گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۹ بخش۴: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۲۶: خط ۱۲۶:
<span id='link38'><span>
<span id='link38'><span>


==رواياتى درباره رؤ يت قلبى رسول الله (صلى الله عليه و آله و سلم ) خداوند سبحانرا ==
==رواياتى درباره رؤيت قلبى رسول الله «ص»، خداوند سبحان را ==
و در توحيد به سند خود از محمد بن فضيل روايت كرده كه گفت : من از حضرت ابى الحسن (عليه السلام ) پرسيدم : آيا رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) پروردگارش عزوجل را ديد؟ فرمود: بله اما با قلب خود ديد، مگر كلام خداى عزوجل را نشنيدى كه مى فرمايد: «'''ما كذب الفواد ما راى '''» پس به حكم اين آيه خدا را با چشم نديد، بلكه با قلب ديد.
و در توحيد، به سند خود، از محمد بن فضيل روايت كرده كه گفت: من از حضرت ابى الحسن «عليه السلام» پرسيدم: آيا رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، پروردگارش عزّوجلّ را ديد؟ فرمود: بله، اما با قلب خود ديد، مگر كلام خداى عزّوجلّ را نشنيدى كه مى فرمايد: «مَا كَذَبَ الفُؤادُ مَا رَأى». پس به حكم اين آيه، خدا را با چشم نديد، بلكه با قلب ديد.
و در الدر المنثور است كه عبد بن حميد و ابن منذر و ابن ابى حاتم ، از محمد بن كعب قرظى از بعضى از اصحاب رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) روايت كرده اند كه پرسيدند:
 
و در الدر المنثور است كه عبد بن حميد و ابن منذر و ابن ابى حاتم، از محمد بن كعب قرظى، از بعضى از اصحاب رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» روايت كرده اند كه پرسيدند:
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۴ </center>
يا رسول اللّه آيا پروردگار خود را ديده اى ؟ فرمود: با چشم خود نديدم ، ولى با فؤ آدم دو بار ديدم ، آنگاه اين آيه را تلاوت كرد: «'''ثم دنى فتدلى '''».
يا رسول اللّه! آيا پروردگار خود را ديده اى؟ فرمود: با چشم خود نديدم، ولى با فؤادم دو بار ديدم. آنگاه اين آيه را تلاوت كرد: «ثُمّ دَنَى فَتَدَلّى».
مؤ لف : اين معنا را نسائى هم از ابوذر - به طورى كه در الدر المنثور آمده - نقل كرده ، و عبارتش چنين است : ((رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) پروردگار خود را با قلب خود ديد نه با چشم خود)).
 
و از صحيح مسلم و ترمذى و ابن مردويه ، از ابوذر روايت كرده كه گفت : من از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) پرسيدم : آيا پروردگار خود را ديده اى ؟ فرمود: «'''نورانى مى بينم او را'''».
مؤلف: اين معنا را نسائى هم از ابوذر - به طورى كه در الدر المنثور آمده - نقل كرده، و عبارتش چنين است: «رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم»، پروردگار خود را با قلب خود ديد، نه با چشم خود».
مؤ لف : كلمه «'''نورانى '''» منسوب به نور است كه بر طبق قاعده بايد بشود «'''نورى '''» ولى بر خلاف قاعده و قياس نورانى مى گويند، مانند جسمانى منسوب به جسم است .
 
بعضى ها عبارت مذكور را به صورت «'''نورانى اراه '''» - با تنوين و كسره همزه و تشديد نون و سپس ياى متكلم - خوانده اند، يعنى نورى كه من آن را مى بينم ، ولى ظاهرا عبارت روايت دست خورده شده باشد، هر چند روايتى ديگر كه ذيلا نقل مى كنيم آن را تاءييد كند، و آن روايت اين است كه : مسلم در صحيح خود، و ابن مردويه از ابوذر نقل كرده اند كه از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) پرسيده : آيا پروردگارت را ديده اى ؟ فرمود: نورى را ديدم .
و از صحيح مسلم و ترمذى و ابن مردويه، از ابوذر روايت كرده كه گفت: من از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» پرسيدم: آيا پروردگار خود را ديده اى؟ فرمود: «نورانى مى بينم او را».
چون به هر تقدير ظاهر روايت قابل قبول نيست ، مگر اين كه بگوييم مراد از رؤ يت ، رؤ يت قلب است ، در نتيجه نه رؤ يت ، رؤ يت حسى است و نه نور، نور حسى است .
 
