گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴: خط ۴:




إِلا مَن تَاب وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صلِحاً فَأُولَئك يَدْخُلُونَ الجَْنَّةَ وَ لا يُظلَمُونَ شيْئاً
«'''إِلا مَن تَاب وَ ءَامَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولَئك يَدْخُلُونَ الجَْنَّةَ وَ لا يُظلَمُونَ شيْئاً'''»:


اين آيه استثنايى از آيه سابق است ، و مى فرمايد: كسانى كه از اين راه شيطانى برگردند و ايمان آورده عمل صالح كنند داخل بهشت گشته و به هيچ وجه ظلم نمى شوند بلكه به همان طبقه گذشته كه مورد انعام خدا بودند ملحق مى گردند البته با آنان ، نه اينكه از آنان باشند همچنانكه در آيه ((و من يطع اللّه و الرسول فاولئك مع الذين انعم اللّه عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين و حسن اولئك رفيقا(( نيز فرمود: كسانى كه خدا و رسول را اطاعت مى كنند با كسانى (نه از كسانى ) خواهند بود كه خدا به ايشان انعام فرموده ، كه عبارتند از انبياء و صديقين و شهداء و صالحين ، كه نيكو رفقايى هستند.
اين آيه استثنايى از آيه سابق است ، و مى فرمايد: كسانى كه از اين راه شيطانى برگردند و ايمان آورده عمل صالح كنند داخل بهشت گشته و به هيچ وجه ظلم نمى شوند بلكه به همان طبقه گذشته كه مورد انعام خدا بودند ملحق مى گردند البته با آنان ، نه اينكه از آنان باشند همچنانكه در آيه ((و من يطع اللّه و الرسول فاولئك مع الذين انعم اللّه عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين و حسن اولئك رفيقا(( نيز فرمود: كسانى كه خدا و رسول را اطاعت مى كنند با كسانى (نه از كسانى) خواهند بود كه خدا به ايشان انعام فرموده ، كه عبارتند از انبياء و صديقين و شهداء و صالحين ، كه نيكو رفقايى هستند.


((فاولئك يدخلون الجنه (( - اين جمله از باب به كار بردن مسبب در جاى سبب است ، و اصل آن ((اولئك يوفون اجرهم (( است ، يعنى ايشان به تمام و كمال اجر خود را مى يابند، به دليل اينكه بعد از آن فرموده: ((و لا يظلمون شيئا(( چون ظلم نشدن در كوچكترين عمل از لوازم يافتن اجر تمام و كمال است ، نه از لوازم داخل بهشت شدن .
«'''فاولئك يدخلون الجنه'''» - اين جمله از باب به كار بردن مسبب در جاى سبب است ، و اصل آن ((اولئك يوفون اجرهم (( است ، يعنى ايشان به تمام و كمال اجر خود را مى يابند، به دليل اينكه بعد از آن فرموده: ((و لا يظلمون شيئا(( چون ظلم نشدن در كوچكترين عمل از لوازم يافتن اجر تمام و كمال است ، نه از لوازم داخل بهشت شدن .


جَنَّتِ عَدْنٍ الَّتى وَعَدَ الرَّحْمَنُ عِبَادَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّهُ كانَ وَعْدُهُ مَأْتِيًّا
«'''جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتى وَعَدَ الرَّحْمَانُ عِبَادَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّهُ كانَ وَعْدُهُ مَأْتِيًّا'''»:


