گمنام

تفسیر:المیزان جلد۱۲ بخش۸: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
خط ۱۰۷: خط ۱۰۷:
<span id='link74'><span>
<span id='link74'><span>


==ابراهيم (ع ) پيروى و تبعيت را ملاك انتساب افراد به خود دانست ==
==ابراهيم (ع)، پيروى و تبعيت را ملاك انتساب افراد به خود دانست ==
نكته دومى كه ممكن است از كلام ابراهيم (عليه السلام ) استفاده شود اين است كه در باره پيروانش عرض كرد از «'''من است '''» و اما نسبت به آنها كه عصيانش كنند سكوت كرد، و اين خود ظهور دارد در اينكه خواسته است همه پيروانش را كه تا آخر دهر بيايند پسر خوانده خود كند، و همه آنهايى را كه نافرمانيش كنند بيگانه معرفى نمايد، هر چند كه از صلب خودش باشند.گو اينكه اين احتمال هم هست كه خواسته است متابعين خود را پسر خوانده خود معرفى نمايد و نسبت به عاصيان خود سكوت كرده چون سكوت دلالت صريحى بر نفى ندارد.
نكته دومى كه ممكن است از كلام ابراهيم (عليه السلام) استفاده شود، اين است كه در باره پيروانش عرض كرد از: «'''من است'''»، و اما نسبت به آن ها كه عصيانش كنند، سكوت كرد. و اين خود ظهور دارد در اين كه خواسته است همه پيروانش را - كه تا آخر دهر بيايند - پسر خوانده خود كند، و همه آن هايى را كه نافرمانی اش كنند، بيگانه معرفى نمايد، هرچند كه از صلب خودش باشند. گو اين كه اين احتمال هم هست كه خواسته است متابعين خود را پسر خوانده خود معرفى نمايد و نسبت به عاصيان خود سكوت كرده، چون سكوت دلالت صريحى بر نفى ندارد.
و در صورتى كه آيه شريفه بر اين معنا دلالت داشته باشد اشكالى از جهت عقل وجود ندارد، زيرا لازم نيست كه ولادت طبيعى ملاك در نسب از حيث نفى و اثبات باشد، و هيچ امتى را هم سراغ نداريم كه در اثبات و نفى نسب ، تنها به مساله ولادت طبيعى اكتفاء كنند،
 
