۱۶٬۹۰۷
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۴: | خط ۴: | ||
مقصود از | ==مقصود از «ذكر» و «اهل ذكر»، در آیه: «فَسئَلُوا أهلَ الذِّكر»== | ||
و مقصود از | و مقصود از «ذكر»، كتاب هاى آسمانى است، و مراد از «اهل ذكر»، علماى اهل كتاب اند. زيرا آن ها در دشمنى با رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، دنبال مشركان بودند، و مشركان از آن ها احترام مى كردند، و چه بسا در كار خود با آن ها مشورت مى نمودند، و مسائلى از آن ها مى پرسيدند تا با آن مسائل، رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» را امتحان كنند، و همان اهل كتاب بودند كه عليه مسلمانان به مشركان مى گفتند: «هَؤُلَاءِ أهدَى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلاً». | ||
خطاب در | خطاب در جملۀ «فَسئَلُوا...» به پيغمبر، و هر كسى است كه آن را بشنود. چه عالم و چه جاهل، تا گفتار قبلى را به خوبى تأييد كند، و اين قسم خطاب، در كلمات خود ما آدميان نيز شايع است. | ||
«'''وَ مَا جَعَلْنَاهُمْ جَسداً لا يَأْكلُونَ الطعَامَ وَ مَا كانُوا خَالِدِينَ... وَ أَهْلَكنَا الْمُسرِفِينَ'''»: | «'''وَ مَا جَعَلْنَاهُمْ جَسداً لا يَأْكلُونَ الطعَامَ وَ مَا كانُوا خَالِدِينَ... وَ أَهْلَكنَا الْمُسرِفِينَ'''»: | ||
يعنى انبيا مردانى از بشرند كه | يعنى: انبيا مردانى از بشرند كه ما، لوازم بشريت را از آن ها سلب نكرده ايم، كه مثلا بدن هايشان را خالى از روح زندگى كرده باشيم، تا نه به خوردن محتاج باشند و نه به نوشيدن. و نيز، آنان را از مرگ مصونيت نداده ايم، تا هميشه در دنيا بمانند، بلكه ايشان نيز بشر و از كسانى هستند كه طعام مى خورند و مى ميرند، و اين خوردن و مردن، دو خاصه از خواص روشن بشريت است. | ||
«'''ثمَّ صدَقْنَاهُمُ الْوَعْدَ فَأَنجَيْنَاهُمْ وَ مَن نَّشاءُ وَ أَهْلَكنَا الْمُسرِفِينَ'''»: | «'''ثمَّ صدَقْنَاهُمُ الْوَعْدَ فَأَنجَيْنَاهُمْ وَ مَن نَّشاءُ وَ أَهْلَكنَا الْمُسرِفِينَ'''»: | ||
اين | اين آيه، عطف است بر كلام گذشته، كه مى فرمود: «وَ مَا أرسَلنَا قَبلَكَ إلّا رِجَالاً»، و در اين آيه، سرانجام ارسال رسولان و عاقبت امر مسرفان را بيان مى كند، كه مسرفان از هر امت، در اثر اقتراح معجزه، به چه سرنوشتى دچار شدند. و نيز توضيح است براى هلاكتى كه به طور اجمال بدان اشاره كرده و فرموده بود: «مِن قَريَةٍ أهلَكنَاهَا»، و تهديدى است براى مشركان. | ||
و مراد از | و مراد از «وعد» در جملۀ «ثُمَّ صَدَقنَاهُمُ الوَعد»، وعده نصرتى است كه به مسلمين داده و فرموده بود كه: دين ايشان را يارى خواهد كرد، و كلمه ايشان را كه كلمه حق است، بلندآوازه خواهد نمود. همچنان كه در آيه «وَ لَقَد سَبَقَت كَلِمَتُنَا لِعِبَادِنَا المُرسَلِينَ إنَّهُم لَهُمُ المَنصُورُون وَ إنَّ جُندَنَا لَهُمُ الغَالِبُون» و آيات ديگر، آن وعده را بيان نموده. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۵۷ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۵۷ </center> | ||
«''' | «'''فأنجَينَاهُم وَ مَن نَشَاءُ'''» - يعنى رسولان و گروندگان به ايشان را نجات داديم. قبلا هم وعده نجات به ايشان داده و فرموده بود: «حَقّاً عَلَينَا نُنجِ المُؤمِنِين»، و مسرفان در اين آيه، همان مشركان هستند، كه از راه عبوديت به بيراهه گراييدند، و از طور بندگى تجاوز كردند. | ||
«'''لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ كتَاباً فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ'''»: | «'''لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ كتَاباً فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَ فَلا تَعْقِلُونَ'''»: | ||
