گمنام

تفسیر:المیزان جلد۲۰ بخش۲۰: تفاوت میان نسخه‌ها

از الکتاب
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۶: خط ۶:
<span id='link170'><span>
<span id='link170'><span>
==استدلال بر ثبوت بعث و جزا، مستفاد از آيات : «الم نجعل الارض مهادا»==
==استدلال بر ثبوت بعث و جزا، مستفاد از آيات : «الم نجعل الارض مهادا»==
أَ لَمْ نجْعَلِ الاَرْض مِهَداً
«'''أَ لَمْ نجْعَلِ الاَرْض مِهَاداً'''»:
 
اين آيه تا يازده آيه بعدش در مقام احتجاج و استدلال بر ثبوت بعث و جزا و تحقق اين خبر عظيم است ، و لازمه ثبوت آن صحت جمله قبلى است كه مى فرمود: «'''كلا سيعلمون '''» و اينكه به زودى مشاهده مى كنند و مى دانند.
اين آيه تا يازده آيه بعدش در مقام احتجاج و استدلال بر ثبوت بعث و جزا و تحقق اين خبر عظيم است ، و لازمه ثبوت آن صحت جمله قبلى است كه مى فرمود: «'''كلا سيعلمون '''» و اينكه به زودى مشاهده مى كنند و مى دانند.
بيان آن حجت اين است كه عالم محسوس با زمين و آسمانش و شب و روزش و انسانهايش كه نسلا بعد نسل مى آيند و مى روند، و نظام جارى در سراپايش ، و تدبير متقن و دقيقى كه در همه امورش جريان دارد، ممكن نيست صرفا به خاطر بازى و سرگرمى پديد آمده باشد،
بيان آن حجت اين است كه عالم محسوس با زمين و آسمانش و شب و روزش و انسانهايش كه نسلا بعد نسل مى آيند و مى روند، و نظام جارى در سراپايش ، و تدبير متقن و دقيقى كه در همه امورش جريان دارد، ممكن نيست صرفا به خاطر بازى و سرگرمى پديد آمده باشد،
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۶۰ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۶۰ </center>
و هيچ هدف و غرضى در نظر پديد آورنده اش نباشد، پس به طور مسلم و بديهى بايد در پى اين نظام متحول و متغير و گردنده ، عالمى باشد كه نظام در آن ثابت و باقى باشد، و در آن عالم اثر صلاح و فساد اين عالم ، ظهور پيدا كند، صلاحى كه فطرت بشر بدان دعوت مى كرد، و فسادى كه از آن نهى مى نمود، و ما مى بينيم كه اثر صلاح و فساد، كه همانا سعادت متقين و شقاوت مفسدين است در اين عالم محسوس ظاهر نشده ، و اين از محالات است كه خداى تعالى در فطرت بشر آن دعوت غريزى را و اين ردع و منع غريزى را به وديعه بسپارد، در حالى كه نه آن دعوت اثرى در خارج داشته باشد و نه آن منع ، پس به طور يقين در اين ميان روزى وجود دارد كه در آن روز انسان صالح اثر صلاح خود را، و انسان فاسد اثر فساد خود را مى بيند.
و هيچ هدف و غرضى در نظر پديد آورنده اش نباشد، پس به طور مسلم و بديهى بايد در پى اين نظام متحول و متغير و گردنده ، عالمى باشد كه نظام در آن ثابت و باقى باشد، و در آن عالم اثر صلاح و فساد اين عالم ، ظهور پيدا كند، صلاحى كه فطرت بشر بدان دعوت مى كرد، و فسادى كه از آن نهى مى نمود، و ما مى بينيم كه اثر صلاح و فساد، كه همانا سعادت متقين و شقاوت مفسدين است در اين عالم محسوس ظاهر نشده ، و اين از محالات است كه خداى تعالى در فطرت بشر آن دعوت غريزى را و اين ردع و منع غريزى را به وديعه بسپارد، در حالى كه نه آن دعوت اثرى در خارج داشته باشد و نه آن منع ، پس به طور يقين در اين ميان روزى وجود دارد كه در آن روز انسان صالح اثر صلاح خود را، و انسان فاسد اثر فساد خود را مى بيند.
پس اين آيات در معناى آيه زير است كه مى فرمايد: «'''و ما خلقنا السماء و الارض و ما بينهما باطلا ذلك ظن الذين كفروا فويل للذين كفروا من النار ام نجعل الذين امنوا و عملوا الصالحات كالمفسدين فى الارض ام نجعل المتقين كالفجار'''» با اين بيان و اين استدلال ثابت مى شود كه در اين ميان روزى هست كه انسان آن را ديدار خواهد كرد، و در آن روز به جزاى آنچه كرده چه خير و چه شر مى رسد، پس مشركين نمى توانند در آن اختلاف نموده ، و يا شك كنند، و يا بعضى ديگرشان آن را بعيد بشمارند، و يا بعضى ديگرشان محال بدانند، و يا بعضى ديگرشان با علم به آن از در عناد و لجاج منكرش شوند، پس آمدن چنين روزى بديهى ، و وقوعش ضرورى است ، و جزاى در آن جاى شك نيست .
پس اين آيات در معناى آيه زير است كه مى فرمايد: «'''و ما خلقنا السماء و الارض و ما بينهما باطلا ذلك ظن الذين كفروا فويل للذين كفروا من النار ام نجعل الذين امنوا و عملوا الصالحات كالمفسدين فى الارض ام نجعل المتقين كالفجار'''» با اين بيان و اين استدلال ثابت مى شود كه در اين ميان روزى هست كه انسان آن را ديدار خواهد كرد، و در آن روز به جزاى آنچه كرده چه خير و چه شر مى رسد، پس مشركين نمى توانند در آن اختلاف نموده ، و يا شك كنند، و يا بعضى ديگرشان آن را بعيد بشمارند، و يا بعضى ديگرشان محال بدانند، و يا بعضى ديگرشان با علم به آن از در عناد و لجاج منكرش شوند، پس آمدن چنين روزى بديهى ، و وقوعش ضرورى است ، و جزاى در آن جاى شك نيست .
از بعضى از مفسرين چنين بر مى آيد كه خواسته اند بگويند: اين آيات در مقام اثبات قدرت است ، و اينكه عود - در قيامت - نظير بدء - آغاز - خلقت است ، آن خدايى كه توانست عالم را ابتداء خلق كند، قادر است كه آن را دوباره اعاده دهد. اين استدلال هر چند كه در جاى خودش تمام و صحيح است ، و در كلام خداى تعالى هم به آن تمسك شده و ليكن استدلالى است بر امكان اعاده ، نه بر وقوع آن ، و سياق آيات مورد بحث مى خواهد وقوع آن را اثبات كند نه امكانش را، پس بيان مناسب تر همان بيانى است كه ما ذكر كرديم .
 