و در صورتى كه آيه شريفه بر اين معنا دلالت داشته باشد، اشكالى از جهت عقل وجود ندارد. زيرا لازم نيست كه ولادت طبيعى ملاك در نَسَب از حيث نفى و اثبات باشد، و هيچ امتى را هم سراغ نداريم كه در اثبات و نفى نَسَب، تنها به مسأله ولادت طبيعى اكتفاء كنند،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۰۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۱۲ صفحه ۱۰۴ </center>
بلكه تا آنجا كه تاريخ نشان مى دهد لايزال در اين نسبت تصرف نموده ، يكجا توسعه و جايى ديگر تضييق مى دهند، همچنانكه اسلام را هم مى بينيم كه در اين نسبت تصرفاتى كرده ، پسر خوانده ، زنازاده ، فرزند كافر، و مرتد را نفى نموده ، و گفته كه اينان فرزند نيستند، و در مقابل رضيع (بچه اى كه از زنى ديگر شير خورده ) و متولد در بستر زناشوئى - هر چند كه احتمال خلاف هم داشته باشد - را فرزند خوانده (با اينكه رضيع فرزند طبيعى نيست ).و همچنين در كلام مجيدش پسر نوح را رسما از پسرى نوح نفى كرده و فرموده «''' انه ليس من اهلك انه عمل غير صالح '''».
بلكه تا آن جا كه تاريخ نشان مى دهد، لايزال در اين نسبت تصرف نموده، يك جا توسعه و جايى ديگر تضييق مى دهند. همچنان كه اسلام را هم مى بينيم كه در اين نسبت تصرفاتى كرده، پسر خوانده، زنازاده، فرزند كافر، و مرتد را نفى نموده، و گفته كه اينان فرزند نيستند. و در مقابل، رضيع (بچه اى كه از زنى ديگر شير خورده) و متولد در بستر زناشویى - هرچند كه احتمال خلاف هم داشته باشد - را فرزند خوانده (با اين كه رضيع فرزند طبيعى نيست). و همچنين، در كلام مجيدش پسر نوح را رسما از پسرى نوح نفى كرده و فرموده: «''' انه ليس من اهلك انه عمل غير صالح'''».
سوم اينكه هر چند به طور صريح براى عاصيان خود طلب مغفرت و رحمت نكرد، و تنها در جمله «''' و من عصانى فانك غفور رحيم '''» ايشان را در معرض مغفرت خداى قرار داد، و ليكن كلامش بدون اشاره به اين جهت نيست كه رحمت الهى را جهت ايشان هم خواسته است .آرى ، درست است كه سيره و طريقه او آدمى را براى رحمت الهى و محفوظ ماندن از پرستش بتها آماده مى سازد ليكن چنان هم نيست كه هر كس طريقه او را پيش گيرد معصوم و هر كس آن را ترك گويد به كلى از رحمتش مايوس شود، چون اين مقدار از گناه مانع شمول رحمت حق نمى شود، هر چند كه مقتضى آن هم نيست .اين را هم مى دانيم كه مقصود از نافرمانى در جمله و «''' من عصانى '''» تنها شرك به خداى تعالى نيست تا با آيه «''' ان الله لا يغفر ان يشرك به و يغفر ما دون ذلك لمن يشاء'''» كه درخواست آمرزش از شرك را بى فايده مى داند منافات داشته باشد.
 
سوم اين كه: هرچند به طور صريح براى عاصيان خود طلب مغفرت و رحمت نكرد، و تنها در جمله «'''و من عصانى فانك غفور رحيم'''»، ايشان را در معرض مغفرت خداى قرار داد، وليكن كلامش بدون اشاره به اين جهت نيست كه رحمت الهى را جهت ايشان هم خواسته است. آرى، درست است كه سيره و طريقه او آدمى را براى رحمت الهى و محفوظ ماندن از پرستش بت ها آماده مى سازد، ليكن چنان هم نيست كه هر كس طريقه او را پيش گيرد، معصوم و هر كس آن را ترك گويد، به كلى از رحمتش مأيوس شود. چون اين مقدار از گناه مانع شمول رحمت حق نمى شود، هرچند كه مقتضى آن هم نيست. اين را هم مى دانيم كه مقصود از نافرمانى در جمله: «'''و من عصانى'''»، تنها شرك به خداى تعالى نيست تا با آيه «'''ان الله لا يغفر ان يشرك به و يغفر ما دون ذلك لمن يشاء'''» - كه درخواست آمرزش از شرك را بى فايده مى داند - منافات داشته باشد.
<span id='link75'><span>
<span id='link75'><span>
==بى پايگى اشكالاتى كه درباره دعاى ابراهيم (ع ) مطرح شده ==
==بى پايگى اشكالاتى كه درباره دعاى ابراهيم (ع ) مطرح شده ==
اين حاصل آن نكاتى است كه دقت و تدبر در دو آيه كريمه آن را افاده مى كند، و با در نظر داشتن آن ديگر جايى براى اشكال و جوابى كه مفسرين در اين دو آيه آورده اند باقى نمى ماند، و بلكه اشكالى دور از ذوق سليم مى گردد.
اين حاصل آن نكاتى است كه دقت و تدبر در دو آيه كريمه آن را افاده مى كند، و با در نظر داشتن آن ديگر جايى براى اشكال و جوابى كه مفسرين در اين دو آيه آورده اند باقى نمى ماند، و بلكه اشكالى دور از ذوق سليم مى گردد.
۱۷٬۰۰۸

ویرایش