۱۶٬۸۸۰
ویرایش
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
<span id='link248'><span> | <span id='link248'><span> | ||
==مقصود از خسران نفس و اهل، | ==مقصود از خسران نفس و اهل، در روز قیامت == | ||
«'''قُلْ إِنَّ الخَْاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسهُمْ وَ أَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ...'''»: | «'''قُلْ إِنَّ الخَْاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنفُسهُمْ وَ أَهْلِيهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ...'''»: | ||
كلمه | كلمه «خُسر» و «خُسران»، هر دو به معناى از دست دادن سرمايه است. يا همه اش و يا بعضى از آن. البته كلمۀ «خُسران»، رساتر از كلمۀ «خُسر» است و «خُسران نَفس»، به معناى آن است كه آدمى، نفس خود را در معرض هلاكت و بدبختى قرار دهد، به طورى كه استعداد كمالش از بين برود و سعادت، به كلّى از او فوت شود. «خسارت اهل» هم، به همين معنا است. | ||
در اين آيه | در اين آيه شريفه، تعريضى است به مشركان، كه در جملۀ «فَاعبُدُوا مَا شِئتُم»، مورد خطاب واقع شده اند. گويا فرموده: شما هرچه را بپرستيد، بالاخره سرمايه نفس را از دست داده ايد. به خاطر اين كه آن را با به كفر كشاندن به هلاكت رسانديد، و همچنين، اهل و خويشاوندان خود را هلاك كرديد. چون شما آنان را وادار به كفر و شرك كرديد، و اين كفر و شرك، همان «خسران حقيقى» است. | ||
«''' | «'''ألَا ذَلِكَ هُوَ الخُسرَانُ المُبِين'''» - آگاه باشيد كه خسران حقيقى هم، همين استو. براى اين كه خسران هاى مربوط به امور دنيا، هرچه باشد، چه مال و چه جاه، ناپايدار است. به خلاف خسران روز قيامت كه پايانى ندارد. دائم و جاودان است؛ چون نه زايل مى شود و نه منقطع. | ||
علاوه بر | علاوه بر اين، مال و يا جاه، وقتى با خسران از دست رفت، جبرانش ممكن است. چه بسا مى شود كه مثل آن و يا بهتر از آن جايگزين آن گردد. به خلاف خسران نفس، كه ديگر جبران نمى پذيرد. | ||
البته اين در صورتى است كه مراد از | البته اين در صورتى است كه مراد از «اهل»، خويشاوندان و نزديكان دنيايى انسان باشد. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۷۹ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۷۹ </center> | ||
چون بعضى گفته اند: مراد از | چون بعضى گفته اند: مراد از آن، «همسران و خدمتكارانى است كه خدا براى انسان مؤمن و متقى در بهشت آماده كرده»، و اين معنا بهتر و با مقام آيه مناسب تر است. چون خويشاوندى و هر رابطۀ اجتماعى دنيا در روز قيامت، از هم گسيخته مى شود. همچنان كه خداى تعالى خبر داده كه: «فَلا أنسَابَ بَينَهُم يَومَئِذٍ». و نيز فرموده: «يَومَ لَا تَملِكَ نَفسٌ لِنَفسٍ شَيئاً»، و آياتى ديگر غير از اين ها. | ||
و نيز | و نيز مؤيد معناى دوم، اين آيه است كه مى فرمايد: «فَأمّا مَن أُوتِىَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَسَوفَ يُحَاسَبُ حِسَاباً يَسِيراً وَ يَنقَلِبُ إلَى أهلِهِ مَسرُوراً». | ||
«'''لهَُم مِّن فَوْقِهِمْ | «'''لهَُم مِّن فَوْقِهِمْ ظُلَلٌ مِّنَ النَّارِ وَ مِن تَحْتهِمْ ظُلَلٌ ...'''»: | ||
كلمۀ «ظُلَل»، جمع «ظِلّه» است و - به طورى كه گفته اند - به معناى ساترى است در بالاى سر. و مراد از اين كه ساترى از آتش در بالاى سر و ساترى ديگر در زير پا دارند، اين است كه آتش از همه جهات، به ايشان احاطه دارد. و بقيه الفاظ آيه روشن است. | |||
«'''وَ الَّذِينَ اجْتَنَبُوا | «'''وَ الَّذِينَ اجْتَنَبُوا الطاغُوتَ أَن يَعْبُدُوهَا وَ أَنَابُوا إِلى اللَّهِ لهَُمُ الْبُشرَى'''»: | ||
