گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۷ بخش۳۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۷۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۷۶ </center>
<span id='link247'><span>
<span id='link247'><span>
== پيامبر «ص» نيز، پيشاپيش ديگران مكلف به اسلام وعبادت مخلصانه است ==
== پيامبر «ص»، پيش از ديگران، مكلّف به اسلام و عبادت مخلصانه است ==
«'''قُلْ إِنى أُمِرْت أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مخْلِصاً لَّهُ الدِّينَ ... أَوَّلَ الْمُسلِمِينَ'''»:
«'''قُلْ إِنّى أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصاً لَّهُ الدِّينَ ... أَوَّلَ الْمُسلِمِينَ'''»:


اين آيه به نحوى به اول سوره برگشت كرده ، كه مى فرمود: ((انا انزلنا اليك الكتاب بالحق فاعبد اللّه مخلصا له الدين (( و منظور از آن اين است كه كفار را به كلى از اينكه آن جناب انعطافى بخرج دهد ماءيوس ‍ كند تا ديگر طمعى به او نكنند و سخنى از ترك دعوت و سازگارى با شرك ورزيدن او به ميان نياورند، و اين معنا در اول سوره ((ص (( و نيز در آياتى ديگر خاطرنشان شده است .
اين آيه، به نحوى به اول سوره برگشت كرده، كه مى فرمود: «إنّا أنزَلنَا إلَيكَ الكِتَابَ بِالحَقّ فَاعبُدِ اللّهَ مُخلِصاً لَهُ الدّين»، و منظور از آن، اين است كه كفار را به كلّى از اين كه آن جناب انعطافى به خرج دهد، مأيوس كند، تا ديگر طمعى به او نكنند و سخنى از ترك دعوت و سازگارى با شرك ورزيدن او به ميان نياورند. و اين معنا، در اول سوره «ص» و نيز در آياتى ديگر، خاطرنشان شده است.


پس گويا در آيه مورد بحث مى خواهد بفرمايد: به ايشان بگو آنچه من بر شما تلاوت كردم كه بايد خدا را بپرستم و دين خدا را خالص كنم ، هر چند خطاب در آن متوجه من است ، و ليكن بايد متوجه باشيد كه اين صرف دعوت نيست كه من فقط شنونده اى باشم و ماءمور باشم كه خطاب خدا را به شما برسانم ، و خودم هيچ وظيفه اى ديگر نداشته باشم ، بلكه من نيز مانند يك يك شما ماءمورم او را عبادت نموده ، دين را براى او خالص سازم . باز تكليف من به همين جا خاتمه نمى يابد، بلكه ماءمورم كه قبل از همه شما در برابر آنچه بر من نازل شده تسليم باشم ، و به همين جهت قبل از همه شما من تسليم شده ام ، و اينك بعد از تسليم شدن خودم به شما ابلاغ مى كنم . آرى من از پروردگارم مى ترسم و او را به اخلاص مى پرستم ، و به او ايمان آورده ام ، چه اينكه شما ايمان بياوريد و يا نياوريد. پس ديگر طمعى به من نداشته باشيد.
پس گويا در آيه مورد بحث مى خواهد بفرمايد: به ايشان بگو آنچه من بر شما تلاوت كردم كه بايد خدا را بپرستم و دين خدا را خالص كنم، هرچند خطاب در آن متوجه من است، وليكن بايد متوجه باشيد كه اين صرف دعوت نيست كه من فقط شنونده اى باشم و مأمور باشم كه خطاب خدا را به شما برسانم، و خودم هيچ وظيفه اى ديگر نداشته باشم، بلكه من نيز مانند يك يك شما، مأمورم او را عبادت نموده، دين را براى او خالص سازم. باز تكليف من به همين جا خاتمه نمى يابد، بلكه مأمورم كه قبل از همۀ شما، در برابر آنچه بر من نازل شده، تسليم باشم. و به همين جهت، قبل از همۀ شما، من تسليم شده ام، و اينك بعد از تسليم شدن خودم، به شما ابلاغ مى كنم.  


پس اينكه فرمود: ((قل انى امرت ان اعبد اللّه مخلصا له الدين (( اشاره است به اينكه آن جناب در اطاعت دستور خدا به اخلاص در دين و داشتن دين خالص مانند ساير مردم است .
آرى، من از پروردگارم مى ترسم و او را به اخلاص مى پرستم، و به او ايمان آورده ام. چه اين كه شما ايمان بياوريد و يا نياوريد. پس ديگر طمعى به من نداشته باشيد.


و جمله ((و امرت لان اكون اول المسلمين (( اشاره است به اينكه در امرى كه متوجه من شده زيادتى است بر امرى كه متوجه همه شده است ، و آن زيادتى عبارت از اين است كه خطاب ، قبل از شما متوجه من شده ، و غرض از توجه آن به من قبل از شما اين است كه من اولين كسى باشم كه تسليم اين امر شده ام و به آن ايمان آورده ام .
پس اين كه فرمود: «قُل إنّى أُمِرتُ أن أعبُدَ اللّهَ مُخلِصاً لَهُ الدّين»، اشاره است به اين كه آن جناب در اطاعت دستور خدا به اخلاص در دين و داشتن دين خالص، مانند ساير مردم است.


