گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۳۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۳۶: خط ۳۶:
<span id='link302'><span>
<span id='link302'><span>


==تسليم شدن مردم فدك و تقسيم اموال خيبر بين مسلمانان ==
مردم فدك وقتى اين جريان را شنيدند پيكى نزد رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) فرستادند كه به ما هم اجازه بده بدون جنگ از ديار خود برويم ، و جان خود را سالم بدر ببريم ، و هر چه مال داريم براى مسلمين بگذاريم . رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) هم پذيرفت . و آن كسى كه بين رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) و اهل فدك پيام رد و بدل مى كرد، محيصه بن مسعود يكى از بنى حارثه بود.
مردم فدك وقتى اين جريان را شنيدند پيكى نزد رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) فرستادند كه به ما هم اجازه بده بدون جنگ از ديار خود برويم ، و جان خود را سالم بدر ببريم ، و هر چه مال داريم براى مسلمين بگذاريم . رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) هم پذيرفت . و آن كسى كه بين رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) و اهل فدك پيام رد و بدل مى كرد، محيصه بن مسعود يكى از بنى حارثه بود.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۴۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۴۴ </center>
بعد از آنكه يهوديان بر اين صلحنامه تن در دادند، پيشنهاد كردند كه اموال خيبر را به ما واگذار كه ما به اداره آن واردتر هستيم تا شما، و عوائد آن بين ما و شما به نصف تقسيم شود. رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) هم پذيرفت به اين شرط كه هر وقت خواستيم شما را بيرون كنيم اين حق را داشته باشيم . اهل فدك هم به همين قسم مصالحه كردند، در نتيجه اموال خيبر بين مسلمانان تقسيم شد، چون با جنگ فتح شده بود، ولى املاك فدك خالص براى رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) شد، براى اينكه مسلمانان در آنجا جنگى نكرده بودند.
بعد از آنكه يهوديان بر اين صلحنامه تن در دادند، پيشنهاد كردند كه اموال خيبر را به ما واگذار كه ما به اداره آن واردتر هستيم تا شما، و عوائد آن بين ما و شما به نصف تقسيم شود. رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) هم پذيرفت به اين شرط كه هر وقت خواستيم شما را بيرون كنيم اين حق را داشته باشيم . اهل فدك هم به همين قسم مصالحه كردند، در نتيجه اموال خيبر بين مسلمانان تقسيم شد، چون با جنگ فتح شده بود، ولى املاك فدك خالص براى رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) شد، براى اينكه مسلمانان در آنجا جنگى نكرده بودند.
<span id='link303'><span>
<span id='link303'><span>
==آوردن گوسفند مسموم يك يهوديه براى رسول الله (ص ) ==
==آوردن گوسفند مسموم يك يهوديه براى رسول الله (ص ) ==
بعد از آنكه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) آرامشى يافت زينب دختر حارث همسر سلام بن مشكم و برادرزاده مرحب گوسفندى بريان براى رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) هديه فرستاد، قبلا پرسيده بود كه آن جناب از كدام يك از اجزاى گوسفند بيشتر خوشش مى آيد؟ گفته بودند از پاچه گوسفند، و بدين جهت از سمى كه در همه جاى گوسفند ريخته بود، در پاچه آن بيشتر ريخت ، و آنگاه آن را براى رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) آورد، و جلو آن حضرت گذاشت . رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) پاچه گوسفند را گرفت و كمى از آن در دهان خود گذاشت ، و بشر بن براء ابن معرور هم كه نزد آن جناب بود، استخوانى را برداشت تا آن را بليسد، رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) فرمود از خوردن اين غذا دست بكشيد كه شانه گوسفند به من خبر داد كه اين طعام مسموم است . آنگاه زينب را صدا زدند، و او اعتراف كرد، پرسيد: چرا چنين كردى ؟ گفت براى اينكه مى دانى چه بر سر قوم من آمد؟ پيش خود فكر كردم اگر اين مرد پيغمبر باشد، از ناحيه غيب آگاهش مى كنند، و اگر پادشاهى باشد داغ دلم را از او گرفته ام ، رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) از جرم او گذشت ، و بشر بن براء با همان يك لقمه اى كه خورده بود درگذشت .
بعد از آنكه رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) آرامشى يافت زينب دختر حارث همسر سلام بن مشكم و برادرزاده مرحب گوسفندى بريان براى رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) هديه فرستاد، قبلا پرسيده بود كه آن جناب از كدام يك از اجزاى گوسفند بيشتر خوشش مى آيد؟ گفته بودند از پاچه گوسفند، و بدين جهت از سمى كه در همه جاى گوسفند ريخته بود، در پاچه آن بيشتر ريخت ، و آنگاه آن را براى رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) آورد، و جلو آن حضرت گذاشت . رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) پاچه گوسفند را گرفت و كمى از آن در دهان خود گذاشت ، و بشر بن براء ابن معرور هم كه نزد آن جناب بود، استخوانى را برداشت تا آن را بليسد، رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) فرمود از خوردن اين غذا دست بكشيد كه شانه گوسفند به من خبر داد كه اين طعام مسموم است . آنگاه زينب را صدا زدند، و او اعتراف كرد، پرسيد: چرا چنين كردى ؟ گفت براى اينكه مى دانى چه بر سر قوم من آمد؟ پيش خود فكر كردم اگر اين مرد پيغمبر باشد، از ناحيه غيب آگاهش مى كنند، و اگر پادشاهى باشد داغ دلم را از او گرفته ام ، رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) از جرم او گذشت ، و بشر بن براء با همان يك لقمه اى كه خورده بود درگذشت .
۱۶٬۳۵۶

ویرایش