گمنام

تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۳۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
 
خط ۱۹۸: خط ۱۹۸:
<span id='link245'><span>
<span id='link245'><span>


==معناى : ان ربك لسريع العقاب ==
==معناى: إن ربك لسريع العقاب ==
و اينكه فرمود: (( ان ربك لسريع العقاب (( معنايش اين است كه پاره اى از عقاب هاى خداوند عقابى است كه فورى و با شتاب روى مى آورد، مانند عقاب اهل طغيان ، همچنانكه در آن آيه ديگر فرموده : (( الذين طغوا فى البلاد... ان ربك لبالمرصاد(( و اگر ما در معناى آيه گفتيم (( پاره اى از عقاب هاى...و حال آنكه در آيه كلمه (( بعض (( نيامده است ، دليلش جمله (( وانه لغفور رحيم (( است. چون بحسب ظاهر، اين جمله در دنباله آيه شريفه نيامده مگر براى اينكه بفهماند همه عقاب هاى خدا سريع و فورى نيست ، چه اگر خداوند همواره سريع العقاب مى بود، و همه عقاب هايش فورى بود ديگر جمله (( و انه لغفور رحيم (( در ذيل آيه معنا نداشت ، چون سياق آيه سياقى است ممحض ‍ در معناى مؤ اخذه و انتقام.  
و اين كه فرمود: «إن ربك لسريع العقاب»، معنايش اين است كه پاره اى از عقاب هاى خداوند، عقابى است كه فورى و با شتاب روى مى آورد. مانند عقاب اهل طغيان. همچنان كه در آن آيه ديگر فرموده: «الذين طغوا فى البلاد... إن ربك لبالمرصاد». و اگر ما در معناى آيه گفتيم: «پاره اى از عقاب هاى...»، و حال آن كه در آيه، كلمه «بعض» نيامده است، دليلش جمله «و إنه لغفور رحيم» است.  


پس جمله مذكور معناى آيه را به اين برگشت مى دهد كه (( پروردگار تو بخشنده گناهان ، و مهربان با بندگانش هست ، و ليكن اينطور هم نيست كه وقتى حكم عقاب را درباره بعضى از بندگانش بخاطر استحقاقى كه بجهت طغيان و سركشى دارند براند، عقابش سريع است ، و فورا محكوم را مى گيرد، چون بعد از حكم راندنش هيچ چيزى مانع از نفوذ حكمش نمى شود(( .
چون به حسب ظاهر، اين جمله در دنباله آيه شريفه نيامده، مگر براى اين كه بفهماند همه عقاب هاى خدا سريع و فورى نيست. چه اگر خداوند همواره سريع العقاب مى بود، و همه عقاب هايش فورى بود، ديگر جمله «و إنه لغفور رحيم» در ذيل آيه معنا نداشت. چون سياق آيه، سياقى است ممحض در معناى مؤاخذه و انتقام.
 
پس جمله مذكور، معناى آيه را به اين برگشت مى دهد كه «پروردگار تو بخشنده گناهان، و مهربان با بندگانش هست، وليكن اين طور هم نيست كه وقتى حكم عقاب را درباره بعضى از بندگانش به خاطر استحقاقى كه به جهت طغيان و سركشى دارند، براند، عقابش سريع است، و فورا محكوم را مى گيرد. چون بعد از حكم راندنش، هيچ چيزى مانع از نفوذ حكمش نمى شود».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۸۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۸۷ </center>
و بعيد نيست كه همين معنا مقصود كسانى باشد كه گفته اند معناى جمله (( ان ربك لسريع العقاب (( اين است كه خداى تعالى عقابش نسبت به كسانى كه بخواهد ايشان را در دنيا عقاب كند سريع است ، گو اينكه مناسب تر اين بود كه گفته شود: اين معنى ، معناى مجموع (( ان ربك لسريع العقاب و انه لغفور رحيم (( است ، تا كسى توهم نكند كه سريع العقاب بودن خداوند با حليم بودنش منافات دارد.
و بعيد نيست كه همين معنا، مقصود كسانى باشد كه گفته اند معناى جمله «إن ربك لسريع العقاب»، اين است كه خداى تعالى، عقابش نسبت به كسانى كه بخواهد ايشان را در دنيا عقاب كند، سريع است. گو اين كه مناسب تر اين بود كه گفته شود: اين معنى، معناى مجموع «إن ربك لسريع العقاب و إنه لغفور رحيم» است، تا كسى توهم نكند كه سريع العقاب بودن خداوند، با حليم بودنش منافات دارد.


