گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۸ بخش۲۶: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۳۳: خط ۳۳:
<span id='link223'><span>
<span id='link223'><span>


==استماع آیاتی از قرآن توسط عده اى از جنّیان و ایمان آنان به پیامبر«ص»==
==شنیدن آیاتی از قرآن توسط عده اى از جنّیان و ایمان آنان به پیامبر«ص»==
<center> «'''بیان آيات'''» </center>
<center> «'''بیان آيات'''» </center>


خط ۴۲: خط ۴۲:
كلمه «صرف» كه فعل «صَرَفنَا»، ماضى آن است، به معناى برگرداندن چيزى از حالى به حالى ديگر، يا از جايى به جايى ديگر است. و كلمه «نَفَر» - به طورى كه راغب گفته - به معناى عده اى از رجال است كه كوچ كردن برايشان ممكن باشد. و اين كلمه، اسم جمع است كه بر بالاتر از سه مرد يا زن اطلاق مى شود. چه از جنس آدمى باشند، و چه از جنس جنّ. همچنان كه در آيه مورد بحث، در جنّ استعمال شده است. و جمله «يَستَمِعُونَ القُرآن»، صفت است براى كلمه «نَفَر»، و معناى آيه چنين است: به ياد آر، آن زمان را كه ما عده اى از جنّ را متوجه به سوى تو كرديم، عده اى كه مى شنيدند قرآن را.
كلمه «صرف» كه فعل «صَرَفنَا»، ماضى آن است، به معناى برگرداندن چيزى از حالى به حالى ديگر، يا از جايى به جايى ديگر است. و كلمه «نَفَر» - به طورى كه راغب گفته - به معناى عده اى از رجال است كه كوچ كردن برايشان ممكن باشد. و اين كلمه، اسم جمع است كه بر بالاتر از سه مرد يا زن اطلاق مى شود. چه از جنس آدمى باشند، و چه از جنس جنّ. همچنان كه در آيه مورد بحث، در جنّ استعمال شده است. و جمله «يَستَمِعُونَ القُرآن»، صفت است براى كلمه «نَفَر»، و معناى آيه چنين است: به ياد آر، آن زمان را كه ما عده اى از جنّ را متوجه به سوى تو كرديم، عده اى كه مى شنيدند قرآن را.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۲۹ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۲۹ </center>
«'''فلما حضروه قالوا انصتوا'''» - ضمير در ((حضروه (( به قرآن برمى گردد، البته قرآن به معناى حدثى ، يعنى قرائت قرآن . و كلمه ((انصات (( كه مصدر ((انصتوا(( است به معناى سكوت براى گوش دادن است . و معناى جمله اين است كه : وقتى حاضر شدند در جايى كه قرآن تلاوت مى شد، به يكديگر گفتند: ساكت باشيد تا آن طور كه بايد خوب بشنويم .
«'''فَلَمّا حَضَرُوهُ قَالوُا أنصِتُوا'''» - ضمير در «حَضَرُوهُ» به قرآن بر مى گردد. البته قرآن به معناى حدثى، يعنى قرائت قرآن. و كلمه «إنصات»، كه مصدر «أنصِتوُا» است، به معناى سكوت براى گوش دادن است. و معناى جمله، اين است كه: وقتى حاضر شدند در جايى كه قرآن تلاوت مى شد، به يكديگر گفتند: ساكت باشيد، تا آن طور كه بايد، خوب بشنويم.


«'''فلما قضى ولوا الى قومهم منذرين'''» - ضمير در ((قضى (( به قرآن برمى گردد، البته به اعتبار قرائت آن . و ((توليه (( كه مصدر ((ولوا(( است به معناى برگشتن است . و كلمه ((منذرين (( حال از ضمير جمع در كلمه ((ولوا(( است . و معنايش اين است كه : وقتى قرائت قرآن تمام شد و پيامبر از آن فارغ گشت به سوى قوم خود برگشتند، در حالى كه بيم رسان ايشان از عذاب خدا بودند.
«'''فَلَمّا قَُضِىَ وَلّوا إلَى قَومِهِم مُنذِرِين'''» - ضمير در «قُضِىَ» به قرآن بر مى گردد، البته به اعتبار قرائت آن. و «توليه» كه مصدر «وَلّوا» است، به معناى برگشتن است. و كلمه «مُنذِرِين»، حال از ضمير جمع در كلمه «وَلّوا» است. و معنايش اين است كه: وقتى قرائت قرآن تمام شد و پيامبر از آن فارغ گشت، به سوى قوم خود برگشتند، در حالى كه بيم رسان ايشان از عذاب خدا بودند.


