۱۶٬۸۸۰
ویرایش
خط ۱۲۲: | خط ۱۲۲: | ||
<span id='link83'><span> | <span id='link83'><span> | ||
و نيز ممكن است از اشكال دومى پاسخ داده شود به اين كه: | * و نيز ممكن است از اشكال دومى پاسخ داده شود به اين كه: | ||
هرچند معهود از كلام خداى تعالى، در معناى «روح» همين است كه گفته شد، وليكن در آيه مورد بحث هم، اگر بخواهيم «روح» را بر همين معنا حمل كنيم و بگوييم: منظور، روح امرى و يا جبرئيل است، باعث مى شود كه كلمۀ «أوحَينَا» را به معناى «أرسَلنَا» بگيريم (و آيه را چنين معنا كنيم: ما اين چنين فرستاديم به سويت روحى را از امر خود). چون «روح» به معناى روح امرى و يا جبرئيل، چيزى نيست كه قابل وحى باشد (و معنا ندارد مثلا بگوييم ما اين چنين فرشته اى را به سوى تو وحى كرديم). | هرچند معهود از كلام خداى تعالى، در معناى «روح» همين است كه گفته شد، وليكن در آيه مورد بحث هم، اگر بخواهيم «روح» را بر همين معنا حمل كنيم و بگوييم: منظور، روح امرى و يا جبرئيل است، باعث مى شود كه كلمۀ «أوحَينَا» را به معناى «أرسَلنَا» بگيريم (و آيه را چنين معنا كنيم: ما اين چنين فرستاديم به سويت روحى را از امر خود). چون «روح» به معناى روح امرى و يا جبرئيل، چيزى نيست كه قابل وحى باشد (و معنا ندارد مثلا بگوييم ما اين چنين فرشته اى را به سوى تو وحى كرديم). | ||
خط ۱۳۰: | خط ۱۳۰: | ||
بعضى ديگر از مفسران گفته اند: مراد از «روح»، همان روح امرى است، كه هميشه با ملائكۀ وحى، بر انبيا نازل مى شود، همچنان كه خودش فرموده: «يُنَزِّلُ المَلائِكَةَ بِالرّوحِ مِن أمرِهِ عَلى مَن يَشَاءُ مِن عِبَادِهِ أن أنذِرُوا». پس مراد از وحى كردن روح به سوى پيغمبر، نازل كردن روح است بر آن جناب. | بعضى ديگر از مفسران گفته اند: مراد از «روح»، همان روح امرى است، كه هميشه با ملائكۀ وحى، بر انبيا نازل مى شود، همچنان كه خودش فرموده: «يُنَزِّلُ المَلائِكَةَ بِالرّوحِ مِن أمرِهِ عَلى مَن يَشَاءُ مِن عِبَادِهِ أن أنذِرُوا». پس مراد از وحى كردن روح به سوى پيغمبر، نازل كردن روح است بر آن جناب. | ||
ممكن است براى توجيه اين وجه و | ممكن است براى توجيه اين وجه و اين كه چرا از «إنزال» به «وحى كردن» تعبير كرده، بگوييم: | ||
چون كلمۀ «أمر» - به طورى كه آيه «إنّمَا أمرُهُ إذَا أرَادَ شَيئاً أن يَقُولَ لَهُ كُن» بيان كرده - عبارت است از: كلمۀ خدا، و «روح» هم از امر خدا و از كلمات خداست، همچنان كه خودش فرموده: «قُل الرُّوحُ مِن أمرِ رَبّى». پس «روح»، كلمۀ خدا است. و آيه «إنّمَا المَسِيحُ عِيسَى بنُ مَريَمَ رَسُولُ اللّه وَ كَلِمَتُهُ ألقَيهَا إلَى مَريَمَ وَ رُوحٌ مِنهُ» نيز مصدّق اين معنا است، و نازل كردن كلمه، خود تكليم و سخن گفتن است. | |||
پس چه عيبى دارد كه از «إنزال روح»، به ايحاء و وحى كردن تعبير كند، با اين كه انبيا «عليهم السلام» در اعمالشان مؤيّد به روح القدس اند، و به وسيلۀ همين «روح» است كه شرايع به آنان وحى مى شود. همان طور كه فرموده: «وَ أيّدنَاهُ بِرُوحُ القُدُس». و در تفسير آيه «وَ أوحَينَا إلَيهِم فِعلَ الخَيرَاتِ وَ إقَامَ الصّلوة وَ إيتَاء الزّكوة» نيز، به اين معنا اشاره كرديم. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۱۳ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۱۱۳ </center> | ||
ممكن هم هست اين اشكال را كه چرا از انزال و يا ارسال تعبير به ايحاء كرده اينطور از ميان ببريم كه كلمه ((روحا(( منصوب به نزع خافض است و ضمير ((جعلناه (( هم به قرآن بر مى گردد، گو اينكه كلمه ((قرآن (( قبلا ذكر نشده بود تا ضمير به آن برگردد، ولى از زمينه كلام و يا از ((كلمه (( كتاب فهميده مى شود آن وقت معنا چنين مى شود: ((ما اين چنين قرآن را با روحى از خود به تو وحى كرديم تو خودت نه كتاب مى دانستى چيست و نه ايمان ، و ليكن ما قرآن - و يا كتاب - را نورى قرار داديم ...(( ولى من هيچ مفسرى را نديده ام كه آيه را اينطور توجيه كرده باشد. | ممكن هم هست اين اشكال را كه چرا از انزال و يا ارسال تعبير به ايحاء كرده اينطور از ميان ببريم كه كلمه ((روحا(( منصوب به نزع خافض است و ضمير ((جعلناه (( هم به قرآن بر مى گردد، گو اينكه كلمه ((قرآن (( قبلا ذكر نشده بود تا ضمير به آن برگردد، ولى از زمينه كلام و يا از ((كلمه (( كتاب فهميده مى شود آن وقت معنا چنين مى شود: ((ما اين چنين قرآن را با روحى از خود به تو وحى كرديم تو خودت نه كتاب مى دانستى چيست و نه ايمان ، و ليكن ما قرآن - و يا كتاب - را نورى قرار داديم ...(( ولى من هيچ مفسرى را نديده ام كه آيه را اينطور توجيه كرده باشد. |
ویرایش