بعضى از مفسرين گفته اند: لام در جمله ((لان اكون (( لام تعليل است ، و چنين معنا مى دهد: من به اين علت ماءمور شده ام كه اولين مسلم هستم ، بعضى ديگر گفته اند: ((لام (( زايد است ، همچنان كه مى بينيم در آيه ((قل انى امرت ان اكون اول من اسلم (( حرف لام نيامده .
و جملۀ «وَ أُمِرتُ لِأن أكُونَ أوّلَ المُسلِمِين» اشاره است به اين كه در امرى كه متوجه من شده، زيادتى است بر امرى كه متوجه همه شده است، و آن زيادتى، عبارت از اين است كه: خطاب، قبل از شما متوجه من شده، و غرض از توجه آن به من قبل از شما، اين است كه من، اولين كسى باشم كه تسليم اين امر شده ام و به آن ايمان آورده ام.
 
بعضى از مفسران گفته اند: «لام» در جملۀ «لِأن أكُونَ»، لام تعليل است، و چنين معنا مى دهد: من به اين علت مأمور شده ام، كه اولين مسلم هستم.
 
بعضى ديگر گفته اند: «لام»، زايد است، همچنان كه مى بينيم در آيه «قُل إنّى أُمِرتُ أن أكُونَ أوّلَ مَن أسلَم»، حرف «لام» نيامده.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۷۷ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۷۷ </center>
ولى برگشت هر دو وجه به يك معنا است ، براى اينكه اولين مسلمان بودن آن جناب ، عنوانى به اسلام او مى دهد، و همين عنوان هم مى تواند غايت امر به اسلام آوردن باشد، و هم مى تواند متعلق امر باشد، و به آن امر بفرمايد، مثل اينكه هم صحيح است بگوييم ((او را بزن براى اينكه ادب بشود(( و هم صحيح است بگوييم ((او را با زدن ادب كن ((. (كه در اين مثال تاديب كه عنوان فعل است ، در اولى غايت و علت واقع شده ، و در دومى خود آن متعلق امر واقع شده است ).
ولى برگشت هر دو وجه، به يك معنا است. براى اين كه اولين مسلمان بودن آن جناب، عنوانى به اسلام او مى دهد، و همين عنوان، هم مى تواند غايت امر به اسلام آوردن باشد، و هم مى تواند متعلق امر باشد، و به آن امر بفرمايد. مثل اين كه هم صحيح است بگوييم: «او را بزن، براى اين كه ادب بشود». و هم صحيح است بگوييم: «او را با زدن، ادب كن». (كه در اين مثال، تأديب كه عنوان فعل است، در اولى غايت و علت واقع شده، و در دومى، خود آن متعلق امر واقع شده است).


در كشاف مى گويد در معناى اين آيه شريفه چند وجه است :
در كشاف مى گويد: در معناى اين آيه شريفه، چند وجه است:


يكى اينكه ((من اولين كسى باشم كه در عصر خودم و از بين قومم اسلام آورده باشم (( چون آن جناب اولين كسى بود كه با دين پدران خود مخالفت كرده ، و نيز اولين كسى بوده كه بتها را رها كرده و نابود نموده است .
يكى اين كه: «من، اولين كسى باشم كه در عصر خودم و از بين قومم، اسلام آورده باشم». چون آن جناب، اولين كسى بود كه با دين پدران خود مخالفت كرده، و نيز اولين كسى بوده كه بت ها را رها كرده و نابود نموده است.


دوم اينكه ((من اولين كسى از بين دعوت شدگان باشم كه اسلام آورده ((.
دوم اين كه: «من، اولين كسى از بين دعوت شدگان باشم كه اسلام آورده».


سوم اينكه ((من اولين كسى باشم كه خودش را به همان چيزى كه ديگران را دعوت كرده ، دعوت كرده باشد، تا هم در قولم و هم در فعلم مقتداى قومم باشم ، و چون پادشاهان نباشم كه مردم را به چيزى دعوت مى كنند كه خود عمل نمى كنند. و اين كه رفتارم ، به گونه اى باشد كه با اوليت در اسلام سازگار باشد تا مردم را به سبب عمل كه همان اوليت است رهنمون شود.
سوم اين كه: «من، اولين كسى باشم كه خودش را به همان چيزى كه ديگران را دعوت كرده، دعوت كرده باشد، تا هم در قولم و هم در فعلم، مقتداى قومم باشم، و چون پادشاهان نباشم كه مردم را به چيزى دعوت مى كنند كه خود عمل نمى كنند. و اين كه رفتارم، به گونه اى باشد كه با اوليت در اسلام سازگار باشد، تا مردم را به سبب عمل، كه همان اوليت است، رهنمون شود.