از بعضى از مفسرين چنين بر مى آيد كه خواسته اند بگويند: اين آيات در مقام اثبات قدرت است ، و اينكه عود - در قيامت - نظير بدء - آغاز - خلقت است ، آن خدايى كه توانست عالم را ابتداء خلق كند، قادر است كه آن را دوباره اعاده دهد. اين استدلال هر چند كه در جاى خودش تمام و صحيح است ، و در كلام خداى تعالى هم به آن تمسك شده و ليكن استدلالى است بر امكان اعاده ، نه بر وقوع آن ، و سياق آيات مورد بحث مى خواهد وقوع آن را اثبات كند نه امكانش را، پس بيان مناسب تر همان بيانى است كه ما ذكر كرديم.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۶۱ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۶۱ </center>
و به هر حال اينكه فرمود: «'''الم نجعل الارض مهادا'''» استفهامى است انكارى ، و كلمه «'''مهاد'''» به معناى بستر و قرارى است كه در آن تصرف مى شود، و بر فرشى كه روى آن مى نشينند نيز اطلاق مى گردد. و معناى جمله اين است كه مگر ما نبوديم كه زمين را براى شما قرارگاه كرديم ، تا بتوانيد در آن قرار گيريد، و در آن تصرف كنيد.
و به هر حال اينكه فرمود: «'''الم نجعل الارض مهادا'''» استفهامى است انكارى ، و كلمه «'''مهاد'''» به معناى بستر و قرارى است كه در آن تصرف مى شود، و بر فرشى كه روى آن مى نشينند نيز اطلاق مى گردد. و معناى جمله اين است كه مگر ما نبوديم كه زمين را براى شما قرارگاه كرديم ، تا بتوانيد در آن قرار گيريد، و در آن تصرف كنيد.
معناى اينكه فرمود: «'''كوه ها را ميخ قرار داديم '''» و «'''ازواج خلقتان كرديم ،
 
