۱۶٬۸۸۰
ویرایش
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
==آيات ۳۹ - ۴۵ سوره فاطر == | ==آيات ۳۹ - ۴۵ سوره فاطر == | ||
هُوَ الَّذِى | هُوَ الَّذِى جَعَلَكُمْ خَلَائف فى الاَرْضِ فَمَن كَفَرَ فَعَلَيْهِ كُفْرُهُ وَ لا يَزِيدُ الْكَافِرِينَ كُفْرُهُمْ عِندَ رَبّهِمْ إِلّا مَقْتاً وَ لا يَزِيدُ الْكَافِرِينَ كُفْرُهُمْ إِلّا خَساراً(۳۹) | ||
قُلْ | قُلْ أَرَءَيْتُمْ شرَكاءَكُمُ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ أَرُونى مَا ذَا خَلَقُوا مِنَ الاَرْضِ أَمْ لهَُمْ شِرْكٌ فى السّمَاوَاتِ أَمْ ءَاتَيْنَاهُمْ كِتَاباً فَهُمْ عَلى بَيِّنَةٍ مِّنْهُ بَلْ إِن يَعِدُ الظالِمُونَ بَعْضُهُم بَعْضاً إِلّا غُرُوراً(۴۰) | ||
إِنَّ اللَّهَ | إِنَّ اللَّهَ يُمْسِكُ السّمَاوَاتِ وَ الاَرْض أَن تَزُولا وَ لَئن زَالَتَا إِنْ أَمْسكَهُمَا مِنْ أَحَدٍ مِّن بَعْدِهِ إِنَّهُ كانَ حَلِيماً غَفُوراً(۴۱) | ||
وَ أَقْسمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانهِمْ لَئن جَاءَهُمْ نَذِيرٌ لَّيَكُونُنَّ أَهْدَى مِنْ إِحْدَى الاُمَمِ فَلَمَّا جَاءَهُمْ نَذِيرٌ مَّا زَادَهُمْ | وَ أَقْسمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانهِمْ لَئن جَاءَهُمْ نَذِيرٌ لَّيَكُونُنَّ أَهْدَى مِنْ إِحْدَى الاُمَمِ فَلَمَّا جَاءَهُمْ نَذِيرٌ مَّا زَادَهُمْ إِلّا نُفُوراً(۴۲) | ||
استِكْبَاراً فى الاَرْضِ وَ مَكْرَ | استِكْبَاراً فى الاَرْضِ وَ مَكْرَ السيّى وَ لا يَحِيقُ الْمَكْرُ السيّئُ إِلّا بِأَهْلِهِ فَهَلْ يَنظُرُونَ إِلّا سنَّت الاَوَّلِينَ فَلَن تجِدَ لِسنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلاً وَ لَن تجِدَ لِسنَّتِ اللَّهِ تحْوِيلاً(۴۳) | ||
أَوَ لَمْ يَسِيرُوا فى الاَرْضِ فَيَنظرُوا كَيْف كانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَ كانُوا أَشدَّ مِنهُمْ قُوَّةً وَ مَا كانَ اللَّهُ لِيُعْجِزَهُ مِن شَئٍ فى السّمَاوَاتِ وَ لا فى الاَرْضِ إِنَّهُ كانَ عَلِيماً قَدِيراً(۴۴) | |||
وَ لَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ | وَ لَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا كسبُوا مَا تَرَك عَلى ظَهْرِهَا مِن دَابَّةٍ وَ لَكن يُؤَخِّرُهُمْ إِلى أَجَلٍ مُّسمًّى فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِعِبَادِهِ بَصِيرَا(۴۵) | ||
<center> «'''ترجمه آیات'''» </center> | <center> «'''ترجمه آیات'''» </center> | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۷۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۷۴ </center> | ||
او، كسى است كه شما را در زمين جانشين قرار داد، هر نسلى كافر شود، كفرش عليه خود اوست و كفر كافران نزد پروردگارشان، جز خشم بيشتر اثر ندارد و كفر كافران، جز خسارت و زيان نمى افزايد (۳۹). | |||
بگو اين شركايى كه به جاى خدا مى خوانيد، به من بگوييد ببينم چه چيزى از زمين را آفريده اند و يا در آسمان ها شركتى دارند و يا ما به ايشان كتابى نازل كرده و در | بگو اين شركايى كه به جاى خدا مى خوانيد، به من بگوييد ببينم چه چيزى از زمين را آفريده اند و يا در آسمان ها شركتى دارند و يا ما به ايشان كتابى نازل كرده و در آن، از وجود چنين شريكى خبر داده ايم و اين مشركان، دليلى بر شرك خود دارند. نه، هيچ يك از اين ها نيست، بلكه جز اين نبوده كه اين ستمكاران به يكديگر وعدۀ غرور مى دهند (۴۰). | ||
خدا است كه نمى گذارد زمين و آسمان فرو ريزند و اگر فرو | خدا است كه نمى گذارد زمين و آسمان فرو ريزند و اگر فرو ريزد، احدى بعد از خدا نيست كه از ريختن آن ها جلوگيرى به عمل آورد و او، حليم و آمرزنده است (۴۱). | ||