و ليكن خواننده عزيز متوجه است كه از وجوه مزبور آنكه با سياق آيات سازگارتر است همان وجه سوم است ، و آن همان وجهى است كه ما قبلا گفتيم و البته ساير وجوه هم از لوازم آن وجه است .
وليكن خواننده عزيز متوجه است كه از وجوه مزبور، آن كه با سياق آيات سازگارتر است، همان وجه سوم است و آن، همان وجهى است كه ما قبلا گفتيم. و البته ساير وجوه هم، از لوازم آن وجه است.


«'''قُلْ إِنى أَخَاف إِنْ عَصيْت رَبى عَذَاب يَوْمٍ عَظِيمٍ'''»:
«'''قُلْ إِنّى أَخَافُ إِنْ عَصيْتُ رَبّى عَذَابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ'''»:


مراد از نافرمانى رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) نسبت به پروردگارش ، به شهادت سياق اين است كه : با امر او به اين كه دين را براى خداى اخلاص نمايد مخالفت ورزد. و مراد از ((يوم عظيم (( روز قيامت است . و اين آيه در حقيقت به منزله زمينه چينى براى آيه بعدى است .
مراد از نافرمانى رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» نسبت به پروردگارش، به شهادت سياق، اين است كه: با امر او به اين كه دين را براى خداى اخلاص نمايد، مخالفت ورزد. و مراد از «يَوم عَظِيم»، روز قيامت است. و اين آيه، در حقيقت به منزلۀ زمينه چينى براى آيه بعدى است.


«'''قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مخْلِصاً لَّهُ دِينى فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُم مِّن دُونِهِ'''»:
«'''قُلِ اللَّهَ أَعْبُدُ مُخْلِصاً لَّهُ دِينى فَاعْبُدُوا مَا شِئْتُم مِّن دُونِهِ'''»:


اين آيه تصريح دارد به اينكه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) امر پروردگار خود را اطاعت و امتثال كرده ، بر خلاف آيه قبلى كه همين معنا را به طور كنايه مى رساند.
اين آيه تصريح دارد به اين كه رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم»، امر پروردگار خود را اطاعت و امتثال كرده، بر خلاف آيه قبلى، كه همين معنا را به طور كنايه مى رساند.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۷۸ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۷ صفحه ۳۷۸ </center>
در اين آيه بكلى كفار را مايوس كرده ، و براى هميشه از اينكه آن جناب در برابر خواسته هايشان (كه همان مخالفت با اوامر الهى است ) روى خوش نشان دهد، نوميدشان ساخته است .
در اين آيه، به كلى كفار را مأيوس كرده، و براى هميشه از اين كه آن جناب در برابر خواسته هايشان (كه همان مخالفت با اوامر الهى است)، روى خوش نشان دهد، نوميدشان ساخته است.


و اگر كلمه ((اللّه (( را كه از نظر تركيب بندى كلام ، مفعول كلمه ((اعبد(( است ، و بايد بعد از آن آمده باشد، جلوتر آورده ، براى اين است كه انحصار را افاده كند، و بفهماند كه من تنها خدا را مى پرستم . و جمله ((مخلصا له (( دينى معناى حصر را تاءكيد مى كند. و جمله ((فاعبدوا ما شئتم من دونه (( امرى است تهديدى كه مى فهماند به غير خدا هر چه را بپرستيد سودى به حالتان نخواهد داشت و بالاخره عذاب و وبال اعراضتان از پرستش خدا با اخلاص ، گريبانتان را خواهد گرفت . و اين معنا كه از مفهوم جمله مزبور استفاده مى شود، صريح در ذيل آيه است كه مى فرمايد: ((قل ان الخاسرين ...((.
و اگر كلمۀ «اللّه» را كه از نظر تركيب بندى كلام، مفعول كلمۀ «أعبُدُ» است، و بايد بعد از آن آمده باشد، جلوتر آورده، براى اين است كه انحصار را افاده كند، و بفهماند كه من، تنها خدا را مى پرستم. و جملۀ «مُخلِصاً لَهُ دِينِى»، معناى حصر را تأكيد مى كند. و جملۀ «فَاعبُدُوا مَا شِئتُم مِن دُونِهِ»، امرى است تهديدى كه مى فهماند به غير خدا، هرچه را بپرستيد، سودى به حالتان نخواهد داشت و بالاخره عذاب و وبال اعراضتان از پرستش خدا با اخلاص، گريبانتان را خواهد گرفت. و اين معنا كه از مفهوم جمله مزبور استفاده مى شود، صريح در ذيل آيه است كه مى فرمايد: «قُل إنّ الخَاسِرِين...».
<span id='link248'><span>
<span id='link248'><span>


۱۶٬۸۸۰

ویرایش