۱۶٬۸۸۰
ویرایش
خط ۸: | خط ۸: | ||
«'''أَ لَمْ نجْعَلِ الاَرْض مِهَاداً'''»: | «'''أَ لَمْ نجْعَلِ الاَرْض مِهَاداً'''»: | ||
اين آيه تا يازده آيه بعدش در مقام احتجاج و استدلال بر ثبوت بعث و جزا و تحقق اين خبر عظيم | اين آيه تا يازده آيه بعدش در مقام احتجاج و استدلال بر ثبوت بعث و جزا و تحقق اين خبر عظيم است، و لازمه ثبوت آن صحت جمله قبلى است كه مى فرمود: «'''كلا سيعلمون'''» و اين كه به زودى مشاهده مى كنند و مى دانند. | ||
بيان آن حجت اين است كه عالم محسوس با زمين و آسمانش و شب و روزش و انسانهايش كه نسلا بعد نسل مى آيند و مى روند، و نظام جارى در سراپايش ، و تدبير متقن و دقيقى كه در همه امورش جريان دارد، ممكن نيست صرفا به خاطر بازى و سرگرمى پديد آمده باشد، | بيان آن حجت اين است كه عالم محسوس با زمين و آسمانش و شب و روزش و انسانهايش كه نسلا بعد نسل مى آيند و مى روند، و نظام جارى در سراپايش ، و تدبير متقن و دقيقى كه در همه امورش جريان دارد، ممكن نيست صرفا به خاطر بازى و سرگرمى پديد آمده باشد، | ||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
و هيچ هدف و غرضى در نظر پديد آورنده اش نباشد، پس به طور مسلم و بديهى بايد در پى اين نظام متحول و متغير و گردنده ، عالمى باشد كه نظام در آن ثابت و باقى باشد، و در آن عالم اثر صلاح و فساد اين عالم ، ظهور پيدا كند، صلاحى كه فطرت بشر بدان دعوت مى كرد، و فسادى كه از آن نهى مى نمود، و ما مى بينيم كه اثر صلاح و فساد، كه همانا سعادت متقين و شقاوت مفسدين است در اين عالم محسوس ظاهر نشده ، و اين از محالات است كه خداى تعالى در فطرت بشر آن دعوت غريزى را و اين ردع و منع غريزى را به وديعه بسپارد، در حالى كه نه آن دعوت اثرى در خارج داشته باشد و نه آن منع ، پس به طور يقين در اين ميان روزى وجود دارد كه در آن روز انسان صالح اثر صلاح خود را، و انسان فاسد اثر فساد خود را مى بيند. | و هيچ هدف و غرضى در نظر پديد آورنده اش نباشد، پس به طور مسلم و بديهى بايد در پى اين نظام متحول و متغير و گردنده ، عالمى باشد كه نظام در آن ثابت و باقى باشد، و در آن عالم اثر صلاح و فساد اين عالم ، ظهور پيدا كند، صلاحى كه فطرت بشر بدان دعوت مى كرد، و فسادى كه از آن نهى مى نمود، و ما مى بينيم كه اثر صلاح و فساد، كه همانا سعادت متقين و شقاوت مفسدين است در اين عالم محسوس ظاهر نشده ، و اين از محالات است كه خداى تعالى در فطرت بشر آن دعوت غريزى را و اين ردع و منع غريزى را به وديعه بسپارد، در حالى كه نه آن دعوت اثرى در خارج داشته باشد و نه آن منع ، پس به طور يقين در اين ميان روزى وجود دارد كه در آن روز انسان صالح اثر صلاح خود را، و انسان فاسد اثر فساد خود را مى بيند. | ||
