گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۴ بخش۲۹: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰: خط ۱۰:
خطاب در جمله ((فسئلوا...(( به پيغمبر، و هر كسى است كه آن را بشنود، چه عالم و چه جاهل ، تا گفتار قبلى را به خوبى تاءييد كند، و اين قسم خطاب در كلمات خود ما آدميان نيز شايع است .
خطاب در جمله ((فسئلوا...(( به پيغمبر، و هر كسى است كه آن را بشنود، چه عالم و چه جاهل ، تا گفتار قبلى را به خوبى تاءييد كند، و اين قسم خطاب در كلمات خود ما آدميان نيز شايع است .


وَ مَا جَعَلْنَهُمْ جَسداً لا يَأْكلُونَ الطعَامَ وَ مَا كانُوا خَلِدِينَ... وَ أَهْلَكنَا الْمُسرِفِينَ
«'''وَ مَا جَعَلْنَاهُمْ جَسداً لا يَأْكلُونَ الطعَامَ وَ مَا كانُوا خَالِدِينَ... وَ أَهْلَكنَا الْمُسرِفِينَ'''»:


يعنى انبيا مردانى از بشرند كه ما لوازم بشريت را از آنها سلب نكرده ايم ، كه مثلا بدنهايشان را خالى از روح زندگى كرده باشيم ، تا نه به خوردن محتاج باشند و نه به نوشيدن ، و نيز آنان را از مرگ مصونيت نداده ايم ، تا هميشه در دنيا بمانند، بلكه ايشان نيز بشر و از كسانى هستند كه طعام مى خورند و مى ميرند، و اين خوردن و مردن ، دو خاصه از خواص ‍ روشن بشريت است .
يعنى انبيا مردانى از بشرند كه ما لوازم بشريت را از آنها سلب نكرده ايم ، كه مثلا بدنهايشان را خالى از روح زندگى كرده باشيم ، تا نه به خوردن محتاج باشند و نه به نوشيدن ، و نيز آنان را از مرگ مصونيت نداده ايم ، تا هميشه در دنيا بمانند، بلكه ايشان نيز بشر و از كسانى هستند كه طعام مى خورند و مى ميرند، و اين خوردن و مردن ، دو خاصه از خواص ‍ روشن بشريت است .


ثمَّ صدَقْنَهُمُ الْوَعْدَ فَأَنجَيْنَهُمْ وَ مَن نَّشاءُ وَ أَهْلَكنَا الْمُسرِفِينَ وَ أَهْلَكنَا الْمُسرِفِينَ
«'''ثمَّ صدَقْنَاهُمُ الْوَعْدَ فَأَنجَيْنَاهُمْ وَ مَن نَّشاءُ وَ أَهْلَكنَا الْمُسرِفِينَ'''»:


اين آيه عطف است بر كلام گذشته ، كه مى فرمود: ((و ما ارسلنا قبلك الا رجالا(( و در اين آيه سرانجام ارسال رسولان ، و عاقبت امر مسرفان را بيان مى كند، كه مسرفان از هر امت ، در اثر اقتراح معجزه به چه سرنوشتى دچار شدند، و نيز توضيح است براى هلاكتى كه به طور اجمال بدان اشاره كرده ، و فرموده بود: ((من قريه اهلكناها((، و تهديدى است براى مشركين .
اين آيه عطف است بر كلام گذشته ، كه مى فرمود: ((و ما ارسلنا قبلك الا رجالا(( و در اين آيه سرانجام ارسال رسولان ، و عاقبت امر مسرفان را بيان مى كند، كه مسرفان از هر امت ، در اثر اقتراح معجزه به چه سرنوشتى دچار شدند، و نيز توضيح است براى هلاكتى كه به طور اجمال بدان اشاره كرده ، و فرموده بود: ((من قريه اهلكناها((، و تهديدى است براى مشركين .
خط ۲۰: خط ۲۰:
و مراد از ((وعد(( در جمله ((ثم صدقناهم الوعد(( وعده نصرتى است كه به مسلمين داده و فرموده بود كه : دين ايشان را يارى خواهد كرد، و كلمه ايشان را كه كلمه حق است بلند آوازه خواهد نمود، همچنانكه در آيه ((و لقد سبقت كلمتنا لعبادنا المرسلين ، انهم لهم المنصورون ، و ان جندنا لهم الغالبون (( و آيات ديگر آن وعده را بيان نموده .
و مراد از ((وعد(( در جمله ((ثم صدقناهم الوعد(( وعده نصرتى است كه به مسلمين داده و فرموده بود كه : دين ايشان را يارى خواهد كرد، و كلمه ايشان را كه كلمه حق است بلند آوازه خواهد نمود، همچنانكه در آيه ((و لقد سبقت كلمتنا لعبادنا المرسلين ، انهم لهم المنصورون ، و ان جندنا لهم الغالبون (( و آيات ديگر آن وعده را بيان نموده .
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۵۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۵۷ </center>
((فانجيناهم و من نشاء(( - يعنى رسولان و گروندگان به ايشان را نجات داديم . قبلا هم وعده نجات به ايشان داده ، و فرموده بود: ((حقا علينا ننج المؤ منين (( و مسرفين در اين آيه همان مشركين هستند، كه از راه عبوديت به بيراهه گراييدند، و از طور بندگى تجاوز كردند.
«'''فانجيناهم و من نشاء'''» - يعنى رسولان و گروندگان به ايشان را نجات داديم . قبلا هم وعده نجات به ايشان داده ، و فرموده بود: ((حقا علينا ننج المؤ منين (( و مسرفين در اين آيه همان مشركين هستند، كه از راه عبوديت به بيراهه گراييدند، و از طور بندگى تجاوز كردند.


لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ كتَباً فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ
«'''لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ كتَاباً فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ'''»:


امتنانى است از خداى تعالى بر اين امت به منت انزال قرآن ، پس مراد از ((ذكر ايشان (( ذكرى است كه مختص به اين امت است ، و ذكرى است كه لايق حال اين امت است ، ذكرى است كه آخرين و بلندترين معارف را كه حوصله بشر توانايى تحمل آن را دارد متضمن است ، و عالى ترين برنامه را كه ممكن است در جامعه بشرى اجرا شود در بر دارد، و آن عبارت است از شريعت حنيفيت ، پس خطاب در آيه خطاب به همه امت است .
امتنانى است از خداى تعالى بر اين امت به منت انزال قرآن ، پس مراد از ((ذكر ايشان (( ذكرى است كه مختص به اين امت است ، و ذكرى است كه لايق حال اين امت است ، ذكرى است كه آخرين و بلندترين معارف را كه حوصله بشر توانايى تحمل آن را دارد متضمن است ، و عالى ترين برنامه را كه ممكن است در جامعه بشرى اجرا شود در بر دارد، و آن عبارت است از شريعت حنيفيت ، پس خطاب در آيه خطاب به همه امت است .


بعضى از مفسرين گفته اند مراد از ذكر، شرف است ، و معناى آيه اين است كه : در اين كتاب شرف شما تاءمين شده ، اگر به آن تمسك جوييد، متوجه آن شرف و آبرو خواهيد شد، اين مفسر در آيه ((و انه لذكر لك و لقومك (( همين حرف را زده است ، و خطاب در آن را براى جميع مؤ منين و يا خصوص عرب دانسته ، چون قرآن به زبان ايشان نازل شده . ليكن اين تفسير دور از فهم است .
بعضى از مفسرين گفته اند مراد از ذكر، شرف است ، و معناى آيه اين است كه : در اين كتاب شرف شما تاءمين شده ، اگر به آن تمسك جوييد، متوجه آن شرف و آبرو خواهيد شد، اين مفسر در آيه ((و انه لذكر لك و لقومك (( همين حرف را زده است ، و خطاب در آن را براى جميع مؤ منين و يا خصوص عرب دانسته، چون قرآن به زبان ايشان نازل شده . ليكن اين تفسير دور از فهم است .