كلمه ((عدن (( به معناى اقامت است ، و اگر بهشت را عدن ناميده اند اشاره به اين است كه انسان بهشتى در بهشت ، جاودان و ابدى است ، و كلمه ((وعده به غيب (( وعده به چيزى است كه موعود فعلا آن را نمى بيند، و ((ماتى (( بودن ((وعد(( به اين است كه تخلف نكند، در مجمع البيان گفته : كلمه ((ماتى (( اسم مفعول است ولى معناى فاعل دارد، چون درست است كه تو، به آن وعده مى رسى ، ولى آن هم به تو مى رسد، هم چنانكه هر چيز كه به آدمى برسد آدمى هم به آن مى رسد،
كلمه ((عدن (( به معناى اقامت است ، و اگر بهشت را عدن ناميده اند اشاره به اين است كه انسان بهشتى در بهشت ، جاودان و ابدى است ، و كلمه ((وعده به غيب (( وعده به چيزى است كه موعود فعلا آن را نمى بيند، و ((ماتى (( بودن ((وعد(( به اين است كه تخلف نكند، در مجمع البيان گفته : كلمه ((ماتى (( اسم مفعول است ولى معناى فاعل دارد، چون درست است كه تو، به آن وعده مى رسى ، ولى آن هم به تو مى رسد، هم چنانكه هر چيز كه به آدمى برسد آدمى هم به آن مى رسد،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۰۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۰۶ </center>
هم گفته مى شود پنجاه سال بر من آمد، و هم من به پنجاه رسيدم ، بعضى ديگر گفته اند: موعود آدمى نيست ، بلكه بهشت است و مؤ منين به بهشت مى رسند، نه اين كه بهشت به مؤمنين برسد.
هم گفته مى شود پنجاه سال بر من آمد، و هم من به پنجاه رسيدم ، بعضى ديگر گفته اند: موعود آدمى نيست، بلكه بهشت است و مؤ منين به بهشت مى رسند، نه اين كه بهشت به مؤمنين برسد.


لا يَسمَعُونَ فِيهَا لَغْواً إِلا سلَماً وَ لهَُمْ رِزْقُهُمْ فِيهَا بُكْرَةً وَ عَشِيًّا
«'''لا يَسمَعُونَ فِيهَا لَغْواً إِلا سلَماً وَ لهَُمْ رِزْقُهُمْ فِيهَا بُكْرَةً وَ عَشِيًّا'''»:


اشاره به معناى اينكه بهشتيان از يكديگر ((سلام (( مى شنوند
همانطور كه در اين آيه بيان فرموده يكى از خصوصى ترين صفات بهشت آن است كه در آن لغوى شنيده نمى شود، و خداى تعالى به اين نعمت در چند جا منت نهاده كه به زودى تفصيلش را در جاى مناسبى ان شاء اللّه بيان مى كنيم.
همانطور كه در اين آيه بيان فرموده يكى از خصوصى ترين صفات بهشت آن است كه در آن لغوى شنيده نمى شود، و خداى تعالى به اين نعمت در چند جا منت نهاده كه به زودى تفصيلش را در جاى مناسبى ان شاء اللّه بيان مى كنيم.


و اگر سلام را از آن استثناء كرده استثناى منفصل است ، و كلمه ((سلام (( قريب المعناى با امن است - كه در سابق فرق ميان آن دو گذشت - و خلاصه اش اين بود كه وقتى به كسى مى گويى تو از من در امانى معنايش اين است كه از من حركت و سخنى كه ناراحتت كند نخواهى ديد، ولى وقتى به كسى مى گويى سلام من بر تو باد، معنايش ‍ اين است كه نه تنها چيزى كه ناراحتت كند نمى بينى ، بلكه هر چه مى بينى چيزى خواهد بود كه ناراحتت نمى كند، و اهل بهشت اين سلام را از ملائكه و از رفقاى بهشتى خود مى شنوند، همچنان كه خداى تعالى از ملائكه حكايت كرده كه مى گويند ((سلام عليكم طبتم (( و به رفقاى بهشتى نسبت داده فرموده ((فسلام لك من اصحاب اليمين ((
و اگر سلام را از آن استثناء كرده استثناى منفصل است ، و كلمه ((سلام (( قريب المعناى با امن است - كه در سابق فرق ميان آن دو گذشت - و خلاصه اش اين بود كه وقتى به كسى مى گويى تو از من در امانى معنايش اين است كه از من حركت و سخنى كه ناراحتت كند نخواهى ديد، ولى وقتى به كسى مى گويى سلام من بر تو باد، معنايش ‍ اين است كه نه تنها چيزى كه ناراحتت كند نمى بينى ، بلكه هر چه مى بينى چيزى خواهد بود كه ناراحتت نمى كند، و اهل بهشت اين سلام را از ملائكه و از رفقاى بهشتى خود مى شنوند، همچنان كه خداى تعالى از ملائكه حكايت كرده كه مى گويند ((سلام عليكم طبتم (( و به رفقاى بهشتى نسبت داده فرموده ((فسلام لك من اصحاب اليمين ((