و در كافى به سند خود از صفوان بن يحيى روايت كرده كه گفت : ابو قره محدث از من خواهش كرد او را نزد ابى الحسن رضا (عليه السلام ) ببرم ، من از آن جناب براى وى اجازه ملاقات خواستم ، آن حضرت اجازه دادند، ابوقره بر آن حضرت وارد شد و مسائلى از حلال و حرام در احكام از او پرسيد تا رسيد به اينجا كه ابوقره گفت : خداى تعالى فرموده : «'''و لقد راه نزله اخرى '''» اين چه معنا دارد؟ حضرت ابوالحسن (عليه السلام ) پاسخ دادند كه بعد از اين آيه ، آيه اى ديگر هست كه مى فهماند آن جناب چه ديده ، و آن آيه «'''ما كذب الفواد ما راى '''» است ، مى فرمايد: فؤ اد محمد آنچه را كه چشمهايش ديد و زبانش از آنچه ديد خبر داد تكذيب نكرد، و اما اين چه ديده ؟
مؤلف: كلمۀ «نورانى»، منسوب به نور است كه بر طبق قاعده بايد بشود «نورى»، ولى بر خلاف قاعده و قياس «نورانى» مى گويند، مانند «جسمانى»، که منسوب به جسم است.
 
بعضى ها عبارت مذكور را به صورت «نُورٌ أنّى أرَاهُ» - با تنوين و كسره همزه و تشديد نون و سپس ياى متكلم - خوانده اند. يعنى نورى كه من آن را مى بينم، ولى ظاهرا عبارت روايت دست خورده شده باشد، هرچند روايتى ديگر كه ذيلا نقل مى كنيم، آن را تأييد كند و آن روايت، اين است كه: مسلم در صحيح خود، و ابن مردويه، از ابوذر نقل كرده اند كه از رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» پرسيده: آيا پروردگارت را ديده اى؟ فرمود: نورى را ديدم.
 
چون به هر تقدير ظاهر روايت قابل قبول نيست، مگر اين كه بگوييم مراد از رؤيت، رؤيت قلب است. در نتيجه، نه رؤيت، رؤيت حسى است و نه نور، نور حسى است.
 
و در كافى، به سند خود، از صفوان بن يحيى روايت كرده كه گفت: ابوقرّه محدث از من خواهش كرد او را نزد ابى الحسن رضا «عليه السلام» ببرم. من از آن جناب براى وى اجازه ملاقات خواستم، آن حضرت اجازه دادند. ابوقرّه بر آن حضرت وارد شد و مسائلى از حلال و حرام در احكام از او پرسيد تا رسيد به اين جا كه ابوقرّه گفت: خداى تعالى فرموده: «وَ لَقَد رَآهُ نَزلَةً أُخرَى»، اين چه معنا دارد؟ حضرت ابوالحسن «عليه السلام» پاسخ دادند كه: بعد از اين آيه، آيه اى ديگر هست كه مى فهماند آن جناب چه ديده، و آن آيۀ «مَا كَذَبَ الفُؤادُ مَا رَأى» است. مى فرمايد: فؤاد محمد آنچه را كه چشمهايش ديد و زبانش از آنچه ديد، خبر داد تكذيب نكرد، و اما اين چه ديده؟
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۵ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۵ </center>
آيه «'''لقد راى من ايات ربه الكبرى '''» - از آيات كبراى پروردگارش ‍ بديد پاسخ مى دهد، و معل وم مى شود كه منظور از جمله «'''ما راى '''» آيات پروردگار است ، و آيات پروردگار غير خود اوست .
آيه «لَقَد رَأى مِن آيَاتِ رَبّهِ الكُبرَى - از آيات كبراى پروردگارش بديد» پاسخ مى دهد، و معلوم مى شود كه منظور از جملۀ «مَا رَأى»، آيات پروردگار است، و آيات پروردگار، غير خود اوست.
مؤ لف : على الظاهر منظور امام اين بوده كه ابوقره را ساكت كرده باشد، چون در آغاز قبول مى كند كه منظور از اين ديدن ، ديدن حسى است ، آنگاه چنين ساكتش مى كند كه منظور از آن ، ديدن آيات خدا است ، و آيات خدا غير خدا است ، و بنابر اين ديگر نبايد به روايت اشكال كرد كه چرا فرموده آيات خدا غير خدا است ، با اين كه ديدن آيات خدا بدان جهت آيات او است در حقيقت ديدن خود او است ، زيرا همان طور كه گفتيم و در عده اى از روايات هم آمده بود ديدن خدا مربوط به قلب است ، و ديدن آياتش مربوط به چشم .
 