وَ الجِْبَالَ أَوْتَاداً
معناى اينكه فرمود: «'''كوه ها را ميخ قرار داديم '''» و «'''ازواج خلقتان كرديم،
 
«'''وَ الجِْبَالَ أَوْتَاداً'''»:
 
كلمه ((اوتاد'''» جمع وتد است ،و «'''وتد'''» به معناى ميخ است ، البته بنا به گفته صاحب مجمع ميخ بزرگ را «'''وتد'''» گويند (نه ميخهاى معمولى را). و اگر كوهها را ميخ خوانده شايد از اين جهت بوده كه پيدايش عمده كوههايى كه در روى زمين است از عمل آتشفشانهاى تحت الارضى است ، كه يك نقطه از زمين را مى شكافد و مواد مذاب زمينى از آن فوران مى كند، و به اطراف آن نقطه مى ريزد، و به تدريج اطراف آن نقطه بالا مى آيد و مى آيد تا به صورت ميخى كه روى زمين كوبيده باشند، در آيد، و باعث سكون و آرامش فوران آتشفشان زير زمين گردد، و اضطراب و نوسان زمين از بين برود.
كلمه ((اوتاد'''» جمع وتد است ،و «'''وتد'''» به معناى ميخ است ، البته بنا به گفته صاحب مجمع ميخ بزرگ را «'''وتد'''» گويند (نه ميخهاى معمولى را). و اگر كوهها را ميخ خوانده شايد از اين جهت بوده كه پيدايش عمده كوههايى كه در روى زمين است از عمل آتشفشانهاى تحت الارضى است ، كه يك نقطه از زمين را مى شكافد و مواد مذاب زمينى از آن فوران مى كند، و به اطراف آن نقطه مى ريزد، و به تدريج اطراف آن نقطه بالا مى آيد و مى آيد تا به صورت ميخى كه روى زمين كوبيده باشند، در آيد، و باعث سكون و آرامش فوران آتشفشان زير زمين گردد، و اضطراب و نوسان زمين از بين برود.
و از بعضى از مفسرين حكايت شده كه گفته است : مراد از ميخ بودن كوهها اين است كه معاش اهل زمين به وسيله اين كوهها و منافعى كه خدا در آنها به وديعت سپرده تاءمين مى شود، چون اگر كوهها نبودند زمين دائما در زير پاى اهلش در حال نوسان بود، نه كشت و زرعى مى گذاشت ،و نه خانه اى . ولى اين سخن در حقيقت لفظ را بدون جهت از ظاهرش برگرداندن است .
 
وَ خَلَقْنَكمْ أَزْوَجاً
و از بعضى از مفسرين حكايت شده كه گفته است : مراد از ميخ بودن كوهها اين است كه معاش اهل زمين به وسيله اين كوهها و منافعى كه خدا در آنها به وديعت سپرده تاءمين مى شود، چون اگر كوهها نبودند زمين دائما در زير پاى اهلش در حال نوسان بود، نه كشت و زرعى مى گذاشت ،و نه خانه اى . ولى اين سخن در حقيقت لفظ را بدون جهت از ظاهرش برگرداندن است.
 