((و لهم رزقهم فيها بكره و عشيا(( - ظاهر كلام اين است كه آمدن رزق در صبح و شام كنايه باشد از آمدن آن پشت سر هم و بدون انقطاع .
«'''و لهم رزقهم فيها بكره و عشيا'''» - ظاهر كلام اين است كه آمدن رزق در صبح و شام كنايه باشد از آمدن آن پشت سر هم و بدون انقطاع .


تِلْك الجَْنَّةُ الَّتى نُورِث مِنْ عِبَادِنَا مَن كانَ تَقِيًّا
«'''تِلْك الجَْنَّةُ الَّتى نُورِث مِنْ عِبَادِنَا مَن كانَ تَقِيًّا'''»:
<span id='link87'><span>
<span id='link87'><span>
==نكته اى در مورد تعبير از بهشت به ميراثى كه به متقين مى رسد ==
==نكته اى در مورد تعبير از بهشت به ميراثى كه به متقين مى رسد ==
خط ۳۷: خط ۳۶:
در مجمع البيان در ذيل آيه ((و ممن هدينا و اجتبينا...(( از على بن الحسين (عليهماالسلام ) روايت آورده كه فرمود: مقصود از آنان ماييم .
در مجمع البيان در ذيل آيه ((و ممن هدينا و اجتبينا...(( از على بن الحسين (عليهماالسلام ) روايت آورده كه فرمود: مقصود از آنان ماييم .


مؤ لف : مناقب ابن شهر آشوب از آن جناب نظير روايت گذشته را آورده ، و با تفسيرى كه ما براى اين آيه كرديم معناى روايت روشن گرديد، چون مراد از آن اهل هدايت و اجتباء از غير انبياء است هر چند كه انبياء (عليهم السلام ) هم اهل هدايت و اجتباء هستند، و ليكن اينطور نيست كه غير انبياء كسى اهل اجتباء و هدايت نباشد، به دليل اينكه قرآن كريم صريحا مريم را اهل اجتباء دانسته ، با اينكه آن جناب پيغمبر نبوده .
مؤ لف : مناقب ابن شهر آشوب از آن جناب نظير روايت گذشته را آورده ، و با تفسيرى كه ما براى اين آيه كرديم معناى روايت روشن گرديد، چون مراد از آن اهل هدايت و اجتباء از غير انبياء است هر چند كه انبياء (عليهم السلام) هم اهل هدايت و اجتباء هستند، و ليكن اينطور نيست كه غير انبياء كسى اهل اجتباء و هدايت نباشد، به دليل اينكه قرآن كريم صريحا مريم را اهل اجتباء دانسته ، با اينكه آن جناب پيغمبر نبوده .


در تفسير روح المعانى گفته است : بعضى از اماميه از على بن الحسين (رضى اللّه عنهما) روايت كرده اند كه فرموده : منظور از اين آيه ماييم ، ولى اين سخن خلاف ظاهر آيه است ، علاوه بر اين حال روايات اماميه هم بر كسى از ارباب تميز پوشيده نيست .  
در تفسير روح المعانى گفته است : بعضى از اماميه از على بن الحسين (رضى اللّه عنهما) روايت كرده اند كه فرموده : منظور از اين آيه ماييم ، ولى اين سخن خلاف ظاهر آيه است ، علاوه بر اين حال روايات اماميه هم بر كسى از ارباب تميز پوشيده نيست.  