راغب گفته : | راغب گفته: كلمۀ «طاغوت»، عبارت است از هر متجاوز و از هر معبودى به غير خداى تعالى. و اين كلمه، هم در يك نفر استعمال مى شود، و هم در جمع. و ظاهرا مراد از آن در آيه شريفه، بت ها و هر معبود طاغى ديگرى است، كه به جاى خدا پرستيده شود. | ||
در آيه | در آيه شريفه، به صرف اجتناب از پرستش طاغوت اكتفا نشده، بلكه بر آن، «وَ أنَابُوا ألَى اللّه» اضافه كرده است و اين، اشاره بدان است كه صرف نفى خدايان ديگر، هيچ فايده اى ندارد. آنچه فايده مى دهد، اين است كه انسان، بين نفى آن آلهه و اثبات اله واحد، جمع كند. هم خدا را بپرستد و هم غير او را نپرستد. اين است عبادت با اخلاص دين. | ||
«''' | «'''لَهُمُ البُشرَى'''» - اين جمله، جمله اى است انشايى، كه در عين حال، خبر واقع شده براى «الّذِينَ اجتَنَبُوا...». | ||
«'''فَبَشرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَستَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسنَهُ ...'''»: | «'''فَبَشرْ عِبَادِ الَّذِينَ يَستَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسنَهُ ...'''»: | ||
مقتضاى ظاهر عبارت اين بود كه بفرمايد: | مقتضاى ظاهر عبارت اين بود كه بفرمايد: «لَهُمُ البُشرَى فَبَشّرهُم»، و حاجت نبود كه كلمۀ «عباد» آورده شود، | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۸۰ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۸۰ </center> | ||
وليكن منظور از آوردن آن، اين بوده كه با اضافه شدن به ضمير متكلم آورده شود، تا احترامى از آنان به عمل آمده باشد، و هم دنبالش، با جملۀ «الَّذِينَ يَستَمِعُونَ الْقَوْلَ...» توصيف شوند. | |||
<span id='link249'><span> | <span id='link249'><span> | ||
==مفاد جمله الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه كه در وصف بندگان خود فرموده است == | ==مفاد جمله الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه كه در وصف بندگان خود فرموده است == | ||
و مراد از ((قول (( به شهادت اينكه دنبالش مساءله ((اتّباع (( آمده ، آن قولى است كه ارتباط و مساسى با عمل داشته باشد، پس بهترين قول آن قولى است كه آدمى را بهتر به حق برساند، و براى انسان خيرخواهانه تر باشد. و انسان فطرتا اين طور است كه حسن و جمال را دوست مى دارد و به سويش مجذوب مى شود، و معلوم است كه هر چه آن حسن بيشتر باشد اين جذبه شديدتر است . و اگر زشت و زيبا، هر دو را ببيند، به سوى زيبا متمايل مى شود، و اگر زيبا و زيباتر را ببيند به سوى زيباتر مى گرايد. و اما اگر به سوى زيباتر نرود، و باز به همان زيبا سرگرم شود معلوم مى شود كه سرگرمى اش به زيبا به خاطر زيبايى آن نبوده ، چون اگر براى زيبايى آن بود با بيشتر شدن زيبايى ، بايد بيشتر مجذوب شود، و زيبا را رها كرده به طرف زيباتر متمايل شود. | و مراد از ((قول (( به شهادت اينكه دنبالش مساءله ((اتّباع (( آمده ، آن قولى است كه ارتباط و مساسى با عمل داشته باشد، پس بهترين قول آن قولى است كه آدمى را بهتر به حق برساند، و براى انسان خيرخواهانه تر باشد. و انسان فطرتا اين طور است كه حسن و جمال را دوست مى دارد و به سويش مجذوب مى شود، و معلوم است كه هر چه آن حسن بيشتر باشد اين جذبه شديدتر است . و اگر زشت و زيبا، هر دو را ببيند، به سوى زيبا متمايل مى شود، و اگر زيبا و زيباتر را ببيند به سوى زيباتر مى گرايد. و اما اگر به سوى زيباتر نرود، و باز به همان زيبا سرگرم شود معلوم مى شود كه سرگرمى اش به زيبا به خاطر زيبايى آن نبوده ، چون اگر براى زيبايى آن بود با بيشتر شدن زيبايى ، بايد بيشتر مجذوب شود، و زيبا را رها كرده به طرف زيباتر متمايل شود. |
ویرایش