«'''وَ خَلَقْنَاكمْ أَزْوَجاً'''»:
 
يعنى ما شما را جفت جفت از نر و ماده آفريديم ، تا سنت ازدواج و تناسل در بينتان جريان يابد، در نتيجه نوع بشر تا روزى كه خدا خواسته باشد باقى بماند.
يعنى ما شما را جفت جفت از نر و ماده آفريديم ، تا سنت ازدواج و تناسل در بينتان جريان يابد، در نتيجه نوع بشر تا روزى كه خدا خواسته باشد باقى بماند.
بعضى گفته اند: مراد از ازواج ، اشكال است ، يعنى ما شما را شكل هم خلق كرديم .
 
بعضى ديگر گفته اند: يعنى ما شما را اصناف مختلف سفيد و سياه و سرخ و زرد خلق كرديم .
بعضى گفته اند: مراد از ازواج ، اشكال است ، يعنى ما شما را شكل هم خلق كرديم.
 
بعضى ديگر گفته اند: يعنى ما شما را اصناف مختلف سفيد و سياه و سرخ و زرد خلق كرديم.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۶۲ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۶۲ </center>
بعضى ديگر گفته اند: معنايش اين است كه خلقت هر يك نفر از شما از دو منى يعنى منى مرد و منى زن بوده . ولى اين وجوه ضعيفند.
بعضى ديگر گفته اند: معنايش اين است كه خلقت هر يك نفر از شما از دو منى يعنى منى مرد و منى زن بوده . ولى اين وجوه ضعيف اند.
و بعضى گفته اند: التفاتى كه در آيه از غيبت - سيعلمون - به خطاب - خلقناكم - به كار رفته ، به منظور مبالغه در الزام و اسكات خصم بوده .
 
معناى اينكه فرمود «'''خوابتان را سبات قرار داده ايم و شب را لباس و روز را معاش قرارداديم .
و بعضى گفته اند: التفاتى كه در آيه از غيبت - سيعلمون - به خطاب - خلقناكم - به كار رفته ، به منظور مبالغه در الزام و اسكات خصم بوده.
وَ جَعَلْنَا نَوْمَكمْ سبَاتاً
 
كلمه ((سبات '''» به معناى راحتى و فراغت است ، چون خوابيدن باعث آرامش و تجديد قواى حيوانى و بدنى مى شود، و خستگى ناشى از بيدارى و تصرفات نفس در بدن از بين مى رود.
معناى اينكه فرمود «'''خوابتان را سبات قرار داده ايم و شب را لباس و روز را معاش قرارداديم.
بعضى گفته اند: كلمه «'''سبات '''» به معناى قطع است ، و اگر خواب را قطع خوانده ، بدين جهت بوده كه در خواب تصرفات نفس در بدن قطع مى شود. اين وجه هم نزديك به همان وجه قبلى است .
 
«'''وَ جَعَلْنَا نَوْمَكمْ سبَاتاً'''»:
 
كلمه «سبات» به معناى راحتى و فراغت است ، چون خوابيدن باعث آرامش و تجديد قواى حيوانى و بدنى مى شود، و خستگى ناشى از بيدارى و تصرفات نفس در بدن از بين مى رود.
 
بعضى گفته اند: كلمه «'''سبات '''» به معناى قطع است ، و اگر خواب را قطع خوانده ، بدين جهت بوده كه در خواب تصرفات نفس در بدن قطع مى شود. اين وجه هم نزديك به همان وجه قبلى است.
 
