صِنْوَان
«صِنْوان» جمع «صِنو» در اصل به معناى شاخه اى است که از تنه اصلى درخت بیرون مى آید و بنابراین «صنوان» به معناى شاخه هاى مختلفى است که از یک تنه بیرون مى آید. براى «صِنو» معناى دیگرى ذکر کرده اند و آن «شبیه» است، ولى به نظر مى رسد که این معنا از معناى اول که در بالا ذکر کردیم گرفته شده است.
ریشه کلمه
- صنو (۲ بار)
قاموس قرآن
[رعد:4] و صنو: شاخهاى است كه از ريشه رويد گويند: «هُما صِنْوا نَخْلَةٍ» يعنى: آن دو شاخه يك خرما اند و ايضاً: «فُلانٌ صِنْوابيهِ» فلانى شاخه پدرش است (راغب). در صحاح گويد: چون دو خرما و سه خرما از يك بن برويد هر يك صنو آن ديگرى است. در نهايه گفته: صنو به معنى مثل است و اصل آن اين است كه دو خرما از يك بن برويد. در نهج البلاغه نامه 45 فرموده: «وَ اَنَا مِنْ رَسُولِ اللّهِ كَالصِّنْوِ مِنَ الصِّنْوِ وَالذِراعِ مِنَ الْعَضُدِ»يعنى: من از رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم مانند شاخه از شاخه و ذراع از بازو هستم. مراد از صنوان در آيه نخلهائى كه از يك بن برويند و مثل هم باشند يعنى نخلهاى هم مثل و غير هم مثل و غير هم مثل و آن در آيه چنانكه در جوامع الجامع فرموده جمع صنو است و تثنيه نيست. در اقرب گويد: تثنيه آن صِنوان و صنيان (به فتح و ضم و كسر اول) باشد و جمع آن فقط صنوان است. در صحاح تصريح شده كه نون در جمع مضموم است. صنو اگرفق در نخل باشد آن وقت صنوان در آيه صفت نخيل است و اگر در غير آن نيز باشد چنانكه در اقرب گويد: به قولى صنو عموميت دارد در هر دو فرع كه از يك اصل خارج شوند خرما باشد يا غير آن، دراين صورت مىشود كه صفت جنّات و زرع و نخيل باشد ولى در آيه ظاهراً فقط صفت «نخيل» است.