اين بود كلام روح المعانى ، و خطاء اين گفتار از آنچه گذشت معلوم است ، و علت اشتباه وى اين است كه جمله ((و ممن هدينا و اجتبينا(( را عطف بر جمله ((من ذريه آدم (( كرده و جمله ((من النبيين (( را بيان براى جمله ((اولئك الذين ...(( گرفته است ، در نتيجه ((اولئك الذين انعم اللّه عليهم (( را منحصر به نبيين كرده ، آنگاه ناچار شده بگويد كه آيه شريفه غير انبياء را شامل نمى شود، با اينكه خود او مى داند كه خداى تعالى در زمره همان منعم عليهم مريم را نام برده ، با اينكه آن جناب پيغمبر نبوده .
اين بود كلام روح المعانى ، و خطاء اين گفتار از آنچه گذشت معلوم است ، و علت اشتباه وى اين است كه جمله ((و ممن هدينا و اجتبينا(( را عطف بر جمله ((من ذريه آدم (( كرده و جمله ((من النبيين (( را بيان براى جمله ((اولئك الذين ...(( گرفته است ، در نتيجه ((اولئك الذين انعم اللّه عليهم (( را منحصر به نبيين كرده ، آنگاه ناچار شده بگويد كه آيه شريفه غير انبياء را شامل نمى شود، با اينكه خود او مى داند كه خداى تعالى در زمره همان منعم عليهم مريم را نام برده ، با اينكه آن جناب پيغمبر نبوده .


و در الدر المنثور است كه احمد، ابن منذر، ابن ابى حاتم ، ابن حبان ، حاكم (وى حديث را صحيح دانسته )،
و در الدر المنثور است كه احمد، ابن منذر، ابن ابى حاتم ، ابن حبان ، حاكم (وى حديث را صحيح دانسته)،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۰۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۰۸ </center>
ابن مردويه و بيهقى (در كتاب شعب الايمان )، از ابى سعيد خدرى روايت كرده اند كه گفت : از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) شنيدم كه مى خواند ((فخلف من بعدهم خلف ،(( و مى فرمود: بعد از شصت سال اين خلف خواهد آمد كه ((اضاعوا الصلوه و اتبعوا الشهوات فسوف يلقون غيا((، آنگاه خلفى پديد مى آيد كه قرآن مى خوانند، اما اين قرآن از گلويشان تجاوز نمى كند، و سه طائفه قرآن مى خوانند، مؤ من و منافق و فاجر.
ابن مردويه و بيهقى (در كتاب شعب الايمان)، از ابى سعيد خدرى روايت كرده اند كه گفت : از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) شنيدم كه مى خواند ((فخلف من بعدهم خلف ،(( و مى فرمود: بعد از شصت سال اين خلف خواهد آمد كه ((اضاعوا الصلوه و اتبعوا الشهوات فسوف يلقون غيا((، آنگاه خلفى پديد مى آيد كه قرآن مى خوانند، اما اين قرآن از گلويشان تجاوز نمى كند، و سه طائفه قرآن مى خوانند، مؤ من و منافق و فاجر.


و در مجمع البيان در ذيل جمله ((اضاعوا الصلوه (( گفته بعضى ها گفته اند كه مقصود كسانى است كه نماز را از وقت خود تاخير بيندازند نه اينكه ترك كنند و اين معنا از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده .
و در مجمع البيان در ذيل جمله ((اضاعوا الصلوه (( گفته بعضى ها گفته اند كه مقصود كسانى است كه نماز را از وقت خود تاخير بيندازند نه اينكه ترك كنند و اين معنا از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده .
مؤ لف : در كافى نيز نظير اين معنا را از داوود بن فرقد، از آن جناب روايت كرده ، و نيز از طرق عامه از ابن مسعود و عده اى از طبقه بعد از صحابه روايت شده .
مؤ لف : در كافى نيز نظير اين معنا را از داوود بن فرقد، از آن جناب روايت كرده ، و نيز از طرق عامه از ابن مسعود و عده اى از طبقه بعد از صحابه روايت شده .