بعضى ديگر گفته اند: «'''سبات '''» به معناى مرگ است ، و اگر خداى سبحان خواب را جزو مرگ دانسته ، تنها در اين آيه نبوده ، در آيه ديگر نيز آن را مرگ خوانده و فرموده : «'''هو الذى يتوفيكم بالليل '''»، ليكن اين معنا بعيد است ، و آيه اى كه شاهد آورده ، خداى تعالى در آن خوابيدن را توفى - تحويل گرفتن - خوانده ، نه ميراندن ، بلكه قرآن كريم تصريح دارد بر اينكه خوابيدن مردن نيست ، و فرموده : «'''اللّه يتوفى الانفس ‍ حين موتها و التى لم تمت فى منامها'''».
بعضى ديگر گفته اند: «'''سبات '''» به معناى مرگ است ، و اگر خداى سبحان خواب را جزو مرگ دانسته ، تنها در اين آيه نبوده ، در آيه ديگر نيز آن را مرگ خوانده و فرموده : «'''هو الذى يتوفيكم بالليل '''»، ليكن اين معنا بعيد است ، و آيه اى كه شاهد آورده ، خداى تعالى در آن خوابيدن را توفى - تحويل گرفتن - خوانده ، نه ميراندن ، بلكه قرآن كريم تصريح دارد بر اينكه خوابيدن مردن نيست ، و فرموده : «'''اللّه يتوفى الانفس ‍ حين موتها و التى لم تمت فى منامها'''».
وَ جَعَلْنَا الَّيْلَ لِبَاساً
 
«'''وَ جَعَلْنَا الَّيْلَ لِبَاساً'''»:
 
يعنى ما شب را چون لباس ساترى قرار داديم كه با ظلمتش همه چيز و همه ديدنى ها را مى پوشاند، همانطور كه لباس بدن را مى پوشاند، و اين خود سببى است الهى كه مردم را به دست كشيدن از كار و حركت مى خواند، و متمايل به سكونت و فراغت و برگشتن به خانه و خانواده مى سازد.
يعنى ما شب را چون لباس ساترى قرار داديم كه با ظلمتش همه چيز و همه ديدنى ها را مى پوشاند، همانطور كه لباس بدن را مى پوشاند، و اين خود سببى است الهى كه مردم را به دست كشيدن از كار و حركت مى خواند، و متمايل به سكونت و فراغت و برگشتن به خانه و خانواده مى سازد.
و از بعضى حكايت شده كه گفته اند: مراد از لباس بودن شب اين است كه چون لباس است براى روز، كه روز به آسانى از آن بيرون مى شود. ولى انصافااين وجه وجه درستى نيست .
 
و از بعضى حكايت شده كه گفته اند: مراد از لباس بودن شب اين است كه چون لباس است براى روز، كه روز به آسانى از آن بيرون مى شود. ولى انصافااين وجه وجه درستى نيست.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۶۳ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۶۳ </center>
وَ جَعَلْنَا النهَارَ مَعَاشاً
«'''وَ جَعَلْنَا النهَارَ مَعَاشاً'''»:
كلمه عيش - به طورى كه راغب گفته - به معناى زندگى است ، چيزى كه هست كلمه عيش مختص به زندگى حيوان است ، به اين معنا كه به زندگى خداى تعالى و ملائكه عيش گفته نمى شود، ولى حيات خدا وحيات ملائكه گفته مى شود، و كلمه معاش مصدر ميمى و هم اسم زمان و مكان از عيش است ، و در آيه مورد بحث به يكى از دو معناى اخير است ، يعنى زمان و يا مكان عيش .
 
كلمه عيش - به طورى كه راغب گفته - به معناى زندگى است ، چيزى كه هست كلمه عيش مختص به زندگى حيوان است ، به اين معنا كه به زندگى خداى تعالى و ملائكه عيش گفته نمى شود، ولى حيات خدا وحيات ملائكه گفته مى شود، و كلمه معاش مصدر ميمى و هم اسم زمان و مكان از عيش است، و در آيه مورد بحث به يكى از دو معناى اخير است ، يعنى زمان و يا مكان عيش.
 
و معناى آيه اين است كه : ما روز را زمان زندگى شما و يا محل زندگى شما قرار داديم ، تا در آن از فضل پروردگارتان طلب كنيد.
و معناى آيه اين است كه : ما روز را زمان زندگى شما و يا محل زندگى شما قرار داديم ، تا در آن از فضل پروردگارتان طلب كنيد.
و بعضى گفته اند: مراد از آن همان معناى مصدرى است ، چيزى كه هست مضافى از آن حذف شده ، و تقدير كلام «'''و جعل نا النهار طلب معاش '''» است ، يعنى ما روز را طلب معاش قرار داديم .
 
