گمنام

تفسیر:المیزان جلد۸ بخش۳۱: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۷۵: خط ۱۷۵:
«'''فَلَمَّا نَسوا مَا ذُكرُوا بِهِ أَنجَيْنَا الَّذِينَ يَنهَوْنَ عَنِ السوءِ '''»:
«'''فَلَمَّا نَسوا مَا ذُكرُوا بِهِ أَنجَيْنَا الَّذِينَ يَنهَوْنَ عَنِ السوءِ '''»:


مقصود از فراموشى تذكرها بى تاءثير شدن آن در دل هاى ايشان است ، هر چند به ياد آن تذكرها بوده باشند، زيرا اخذ الهى مسبب از بى اعتنايى به اوامر او و اعراض از تذكرهاى انبياى او است ، وگرنه اگر مقصود فراموشى باشد عقوبت معنا نداشت چون فراموشى بحسب طبع خودش مانع از فعليت تكليف و حلول عقوبت است .  
مقصود از فراموشى تذكرها، بى تأثير شدن آن در دل هاى ايشان است، هرچند به ياد آن تذكرها بوده باشند. زيرا اخذ الهى، مسبب از بى اعتنايى به اوامر او و اعراض از تذكرهاى انبياى او است، و گرنه اگر مقصود فراموشى باشد، عقوبت معنا نداشت. چون فراموشى به حسب طبع، خودش مانع از فعليت تكليف و حلول عقوبت است.  


توضيح اينكه: انسان وقتى به وسايل و وسايط مختلفى كه خداوند در اختيارش گذاشته متذكر و متوجه به تكاليفى الهى شود (و حتما مى شود) امتثال آن تكاليف يا موافق طبع و ميل درونى او است و يا نيست ، و در صورتى كه موافق طبع او نباشد يا بخاطر خدا از ميل نفسانى خود چشم پوشيده و آن تكاليف را انجام مى دهد، و يا به حدود الهى و تكاليف او وقعى ننهاده و بخاطر ميل نفسانى خود خدا را معصيت مى كند.  
توضيح اين كه: انسان وقتى به وسايل و وسايط مختلفى كه خداوند در اختيارش گذاشته، متذكر و متوجه به تكاليفى الهى شود (و حتما مى شود)، امتثال آن تكاليف، يا موافق طبع و ميل درونى او است و يا نيست. و در صورتى كه موافق طبع او نباشد، يا به خاطر خدا از ميل نفسانى خود چشم پوشيده و آن تكاليف را انجام مى دهد، و يا به حدود الهى و تكاليف او وقعى ننهاده، و به خاطر ميل نفسانى خود، خدا را معصيت مى كند.  


چيزى كه هست بار اول از اين نافرمانى خود در دل احساس شرمسارى و ناراحتى مى كند، و در هر بار ديگرى كه نافرمانى را تكرار كند آن احساس ضعيف تر شده و بى اعتنايى به امر پروردگار در نظرش آسان تر مى شود، همچنانكه اثر تذكرهاى انبياء (عليهم السلام ) هم در دلش كمتر مى گردد، و خلاصه در هر تكرارى امكان معصيت در نظرش قوى تر و اثر تذكرات ضعيف تر شده تا آنجا كه بطور كلى تذكرات در دلش بى اثر و وجود و عدمش ‍ يكسان مى شود، در آيه مورد بحث كه فرمود: (( فلما نسوا ما ذكروا به ...(( مقصود از نسيان همين بى اثر شدن تذكرات است .
چيزى كه هست، بارِ اول از اين نافرمانى خود در دل، احساس شرمسارى و ناراحتى مى كند، و در هر بار ديگرى كه نافرمانى را تكرار كند، آن احساس ضعيف تر شده و بى اعتنايى به امر پروردگار در نظرش، آسان تر مى شود. همچنان كه اثر تذكرهاى انبياء «عليهم السلام» هم در دلش كمتر مى گردد. و خلاصه در هر تكرارى، امكان معصيت در نظرش قوى تر و اثر تذكرات ضعيف تر شده، تا آن جا كه به طور كلى تذكرات در دلش بى اثر و وجود و عدمش، يكسان مى شود. در آيه مورد بحث كه فرمود: «فلما نسوا ما ذكروا به...»، مقصود از «نسيان»، همين بى اثر شدن تذكرات است.


