گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۳۵: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۲۶: خط ۲۶:
==آنچه بعد از جريان فتح قلعه خيبر اتفاق افتاد ==
==آنچه بعد از جريان فتح قلعه خيبر اتفاق افتاد ==
طبرسى مى گويد: بعد از فتح خيبر رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) مرتب ساير قلعه ها را يكى پس از ديگرى فتح كرد و اموال را حيازت نمود، تا آنكه رسيدند به قلعه ((وطيح (( و قلعه ((سلالم (( كه آخرين قلعه هاى خيبر بودند آن قلعه ها را هم فتح نمود و ده روز و اندى محاصره شان كرد.
طبرسى مى گويد: بعد از فتح خيبر رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) مرتب ساير قلعه ها را يكى پس از ديگرى فتح كرد و اموال را حيازت نمود، تا آنكه رسيدند به قلعه ((وطيح (( و قلعه ((سلالم (( كه آخرين قلعه هاى خيبر بودند آن قلعه ها را هم فتح نمود و ده روز و اندى محاصره شان كرد.
ابن اسحاق مى گويد: بعد از آنكه قلعه ((قموص (( كه قلعه ابى الحقيق بود فتح شد، صفيه دختر حى بن اخطب و زنى ديگر كه با او بود اسير شدند. بلال آن دو را از كنار كشتگان يهود عبور داد، و صفيه چون چشمش به آن كشتگان افتاد، صيحه زد، و صورت خود را خراشيد
ابن اسحاق مى گويد: بعد از آنكه قلعه ((قموص (( كه قلعه ابى الحقيق بود فتح شد، صفيه دختر حى بن اخطب و زنى ديگر كه با او بود اسير شدند. بلال آن دو را از كنار كشتگان يهود عبور داد، و صفيه چون چشمش به آن كشتگان افتاد، صيحه زد، و صورت خود را خراشيد
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۴۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۴۴۳ </center>
و خاك بر سر خود ريخت . چون رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) اين صحنه را ديد فرمود: اين زن فتنه انگيز را از من دور كنيد و دستور داد صفيه را پشت سر آن جناب جاى دادند، و خود ردائى به روى او افكند. مسلمانان فهميدند رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) او را براى خود انتخاب فرموده ، آنگاه وقتى از آن زن يهودى آن وضع را ديد به بلال فرمود اى بلال مگر رحمت از دل تو كنده شده كه دو تا زن داغديده را از كنار كشته مردان شان عبور مى دهى ؟
و خاك بر سر خود ريخت . چون رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) اين صحنه را ديد فرمود: اين زن فتنه انگيز را از من دور كنيد و دستور داد صفيه را پشت سر آن جناب جاى دادند، و خود ردائى به روى او افكند. مسلمانان فهميدند رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) او را براى خود انتخاب فرموده ، آنگاه وقتى از آن زن يهودى آن وضع را ديد به بلال فرمود اى بلال مگر رحمت از دل تو كنده شده كه دو تا زن داغديده را از كنار كشته مردان شان عبور مى دهى ؟
از سوى ديگر صفيه در ايام عروسى اش كه بنا بود به خانه كنانه بن ربيع بن ابى الحقيق برود، شبى در خواب ديد ماهى به دامنش افتاد، و خواب خود را به همسرش گفت . كنانه گفت : اين خواب تو تعبيرى ندارد جز اينكه آرزو دارى همسر محمد پادشاه حجاز شوى ، و سيلى محكمى به صورتش زد، به طورى كه چشمان صفيه از آن سيلى كبود شد، و آن روزى كه او را نزد رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) آوردند، اثر آن كبودى هنوز باقى مانده بود. رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) پرسيد: اين كبودى چشم تو از چيست ؟ صفيه جريان را نقل كرد.
از سوى ديگر صفيه در ايام عروسى اش كه بنا بود به خانه كنانه بن ربيع بن ابى الحقيق برود، شبى در خواب ديد ماهى به دامنش افتاد، و خواب خود را به همسرش گفت . كنانه گفت : اين خواب تو تعبيرى ندارد جز اينكه آرزو دارى همسر محمد پادشاه حجاز شوى ، و سيلى محكمى به صورتش زد، به طورى كه چشمان صفيه از آن سيلى كبود شد، و آن روزى كه او را نزد رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) آوردند، اثر آن كبودى هنوز باقى مانده بود. رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) پرسيد: اين كبودى چشم تو از چيست ؟ صفيه جريان را نقل كرد.
ابن ابى الحقيق شخصى را نزد رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) فرستاد كه در يك جا جمع شويم با شما صحبتى دارم . حضرت پذيرفت . ابن ابى الحقيق تقاضاى صلح كرد، بر اين اساس كه خون هر كس كه در قلعه ها مانده اند محفوظ باشد، و متعرض ذريه و اطفال ايشان نيز نشوند، و جمعيت با اطفال خود از خيبر و اراضى آن بيرون شوند، و هر چه مال و زمين و طلا و نقره و چارپايان و اثاث و لباس دارند براى مسلمانان بگذارند، و تنها با يك دست لباس كه به تن دارند بروند. رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) هم اين پيشنهاد را پذيرفت به شرطى كه از اموال چيزى از آن جناب پنهان نكرده باشند، و گر نه ذمه خدا و رسولش ‍ از ايشان برى خواهد بود. ابن ابى الحقيق پذيرفت و بر اين معنا صلح كردند.
ابن ابى الحقيق شخصى را نزد رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) فرستاد كه در يك جا جمع شويم با شما صحبتى دارم . حضرت پذيرفت . ابن ابى الحقيق تقاضاى صلح كرد، بر اين اساس كه خون هر كس كه در قلعه ها مانده اند محفوظ باشد، و متعرض ذريه و اطفال ايشان نيز نشوند، و جمعيت با اطفال خود از خيبر و اراضى آن بيرون شوند، و هر چه مال و زمين و طلا و نقره و چارپايان و اثاث و لباس دارند براى مسلمانان بگذارند، و تنها با يك دست لباس كه به تن دارند بروند. رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) هم اين پيشنهاد را پذيرفت به شرطى كه از اموال چيزى از آن جناب پنهان نكرده باشند، و گر نه ذمه خدا و رسولش ‍ از ايشان برى خواهد بود. ابن ابى الحقيق پذيرفت و بر اين معنا صلح كردند.
<span id='link302'><span>
<span id='link302'><span>
==تسليم شدن مردم فدك و تقسيم اموال خيبر بين مسلمانان ==
==تسليم شدن مردم فدك و تقسيم اموال خيبر بين مسلمانان ==
مردم فدك وقتى اين جريان را شنيدند پيكى نزد رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) فرستادند كه به ما هم اجازه بده بدون جنگ از ديار خود برويم ، و جان خود را سالم بدر ببريم ، و هر چه مال داريم براى مسلمين بگذاريم . رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) هم پذيرفت . و آن كسى كه بين رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) و اهل فدك پيام رد و بدل مى كرد، محيصه بن مسعود يكى از بنى حارثه بود.
مردم فدك وقتى اين جريان را شنيدند پيكى نزد رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) فرستادند كه به ما هم اجازه بده بدون جنگ از ديار خود برويم ، و جان خود را سالم بدر ببريم ، و هر چه مال داريم براى مسلمين بگذاريم . رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) هم پذيرفت . و آن كسى كه بين رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) و اهل فدك پيام رد و بدل مى كرد، محيصه بن مسعود يكى از بنى حارثه بود.
۱۶٬۳۵۶

ویرایش