و از كتاب جوامع الجامع ، و نيز در روح المعانى ، در ذيل جمله ((و اتبعوا الشهوات (( از على (عليه السلام ) روايت آورده اند كه فرمود: پيرو شهوات كسى است كه ساختمان هاى عريض و طويل بسازد، و مركب مورد تماشاى مردم سوار شود، و لباس انگشت نما بپوشد.
و از كتاب جوامع الجامع ، و نيز در روح المعانى ، در ذيل جمله ((و اتبعوا الشهوات (( از على (عليه السلام) روايت آورده اند كه فرمود: پيرو شهوات كسى است كه ساختمان هاى عريض و طويل بسازد، و مركب مورد تماشاى مردم سوار شود، و لباس انگشت نما بپوشد.


و در الدر المنثور است كه ابن مردويه از طريق نهشل از ضحاك از ابن عباس از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم روايت كرده كه فرمود: غى ، دره اى است كه در جهنم قرار دارد.
و در الدر المنثور است كه ابن مردويه از طريق نهشل از ضحاك از ابن عباس از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم) روايت كرده كه فرمود: غى ، دره اى است كه در جهنم قرار دارد.


مؤ لف : در رواياتى ديگر آمده كه غى و اثام دو نهر است در جهنم ، و اين روايات بر فرض هم كه صحيح باشد آنطور كه بعضى پنداشته اند تفسير ديگرى براى اين دو كلمه نيست ، بلكه بيان مال امر غى است كه خلاصه جزاى آن در قيامت به چه صورتى خواهد بود، نظير اين روايت ، روايتى است كه در معناى كلمه ((ويل (( آمده كه چاهى در جهنم است ، و نيز در تفسير طوبى آمده كه درختى در بهشت است ، و همچنين رواياتى ديگر كه صورت و مجسم آخرتى كيفر را بيان مى كنند.
مؤ لف : در رواياتى ديگر آمده كه غى و اثام دو نهر است در جهنم ، و اين روايات بر فرض هم كه صحيح باشد آنطور كه بعضى پنداشته اند تفسير ديگرى براى اين دو كلمه نيست ، بلكه بيان مال امر غى است كه خلاصه جزاى آن در قيامت به چه صورتى خواهد بود، نظير اين روايت ، روايتى است كه در معناى كلمه ((ويل (( آمده كه چاهى در جهنم است ، و نيز در تفسير طوبى آمده كه درختى در بهشت است ، و همچنين رواياتى ديگر كه صورت و مجسم آخرتى كيفر را بيان مى كنند.
خط ۷۷: خط ۷۷:
جمعى از مفسرين چون اين نكته به نظرشان نرسيده بود در بيان اتصال اين دو آيه به آيات ما قبلش تلاش كرده اند، بعضى گفته اند: تقدير آن ((و قال جبريل و ما نتنزل ...(( بوده ، بعضى ديگر گفته اند: اين دو آيه متصل به كلام سابق جبرئيل بوده ، كه به مريم گفت ((انما انا رسول ربك لاهب لك غلاما زكيا...(( قومى ديگر گفته اند: جمله ((و ما نتنزل الا بامر ربك ...(( جزء كلام متقين است ، كه هنگام ورود به بهشت مى گويند، و تقدير آن چنين است ((و قال المتقون و ما نتنزل الجنه الا بامر ربك ...((، و بعضى ديگر حرفهائى زده اند، كه سخافت و بى پايگى از سر و روى همه آنها مى بارد، نه سياق ، آن را مى پذيرد و نه نظم بليغ قرآن ، و ديگر حاجتى نيست به اينكه وجوه فساد آنها را بيان كنيم ، و به زودى در ذيل بحث از آيه دوم وجه ديگرى براى اتصال مذكور خواهد آمد.
جمعى از مفسرين چون اين نكته به نظرشان نرسيده بود در بيان اتصال اين دو آيه به آيات ما قبلش تلاش كرده اند، بعضى گفته اند: تقدير آن ((و قال جبريل و ما نتنزل ...(( بوده ، بعضى ديگر گفته اند: اين دو آيه متصل به كلام سابق جبرئيل بوده ، كه به مريم گفت ((انما انا رسول ربك لاهب لك غلاما زكيا...(( قومى ديگر گفته اند: جمله ((و ما نتنزل الا بامر ربك ...(( جزء كلام متقين است ، كه هنگام ورود به بهشت مى گويند، و تقدير آن چنين است ((و قال المتقون و ما نتنزل الجنه الا بامر ربك ...((، و بعضى ديگر حرفهائى زده اند، كه سخافت و بى پايگى از سر و روى همه آنها مى بارد، نه سياق ، آن را مى پذيرد و نه نظم بليغ قرآن ، و ديگر حاجتى نيست به اينكه وجوه فساد آنها را بيان كنيم ، و به زودى در ذيل بحث از آيه دوم وجه ديگرى براى اتصال مذكور خواهد آمد.