و در خود آيه دلالت هست بر اينكه نجات يافتگان از ايشان تنها همان اشخاصى بوده اند كه نهى از منكر مى كردند، و خداوند مابقى ايشان يعنى مرتكبين صيد ماهى در روز شنبه و آن كسانى را كه سكوت كرده بودند و تازه به دسته اول اعتراض مى كردند كه چرا ايشان را موعظه مى كنيد، همه را به عذاب خود هلاك كرده است .
و در خود آيه، دلالت هست بر اين كه نجات يافتگان از ايشان، تنها همان اشخاصى بوده اند كه نهى از منكر مى كردند، و خداوند مابقى ايشان، يعنى مرتكبان صيد ماهى در روز شنبه و آن كسانى را كه سكوت كرده بودند و تازه به دسته اول اعتراض مى كردند، كه چرا ايشان را موعظه مى كنيد، همه را به عذاب خود هلاك كرده است.


و نيز آيه دلالت مى كند كه خداوند اعتراض كنندگان را بخاطر سكوتشان و ترك نكردن مراوده با ايشان شريك ظلم و فسق متجاوزين شناخته است .
و نيز آيه، دلالت مى كند كه خداوند اعتراض كنندگان را به خاطر سكوتشان و ترك نكردن مراوده با ايشان، شريك ظلم و فسق متجاوزان شناخته است.


و نيز آيه شريفه دلالت مى كند بر يك سنت عمومى الهى - نه اينكه اين روش تنها اختصاص به بنى اسرائيل داشته باشد - و آن سنت اين است كه جلوگيرى نكردن از ستم ستمگران و موعظه نكردن ايشان در صورت امكان ، و قطع نكردن رابطه با ايشان در صورت عدم امكان موعظه ، شركت در ظلم است ، و عذابى كه از طرف پروردگار در كمين ستمگران است در كمين شركاى ايشان نيز هست .
و نيز آيه شريفه دلالت مى كند بر يك سنت عمومى الهى - نه اين كه اين روش، تنها به بنى اسرائيل اختصاص داشته باشد - و آن سنت، اين است كه جلوگيرى نكردن از ستم ستمگران و موعظه نكردن ايشان در صورت امكان، و قطع نكردن رابطه با ايشان در صورت عدم امكان موعظه، شركت در ظلم است، و عذابى كه از طرف پروردگار در كمين ستمگران است، در كمين شركاى ايشان نيز هست.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۸۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۸ صفحه : ۳۸۶ </center>
«'''فَلَمَّا عَتَوْا عَن مَّا نهُوا عَنْهُ قُلْنَا لهَُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ'''»:
«'''فَلَمَّا عَتَوْا عَن مَّا نهُوا عَنْهُ قُلْنَا لهَُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ'''»:


كلمه (( عتو(( به معناى زياده روى در معصيت است ، و (( قرده (( جمع (( قرد(( است ، كه حيوانى است معروف (ميمون ) و كلمه (( خاسى ء(( به معناى رانده شده است ، و از (( خساالكلب (( گرفته شده كه به معناى سگ رانده شد است .
كلمه «عتو» به معناى زياده روى در معصيت است. و «قرده»، جمع «قرد» است، كه حيوانى است معروف (ميمون)، و كلمه «خاسئ»، به معناى رانده شده است، و از «خسا الكلب» گرفته شده، كه به معناى سگ رانده شد است.  


و اينكه فرمود: (( فلما عتوا عن ما نهوا عنه (( تقديرش (( عن ترك ما نهوا(( است ، براى اينكه از ترك منهيات سرپيچى مى شود، نه از خود آنها، بقيه معناى آيه روشن است .
و اين كه فرمود: «فلما عتوا عن ما نهوا عنه»، تقديرش «عن ترك ما نهوا» است. براى اين كه از ترك منهيات سرپيچى مى شود، نه از خود آن ها. بقيه معناى آيه روشن است.


«'''وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّك لَيَبْعَثنَّ عَلَيْهِمْ إِلى يَوْمِ الْقِيَامَةِ...'''»:
«'''وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّك لَيَبْعَثنَّ عَلَيْهِمْ إِلى يَوْمِ الْقِيَامَةِ...'''»:


كلمه (( تاذن (( مانند كلمه (( اذن (( به معناى (( اعلام كرد(( است و لام در (( ليبعثن (( لام قسم و معناى آيه اين است : به ياد آر آن وقتى را كه پروردگارت اعلام كرد كه سوگند خورده كسانى را بر ايشان بگمارد كه دائما بدترين شكنجه ها را به آنان بچشاند، گماشتنى كه با دوام و بقاى دنيا ادامه داشته باشد.
كلمه «تأذن»، مانند كلمه «أذن»، به معناى «اعلام كرد» است، و لام در «ليبعثن»، لام قسم و معناى آيه، اين است: به ياد آر، آن وقتى را كه پروردگارت اعلام كرد كه سوگند خورده كسانى را بر ايشان بگمارد، كه دائما بدترين شكنجه ها را به آنان بچشاند. گماشتنى كه با دوام و بقاى دنيا ادامه داشته باشد.
<span id='link245'><span>
<span id='link245'><span>


۱۷٬۰۰۸

ویرایش