۱۶٬۲۶۳
ویرایش
خط ۱۶۲: | خط ۱۶۲: | ||
«'''اللَّهُ الَّذِى أَنزَلَ الْكِتَاب بِالحَْقِّ وَ الْمِيزَانَ...'''»: | «'''اللَّهُ الَّذِى أَنزَلَ الْكِتَاب بِالحَْقِّ وَ الْمِيزَانَ...'''»: | ||
در چند فصل گذشته كه گفتيم راجع به وحى صحبت مى كند، هر فصلى با جمله فعليه آغاز مى شد، در يكى كه صرفا از وحى خبر مى | در چند فصل گذشته كه گفتيم راجع به وحى صحبت مى كند، هر فصلى با جمله فعليه آغاز مى شد، در يكى كه صرفا از وحى خبر مى داد، مى فرمود: «كَذَلِكَ يُوحِى إلَيكَ»، و در دومى كه غرض از وحى را بيان مى كرد، مى فرمود: «وَ كَذَلِكَ أوحَينَا إلَيكَ»، و در سومى كه آثار آن را بيان مى كرد، مى فرمود: «شَرَعَ لَكُم مِنَ الدّين». ولى در اين فصل - كه مسأله إنزال «كتاب» و «ميزان» را توصيف مى كند، سياق را تغيير داده، آن را با جملۀ اسميه آغاز كرده، مى فرمايد: «اللّهُ الّذِى أنزَلَ الكِتَابَ...»، و لازمۀ آن، اين است كه وحى را به نزول «كتاب» و «ميزان» تعريف كرده باشد. | ||
و شايد وجه اين تغيير سياق همان باشد كه در آيه قبلى بيان | و شايد وجه اين تغيير سياق همان باشد كه در آيه قبلى بيان كرديم، كه منظوراز اين كه فرمود: «وَ الّذِينَ يُحَاجُّونَ فِى اللّه» چيست. چون آن وجه اقتضاء مى كرد خداى تعالى را براى اجتماع كنندگان اين طور معرفى كند كه: او، كسى است كه كتاب و ميزان را به حق نازل كرد. و لازمۀ آن، اين است كه وحى را همان طور كه توجه فرموديد، به اثرش تعريف كند. | ||
مقصود از | ==مقصود از «كتاب» و «ميزان» در آيه: «اللهُ الّذِى أنزَلَ الكِتَابَ بِالحَقّ وَ المِيزَان...»== | ||
و به هر حال مراد از | و به هر حال مراد از «كتاب»، وحيى است كه مشتمل بر شريعت و دين باشد. شريعت و دينى كه در مجتمع بشرى حاكم باشد. در تفسير آيه «كَانَ النّاسُ أُمّةً وَاحِدَة...» نيز گفتيم كه منظور از «كتاب» در قرآن كريم، شريعت و دين است، و معناى «إنزال آن به حق»، اين است كه اين كتاب حقّ محض است، و آميخته با اختلاف هاى شيطانى و نفسانى نيست. | ||
و | و كلمۀ «ميزان»، به معناى هر مقياسى است كه اشياء با آن سنجيده مى شود. و مراد از آن، به قرينۀ ذيل آيه و آيات بعد، همان دينى است كه كتاب مشتمل بر آن است. و از اين جهت «دين» را «ميزان» ناميده كه عقايد و اعمال به وسيلۀ آن سنجش مى شود، و در نتيجه، در روز قيامت هم، بر طبق آن سنجش محاسبه و جزا داده مى شود. | ||
پس ميزان عبارت است از: دين با اصول و فروعش. و مؤّيد اين وجه، كلام ديگر خداى تعالى است كه مى فرمايد: «لَقَد أرسَلنَا رُسُلَنَا بِالبَيّنَات وَ أنزَلنَا مَعَهُمُ الكِتَابَ وَ المِيزَانَ». چون ظاهر اين كه فرموده: «مَعَهُم: با آنان»، اين است كه مراد از «ميزان»، همان «دين» باشد. | |||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۴ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۸ صفحه : ۵۴ </center> | ||
بعضى از | بعضى از مفسران گفته اند: «ميزان»، به معناى عدل است، و اگر عدل «ميزان» خوانده شده، بدين جهت است كه ميزان، وسيلۀ برقرارى انصاف و مساوات در بين مردم است و «عدل» نيز، چنين است. آنگاه براى گفتۀ خود چنين تأييد آورده كه در سابق در آيه: «وَ أُمِرتُ لِأعدِلَ بَينَكُم»، كلمۀ عدل ذكر شده بود. پس معلوم مى شود منظور از «ميزان»، همان «عدل» است. | ||
ليكن ما اين معنا را قبول نمى | ليكن ما اين معنا را قبول نمى كنيم، براى اين كه در خود آيه، هيچ شاهدى بر اين نيست كه منظور از «ميزان»، عدل باشد. و ما در سابق، در معناى آيه «لِأعدِلَ» گفتيم كه: مراد از «عدل» اين است كه آن جناب در تبليغ رسالت خود و در اجراى احكام خدا، بين مردم فرق و تفاوت نگذارد. و خلاصه مراد از «عدل»، برقرار كردن مساوات در بين همۀ طبقات است، نه عدالت قاضى و حاكم. | ||
ویرایش