«'''قَالُوا يَقَوْمَنَا إِنَّا سمِعْنَا كتَباً أُنزِلَ مِن بَعْدِ مُوسى مُصدِّقاً لِّمَا بَينَ يَدَيْهِ ...'''»:
«'''قَالُوا يَا قَوْمَنَا إِنَّا سمِعْنَا كتَاباً أُنزِلَ مِن بَعْدِ مُوسى مُصدِّقاً لِمَا بَينَ يَدَيْهِ ...'''»:


اين جمله حكايت دعوت جنيان است در برابر قومشان كه ايشان را به اسلام مى خواندند و انذار مى كردند. و مراد از كتاب نازل بعد از موسى ، قرآن كريم است ، و اين كلام اشعار و بلكه دلالت دارد بر اين كه جنيان مذكور مؤ من به دين موسى (عليه السلام ) و كتاب آن جناب بوده اند. و مراد از اينكه فرمود: ((مصدقا لما بين يديه (( اين است كه قرآن ، تورات و يا همه كتابهاى قبل را تصديق مى كند.
اين جمله، حكايت دعوت جنّيان است در برابر قومشان، كه ايشان را به اسلام مى خواندند و انذار مى كردند. و مراد از كتاب نازل بعد از موسى، قرآن كريم است. و اين كلام، إشعار و بلكه دلالت دارد بر اين كه جنّيان مذكور، مؤمن به دين موسى «عليه السلام» و كتاب آن جناب بوده اند. و مراد از اين كه فرمود: «مُصَدّقاً لِمَا بَينَ يَدَيه»، اين است كه قرآن، تورات و يا همۀ كتاب هاى قبل را تصديق مى كند.


«'''يهدى الى الحق و الى طريق مستقيم'''» - يعنى كتاب آسمانى قرآن پيروان خود را به سوى صراط حق و طريق مستقيم هدايت مى كند. رهروان اين طريقه از حق منحرف نمى شوند، نه در عقائد و نه در عمل .
«'''يَهدِى إلَى الحَقّ وَ إلَى طَرِيقٍ مُستُقِيم'''» - يعنى: كتاب آسمانى قرآن، پيروان خود را به سوى صراط حق و طريق مستقيم هدايت مى كند. رهروان اين طريقه از حق منحرف نمى شوند، نه در عقاید و نه در عمل.


«'''يَا قَوْمَنَا أَجِيبُوا دَاعِىَ اللَّهِ وَ ءَامِنُوا بِهِ يَغْفِرْ لَكم مِّن ذُنُوبِكمْ وَ يجِرْكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ'''»:
«'''يَا قَوْمَنَا أَجِيبُوا دَاعِىَ اللَّهِ وَ ءَامِنُوا بِهِ يَغْفِرْ لَكُم مِّن ذُنُوبِكُمْ وَ يُجِرْكُم مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ'''»:


منظور از ((داعى اللّه (( رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم ) است ، همچنان كه در جاى ديگر قرآن فرموده : ((قل هذه سبيلى ادعوا الى اللّه على بصيره ((. ولى بعضى گفته اند مراد از آن همان آياتى است كه از قرآن شنيدند، ولى اين احتمال بعيد است .
منظور از «دَاعِىَ اللّه»، رسول خدا «صلّى اللّه عليه و آله و سلّم» است، همچنان كه در جاى ديگر قرآن فرموده: «قُل هَذِهِ سَبِيلِى أدعُوا إلَى اللّهِ عَلى بَصِيرَة». ولى بعضى گفته اند: مراد از آن، همان آياتى است كه از قرآن شنيدند، ولى اين احتمال بعيد است.  
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۳۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۳۰ </center>
و ظاهرا كلمه ((من (( در جمله ((من ذنوبكم (( براى تبعيض باشد، و منظور اين باشد كه : ايمان بياوريد تا خدا بعضى از گناهان شما را - يعنى آن گناهانى كه قبل از ايمان داشتيد - بيامرزد، همچنان كه در جاى ديگر قرآن فرموده : ((ان ينتهوا يغفر لهم ما قد سلف ((.
و ظاهرا كلمه «مِن» در جمله «مِن ذُنُوبِكُم»، براى تبعيض باشد، و منظور اين باشد كه: ايمان بياوريد تا خدا بعضى از گناهان شما را - يعنى آن گناهانى كه قبل از ايمان داشتيد - بيامرزد، همچنان كه در جاى ديگر قرآن فرموده: «إن يَنتَهُوا يُغفَر لَهُم مَا قَد سَلَفَ».


بعضى ديگر گفته اند: مراد از اين بعض ، گناهانى است كه تنها جنبه حق اللّه داشته باشد، و اما آنچه جنبه حقوق الناس دارد بخشوده نمى شود، و توبه بردار نيست . ولى اين تفسير صحيح نيست چون اسلام همه گناهان قبل را محو مى كند.
بعضى ديگر گفته اند: مراد از اين بعض، گناهانى است كه تنها جنبۀ حق اللّه داشته باشد، و اما آنچه جنبۀ حقوق الناس دارد، بخشوده نمى شود، و توبه بردار نيست. ولى اين تفسير، صحيح نيست. چون اسلام همه گناهان قبل را محو مى كند.


«'''وَ مَن لا يجِب دَاعِىَ اللَّهِ فَلَيْس بِمُعْجِزٍ فى الاَرْضِ وَ لَيْس لَهُ مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءُ ...'''»:
«'''وَ مَن لا يُجِب دَاعِىَ اللَّهِ فَلَيْسَ بِمُعْجِزٍ فى الاَرْضِ وَ لَيْس لَهُ مِن دُونِهِ أَوْلِيَاءُ ...'''»:


يعنى هر كس ايمان نياورد به داعى خدا، او نمى تواند خدا را در زمين به تنگ آورد، و به غير از خدا، اوليائى ندارد كه ياريش كنند، و در اين باب مددش برسانند. و خلاصه كلام اينكه : كسى كه داعى خدا را در دعوتش اجابت نكند به خودش ظلم كرده و نمى تواند خدا را عاجز كند، نه خودش مستقلا مى تواند خدا را با اين سركشيها عاجز سازد، و نه به كمك و يارى ديگر اولياء خود، چون غير از خدا اوليائى ندارد. و اين معنا را با جمله ((اولئك فى ضلال مبين (( تمام كرده است .
يعنى هر كس ايمان نياورد به داعى خدا، او نمى تواند خدا را در زمين به تنگ آورد، و به غير از خدا، اوليایى ندارد كه ياری اش كنند، و در اين باب مددش برسانند. و خلاصه كلام اين كه: كسى كه داعى خدا را در دعوتش اجابت نكند، به خودش ظلم كرده و نمى تواند خدا را عاجز كند. نه خودش مستقلا مى تواند خدا را با اين سركشی ها عاجز سازد، و نه به كمك و يارى ديگر اولياء خود، چون غير از خدا اوليایى ندارد. و اين معنا را با جمله «أولَئِكَ فِى ضَلالٍ مُبِين» تمام كرده است.