وَ كَمْ قَصمْنَا مِن قَرْيَةٍ كانَت ظالِمَةً....حَصِيداً خَمِدِينَ
«'''وَ كَمْ قَصمْنَا مِن قَرْيَةٍ كانَت ظالِمَةً....حَصِيداً خَامِدِينَ'''»:


كلمه ((قصم ((، در اصل به معناى شكستن است ، مى گويند: ((قصم ظهره - پشتش را شكست ((، ولى به طور كنايه در هلاكت هم استعمال مى شود، و كلمه ((انشاء(( به معناى ايجاد است ، كلمه ((احساس (( به معناى درك از طريق حس است ، كلمه ((باس (( به معناى عذاب ، و كلمه ((ركض (( به معناى دويدن به تندى است ، و كلمه ((اتراف (( به معناى توسعه دادن به نعمت است ، و كلمه ((حصيد(( به معناى بريده است ، و از همين جهت زراعت درو شده را حصيد مى گويند، و كلمه ((خمود(( به معناى سكون و سكوت است .
كلمه ((قصم ((، در اصل به معناى شكستن است ، مى گويند: ((قصم ظهره - پشتش را شكست ((، ولى به طور كنايه در هلاكت هم استعمال مى شود، و كلمه ((انشاء(( به معناى ايجاد است ، كلمه ((احساس (( به معناى درك از طريق حس است ، كلمه ((باس (( به معناى عذاب ، و كلمه ((ركض (( به معناى دويدن به تندى است ، و كلمه ((اتراف (( به معناى توسعه دادن به نعمت است ، و كلمه ((حصيد(( به معناى بريده است ، و از همين جهت زراعت درو شده را حصيد مى گويند، و كلمه ((خمود(( به معناى سكون و سكوت است .
خط ۴۱: خط ۴۱:
در كتاب احتجاج از صفوان بن يحيى روايت آورده كه گفت : امام ابى الحسن الرضا (عليه السلام ) به ابى قره صاحب شبرمه فرمود: تورات و انجيل و زبور و فرقان و همه كتابهايى كه نازل شده كلام خدا است كه براى عالميان نازل كرده تا نور و هدايت باشد و همه آنهاحادث است و غير خدا است زيرا خداى تعالى فرموده: ((او يحدث لهم ذكرا - يا ذكرى برايشان حادث كند(( و نيز فرموده : ((و ما ياتيهم من ذكر من ربهم محدث الا استمعوه و هم يلعبون (( و خدا همه كتابهايى را كه نازل كرده حادث كرده است .
در كتاب احتجاج از صفوان بن يحيى روايت آورده كه گفت : امام ابى الحسن الرضا (عليه السلام ) به ابى قره صاحب شبرمه فرمود: تورات و انجيل و زبور و فرقان و همه كتابهايى كه نازل شده كلام خدا است كه براى عالميان نازل كرده تا نور و هدايت باشد و همه آنهاحادث است و غير خدا است زيرا خداى تعالى فرموده: ((او يحدث لهم ذكرا - يا ذكرى برايشان حادث كند(( و نيز فرموده : ((و ما ياتيهم من ذكر من ربهم محدث الا استمعوه و هم يلعبون (( و خدا همه كتابهايى را كه نازل كرده حادث كرده است .