پس اين آيات در معناى آيه زير است كه مى فرمايد: «'''و ما خلقنا السماء و الارض و ما بينهما باطلا ذلك ظن الذين كفروا فويل للذين كفروا من النار ام نجعل الذين امنوا و عملوا الصالحات كالمفسدين فى الارض ام نجعل المتقين كالفجار'''» با اين بيان و اين استدلال ثابت مى شود كه در اين ميان روزى هست كه انسان آن را ديدار خواهد كرد، و در آن روز به جزاى آنچه كرده چه خير و چه شر مى رسد، پس مشركين نمى توانند در آن اختلاف | پس اين آيات در معناى آيه زير است كه مى فرمايد: «'''و ما خلقنا السماء و الارض و ما بينهما باطلا ذلك ظن الذين كفروا فويل للذين كفروا من النار ام نجعل الذين امنوا و عملوا الصالحات كالمفسدين فى الارض ام نجعل المتقين كالفجار'''» با اين بيان و اين استدلال ثابت مى شود كه در اين ميان روزى هست كه انسان آن را ديدار خواهد كرد، و در آن روز به جزاى آنچه كرده چه خير و چه شر مى رسد، پس مشركين نمى توانند در آن اختلاف نموده، و يا شك كنند، و يا بعضى ديگرشان آن را بعيد بشمارند، و يا بعضى ديگرشان محال بدانند، و يا بعضى ديگرشان با علم به آن از در عناد و لجاج منكرش شوند، پس آمدن چنين روزى بديهى ، و وقوعش ضرورى است ، و جزاى در آن جاى شك نيست. | ||
از بعضى از مفسرين چنين بر مى آيد كه خواسته اند بگويند: اين آيات در مقام اثبات قدرت است ، و اينكه عود - در قيامت - نظير بدء - آغاز - خلقت است ، آن خدايى كه توانست عالم را ابتداء خلق كند، قادر است كه آن را دوباره اعاده دهد. اين استدلال هر چند كه در جاى خودش تمام و صحيح | از بعضى از مفسرين چنين بر مى آيد كه خواسته اند بگويند: اين آيات در مقام اثبات قدرت است ، و اينكه عود - در قيامت - نظير بدء - آغاز - خلقت است ، آن خدايى كه توانست عالم را ابتداء خلق كند، قادر است كه آن را دوباره اعاده دهد. اين استدلال هر چند كه در جاى خودش تمام و صحيح است، و در كلام خداى تعالى هم به آن تمسك شده و ليكن استدلالى است بر امكان اعاده، نه بر وقوع آن ، و سياق آيات مورد بحث مى خواهد وقوع آن را اثبات كند نه امكانش را، پس بيان مناسب تر همان بيانى است كه ما ذكر كرديم. | ||
<center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۶۱ </center> | <center> ترجمه تفسير الميزان جلد ۲۰ صفحه ۲۶۱ </center> | ||
و به هر حال اينكه فرمود: «'''الم نجعل الارض مهادا'''» استفهامى است انكارى ، و كلمه «'''مهاد'''» به معناى بستر و قرارى است كه در آن تصرف مى شود، و بر فرشى كه روى آن مى نشينند نيز اطلاق مى گردد. و معناى جمله اين است كه مگر ما نبوديم كه زمين را براى شما قرارگاه كرديم ، تا بتوانيد در آن قرار گيريد، و در آن تصرف كنيد. | و به هر حال اينكه فرمود: «'''الم نجعل الارض مهادا'''» استفهامى است انكارى ، و كلمه «'''مهاد'''» به معناى بستر و قرارى است كه در آن تصرف مى شود، و بر فرشى كه روى آن مى نشينند نيز اطلاق مى گردد. و معناى جمله اين است كه مگر ما نبوديم كه زمين را براى شما قرارگاه كرديم ، تا بتوانيد در آن قرار گيريد، و در آن تصرف كنيد. | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
«'''وَ الجِْبَالَ أَوْتَاداً'''»: | «'''وَ الجِْبَالَ أَوْتَاداً'''»: | ||
