۱۶٬۸۶۹
ویرایش
خط ۷۷: | خط ۷۷: | ||
كلمه «مُقتَدر» نيز، قريب المعناى با كلمه «قدير» است و به همين معنا است جملۀ «عِندَ مَلِيكٍ مُقتَدِر». چيزى كه هست، در غير خداى تعالى هم استعمال مى شود، و در غير خدا، معنايش متكلف و مكتسب قدرت است. يعنى كسى كه براى به دست آوردن قدرت، خود را به زحمت مى اندازد، و خود را قدرتمند وانمود مى كند. | كلمه «مُقتَدر» نيز، قريب المعناى با كلمه «قدير» است و به همين معنا است جملۀ «عِندَ مَلِيكٍ مُقتَدِر». چيزى كه هست، در غير خداى تعالى هم استعمال مى شود، و در غير خدا، معنايش متكلف و مكتسب قدرت است. يعنى كسى كه براى به دست آوردن قدرت، خود را به زحمت مى اندازد، و خود را قدرتمند وانمود مى كند. | ||
و حقا خوب معنا كرده. چيزى كه هست در آن جا كه گفت: «و چون خداى تعالى با آن وصف شود، معناى عاجز نبودن را مى دهد»، پيداست كه سهل انگارى نموده. چون صفات ذاتى خداى تعالى، از قبيل: | و حقا خوب معنا كرده. چيزى كه هست در آن جا كه گفت: «و چون خداى تعالى با آن وصف شود، معناى عاجز نبودن را مى دهد»، پيداست كه سهل انگارى نموده. چون صفات ذاتى خداى تعالى، از قبيل: «حيات» و «علم» و «قدرت»، معانى ايجابى هستند، نه سلبى. براى اين كه عين ذات اند، و معقول نيست معناى سلبى، عين ذات باشد. مثلا معناى حيات، نداشتن مرگ، و معناى علم، نداشتن جهل، و معناى قدرت، نداشتن عجز باشد. اين عقيدۀ صابئين است، و لازمه اش اين است كه ذات خدا، خالى از صفات كمال باشد. | ||
پس حق مطلب اين است كه: معناى قدرت در خداى تعالى نيز، قدرت بر انجام هر كارى باشد كه اراده كرده، و لازمه آن، اين است كه مطلقِ عجز از ساحت او نفى شود. | پس حق مطلب اين است كه: معناى قدرت در خداى تعالى نيز، قدرت بر انجام هر كارى باشد كه اراده كرده، و لازمه آن، اين است كه مطلقِ عجز از ساحت او نفى شود. |
ویرایش