ابو قره گفت : آيا اين حادث معدوم هم مى شود؟ فرمود مسلمانان همه اجماع دارند بر اينكه آنچه سواى خدا است فعل خدا است ، و يكى از افعال خدا تورات و انجيل و زبور و فرقان است مگر نشنيدى كه مردم مى گويند: ((رب القرآن ؟(( و قرآن روز قيامت مى گويد: پروردگارا فلانى - با اينكه خدا داناتر از او است به آن شخص - روزش را در تلاوت من به
ابوقره گفت : آيا اين حادث معدوم هم مى شود؟ فرمود مسلمانان همه اجماع دارند بر اينكه آنچه سواى خدا است فعل خدا است ، و يكى از افعال خدا تورات و انجيل و زبور و فرقان است مگر نشنيدى كه مردم مى گويند: ((رب القرآن ؟(( و قرآن روز قيامت مى گويد: پروردگارا فلانى - با اينكه خدا داناتر از او است به آن شخص - روزش را در تلاوت من به
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۵۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۵۹ </center>
تشنگى و شبش را به بى خوابى گذراند پس مرا شفيع او قرار ده و نيز تورات و انجيل و زبور همه محدث و مربوب خدا است ، خدايى آنها را حادث كرده كه برايش مثل نيست ، و براى كسانى حادث كرده كه تعقل كنند پس هر كس بپندارد كه اين كتابها قديمند خداى را اول قديم و واحد ندانسته و كلام خدا را همواره با خدا و قديم دانسته تا آخر حديث .
تشنگى و شبش را به بى خوابى گذراند پس مرا شفيع او قرار ده و نيز تورات و انجيل و زبور همه محدث و مربوب خدا است ، خدايى آنها را حادث كرده كه برايش مثل نيست ، و براى كسانى حادث كرده كه تعقل كنند پس هر كس بپندارد كه اين كتابها قديمند خداى را اول قديم و واحد ندانسته و كلام خدا را همواره با خدا و قديم دانسته تا آخر حديث .
خط ۵۲: خط ۵۲:
و نيز در همان كتاب به سند خود از زراره از امام ابى جعفر (عليه السلام ) روايت كرده كه در ذيل آيه ((فسئلوا اهل الذكر ان كنتم لا تعلمون (( در جواب او پرسيد مقصود چه كسانى هستند؟ فرمود: مقصود از اهل ذكر ماييم . زراره مى گويد: پرسيدم پس مسؤ ول هم شماييد؟ فرمود: بله . پرسيدم : سائل هم ماييم ؟ فرمود: بله . پرسيدم : پس بر ما است كه از شما پرسش كنيم ؟ فرمود: بله . پرسيدم : پس بر شما هم لازم است كه جواب ما را بگوييد؟  
و نيز در همان كتاب به سند خود از زراره از امام ابى جعفر (عليه السلام ) روايت كرده كه در ذيل آيه ((فسئلوا اهل الذكر ان كنتم لا تعلمون (( در جواب او پرسيد مقصود چه كسانى هستند؟ فرمود: مقصود از اهل ذكر ماييم . زراره مى گويد: پرسيدم پس مسؤ ول هم شماييد؟ فرمود: بله . پرسيدم : سائل هم ماييم ؟ فرمود: بله . پرسيدم : پس بر ما است كه از شما پرسش كنيم ؟ فرمود: بله . پرسيدم : پس بر شما هم لازم است كه جواب ما را بگوييد؟  


فرمود: نه بر ما واجب نيست و ما در پاسخ گفتن به شما مختاريم اگر خواستيم جواب مى دهيم و گرنه ، نه ، آنگاه اين آيه را تلاوت فرمود: ((هذا عطاونا فامنن او امسك - اين عطاى ما به شما است خواستيد بر مردم منت بگذاريد و خواستيد خوددارى كنيد مسؤ ول نخواهيد بود((
فرمود: نه بر ما واجب نيست و ما در پاسخ گفتن به شما مختاريم اگر خواستيم جواب مى دهيم و گرنه ، نه، آنگاه اين آيه را تلاوت فرمود: ((هذا عطاونا فامنن او امسك - اين عطاى ما به شما است خواستيد بر مردم منت بگذاريد و خواستيد خوددارى كنيد مسؤ ول نخواهيد بود((