وَ مَا نَتَنزَّلُ إِلا بِأَمْرِ رَبِّك ...
«'''وَ مَا نَتَنزَّلُ إِلا بِأَمْرِ رَبِّك...'''»:


كلمه ((تنزل (( به معناى نزول به كندى و مهلت است ، چون از باب تفعل است كه مطاوعه و قبول ((نزل (( را افاده مى كند، مثلا وقتى گفته مى شود ((نزله فتنزل (( معنايش اين است كه فلانى او را نازل كرد و او قبول نمود، و سياق نفى و است ثناء، انحصار را مى فهماند و مى رساند كه ملائكه نازل نمى شوند مگر به امرى از خدا، همچنانكه در جاى ديگر فرمود ((لا يعصون اللّه ما امرهم و يفعلون ما يومرون ((
كلمه ((تنزل (( به معناى نزول به كندى و مهلت است ، چون از باب تفعل است كه مطاوعه و قبول ((نزل (( را افاده مى كند، مثلا وقتى گفته مى شود ((نزله فتنزل (( معنايش اين است كه فلانى او را نازل كرد و او قبول نمود، و سياق نفى و است ثناء، انحصار را مى فهماند و مى رساند كه ملائكه نازل نمى شوند مگر به امرى از خدا، همچنانكه در جاى ديگر فرمود ((لا يعصون اللّه ما امرهم و يفعلون ما يومرون ((
خط ۹۶: خط ۹۶:
بعضى ديگر گفته اند: ما بين ايدينا(( يعنى زمان قبل از ايجاد، و ((ما خلفنا(( يعنى بعد از مرگ تا بر قرار شدن آخرت و ((ما بين ذلك (( يعنى مدت زندگى .
بعضى ديگر گفته اند: ما بين ايدينا(( يعنى زمان قبل از ايجاد، و ((ما خلفنا(( يعنى بعد از مرگ تا بر قرار شدن آخرت و ((ما بين ذلك (( يعنى مدت زندگى .


بعضى ديگر گفته اند: ((ما بين ايدينا(( يعنى دنيا تا نفخه اول صور، و ((ما خلفنا(( يعنى بعد از نفخه دوم ، و ((ما بين ذلك (( يعنى بين اين دو نفخه كه مدت چهل سال است .
بعضى ديگر گفته اند: ((ما بين ايدينا(( يعنى دنيا تا نفخه اول صور، و ((ما خلفنا(( يعنى بعد از نفخه دوم، و ((ما بين ذلك (( يعنى بين اين دو نفخه كه مدت چهل سال است .