و صاحب تفسير قمى مى گويد: پدرم از ابن ابى عمير از هشام از امام صادق (عليه السلام ) برايم حديث كرد كه فرمود: رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) فرموده : من (در شب معراج ) به سدرة المنتهى رسيدم ، و ديدم هر يك برگش سايه بر امتى از امت ها دارد، آنجا بود كه نسبت به مقام پروردگارم مانند فاصله دو قوس يا كمتر قرار گرفتم .
مؤلف: على الظاهر منظور امام اين بوده كه ابوقرّه را ساكت كرده باشد. چون در آغاز قبول مى كند كه منظور از اين ديدن، ديدن حسى است. آنگاه چنين ساكتش مى كند كه منظور از آن، ديدن آيات خدا است، و آيات خدا، غير خدا است. و بنابراين، ديگر نبايد به روايت اشكال كرد كه چرا فرموده: «آيات خدا، غير خدا است»، با اين كه ديدن آيات خدا بدان جهت که آيات اوست، در حقيقت ديدن خود اوست. زيرا همان طور كه گفتيم و در عده اى از روايات هم آمده بود، ديدن خدا مربوط به قلب است، و ديدن آياتش مربوط به چشم.
و در الدر المنثور است كه احمد و ابن جرير از انس روايت كرده اند كه گفت : رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) فرمود: به سدرة المنتهى رسيدم ، ديدم كه بارش مانند ملخ درشت و پر پشت و برگهايش چون گوش فيل است ، همين كه جلوه اى از امر خدا آن را پوشاند بصورت ياقوت و زمرد و مثل آن در آمد.
 
و در تفسير قمى به سند خود از اسماعيل جعفى از امام ابى جعفر (عليه السلام ) روايت كرده كه در ضمن حديثى طولانى فرمود: و چون آن جناب را به سدرة المنتهى رساندند جبرئيل ديگر همراهيش نكرد، رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله وسلم ) فرمود: آيا در چنين مقامى مرا تنها مى گذارى ؟ گفت : تو همچنان پيش برو، به خدا سوگند تو به حدى پيش رفته اى احدى از خلق خدا كه قبل از تو بودند، به اين حد پيش ‍ نرفتند، در آنجا بود كه نورى از ناحيه پروردگارم ديدم ، و سبحه بين من و او حائل گرديد.
و صاحب تفسير قمى مى گويد: پدرم، از ابن ابى عمير، از هشام، از امام صادق «عليه السلام» برايم حديث كرد كه فرمود: رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» فرموده: من (در شب معراج)، به سدرة المنتهى رسيدم، و ديدم هر يك برگش، سايه بر امتى از امت ها دارد. آن جا بود كه نسبت به مقام پروردگارم، مانند فاصلۀ دو قوس يا كمتر قرار گرفتم.
را وى مى گويد: عرضه داشتم : فدايت شوم «'''سبحه '''» چيست ؟ حضرت روى خود را به طرف زمين خم كرد با دست به آسمان اشاره نموده سه مرتبه فرمود: جلال پروردگارم ، جلال اما اين كه چه ديده ؟ پروردگارم .
 