كلمه | كلمه «اوتاد'''» جمع وتد است ،و «'''وتد'''» به معناى ميخ است ، البته بنا به گفته صاحب مجمع ميخ بزرگ را «'''وتد'''» گويند (نه ميخ هاى معمولى را). و اگر كوهها را ميخ خوانده شايد از اين جهت بوده كه پيدايش عمده كوههايى كه در روى زمين است از عمل آتشفشانهاى تحت الارضى است ، كه يك نقطه از زمين را مى شكافد و مواد مذاب زمينى از آن فوران مى كند، و به اطراف آن نقطه مى ريزد، و به تدريج اطراف آن نقطه بالا مى آيد و مى آيد تا به صورت ميخى كه روى زمين كوبيده باشند، در آيد، و باعث سكون و آرامش فوران آتشفشان زير زمين گردد، و اضطراب و نوسان زمين از بين برود. | ||
و از بعضى از مفسرين حكايت شده كه گفته است : مراد از ميخ بودن كوهها اين است كه معاش اهل زمين به وسيله اين كوهها و منافعى كه خدا در آنها به وديعت سپرده تاءمين مى شود، چون اگر كوهها نبودند زمين دائما در زير پاى اهلش در حال نوسان بود، نه كشت و زرعى مى | و از بعضى از مفسرين حكايت شده كه گفته است : مراد از ميخ بودن كوهها اين است كه معاش اهل زمين به وسيله اين كوهها و منافعى كه خدا در آنها به وديعت سپرده تاءمين مى شود، چون اگر كوهها نبودند زمين دائما در زير پاى اهلش در حال نوسان بود، نه كشت و زرعى مى گذاشت، و نه خانه اى. ولى اين سخن در حقيقت لفظ را بدون جهت از ظاهرش برگرداندن است. | ||
«'''وَ خَلَقْنَاكمْ أَزْوَجاً'''»: | «'''وَ خَلَقْنَاكمْ أَزْوَجاً'''»: | ||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
يعنى ما شما را جفت جفت از نر و ماده آفريديم ، تا سنت ازدواج و تناسل در بينتان جريان يابد، در نتيجه نوع بشر تا روزى كه خدا خواسته باشد باقى بماند. | يعنى ما شما را جفت جفت از نر و ماده آفريديم ، تا سنت ازدواج و تناسل در بينتان جريان يابد، در نتيجه نوع بشر تا روزى كه خدا خواسته باشد باقى بماند. | ||
بعضى گفته اند: مراد از | بعضى گفته اند: مراد از ازواج، اشكال است ، يعنى ما شما را شكل هم خلق كرديم. | ||
بعضى ديگر گفته اند: يعنى ما شما را اصناف مختلف سفيد و سياه و سرخ و زرد خلق كرديم. | بعضى ديگر گفته اند: يعنى ما شما را اصناف مختلف سفيد و سياه و سرخ و زرد خلق كرديم. | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
و بعضى گفته اند: التفاتى كه در آيه از غيبت - سيعلمون - به خطاب - خلقناكم - به كار رفته ، به منظور مبالغه در الزام و اسكات خصم بوده. | و بعضى گفته اند: التفاتى كه در آيه از غيبت - سيعلمون - به خطاب - خلقناكم - به كار رفته ، به منظور مبالغه در الزام و اسكات خصم بوده. | ||
معناى | معناى اين كه فرمود «خوابتان را سبات قرار داده ايم و شب را لباس و روز را معاش قرارداديم. | ||
«'''وَ جَعَلْنَا نَوْمَكمْ سبَاتاً'''»: | «'''وَ جَعَلْنَا نَوْمَكمْ سبَاتاً'''»: | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
كلمه «سبات» به معناى راحتى و فراغت است ، چون خوابيدن باعث آرامش و تجديد قواى حيوانى و بدنى مى شود، و خستگى ناشى از بيدارى و تصرفات نفس در بدن از بين مى رود. | كلمه «سبات» به معناى راحتى و فراغت است ، چون خوابيدن باعث آرامش و تجديد قواى حيوانى و بدنى مى شود، و خستگى ناشى از بيدارى و تصرفات نفس در بدن از بين مى رود. | ||