بعضى ديگر گفته اند ((ما بين ايدينا(( يعنى آخرت و ((ما خلفنا(( يعنى دنيا، عده اى ديگر گفته اند: ((ما بين ايدينا(( يعنى قبل از خلق ، ((و ما خلفنا(( يعنى بعد از فناء، ((و ما بين ذلك (( يعنى بين دنيا و آخرت ، بعضى ديگر گفته اند: ((ما بين ايدينا(( يعنى آنچه از امر دنيا مانده و ((ما خلفنا(( يعنى آنچه گذشته و ((ما بين ذلك (( يعنى آنچه الان در آن هستند.
بعضى ديگر گفته اند ((ما بين ايدينا(( يعنى آخرت و ((ما خلفنا(( يعنى دنيا، عده اى ديگر گفته اند: ((ما بين ايدينا(( يعنى قبل از خلق ، ((و ما خلفنا(( يعنى بعد از فناء، ((و ما بين ذلك (( يعنى بين دنيا و آخرت ، بعضى ديگر گفته اند: ((ما بين ايدينا(( يعنى آنچه از امر دنيا مانده و ((ما خلفنا(( يعنى آنچه گذشته و ((ما بين ذلك (( يعنى آنچه الان در آن هستند.
خط ۱۱۴: خط ۱۱۴:
ولى اين حرف صحيح نيست ، زيرا هر چند كه به وجهى موافق با شاءن نزول آن كه گذشت مى باشد، و ليكن در اين صورت تعليل در جمله ((له ما بين ايدينا و ما خلفنا(( ناتمام مى ماند، و جمله ((رب السموات و الارض و ما بينهما(( از فقرات قبليش بريده مى شود، كه توضيح آن به زودى خواهد آمد.
ولى اين حرف صحيح نيست ، زيرا هر چند كه به وجهى موافق با شاءن نزول آن كه گذشت مى باشد، و ليكن در اين صورت تعليل در جمله ((له ما بين ايدينا و ما خلفنا(( ناتمام مى ماند، و جمله ((رب السموات و الارض و ما بينهما(( از فقرات قبليش بريده مى شود، كه توضيح آن به زودى خواهد آمد.


رَّب السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ مَا بَيْنهُمَا فَاعْبُدْهُ وَ اصطبرْ لِعِبَدَتِهِ هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سمِيًّا
«'''رَّب السمَاوَاتِ وَ الاَرْضِ وَ مَا بَيْنهُمَا فَاعْبُدْهُ وَ اصطبرْ لِعِبَادَتِهِ هَلْ تَعْلَمُ لَهُ سمِيًّا'''»:


معانى و نكات مستفاد از آيه : ((رب السموات و الارض ...(( كه در ادامه سخن ملائكه آمدهاست
معانى و نكات مستفاد از آيه : ((رب السموات و الارض ...(( كه در ادامه سخن ملائكه آمدهاست
خط ۱۸۶: خط ۱۸۶:
<span id='link97'><span>
<span id='link97'><span>
==حكايت كلام انسان در انكار بعثت و استبعاد معاد ==
==حكايت كلام انسان در انكار بعثت و استبعاد معاد ==
وَ يَقُولُ الانسنُ أَ ءِذَا مَا مِت لَسوْف أُخْرَجُ حَياًّ
«'''وَ يَقُولُ الانسانُ أَءِذَا مَا مِت لَسوْف أُخْرَجُ حَياًّ'''»:


اين جمله حكايت كلام انسان در انكار بعث و استبعادش از آن است ، البته اين سخن تنها از كفار بت پرست و منكرين صانع بلكه از كسانى هم كه هنوز به دليل معاد بر نخورده اند سر مى زند، بعضى گفته اند: به همين جهت در مقامى كه جا داشت بفرمايد ((و يقول الكافر(( يا بفرمايد: ((و يقول الذين كفروا(( فرمود:(( و يقول الانسان (( ليكن اين حرف صحيح نيست ، زيرا با جمله آينده كه مى فرمايد: ((فوربك لنحشرنهم و الشياطين ... صليا(( نمى سازد.
اين جمله حكايت كلام انسان در انكار بعث و استبعادش از آن است ، البته اين سخن تنها از كفار بت پرست و منكرين صانع بلكه از كسانى هم كه هنوز به دليل معاد بر نخورده اند سر مى زند، بعضى گفته اند: به همين جهت در مقامى كه جا داشت بفرمايد ((و يقول الكافر(( يا بفرمايد: ((و يقول الذين كفروا(( فرمود:(( و يقول الانسان (( ليكن اين حرف صحيح نيست ، زيرا با جمله آينده كه مى فرمايد: ((فو ربك لنحشرنهم و الشياطين ... صليا(( نمى سازد.