وَ بَنَيْنَا فَوْقَكُمْ سبْعاً شِدَاداً
و بعضى گفته اند: مراد از آن همان معناى مصدرى است ، چيزى كه هست مضافى از آن حذف شده ، و تقدير كلام «'''و جعل نا النهار طلب معاش '''» است، يعنى ما روز را طلب معاش قرار داديم.
يعنى بر بالاى سرتان هفت آسمان سخت بنياد، قرار داديم .
 
وَ جَعَلْنَا سِرَاجاً وَهَّاجاً
«'''وَ بَنَيْنَا فَوْقَكُمْ سبْعاً شِدَاداً'''»:
 
يعنى بر بالاى سرتان هفت آسمان سخت بنياد، قرار داديم.
 
«'''وَ جَعَلْنَا سِرَاجاً وَهَّاجاً'''»:
 
كلمه «'''وهاج '''» به معناى چيزى است كه نور و حرارت شديدى داشته باشد، و منظور از چراغ وهاج خورشيد است .
كلمه «'''وهاج '''» به معناى چيزى است كه نور و حرارت شديدى داشته باشد، و منظور از چراغ وهاج خورشيد است .
وَ أَنزَلْنَا مِنَ الْمُعْصِرَتِ مَاءً ثجَّاجاً
 
«'''وَ أَنزَلْنَا مِنَ الْمُعْصِرَاتِ مَاءً ثجَّاجاً'''»:
 
كلمه «'''معصرات '''» به معناى ابرهاى بارنده است . و بعضى گفته اند: به معناى بادهايى است كه ابرها را مى فشارد تا ببارد، و كلمه «'''ثجاج '''» به معناى ابرى است كه بسيار آب بريزد. و بنابر اين ، بهتر آن است كه كلمه «'''من '''» را به معناى باء بگيريم ، و معنا چنين شود «'''ما به وسيله بادهاى فشار آورنده آبى ريزان نازل كرديم '''».
كلمه «'''معصرات '''» به معناى ابرهاى بارنده است . و بعضى گفته اند: به معناى بادهايى است كه ابرها را مى فشارد تا ببارد، و كلمه «'''ثجاج '''» به معناى ابرى است كه بسيار آب بريزد. و بنابر اين ، بهتر آن است كه كلمه «'''من '''» را به معناى باء بگيريم ، و معنا چنين شود «'''ما به وسيله بادهاى فشار آورنده آبى ريزان نازل كرديم '''».
لِّنُخْرِجَ بِهِ حَبًّا وَ نَبَاتاً
 
يعنى اين كار را كرديم تا دانه ها و نباتاتى كه مايه قوت آدميان و حيوانات است بيرون آوريم .
«'''لِّنُخْرِجَ بِهِ حَبًّا وَ نَبَاتاً'''»:
 
يعنى اين كار را كرديم تا دانه ها و نباتاتى كه مايه قوت آدميان و حيوانات است بيرون آوريم.
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۶۴ </center>
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۶۴ </center>
وَ جَنَّتٍ أَلْفَافاً
«'''وَ جَنَّاتٍ أَلْفَافاً'''»:
اين جمله عطف است بركلمه «'''حبا'''»، و جنات الفاف به معناى درختان انبوه و در هم فرو رفته است .
 
اين جمله عطف است بركلمه «'''حبا'''»، و جنات الفاف به معناى درختان انبوه و در هم فرو رفته است.
بعضى گفته اند: كلمه «'''الفاف '''» جمعى است كه از ماده خودش مفرد ندارد.
بعضى گفته اند: كلمه «'''الفاف '''» جمعى است كه از ماده خودش مفرد ندارد.
<span id='link173'><span>
<span id='link173'><span>
۱۶٬۸۸۰

ویرایش