و به خدا سوگند خوردند و تا توانستند آن را غليظ تر | و به خدا سوگند خوردند و تا توانستند آن را غليظ تر كردند، كه اگر براى ما هم پيامبرى بياىد، ما نيز يكى از امت هاى صاحب كتاب خواهيم شد و از همۀ آن ها راه يافته تر خواهيم بود، ولى وقتى پيامبر به سويشان آمد، اين آمدن ثمره اى جز دورى و نفرت بيشتر، برايشان نداشت (۴۲). | ||
دورى آنان از راه به جهت استكبار و بلند پروازى در زمين و نيز به علت مكر بدى كه | دورى آنان از راه به جهت استكبار و بلند پروازى در زمين و نيز به علت مكر بدى كه داشتند، بود و مكر بد، جز به اهل مكر بر نمى گردد. پس آيا منتظر سنتى هستند كه در امم گذشته جارى ساختيم، در اين صورت براى سنت خدا، نه دگرگونى خواهند يافت و نه برگشتن از قومى به قومى ديگر (۴۳). | ||
آيا در زمين سير نكرده اند تا ببينند سرانجام آن هايى كه قبل از ايشان بودند، چه | آيا در زمين سير نكرده اند تا ببينند سرانجام آن هايى كه قبل از ايشان بودند، چه شد، با اين كه اينان نيرومندتر بودند. آرى، هيچ چيزى در آسمان و زمين خدا را عاجز نمى كند، كه او دانا و توانا است (۴۴). | ||
و اگر مردم را به كيفر اعمال زشتشان به عذاب خود مى گرفت، بر روى زمين هيچ جنبده اى نمى ماند، وليكن عذاب آنان را تا مدتى معين تأخير مى اندازد، همىن كه اجلشان رسيد، خداوند بر احوال بندگانش | و اگر مردم را به كيفر اعمال زشتشان به عذاب خود مى گرفت، بر روى زمين هيچ جنبده اى نمى ماند، وليكن عذاب آنان را تا مدتى معين تأخير مى اندازد، همىن كه اجلشان رسيد، خداوند بر احوال بندگانش كاملا آگاه است (۴۵). | ||
<center> «'''بیان آیات'''» </center> | <center> «'''بیان آیات'''» </center> | ||
اين آيات، نخست بر مسأله توحيد خدا در ربوبيت احتجاج مى كند، و آيات | اين آيات، نخست بر مسأله توحيد خدا در ربوبيت احتجاج مى كند، و آيات «هُوَ الّذِى جَعَلَكُم خَلائِفَ فِى الأرضِ...»، و «إنّ اللّهَ يُمسِكُ السّمَاوَات وَ الأرض أن تَزُولا...»، متضمن آن احتجاج است. و سپس بر نبودن شريكى براى خدا در ربوبيت احتجاج مى كند، كه آيه «قُل أرَأيتُم شُرَكَاءَكُمُ الّذِينَ تَدعُونَ مِن دُونِ اللّه...»، متضمن آن است. | ||
و آنگاه مشركان را بر نقض عهد و سوگند، و كارهاى زشتى كه مرتكب مى شدند، سرزنش مى كند، و در | و آنگاه مشركان را بر نقض عهد و سوگند، و كارهاى زشتى كه مرتكب مى شدند، سرزنش مى كند، و در آخر، اين معنا را مسجّل مى سازد كه هيچ كس و هيچ چيز نمى تواند خدا را عاجز كند، و اگر خدا به افرادى از اين ستمكاران مهلت مى دهد، براى مدتى معين است. همين كه مدتشان سر آمد، به آنچه مستحق اند، جزا مى دهد. و با اين بيان سوره خاتمه مى يابد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۷۵ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۷۵ </center> | ||
<span id='link49'><span> | <span id='link49'><span> | ||
«'''هُوَ الَّذِى | «'''هُوَ الَّذِى جَعَلَكُمْ خَلَائف فى الاَرْضِ ...'''»: | ||
كلمه «خلائف» جمع خليفه است. و خليفه بودن مردم در زمين، به اين معنا است كه هر لاحقى از | كلمه «خلائف» جمع خليفه است. و خليفه بودن مردم در زمين، به اين معنا است كه هر لاحقى از ايشان، جانشين سابق شود، و سلطه و توانايى بر دخل و تصرف و انتفاع از زمين داشته باشد. همان طور كه سابقين، بر اين كار توانايى و تسلط داشتند. | ||
و اگر انسان ها به اين خلاف رسيدند، از جهت نوع خلقتشان است، كه خلقتى است از طريق توالد و | و اگر انسان ها به اين خلاف رسيدند، از جهت نوع خلقتشان است، كه خلقتى است از طريق توالد و تناسل. چون اين نوع از خلقت است كه مخلوق را به دو گروه سابق و لاحق تقسيم مى كند. | ||
