۱۶٬۸۸۰
ویرایش
خط ۱۳۸: | خط ۱۳۸: | ||
ممكن هم هست اين اشكال را كه چرا از انزال و يا ارسال تعبير به ايحاء كرده اينطور از ميان ببريم كه كلمه ((روحا(( منصوب به نزع خافض است و ضمير ((جعلناه (( هم به قرآن بر مى گردد، گو اينكه كلمه ((قرآن (( قبلا ذكر نشده بود تا ضمير به آن برگردد، ولى از زمينه كلام و يا از ((كلمه (( كتاب فهميده مى شود آن وقت معنا چنين مى شود: ((ما اين چنين قرآن را با روحى از خود به تو وحى كرديم تو خودت نه كتاب مى دانستى چيست و نه ايمان ، و ليكن ما قرآن - و يا كتاب - را نورى قرار داديم ...(( ولى من هيچ مفسرى را نديده ام كه آيه را اينطور توجيه كرده باشد. | ممكن هم هست اين اشكال را كه چرا از انزال و يا ارسال تعبير به ايحاء كرده اينطور از ميان ببريم كه كلمه ((روحا(( منصوب به نزع خافض است و ضمير ((جعلناه (( هم به قرآن بر مى گردد، گو اينكه كلمه ((قرآن (( قبلا ذكر نشده بود تا ضمير به آن برگردد، ولى از زمينه كلام و يا از ((كلمه (( كتاب فهميده مى شود آن وقت معنا چنين مى شود: ((ما اين چنين قرآن را با روحى از خود به تو وحى كرديم تو خودت نه كتاب مى دانستى چيست و نه ايمان ، و ليكن ما قرآن - و يا كتاب - را نورى قرار داديم ...(( ولى من هيچ مفسرى را نديده ام كه آيه را اينطور توجيه كرده باشد. | ||
معناى | ==معناى اين كه فرمود: «تو، قبل از نزول وحى، كتاب و ايمان را نمى شناختى»== | ||
«'''مَا كُنتَ تَدرِى مَا الكِتَابُ وَ لَا الإيمَانُ'''» - قبلا گفتيم كه آيه شريفه، در مقام بيان اين معنا است كه آنچه رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» دارد، و مردم را هم به سويش مى خواند، همه از ناحيه خداى سبحان است، نه از ناحيه خودش. و آنچه خدا به وى موهبت فرموده، به وسيلۀ وحى بعد از نبوت بوده. | |||
پس معناى آيه چنين مى شود: تو قبل از وحى | بنابراين، مراد از اين كه مى فرمايد: «تو خودت درايت و فهم حقايق كتاب را نداشتى»، اين است كه: معارف جزئى عقايد و شرايع عملی اش را كه در كتاب آمده، خودت قبلا نمى دانستى. و درست هم هست، براى اين كه خداى تعالى، بعد از نبوت و وحى، علم به اين جزئيات را به او داد. | ||
و مراد از اين كه فرمود: «و تو نمى دانستى ايمان چيست»، اين است كه تو واجد ايمان و التزام تفصيلى به يك يك معارف حقّه و اعمال صالح نبودى. و اگر بپرسى: چرا ايمان را به اعمال صالح تفسير كردى؟ مى گوييم: در قرآن كريم، اين استعمال آمده و فرموده: «وَ مَا كَانَ اللّهُ لِيَضِيعَ إيمَانَكُم». | |||
پس معناى آيه چنين مى شود: تو قبل از وحى روح، علمى به كتاب و معارف و شرايعى كه در آن است، نداشتى، و متصف به اين ايمان كه بعد از وحى دارا شدى، نبودى، و ايمان و التزام به يك يك عقايد و اعمال دينى نداشتى. | |||
و بنابراين، آيه مورد بحث منافات ندارد با اين كه آن جناب، قبل از بعثت هم، ايمان به خدا داشته باشد و اعمالش همه صالح باشد. چون آنچه در اين آيه نفى شده، علم به تفاصيل و جزئيات معارفى است كه در كتاب آمده، و نيز التزام اعتقادى و عملى به آن معارف. معلوم است كه نفى علم و التزام تفصيلى، ملازم با نفى التزام اجمالى به ايمان به خدا و خضوع در برابر حق نيست. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۱۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۱۴ </center> | ||
با اين | با اين بيان، استدلالى كه بعضى به اين آيه كرده اند كه «رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، قبل از بعثت ايمان نداشته»، رد مى شود. و نيز، ديگر محلى براى آن حرفى كه از بعضى نقل شده كه «رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، قبل از بعثت هم، تمامى كمالات علمى و عملى بعد از بعثت را داشته»، باقى نمى ماند. چون با ظاهر آيه كه مى فرمايد: «تو قبلا نمى دانستى كتاب و ايمان چيست»، منافات دارد. | ||
و جاى هيچ شكى نيست كه حال رسول خدا | و جاى هيچ شكى نيست كه حال رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» قبل از بعثت با حال آن جناب در بعد از بعثت فرق داشته. آيه شريفه هم، به همين فرق داشتن اشاره نموده، مى فرمايد: آنچه بعد از نبوت دارا شد، خداى تعالى از طريق وحى به او داد، و خودش در آن دخالتى نداشته. | ||
<span id='link85'><span> | <span id='link85'><span> | ||
ویرایش