مؤ لف : اين معنا را طبرسى نيز در مجمع البيان از على و ابى جعفر (عليه السلام ) روايت كرده و آنگاه گفته اين معنا را اين نكته تاءييد مى كند كه خداى تعالى نامگذارى كرده نبى (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) را ذكر رسول . ولى اين روايت از باب ذكر مصداق است براى اينكه مى دانيم آيه شريفه عام است نه خاص و ذكر يا قرآن است و يا مطلق كتابهاى آسمانى و يا معارف الهى ، و امامان اهل بيت در هر حال اهل ذكرند و نمى توان آن را تفسير آيه بر حسب مورد نزول دانست چون معنا ندارد كه خداى تعالى مشركين را به اهل رسول و يا به اهل قرآن ارجاع دهد چون مشركين دشمنان اهل رسول و اهل قرآن بودند اگر مى خواستند از اهل رسول حرفى بپذيرند از خود رسول مى پذيرفتند.
مؤ لف : اين معنا را طبرسى نيز در مجمع البيان از على و ابى جعفر (عليه السلام ) روايت كرده و آنگاه گفته اين معنا را اين نكته تاءييد مى كند كه خداى تعالى نامگذارى كرده نبى (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) را ذكر رسول . ولى اين روايت از باب ذكر مصداق است براى اينكه مى دانيم آيه شريفه عام است نه خاص و ذكر يا قرآن است و يا مطلق كتابهاى آسمانى و يا معارف الهى ، و امامان اهل بيت در هر حال اهل ذكرند و نمى توان آن را تفسير آيه بر حسب مورد نزول دانست چون معنا ندارد كه خداى تعالى مشركين را به اهل رسول و يا به اهل قرآن ارجاع دهد چون مشركين دشمنان اهل رسول و اهل قرآن بودند اگر مى خواستند از اهل رسول حرفى بپذيرند از خود رسول مى پذيرفتند.
خط ۱۲۵: خط ۱۲۵:
و اين آيات در اثبات معاد بيانى بديع آورده و تمامى احتمالاتى كه منافى با معاد است به طورى كه خواهيد ديد نفى كرده است .
و اين آيات در اثبات معاد بيانى بديع آورده و تمامى احتمالاتى كه منافى با معاد است به طورى كه خواهيد ديد نفى كرده است .


وَ مَا خَلَقْنَا السمَاءَ وَ الاَرْض وَ مَا بَيْنهُمَا لَعِبِينَ(۱۶) لَوْ أَرَدْنَا أَن نَّتَّخِذَ لهَْواً لاتخَذْنَهُ مِن لَّدُنَّا إِن كنَّا فَعِلِينَ
«'''وَ مَا خَلَقْنَا السمَاءَ وَ الاَرْض وَ مَا بَيْنهُمَا لَاعِبِينَ* لَوْ أَرَدْنَا أَن نَّتَّخِذَ لهَْواً لاتخَذْنَاهُ مِن لَّدُنَّا إِن كنَّا فَاعِلِينَ'''»:
<span id='link265'><span>
<span id='link265'><span>


خط ۱۹۰: خط ۱۹۰:
اشكالى كه اين وجه دارد اين است كه هر چند معنايى است در جاى خود صحيح و دقيق ليكن از لفظ آيه فهميده نمى شود.
اشكالى كه اين وجه دارد اين است كه هر چند معنايى است در جاى خود صحيح و دقيق ليكن از لفظ آيه فهميده نمى شود.


((ان كنا فاعلين (( - از ظاهر آيه چنين بر مى آيد كه كلمه ((ان ((، شرطيه است همچنانكه قبلا هم بدان اشاره رفت و بنابراين جزاى اين شرط حذف شده و جمله ((لا تخذناه من لدنا(( بر آن دلالت مى كند. بعضى از مفسرين گفته اند: كلمه ((ان (( نافيه است و جمله مذكور نتيجه بيان سابق است . و از بعضى ديگرشان حكايت شده كه گفته اند: كلمه مذكور نافيه نيست زيرا ان نافيه غالبا لام همراه دارد تا با ((ان (( شرطيه اشتباه نشود ولى آنچه كه ما در معناى آيه گفتيم روشن شد كه از نظر مقام ، شرطيه بودن ((ان (( بليغ ‌تر از نافيه بودن آن است .   
«'''ان كنا فاعلين'''» - از ظاهر آيه چنين بر مى آيد كه كلمه ((ان ((، شرطيه است همچنانكه قبلا هم بدان اشاره رفت و بنابراين جزاى اين شرط حذف شده و جمله ((لا تخذناه من لدنا(( بر آن دلالت مى كند.
 
بعضى از مفسرين گفته اند: كلمه ((ان (( نافيه است و جمله مذكور نتيجه بيان سابق است . و از بعضى ديگرشان حكايت شده كه گفته اند: كلمه مذكور نافيه نيست زيرا ان نافيه غالبا لام همراه دارد تا با ((ان (( شرطيه اشتباه نشود ولى آنچه كه ما در معناى آيه گفتيم روشن شد كه از نظر مقام ، شرطيه بودن ((ان (( بليغ ‌تر از نافيه بودن آن است .   




۱۶٬۹۰۷

ویرایش