بعضى گفته اند: كلمه «'''سبات '''» به معناى قطع | بعضى گفته اند: كلمه «'''سبات '''» به معناى قطع است، و اگر خواب را قطع خوانده ، بدين جهت بوده كه در خواب تصرفات نفس در بدن قطع مى شود. اين وجه هم نزديك به همان وجه قبلى است. | ||
بعضى ديگر گفته اند: «'''سبات '''» به معناى مرگ | بعضى ديگر گفته اند: «'''سبات '''» به معناى مرگ است، و اگر خداى سبحان خواب را جزو مرگ دانسته ، تنها در اين آيه نبوده ، در آيه ديگر نيز آن را مرگ خوانده و فرموده: «'''هو الذى يتوفيكم بالليل '''»، ليكن اين معنا بعيد است، و آيه اى كه شاهد آورده، خداى تعالى در آن خوابيدن را توفى - تحويل گرفتن - خوانده، نه ميراندن ، بلكه قرآن كريم تصريح دارد بر اين كه خوابيدن مردن نيست، و فرموده : «'''اللّه يتوفى الانفس حين موتها و التى لم تمت فى منامها'''». | ||
«'''وَ جَعَلْنَا الَّيْلَ لِبَاساً'''»: | «'''وَ جَعَلْنَا الَّيْلَ لِبَاساً'''»: | ||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
«'''وَ جَعَلْنَا النهَارَ مَعَاشاً'''»: | «'''وَ جَعَلْنَا النهَارَ مَعَاشاً'''»: | ||
كلمه عيش - به طورى كه راغب گفته - به معناى زندگى است ، چيزى كه هست كلمه عيش مختص به زندگى حيوان | كلمه عيش - به طورى كه راغب گفته - به معناى زندگى است ، چيزى كه هست كلمه عيش مختص به زندگى حيوان است، به اين معنا كه به زندگى خداى تعالى و ملائكه عيش گفته نمى شود، ولى حيات خدا وحيات ملائكه گفته مى شود، و كلمه معاش مصدر ميمى و هم اسم زمان و مكان از عيش است، و در آيه مورد بحث به يكى از دو معناى اخير است، يعنى زمان و يا مكان عيش. | ||
و معناى آيه اين است كه : ما روز را زمان زندگى شما و يا محل زندگى شما قرار | و معناى آيه اين است كه: ما روز را زمان زندگى شما و يا محل زندگى شما قرار داديم، تا در آن از فضل پروردگارتان طلب كنيد. | ||
و بعضى گفته اند: مراد از آن همان معناى مصدرى است ، چيزى كه هست مضافى از آن حذف | و بعضى گفته اند: مراد از آن همان معناى مصدرى است ، چيزى كه هست مضافى از آن حذف شده، و تقدير كلام «'''و جعل نا النهار طلب معاش '''» است، يعنى ما روز را طلب معاش قرار داديم. | ||
«'''وَ بَنَيْنَا فَوْقَكُمْ سبْعاً شِدَاداً'''»: | «'''وَ بَنَيْنَا فَوْقَكُمْ سبْعاً شِدَاداً'''»: | ||
خط ۷۴: | خط ۷۴: | ||
«'''وَ أَنزَلْنَا مِنَ الْمُعْصِرَاتِ مَاءً ثجَّاجاً'''»: | «'''وَ أَنزَلْنَا مِنَ الْمُعْصِرَاتِ مَاءً ثجَّاجاً'''»: | ||
كلمه «'''معصرات '''» به معناى ابرهاى بارنده است . و بعضى گفته اند: به معناى بادهايى است كه ابرها را مى فشارد تا ببارد، و كلمه «'''ثجاج '''» به معناى ابرى است كه بسيار آب بريزد. و بنابر | كلمه «'''معصرات '''» به معناى ابرهاى بارنده است. و بعضى گفته اند: به معناى بادهايى است كه ابرها را مى فشارد تا ببارد، و كلمه «'''ثجاج '''» به معناى ابرى است كه بسيار آب بريزد. و بنابر اين، بهتر آن است كه كلمه «'''من '''» را به معناى باء بگيريم، و معنا چنين شود «'''ما به وسيله بادهاى فشار آورنده آبى ريزان نازل كرديم '''». | ||
«'''لِّنُخْرِجَ بِهِ حَبًّا وَ نَبَاتاً'''»: | «'''لِّنُخْرِجَ بِهِ حَبًّا وَ نَبَاتاً'''»: |
ویرایش