امتنانى است از خداى تعالى بر اين | امتنانى است از خداى تعالى بر اين امت، به منت انزال قرآن. پس مراد از «ذكر ايشان»، ذكرى است كه مختص به اين امت است، و ذكرى است كه لايق حال اين امت است. ذكرى است كه آخرين و بلندترين معارف را كه حوصله بشر توانايى تحمل آن را دارد، متضمن است، و عالى ترين برنامه را كه ممكن است در جامعه بشرى اجرا شود، در بر دارد، و آن عبارت است از شريعت حنيفيت. پس خطاب در آيه، خطاب به همه امت است. | ||
بعضى از | بعضى از مفسران گفته اند: مراد از «ذكر»، شرف است، و معناى آيه اين است كه: در اين كتاب، شرف شما تأمين شده، اگر به آن تمسك جوييد، متوجه آن شرف و آبرو خواهيد شد. اين مفسّر در آيه «وَ إنَّهُ لَذِكرٌ لَكَ وَ لِقَومِكَ»، همين حرف را زده است، و خطاب در آن را براى جميع مؤمنان و يا خصوص عرب دانسته. چون قرآن به زبان ايشان نازل شده، ليكن اين تفسير، دور از فهم است. | ||
«'''وَ كَمْ قَصمْنَا مِن قَرْيَةٍ كانَت ظالِمَةً....حَصِيداً خَامِدِينَ'''»: | «'''وَ كَمْ قَصمْنَا مِن قَرْيَةٍ كانَت ظالِمَةً....حَصِيداً خَامِدِينَ'''»: | ||
كلمۀ «قصم»، در اصل به معناى شكستن است. مى گويند: «قصم ظهره: پشتش را شكست»، ولى به طور كنايه در هلاكت هم استعمال مى شود، و كلمه «إنشاء» به معناى ايجاد است. كلمه «احساس»، به معناى درك از طريق حس است. كلمۀ «بأس»، به معناى عذاب، و كلمۀ «ركض»، به معناى دويدن به تندى است. و كلمه «اتراف»، به معناى توسعه دادن به نعمت است. و كلمۀ «حصيد»، به معناى بريده است. و از همين جهت، زراعت درو شده را «حصيد» مى گويند. و كلمۀ «خمود»، به معناى سكون و سكوت است. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۵۸ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۴ صفحه ۳۵۸ </center> | ||
و معناى آيات اين است كه: | |||
«وَ كَم قَصَمنَا» چقدر هلاك كرديم «مِن قَريَةٍ» از اهل قريه هايى را كه به خود «كَانَت ظَالِمَةً» ستمكار بودند و اسراف و كفر مى ورزيدند، «وَ أنشَأنَا» و بعد از هلاك كردن آنان، ايجاد كرديم «قَوماً آخَرِين» مردمى ديگر را. | |||
«فَلَمَّا أحَسُّوا»، پس همين كه آن اهل قريه ستمكار، به حس خود درك كردند «بَأسَنَا» عذاب ما را، «إذَا هُم مِنهَا يَركُضُون»، ناگهان پا به فرار گذاشته، بدويدند. در آن هنگام بود كه از درِ توبيخ و ملامت، به ايشان گفته شد: «لَا تَركُضُوا وَ ارجِعُوا إلَى مَا أُترِفتُم فِيه»: ندويد و از اين عذاب فرار مكنيد، بلكه به آن نعمت ها كه در آن زياده روى مى كرديد، مراجعه كنيد، «وَ مَسَاكِنُكُم» و به خانه هايتان برگرديد، «لَعَلَّكُم تُسئَلُون»، تا شايد باز هم فقرا و بينوايان به دريوزگى شما مراجعه كنند و شما از درِ نخوت و اعتزاز، ايشان را از خود برانيد و يا خود را از ايشان پنهان كنيد. | |||
و اين، كنايه است از اعتزاز و استعلاى ستمكاران، كه خود را متبوع و به جاى خدا و ارباب تابعين مى دانستند، از درِ پشيمانى «قَالُوا» گفتند: «يَا وَيلَنَا إنَّا كُنَّا ظَالِمِين»، واى بر ما كه مردمى ستمكار بوديم. | |||
«فَمَا زَالَت تِلكَ»، و اين همچنان سخن ايشان بود و بر ظلم خود اعتراف و به ربوبيت خداى تعالى اقرار مى كردند، «حَتَّى جَعَلنَاهُم حَصِيداً»، تا آن كه ما اين ها را درو شده و مقطوعشان كرديم، «خَامِدِين»، و ساكن و ساكتشان ساختيم، مانند آتشى كه خاموش شود، نه صدايى دارد و نه درباره اش گفتگويى مى شود. | |||
مفسران، براى جملۀ «لَعَلَّكُم تُسئَلُون»، وجوه ديگرى ذكر كرده اند كه از فهم دور است و ما به همين جهت، متعرض آن ها نشديم. | |||
<span id='link262'><span> | <span id='link262'><span> | ||
==بحث روايتى (حديثى از امام رضا عليه السلام درباره حادث و قديم بودن كلام خدا == | ==بحث روايتى (حديثى از امام رضا عليه السلام درباره حادث و قديم بودن كلام خدا == |
ویرایش