«'''وَ قَطعْنَاهُمْ فى الاَرْضِ أُمَماً مِّنْهُمُ الصالِحُونَ ...'''»:
«'''وَ قَطعْنَاهُمْ فى الاَرْضِ أُمَماً مِّنْهُمُ الصالِحُونَ ...'''»:


در مجمع البيان مى گويد: كلمه (( دون (( در محل رفع است ، چون مبتدا است ، و اگر در ظاهر منصوب آمده براى تمكن در ظرفيتش است ، نظير آن - بنابر قول ابى الحسن - كلمه (( بين (( در جمله (( لقد تقطع بينكم (( است ، زيرا اين كلمه نيز در اين جمله قائم مقام فاعل و در موضع رفع است ، و بخاطر اينكه ظرف است منصوب آمده ، و همچنين است كلمه (( بين (( در جمله (( يوم القيامه يفصل بينكم (( ، زيرا در اينجا از جهت اينكه قائم مقام فاعل است بايد مرفوع باشد و منصوب شده . ممكن هم هست در آيه مورد بحث بگويى تقدير (( و منهم جماعه دون ذلك (( بوده و موصوف مرفوع يعنى جماعت حذف شده و صفت آن يعنى كلمه (( دون (( به جايش نشسته است .
در مجمع البيان مى گويد: كلمه «دون»، در محل رفع است، چون مبتدا است. و اگر در ظاهر منصوب آمده، براى تمكن در ظرفيتش است. نظير آن - بنابر قول ابى الحسن - كلمه «بين» در جمله «لقد تقطع بينكم» است. زيرا اين كلمه نيز در اين جمله، قائم مقام فاعل و در موضع رفع است، و به خاطر اين كه ظرف است، منصوب آمده. و همچنين است كلمه «بين» در جمله «يوم القيامة يفصل بينكم». زيرا در اين جا از جهت اين كه قائم مقام فاعل است، بايد مرفوع باشد و منصوب شده. ممكن هم هست در آيه مورد بحث، بگويى تقدير «و منهم جماعة دون ذلك» بوده، و موصوف مرفوع، يعنى جماعت حذف شده و صفت آن، يعنى كلمه «دون»، به جايش نشسته است.


و مقصود از (( حسنات (( و (( سيئات (( در آيه مورد بحث نعمتها و گرفتاريهاى دنيا است ، و مابقى آيه معنايش روشن است .
و مقصود از «حسنات» و «سيئات» در آيه مورد بحث، نعمت ها و گرفتاری هاى دنيا است، و مابقى آيه، معنايش روشن است.


«'''فَخَلَف مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتَاب...'''»:
«'''فَخَلَف مِن بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتَاب...'''»:


كلمه (( عرض (( به معناى هر چيز غير ثابت است ، و در جمله (( عرض الحياه الدنيا- شؤ ون ناپايدار زندگى دنيا(( به همين معنا است ، و مراد از (( عرض هذا الادنى (( نيز لذائذ زندگى دنيا و نعمتهاى زودگذر آن است ، و اگر به اشاره مذكر (هذا) به آن اشاره فرموده و حال آنكه جا داشت به مونث (هذه ) به آن اشاره شود براى تحقير آن است ، گويا خواسته است با تجاهل كردن در حق آن برساند كه دنيا آنقدر بى ارزش و غير قابل اعتنا است كه هيچ خصوصيت و صفت مرغوبى كه جلب نظر كند ندارد، نظير اين توجيه در جمله (( هذا ربى هذا اكبر(( كه حكايت كلام ابراهيم (عليه السلام ) است گذشت.
كلمه «عرض» به معناى هر چيز غير ثابت است، و در جمله «عرض الحياة الدنيا - شؤون ناپايدار زندگى دنيا»، به همين معنا است. و مراد از «عرض هذا الأدنى» نيز، لذایذ زندگى دنيا و نعمت هاى زودگذر آن است. و اگر به اشاره مذكر (هذا) به آن اشاره فرموده و حال آن كه جا داشت به مؤنث (هذه) به آن اشاره شود، براى تحقير آن است. گويا خواسته است با تجاهل كردن در حق آن، برساند كه دنيا آن قدر بى ارزش و غيرقابل اعتنا است، كه هيچ خصوصيت و صفت مرغوبى كه جلب نظر كند، ندارد. نظير اين توجيه در جمله «هذا ربى هذا أكبر»، كه حكايت كلام ابراهيم «عليه السلام» است، گذشت.


جمله (( و يقولون سيغفر لنا(( سخن گزافى است بدون سند كه اسلاف يهود آن را در غرورى كه به تشكيلات خود داشتند، از خود تراشيده اند، همچنانكه حزب خود را حزب خدا و خويشتن را فرزندان و دوستان خدا مى ناميدند،
جمله «و يقولون سيغفر لنا»، سخن گزافى است بدون سند، كه اسلاف يهود آن را در غرورى كه به تشكيلات خود داشتند، از خود تراشيده اند. همچنان كه حزب خود را، حزب خدا و خويشتن را، فرزندان و دوستان خدا مى ناميدند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۸۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۸۸ </center>
و نمى توان آن را حمل بر اين كرد كه خواسته اند به خود وعده توبه دهند، زيرا در آن هيچ قرينه اى كه دلالت بر اين كند ديده نمى شود، همچنانكه نمى توان آن را حمل بر اميد رحمت و مغفرت الهى كرد، براى اينكه اميدوارى به مغفرت خدا آثارى دارد كه با رفتار ايشان هيچ سازگارى ندارد.
و نمى توان آن را حمل بر اين كرد كه خواسته اند به خود وعده توبه دهند. زيرا در آن هيچ قرينه اى كه دلالت بر اين كند، ديده نمى شود. همچنان كه نمى توان آن را بر اميد رحمت و مغفرت الهى حمل كرد. براى اين كه اميدوارى به مغفرت خدا آثارى دارد، كه با رفتار ايشان هيچ سازگارى ندارد.




۱۷٬۰۰۸

ویرایش