«'''أَوَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِى خَلَقَ السّمَاوَاتِ وَ الاَرْض وَ لَمْ يَعْىَ بخَلْقِهِنَّ بِقَادِرٍ ...'''»:
«'''أَوَ لَمْ يَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِى خَلَقَ السّمَاوَاتِ وَ الاَرْض وَ لَمْ يَعْىَ بخَلْقِهِنَّ بِقَادِرٍ ...'''»:


اين آيه و آيه بعدش تا آخر سوره متصل است به ما قبل كه مى فرمود: ((و يوم يعرض الذين كفروا على النار اذهبتم ...((. و در اين آيات مطالبى كه در اين سوره مربوط به انذار مى شود تتميم مى كند، و چيزى كه انذار را تتميم مى كند - همانطور كه در بيان گذشته گفتيم - مساءله معاد و رجوع به خداست .
اين آيه و آيه بعدش تا آخر سوره متصل است به ماقبل كه مى فرمود: «وَ يَومَ يُعرَضُ الّذِينَ كَفَرُوا عَلَى النّار أذهَبتُم...». و در اين آيات، مطالبى كه در اين سوره مربوط به انذار مى شود، تتميم مى كند، و چيزى كه انذار را تتميم مى كند - همان طور كه در بيان گذشته گفتيم - مسأله معاد و رجوع به خداست.


و مراد از ديدن در جمله ((او لم يروا(( علم با بصيرت است . و مصدر ((عى (( كه كلمه ((يعى (( از آن مشتق است ، به معناى ناتوانى و تعب است ، و البته به طورى كه گفته اند معناى اول (ناتوانى ) فصيح تر است . و حرف ((باء(( در كلمه ((بقادر(( زائد است و فقط به اين منظور آورده شده كه جمله در موقعيتى قرار داشت كه در آن شائبه نفى بود، گويا فرموده : ((اليس اللّه بقادر : آيا خدا قادر نيست ((.
و مراد از ديدن در جمله «أوَلَم يَرَوا»،علم با بصيرت است. و مصدر «عَى»، كه كلمه «يَعىَ» از آن مشتق است، به معناى ناتوانى و تعب است، و البته به طورى كه گفته اند، معناى اول (ناتوانى) فصيح تر است. و حرف «باء» در كلمه «بِقَادِرٍ»، زائد است و فقط به اين منظور آورده شده كه جمله در موقعيتى قرار داشت كه در آن شائبۀ نفى بود. گويا فرموده: «ألَيسَ اللّهُ بِقَادِرٍ: آيا خدا قادر نيست».
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۳۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۳۱ </center>
و معناى آيه چنين است : آيا هنوز نفهميده اند كه آن خدايى كه آسمانها و زمين را خلق كرد و از خلقت آنها عاجز نشد - و يا خسته نگشت - قادر است كه مردگان را زنده كند؟ - چون خداى تعالى مبداء هستى و حيات هر چيز است . بله او قادر است ، براى اينكه او بر هر چيز قدير است . و ما اين برهان را در سابق در چند مورد توضيح داده ايم .
و معناى آيه چنين است: آيا هنوز نفهميده اند كه آن خدايى كه آسمان ها و زمين را خلق كرد و از خلقت آن ها عاجز نشد - و يا خسته نگشت - قادر است كه مُردگان را زنده كند؟ - چون خداى تعالى، مبدأ هستى و حيات هر چيز است. بله او قادر است، براى اين كه او بر هر چيز قدير است. و ما اين برهان را در سابق، در چند مورد توضيح داده ايم.


«'''وَ يَوْمَ يُعْرَض الَّذِينَ كَفَرُوا عَلى النَّارِ أَ لَيْس هَذَا بِالْحَقِّ ...'''»:
«'''وَ يَوْمَ يُعْرَضُ الَّذِينَ كَفَرُوا عَلى النَّارِ أَلَيْس هَذَا بِالْحَقِّ ...'''»:


اين آيه ، حجت مذكور در آيه قبلى را تاءييد مى كند، و خبر مى دهد از آن سرنوشتى كه به زودى منكرين معاد در روز قيامت بدان گرفتار مى شوند. و معناى آيه روشن است .
اين آيه، حجت مذكور در آيه قبلى را تأييد مى كند، و خبر مى دهد از آن سرنوشتى كه به زودى منكران معاد در روز قيامت، بدان گرفتار مى شوند. و معناى آيه روشن است.