و خليفه قرار | و خليفه قرار دادن در زمين، خود، يك نوع تدبيرى است آميخته با خلقت كه از آن انفكاك نمى پذيرد. و به همين جهت، از اين طريق استدلال مى كند بر يگانگى خداى تعالى در ربوبيت. چون چنين خلقت و تدبيرى مختص اوست، كسى نمى تواند آن را براى غير او ادعا كند. | ||
پس اين كه مى فرمايد: | پس اين كه مى فرمايد: «هُوَ الّذِى جَعَلَكُم خَلائِفَ فِى الأرض»، حجتى است بر يگانگى خدا در ربوبيت، و نفى ربوبيت از آلهۀ مشركان. | ||
توضيح اين كه: آن كسى كه خلافت زمينى را در | توضيح اين كه: آن كسى كه خلافت زمينى را در عالَم انسانى درست كرده، او ربّ انسان ها و مدبّر امر آنان است، و چون خليفه قرار دادن، از نوع خلقت انفكاك ندارد، ناگزير خالق انسان، همان ربّ انسان است، و چون به عقيدۀ مشركان هم، خالق تنها خدا است، پس ربّ انسان هم، به تنهايى او است. | ||
«''' | «'''فَمَن كَفَرَ فَعَلَيهِ كُفرُهُ'''» - يعنى: پس خداى سبحان، ربّ آدمى است، نه غير او. پس هر كس به اين حقيقت كافر شود، و آن را بپوشاند و ربوبيت را به غير خدا نسبت دهد، عليه خود، كفر ورزيده است. | ||
«''' | «'''وَ لا يَزِيدُ الكَافِرِينَ كُفرُهُم عِندَ رَبّهِم إلّا مَقتاً وَ لا يَزِيدُ الكَافِرِينَ كُفرُهُم إلّا خَسَاراً'''» - اين قسمت از آيه، بيان مى كند كه كفر كفار، بر ضرر خود ايشان است. چون كفرشان باعث خشم و عذاب خدا مى شود. و كلمۀ «مقت»، به معناى شدت خشم است. چون كفر باعث مى شود انسان از عبوديت خدا سر برتابد و ساحت مقدس او را خوار بشمارد، و نيز، اين عمل باعث مى شود كه كافران، در نفس خود، خسارت بينند. چون نفس خود را كه قابليت داشت از سعادت انسانيت برخوردار گردد، مبتلا به شقاوت و بلا كردند، كه به زودى در مسير انتقال خود به سوى دار جزا، با آن روبرو مى شوند. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۷۶ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۷۶ </center> | ||
و اگر از | و اگر از «اثر كفر»، به «زيادت كفر» تعبیر كرد، بدان جهت است كه فطرت انسان بسيط و ساده است، و در معرض استكمال و كسب زيادت قرار دارد - تا اين كه ببينى فطرت در چه مسيرى قرار گيرد - اگر در مسير اسلام و ايمان به خدا قرار گيرد، روز به روز، همين ايمان و اسلامش كامل و زياد مى شود و به خدا نزديك تر مى گردد، و اگر در مسير كفر قرار گيرد، باز فطرت او، در اين مسير استكمال مى كند. يعنى روز به روز، كفرش زيادتر شده و در نتيجه، خشم خدا از او بيشتر و خسران او زياده تر مى گردد. | ||
و اگر «مقت» را | و اگر «مقت» را به «عِندَ رَبّهِم» مقیّد كرد، ولى «خسار» را مقيّد به آن نكرد، براى اين بود كه «خسار» از تبعات و آثار تبديل ايمان به كفر و تبديل سعادت به شقاوت است، و اين، امرى است در نزد خود انسان ها، ولى «مقت» كه شدت خشم خدا است، امرى است در نزد خداى سبحان. | ||
و اما | و اما حبّ و بغضى كه به خداى تعالى نسبت داده مى شود، دو تا از صفات افعال است، و معانى اى است خارج از ذات خدا و غير قائم به او. و معناى حبّ خداى تعالى نسبت به يكى از بندگان، اين است كه: رحمتش را بر او گسترده كند، و به سوى او بكشاند. و بغض خداى تعالى نسبت به كسى، اين است كه رحمتش را از او باز دارد و دور كند. | ||
«'''قُلْ | «'''قُلْ أَرَأيْتُمْ شُرَكاءَكُمُ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ ...'''»: | ||
اضافۀ «شركاء» به مشركان، به اين عنايت است كه مشركان، ادعاى شركت در خدايى براى آن ها كردند. پس در نتيجه، اضافۀ «شركاء» به ضمير «كُم»، اضافه اى است لامى و مجازى. (چون بت ها، شركاى مشركان نبودند، تا اين نسبت حقيقى باشد). | |||
<span id='link50'><span> | <span id='link50'><span> | ||
ویرایش