و در الدر المنثور است كه احمد و ابن جرير از انس روايت كرده اند كه گفت: رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» فرمود: به سدرة المنتهى رسيدم، ديدم كه بارش مانند ملخ درشت و پر پشت و برگ هايش چون گوش فيل است. همين كه جلوه اى از امر خدا آن را پوشاند، به صورت ياقوت و زمرد و مثل آن در آمد.
 
و در تفسير قمى، به سند خود، از اسماعيل جعفى، از امام ابى جعفر «عليه السلام» روايت كرده كه در ضمن حديثى طولانى فرمود: و چون آن جناب را به سدرة المنتهى رساندند، جبرئيل ديگر همراهی اش نكرد. رسول خدا «صلى اللّه عليه و آله و سلم» فرمود: آيا در چنين مقامى مرا تنها مى گذارى؟ گفت: تو همچنان پيش برو، به خدا سوگند تو به حدّى پيش رفته اى که احدى از خلق خدا كه قبل از تو بودند، به اين حد پيش ‍ نرفتند. در آن جا بود كه نورى از ناحيه پروردگارم ديدم، و سبحه بين من و او حائل گرديد.
 
راوى مى گويد: عرضه داشتم: فدايت شوم «سبحه» چيست؟ حضرت روى خود را به طرف زمين خم كرد، با دست به آسمان اشاره نموده، سه مرتبه فرمود: جلال پروردگارم، جلال اما اين كه چه ديده؟ پروردگارم.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۶ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۹ صفحه ۵۶ </center>
مؤ لف : سبحه همان طور كه در حديث تفسير شده عبارت است از جلال ، و چيزى است كه بر تنره خداى تعالى از نواقص خلقش دلالت مى كند برگشت اين نيز به همان جلال است ، و حاصل ذيل روايت اين است كه : آن حضرت پروردگار خود را از راه مشاهده آياتش بديد.
مؤلف: «سبحه» - همان طور كه در حديث تفسير شده - عبارت است از جلال، و چيزى است كه بر تنزّه خداى تعالى از نواقص خلقش دلالت مى كند، که برگشت اين نيز به همان جلال است، و حاصل ذيل روايت، اين است كه: آن حضرت، پروردگار خود را از راه مشاهده آياتش بديد.
و نيز در همان كتاب در ذيل آيه «'''و لقد راه نزله اخرى عند سدرة المنتهى '''» آمده كه امام فرمود در آسمان هفتم .
 
باز در آن كتاب در ذيل آيه «'''اذ يغشى السدرة ما يغشى '''» امام فرمود: وقتى حجاب از بين خداى تعالى و بين رسول گراميش برداشته شد، نور سدره پوشيده گشت .
و نيز در همان كتاب، در ذيل آيه «وَ لَقَد رَآهُ نَزلَةً أُخرَى * عِندَ سِدرَةِ المُنتَهى» آمده كه امام فرمود: در آسمان هفتم.
 
باز در آن كتاب، در ذيل آيه «إذ يَغشَى السّدرَةَ مَا يَغشَى»، امام فرمود: وقتى حجاب از بين خداى تعالى و بين رسول گرامی اش برداشته شد، نور سدره پوشيده گشت.
<span id='link39'><span>
<span id='link39'><span>
==آیا معراج پيامبر«ص»، جسمانى و روحانى بوده، يا فقط روحانى بوده ==
==آیا معراج پيامبر«ص»، جسمانى و روحانى بوده، يا فقط روحانى بوده ==
مؤ لف : و در مطالب گذشته رواياتى ديگر نيز هست ، و ما در اول تفسير سوره اسراء رواياتى را كه جامع داستان معراج است نقل كرديم .
مؤ لف : و در مطالب گذشته رواياتى ديگر نيز هست ، و ما در اول تفسير سوره اسراء رواياتى را كه جامع داستان معراج است نقل كرديم .
۱۶٬۳۴۰

ویرایش