«'''فَاصبرْ كَمَا صبرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسلِ وَ لا تَستَعْجِل لهَُّمْ ...'''»:
«'''فَاصبرْ كَمَا صَبرَ أُولُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَ لا تَستَعْجِل لهَُّمْ ...'''»:


اين آيه تفريع و نتيجه گيرى از حقانيت معاد است كه هم حجت عقلى بر آن دلالت دارد، و هم خداى سبحان از آن خبر داده ، و شك و ترديد را از آن نفى كرده است .
اين آيه تفريع و نتيجه گيرى از حقانيت معاد است، كه هم حجت عقلى بر آن دلالت دارد، و هم خداى سبحان از آن خبر داده، و شك و ترديد را از آن نفى كرده است.


و معنايش اين است كه : تو در برابر انكار اين كفار صبر كن ، و از اينكه به معاد ايمان نمى آورند حوصله به خرج ده ، همان طور كه رسولان اولواالعزم چنين كردند و در طلب عذاب براى آنان عجله مكن كه به زودى آن روز را با عذابهايى كه دارد ديدار خواهند كرد، چون روز قيامت خيلى دور نيست ، هر چند كه اينان آن را دور مى پندارند.
و معنايش اين است كه: تو در برابر انكار اين كفار صبر كن، و از اين كه به معاد ايمان نمى آورند، حوصله به خرج ده، همان طور كه رسولان اولواالعزم چنين كردند، و در طلب عذاب براى آنان عجله مكن كه به زودى، آن روز را با عذاب هايى كه دارد، ديدار خواهند كرد. چون روز قيامت خيلى دور نيست، هرچند كه اينان آن را دور مى پندارند.


«'''كانهم يوم يرون ما يوعدون لم يلبثوا الا ساعه من نهار'''» - اين آيه نزديكى قيامت را به ايشان و به زندگى دنيايشان بيان مى كند چون وقتى آن روز را مشاهده مى كنند و وعده هايى را كه خدا از آن روز داده مى بينند، و آن عذابهايى كه برايشان آماده شده مشاهده مى كنند، حالشان حال كسى است كه گويا بيش از ساعتى از يك روز در زمين درنگ نكرده اند.
«'''كَأنّهُم يَومَ يَرَونَ مَا يُوعَدُونَ لَم يَلبَثُوا إلّا سَاعَةً مِن نَهَارٍ'''» - اين آيه، نزديكى قيامت را به ايشان و به زندگى دنيايشان بيان مى كند. چون وقتى آن روز را مشاهده مى كنند و وعده هايى را كه خدا از آن روز داده مى بينند، و آن عذاب هايى كه برايشان آماده شده، مشاهده مى كنند، حالشان حال كسى است كه گويا بيش از ساعتى از يك روز، در زمين درنگ نكرده اند.


«'''بلاغ فهل يهلك الا القوم الفاسقون'''» - يعنى اين قرآن با بيانهايى كه دارد تبليغى است از جانب خدا از طريق نبوت ، و با اين حال آيا تصور دارد كه با اين هلاكتى كه او خبر داده ، غير از فاسقان كه از زى بندگى خارجند كسى ديگر هلاك شود.
«'''بَلاغٌ فَهَل يُهلَكُ إلّا القَومُ الفَاسِقُون'''» - يعنى اين قرآن با بيان هايى كه دارد، تبليغى است از جانب خدا از طريق نبوت، و با اين حال آيا تصور دارد كه با اين هلاكتى كه او خبر داده، غير از فاسقان كه از زىّ بندگى خارج اند، كسى ديگر هلاك شود.


