ثُلّة
«ثُلّة» چنان که «راغب» در «مفردات» مى گوید: در اصل به معناى «قطعه مجتمع از پشم» است، سپس به معناى جماعت و گروه به کار رفته است. بعضى نیز آن را از «ثَلَّ عَرْشُهُ» (تختش فرو ریخت و حکومتش قطع شد) گرفته و آن را به معناى «قَطَعَهُ» مى دانند; و در اینجا به قرینه مقابله با «وَ قَلِیلٌ مِنَ الاْخِرِینَ» به معناى قطعه عظیم است.
ریشه کلمه
- ثلل (۳ بار)
قاموس قرآن
ثُلَّة: جماعت كثيرة. اين كلمه فقط سه بار چنان كه نقل خواهد شد در قرآن مجيد آمده است و قيد كثرت در آن معتبر مىباشد. دليل كثرت گذشته از اقوام لغت نويسان، خود قرآن است كه مىگويد [واقعة:13] از مقابله «قليل» مىدانيم كه «ثُلَّة» به معنى كثير است. راغب گويد: ثُلّة قطعه جمع شده از پشم است و به اعتبار جماعت «ثُلَّةٌ مِنَ الاَوّلين» آمده است. در كشّاف گفته: ثلّة جماعت كثير از مردم است و مقابل آمدن با «قليل» در دالّ بودن آن بر كثرت كافى است، سپس كشّاف در اين باره شعرى مىگويد: ثُلّة جمع كثير از مردم است و اصل آن از كسر (شكستن) است و گويا اين جمع از كلّ مردم شكيته و بريده شده است. طبرسى در معنى آيه فوق آن راجماعت كثيرالعدد معنى كرده است . بيضاوى نيز جمع كثير گفته است. ابن اثير در نهايه حديثى درباره مصالحه با اهل نجران نقل كرده كه لفظ آن چنين است: «لَهُمْ ذِمَّةُ اللّهِ وَ ذِمَّةُ رَسُولِهِ عَلى دِيارِهِمْ وَ اَمْوالِهِمْ وَ ثُلَّتِهِمْ» در اين حديث ثلّة شامل تمام جمعيّت است. در صحاح آمده: به جمع كثير از گوسفندان ثُلَّة (به ضمّ و فتح اوّل) گويند...و چون بزها و گوسفندان جمع و زياد شدند به مجموع آن دو ثلّة(به فتح اول) :ثلّة(به ضم اوّل) جماعت مردم است. نا گفته نماند: كثرت در آن نيز ملحوظ است و گرنه فتح اوّل و ضمّ آن تأثيرى در اصل مادّه ندارد. در اقرب الموارد نيز مثل صحاح گفته است. در قاموس هست: ثَلّة به فتح اول جماعت گوسفندان و بزها يا جمع كثير از غنم و يا از گوسفند فقط... و به ضمّ اوّل جناعت مردم و يا دراهم كثيره است. به هر حال كثرت در «ثلّة» ملحوظ است اكنون مىرسيم به آياتيكه اين كلمه در آنها به كار رفته است [واقعة: 8-15] در اين آيات چنانكه مىبينيم اهل آخرت به سه دسته تقسيم مىشوند: اصحاب ميمنه، اصحاب مشئمه، سابقوق. آن وقت تا آيه پنجاه و هفتم احوال اين سه دسته نقل شده است اصحاب شمال اهل عذاب اند و فرق سابقون با اصحاب مانند زندگى شهرى و بهشت اصحاب ميمنه قدرى از آن پائينتر نقل شده است، نظير اين تفاوت در سوره الرحمن آيه 46 تا آخر سوره نيز مشاهده مىشود (اين: نظر نگارنده است شايد هم درست نباشد طالبين به اين دو سوره رجوع كنند) ديگر آنكه درباره سابقون فرموده «ثُلَّةٌ مِنَ الْاَوَّلينَ وَ قَليلٌ مِنَ الْآخِرينَ» ولى درباره اصحاب ميمنه در آيه 39 و 40 فرموده «ثُلَّةٌ مِنَ الْاَوَّلينَ وَ ثُلَّةٌ مِنَ الْاخِرينَ». پس سابقون جمع كثيرى از امّتهاى گذشته و عدّه كمى ازاين امّت اند، ولى اصحاب ميمنه جمعيّت زيادى از امّتهاى سلف و جمعيّت زيادى از اين امّت اند و در نتيجه، اكثريت جمعيّت بهشت را اصحاب ميمنه تشكيل مىدهند. در آيه 5 و 6 سوره انسان و آيه 23 تا 28 سوره مطففين نيز فرق مختصرى درباره سابقون و اصحاب ميمنه ذكر شده است و آن اينكه: اصحاب ميمنه شرابى مىنوشند كه مقدارى از شراب چشمه مقرّبين به آن مخلوط است. مقصود از «اوّلين» كه مقرّبين آنها جمع كثيرى اند چيست؟ ظاهر آيه آنست كه مراد از «اوّلين» امّتهاى گذشته و مراد از «آخرين» امت اسلام است و آنچه گفتهاند: اولين، اوائل امّت اسلام و «آخرين» اواخر آن است از ظاهر آيه به دست نمىآيد. على هذا اين سئوال پيش مىآيد كه اين مقرّبون كيستند و چرا از امتهاى گذشته زياد و در اين امّت تعداد آنها كم است؟ به نظر مىآيد: مراد از سابقون پيامبران و اوصياء و ائمه اطهار و شهيدان و بندگان خاصّ خدا باشند كه طبقه ممتازاند. از «تلّة» و «قليل» نبايد فكر كرد كه مثلا صد نفر از گذشتگان و بيست نفر از آخرين اند و شايد اين ثلّة و قليل از ميلياردها نفر تشكيل گردند منتهى عدّه آنها از گذشتگان بيشتر از آيندگان است. در تفسير صافى از كافى از امام صادق عليه السلام نقل است كه مراد از سابقون، پيامبران و خواص عباداللّهاند. و در تفسير برهان نيز چند حديث در همين مضمون است و چون پيامبران و اوصياء از امّتهاى گذشته زياد بودهاند لذا «ثُلَّةُ مِنَ الْاَوَّلينَ وَ قَليلٌ مِنَ الْاخِرينَ» فرموده است. نا گفته نماند: مدّت امّتهاى گذشته محدود بود و امّت اسلامى تا قيامت ادامه دارد،: بدين حساب امّت اسلامى از اصحاب ميمنه بيشتر از امّتهاى ديگر خواهد بود على هذا «ثُلَّةُ مِنَ الْاَوَّلينَ وَ قَليلٌ مِنَ الْاخِرينَ» در خصوص اصحاب يمين در اسلام نسبت به مقرّبين در امتّهاى گذشته بالعكس مىباشد.