و بعيد نيست كه مراد از انسانى كه اين حرف را زده كافر منكر معاد باشد، و علت تعبير از آن به انسان اين بوده باشد كه چون از همين طايفه از انسانها نيز توقع نمى رفت چنين حرفى را بزنند، چون خداى تعالى خود او را نيز مجهز به جهازات عقلى كرده، و او به يادش هست كه خداوند قبلا او را خلق كرده بود با اينكه هيچ بود، پس ديگر چه استبعادى مى كند از اينكه دوباره او را زنده كند، پس استبعاد او استبعاد دارد، و لذا لفظ انسان را تكرار كرد، چون جواب از اشكال و استبعاد او را چنين شروع كرد: ( اولا يذكر الانسان انا خلقناه من قبل و لم يك شيئا( يعنى او با اينكه انسان است، جا نداشت چيزى را كه نظيرش را ديده استبعاد كند، با اينكه هنوز خلقت نخست خود را فراموش نكرده است.
و بعيد نيست كه مراد از انسانى كه اين حرف را زده كافر منكر معاد باشد، و علت تعبير از آن به انسان اين بوده باشد كه چون از همين طايفه از انسانها نيز توقع نمى رفت چنين حرفى را بزنند، چون خداى تعالى خود او را نيز مجهز به جهازات عقلى كرده، و او به يادش هست كه خداوند قبلا او را خلق كرده بود با اينكه هيچ بود، پس ديگر چه استبعادى مى كند از اينكه دوباره او را زنده كند، پس استبعاد او استبعاد دارد، و لذا لفظ انسان را تكرار كرد، چون جواب از اشكال و استبعاد او را چنين شروع كرد: ( اولا يذكر الانسان انا خلقناه من قبل و لم يك شيئا( يعنى او با اينكه انسان است، جا نداشت چيزى را كه نظيرش را ديده استبعاد كند، با اينكه هنوز خلقت نخست خود را فراموش نكرده است.
خط ۱۹۴: خط ۱۹۴:
و شايد تعبيرى كه صيغه ((مضارع - آينده (( در جمله ((يقول الانسان - انسان مى گويد (( اشاره اى به اين باشد كه اين سخن و اين استبعاد از اين به بعد هم در انسان ها خواهد آمد، يعنى از اين به بعد نيز افرادى منكر معاد، و يا مردد در آن پيدا خواهند شد.
و شايد تعبيرى كه صيغه ((مضارع - آينده (( در جمله ((يقول الانسان - انسان مى گويد (( اشاره اى به اين باشد كه اين سخن و اين استبعاد از اين به بعد هم در انسان ها خواهد آمد، يعنى از اين به بعد نيز افرادى منكر معاد، و يا مردد در آن پيدا خواهند شد.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۱۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۱۱۸ </center>
أَ وَ لا يَذْكرُ الانسنُ أَنَّا خَلَقْنَهُ مِن قَبْلُ وَ لَمْ يَك شيْئاً
«'''أَوَ لا يَذْكرُ الانسانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ وَ لَمْ يَك شيْئاً'''»:


استفهام در اين آيه از تعجب و استبعاد است ، و معناى آيه روشن است ، زيرا در آن استبعاد كفار را چنين جواب مى دهد كه : نظير آن اتفاق افتاده ، و ديده ايد، و بنابراين آيه شريفه در اثبات امكان معاد نظير آيه ((و ضرب لنا مثلا و نسى خلقه ، قال من يحيى العظام و هى رميم ، قل يحييها الذى انشاها اول مره ... اوليس الذى خلق السموات و الارض بقادر على ان يخلق مثلهم (( مى باشد.
استفهام در اين آيه از تعجب و استبعاد است ، و معناى آيه روشن است ، زيرا در آن استبعاد كفار را چنين جواب مى دهد كه : نظير آن اتفاق افتاده ، و ديده ايد، و بنابراين آيه شريفه در اثبات امكان معاد نظير آيه ((و ضرب لنا مثلا و نسى خلقه ، قال من يحيى العظام و هى رميم ، قل يحييها الذى انشاها اول مره ... اوليس الذى خلق السموات و الارض بقادر على ان يخلق مثلهم (( مى باشد.
۱۶٬۳۳۸

ویرایش