حكم روايت كرده كه گفت: امام ابو الحسن موسى بن جعفر (عليه السلام) فرموده: ... تا آن جا كه فرمود: اى هشام خداى تعالى از قومى صالح حكايت كرده كه گفتند: «ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذ هديتنا، و هب لنا من لدنك رحمة ، انك انت الوهاب». | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۱۰۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۱۰۸ </center> | ||
و اين قوم فهميده بودند كه گاه مى شود دلها از راه منحرف گشته و نور فطرى خود را از دست بدهند، و كور و هلاك گردند. | و اين قوم فهميده بودند كه گاه مى شود دلها از راه منحرف گشته و نور فطرى خود را از دست بدهند، و كور و هلاك گردند. | ||
اى هشام به درستى كه از خدا نمى ترسد مگر كسى كه دلش از ناحيه خدا عقال و مهار شده باشد، و كسى كه عقلش خدائى (و فهمش از ناحيه او مهار) نشده باشد، قلب او بر هيچ معرفتى منعقد نشده ، و ثابت نمى گردد، و آن چيزى كه معرفت بدان يافته حقيقتش را دريافت نكرده ، و نمى بيند، و احدى نيست كه چنين قلب و معرفتى داشته باشد، مگر كسى كه قولش مصدق فعلش ، و باطنش موافق با ظاهرش باشد، براى اينكه خداى عزوجل عقل خفى و باطن را جز به وسيله ظاهر آدمى بر ملا نمى كند، اين ظاهر آدمى است كه بر مقدار عقل او دلالت مى كند، و از آن خبر مى دهد. | اى هشام به درستى كه از خدا نمى ترسد مگر كسى كه دلش از ناحيه خدا عقال و مهار شده باشد، و كسى كه عقلش خدائى (و فهمش از ناحيه او مهار) نشده باشد، قلب او بر هيچ معرفتى منعقد نشده ، و ثابت نمى گردد، و آن چيزى كه معرفت بدان يافته حقيقتش را دريافت نكرده ، و نمى بيند، و احدى نيست كه چنين قلب و معرفتى داشته باشد، مگر كسى كه قولش مصدق فعلش ، و باطنش موافق با ظاهرش باشد، براى اينكه خداى عزوجل عقل خفى و باطن را جز به وسيله ظاهر آدمى بر ملا نمى كند، اين ظاهر آدمى است كه بر مقدار عقل او دلالت مى كند، و از آن خبر مى دهد. | ||
و اينكه فرمود: | مؤلف: اينكه فرمود: «به درستى كه از خدا نمى ترسد، مگر كسى كه دلش از ناحيه خدا عقال و مهار شده باشد». در معناى اين آيه شريفه است كه مى فرمايد: «انما يخشى اللّه من عباده العلموا». | ||
و اينكه فرموده : | |||
و اينكه فرمود: «و كسى كه عقلش خدائى نباشد»، بهترين بيان است براى معناى رسوخ در علم ، براى اينكه هر مطلبى مادام كه بطور حقيقت و آن طور كه بايد، تعقل نشود درك آن خالى از احتمالات مخالف نيست، وقتى جلو احتمالات به كلى مسدود مى شود كه آنطور كه بايد تعقل شود، و گرنه قلب آدمى در اعتراف به آن همواره مضطرب است، ولى اگر تعقل آن تمام و كامل باشد، و در نتيجه احتمال خلاف در كار نيايد، در مرحله عمل هم ديگر خلاف آن را پيروى نمى كند، در نتيجه آنچه در قلب دارد همان خواهد بود كه به صورت عمل ظاهرى او جلوه مى كند، و آنچه مى گويد همان است كه در قلب دارد. | |||
و اينكه فرموده: «احدى اين چنين نيست...» خواسته است علامت رسوخ در علم را بيان كند. | |||
و در كتاب درالمنثور آمده است كه ابن جرير و ابن ابى حاتم ، و طبرانى از انس ، و ابى امامه ، و وائله بن اسقف و ابى الدرداء روايت آورده اند، كه شخصى از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) | و در كتاب درالمنثور آمده است كه ابن جرير و ابن ابى حاتم ، و طبرانى از انس ، و ابى امامه ، و وائله بن اسقف و ابى الدرداء روايت آورده اند، كه شخصى از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۱۰۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۱۰۹ </center> | ||
از راسخين در علم | از راسخين در علم سؤال كرد، حضرت فرمود: «كسانى هستند كه به سوگند خود پایبندند، و زبانى راستگو و قلبى مستقيم و استوار دارند، و نيز كسانى هستند كه عفت شكم و شهوت دارند، اينگونه افراد از راسخين در علم اند». | ||
و در كافى از امام باقر (عليه السلام ) نقل شده كه فرمود: | مؤلف: ممكن است اين حديث را به نحوى توجيه كرد كه برگشتش به همان معناى حديث سابق شود. | ||
و در | و در كافى از امام باقر (عليه السلام) نقل شده كه فرمود: «راسخين در علم كسانى هستند كه علمشان دچار اختلاف نمى شود». | ||
مؤلف: اين حديث درست منطبق با آيه است. براى اينكه در آيه «رسوخ در علم» در مقابل كسانى قرار گرفته كه در دلهايشان زيغ و انحراف هست ، و قهرا رسوخ در علم عبارت از همين مى شود كه علم دستخوش اختلاف و ترديد نگردد. | |||
و در «درالمنثور» است كه ابن ابى شيبه ، و احمد، و ترمذى ، و ابن جرير، و طبرانى ، و ابن مردويه ، از ام سلمه روايت كرده اند كه گفت : رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله ) در دعاهايش بسيار مى گفت: «اللّهم مقلب القلوب ثبت قلبى على دينك» روزى به ايشان عرض كردم: يا رسول اللّه! مگر دل ها زير و رو مى شوند؟ | |||
فرمود: «بله ، خداى تعالى هيچ فردى از بنى آدم را نيافريده ، مگر آنكه دلش بين دو انگشت از انگشتان خدا قرار دارد، اگر او بخواهد دل استوار مى شود، و گرنه دچار زيغ و انحراف مى گردد (تا آخر حديث»). | |||
مؤلف: اين معنا به چند طريق از عده اى از صحابه آنحضرت از قبيل جابر، و نواس بن شمعان ، و عبد اللّه بن عمر، و ابى هريره نقل شده ، و مشهور در اين باب مطلبى است كه در حديث نواس آمده ، كه فرمود: «قلب آدميزاد بين دو انگشت از انگشتان رحمان قرار دارد، (به طورى كه يادم مى آيد) شريف رضى حديث را به اين عبارت در كتاب «مجازات النبويه» نقل كرده است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۱۱۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۳ صفحه : ۱۱۰ </center> | ||
و از على (عليه السلام ) | و از على (عليه السلام) سؤال كردند: آيا از وحى چيزى نزد شما هست؟ فرمود: «نه، به آن خدا كه دانه را مى شكافد و خلايق مى آفريند سوگند، بعد از وحى موهبتى كه هست اين است كه خداى تعالى به هركس از بندگانش كه بخواهد فهم در قرآنش را مى دهد». | ||
مؤلف: اين حديث از احاديث برجسته است ، و كمترين چيزى را كه مى رساند اين است كه معارف صادره از مقام علمى آن جناب كه عقول را مدهوش و متحير كرده همه اش از قرآن گرفته شده است. | |||
<span id='link57'><span> | <span id='link57'><span> | ||
==روايتى در وصف قرآن و اينكه قرآن ظاهرى و باطنى دارد == | ==روايتى در وصف قرآن و اينكه قرآن ظاهرى و باطنى دارد == |
ویرایش