در اين آيه خداى سبحان پيامبر گرامى اش را دستور مى دهد كه صبر كند، همچنان كه پيامبران اولواالعزم صبر كردند، و اين خود اشاره به اين معنا است كه او نيز از اولواالعزم است ، پس بايد مانند آنان صبر كند.
در اين آيه، خداى سبحان، پيامبر گرامى اش را دستور مى دهد كه صبر كند، همچنان كه پيامبران اولواالعزم صبر كردند. و اين خود، اشاره به اين معنا است كه او نيز از اولواالعزم است. پس بايد مانند آنان صبر كند.
معناى ((اولواالعزم (( و اقوال مختلف درباره تعداد انبياى اولواالعزم (عليهم السلام ) واينكه چه كسانى هستند
 
معناى عزم در اينجا يا صبر است ، همچنانكه بعضى از مفسرين گفته اند و به آيه و ((لمن صبر و غفر ان ذلك لمن عزم الامور(( استشهاد كرده اند. و يا به معناى عزم بر وفاى به عهد است ، عهدى كه از انبياء گرفته شده ، همچنان كه آيه ((و لقد عهدنا الى آدم من قبل فنسى و لم نجد له عزما(( به آن اشاره دارد. و يا به معناى عزيمت يعنى حكم و شريعت است .
== معناى «أولواالعزم» و تعداد پیامبران اولواالعزم==
معناى «عزم» در اين جا، يا صبر است، همچنان كه بعضى از مفسران گفته اند، و به آيه: «وَ لَمَن صَبَرَ وَ غَفَرَ إنّ ذَلِكَ لَمِن عَزمِ الأُمُور» استشهاد كرده اند. و يا به معناى عزم بر وفاى به عهد است. عهدى كه از انبياء گرفته شده، همچنان كه آيه: «وَ لَقَد عَهِدنَا إلى آدَمَ مِن قَبلُ فَنَسِىَ وَ لَم نَجِد لَهُ عَزماً»، به آن اشاره دارد. و يا به معناى عزيمت، يعنى حكم و شريعت است.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۳۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۳۳۲ </center>
و بنا بر معناى سوم كه حق هم همانست و در روايات ائمه اهل بيت (عليهم السلام ) به اين معنا تفسير شده ، صاحبان حكم و شريعت پنج نفرند: نوح ، ابراهيم ، موسى ، عيسى و محمد (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم )، براى اينكه قرآن صاحبان شريعت را همين پنج نفر دانسته مى فرمايد: ((شرع لكم من الدين ما وصى به نوحا و الذى اوحينا اليك و ما وصينا به ابراهيم و موسى و عيسى (( كه تقريب و بيان معنايش گذشت .
و بنابر معناى سوم - كه حق هم همان است و در روايات ائمه اهل بيت «عليهم السلام»، به اين معنا تفسير شده - صاحبان حكم و شريعت پنج نفرند: نوح، ابراهيم ، موسى ، عيسى و محمد (صلّى اللّه عليه و آله وسلّم )، براى اينكه قرآن صاحبان شريعت را همين پنج نفر دانسته مى فرمايد: ((شرع لكم من الدين ما وصى به نوحا و الذى اوحينا اليك و ما وصينا به ابراهيم و موسى و عيسى (( كه تقريب و بيان معنايش گذشت .


و از پاره اى مفسرين نقل شده كه گفته اند: تمامى رسولان الهى اولواالعزم هستند و قهرا كلمه ((من الرسل (( را بيان ((اولواالعزم (( گرفته اند. و از بعضى ديگر نقل شده كه گفته اند: اولواالعزم هيجده رسولى است كه نامشان در آيه ۸۳ تا آيه ۹۰ سوره انعام آمده ، چون خداى تعالى بعد از ذكر نام ايشان فرموده : ((فبهداهم اقتده : به هدايت آنان اقتداء كن ((.
و از پاره اى مفسرين نقل شده كه گفته اند: تمامى رسولان الهى اولواالعزم هستند و قهرا كلمه ((من الرسل (( را بيان ((اولواالعزم (( گرفته اند. و از بعضى ديگر نقل شده كه گفته اند: اولواالعزم هيجده رسولى است كه نامشان در آيه ۸۳ تا آيه ۹۰ سوره انعام آمده ، چون خداى تعالى بعد از ذكر نام ايشان فرموده : ((فبهداهم اقتده : به هدايت آنان اقتداء كن ((.
۱۶٬۸۸۰

ویرایش