الأنعام ٥٢

از الکتاب
کپی متن آیه
وَ لاَ تَطْرُدِ الَّذِينَ‌ يَدْعُونَ‌ رَبَّهُمْ‌ بِالْغَدَاةِ وَ الْعَشِيِ‌ يُرِيدُونَ‌ وَجْهَهُ‌ مَا عَلَيْکَ‌ مِنْ‌ حِسَابِهِمْ‌ مِنْ‌ شَيْ‌ءٍ وَ مَا مِنْ‌ حِسَابِکَ‌ عَلَيْهِمْ‌ مِنْ‌ شَيْ‌ءٍ فَتَطْرُدَهُمْ‌ فَتَکُونَ‌ مِنَ‌ الظَّالِمِينَ‌

ترجمه

و کسانی را که صبح و شام خدا را می‌خوانند، و جز ذات پاک او نظری ندارند، از خود دور مکن! نه چیزی از حساب آنها بر توست، و نه چیزی از حساب تو بر آنها! اگر آنها را طرد کنی، از ستمگران خواهی بود!

ترتیل:
ترجمه:
الأنعام ٥١ آیه ٥٢ الأنعام ٥٣
سوره : سوره الأنعام
نزول : ٦ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٢٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«لا تَطْرُدِ»: طرد مکن. مران. «الْغَدَاةِ»: سحرگاهان. «الْعَشِیِّ»: شامگاهان. «بِالْغَدَاةِ وَ الْعَشِیِّ»: در سحرگاهان و شامگاهان. مراد، در همه اوقات است. «مِنْ شَیْءٍ»: حرف (مِنْ) زائد است و (شَیْءٍ) در موضع رفع است و اسم (ما) است. «فَتَطْرُدَهُمْ»: منصوب است، چون جواب نهی است. تقدیر چنین است: لا تَطْرُدِ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ ... فَتَکُونَ مِنَ الظَّالِمِینَ، وَ مَا عَلَیْکَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِن شَیْءٍ فَتَطْرُدَهُمْ.

آیات مرتبط (تعداد ریشه‌های مشترک)

نزول

محل نزول:

این آیه در مکه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۱]

شأن نزول:[۲]

«شیخ طوسی» گوید: درباره سبب نزول آیه چنان كه ابن مسعود و دیگران روایت كنند آنست كه اشراف قریش و بنا به گفته فراء عده‌اى از كفار كه از زمره آنان عیینة بن حصین بودند، گفتند: یا رسول الله اگر این فقیران را كه اطراف تو هستند از خود دور كنى. اشراف قوم نزد تو آمده و مسلمان خواهند شد و البته این پیشنهاد مكر و خدعه‌اى بیش نبود و خداوند از باطن آن‌ها آگاه بوده است سپس این آیه نازل گردید.[۳][۴][۵]

تفسیر


نکات آیه

۱- مشرکان براى دور ساختن برخى مؤمنان از اطراف پیامبر (ص) آن حضرت را تحت فشار قرار مى دادند. (و لا تطرد الذین یدعون ربهم)

۲- حضور طیف خاصى از مؤمنان نزد پیامبر(ص)، براى برخى کافران ناخوشایند بود. (و لا تطرد الذین یدعون ربهم) سبب نزول نقل شده در ذیل این آیه و نیز لحن آن، گواه چگونگى ترکیب یاران پیامبر (ص) و فقر آنان و نیز نداشتن موقعیت اقتصادى و شؤون اجتماعى است. و همین امر موجب اعتراض و واکنشهایى از سوى کافران ثروتمند و قدرتمند مى گشته است.

۳- پیامبر (ص) نباید براى جلب نظر مشرکان، مؤمنان را از خود طرد کند. (و لا تطرد الذین یدعون ربهم) در سبب نزول این آیه آمده است که بزرگانى از مشرکان، حضور نزد پیامبر (ص) را مشروط به عدم حضور مؤمنان فقیر و ضعیف دانستند و این آیات در رد درخواست آنان نازل گردیده است.

۴- رهبران و مبلغان دین نباید قشرهاى ضعیف و تهیدست را از اطراف خود برانند. (و لا تطرد الذین یدعون ربهم بالغدوة و العشىّ یریدون وجهه)

۵- حضور مؤمنانى در اطراف پیامبر(ص) که هر بامداد و شامگاه به درگاه خداوند نیایش خالصانه داشتند. (و لا تطرد الذین یدعون ربهم بالغدوة و العشىّ یریدون وجهه)

۶- انذار و تبلیغ اهل ایمان نباید به گونه اى باشد که موجب طرد آنان شود. (و أنذر به ... و لا تطرد الذین یدعون ربهم) از اینکه در آیه قبل انذار بیمناکان از قیامت مطرح بود، که شامل مؤمنان هم مى شود، و در این آیه از طرد مؤمنان نهى شده، برداشت فوق استفاده شده است.

۷- ضرورت ارزیابى دقیق، از روشهاى تبلیغ دین و برآورد آثار آن (و أنذر به ... و لا تطرد الذین یدعون ربهم) برخى مفسران گفته اند آیه «لا تطرد ... » تبصره اى بر آیه قبل است. بر این فرض آیه مى تواند رهنمودى کلى در تبلیغ باشد. یعنى قبل از به کارگیرى هر روشى در تبلیغ به بررسى ابعاد آن باید پرداخت و از عوارض احتمالى آن با تدابیر لازم جلوگیرى کرد.

۸- ارزش والا و اهمیت نیایش خالصانه به درگاه خداوند (و لا تطرد الذین یدعون ربهم ... یریدون وجهه)

۹- بامدادان و شامگاهان، فرصتهایى مناسب براى نیایش و دعاست. (یدعون ربهم بالغدوة و العشىّ)

۱۰- از آداب دعا توجه به ربوبیت خداوند در حال دعاست. (یدعون ربهم بالغدوة و العشىّ)

۱۱- دعا راهى براى رسیدن به قرب خدا و جلب رضایت اوست. (یدعون ربهم ... یریدون وجهه) «وجه» به معناى صورت است و چون لحاظ معناى حقیقى این کلمه درباره خداوند معقول نیست بنابراین مى تواند مراد از «یریدون وجهه» «یریدون مرضاته» باشد، چنانکه اغلب مفسران این احتمال را گفته اند.

۱۲- نیایش کنندگان به درگاه خداوند، نزد او ارزشمندند ; هر چند تهیدست باشند. (و لا تطرد الذین یدعون ربهم بالغدوة و العشىّ یریدون وجهه)

۱۳- خیرخواهیهاى مشرکان مبنى بر زیانبار بودن حضور مؤمنان ضعیف در کنار پیامبر (ص) نباید موجب طرد و محرومیت آنان از محضر پیامبر (ص) گردد. (ما علیک من حسابهم من شىء و ما من حسابک علیهم من شىء فتطردهم) «حسابهم» مى تواند اضافه مصدر به فاعل خود (هم) باشد ; یعنى حسابگریهاى مشرکان درباره مؤمنان و فقر و محرومیت آنها.

۱۴- محاسبه اعمال و برآورد تأثیر حضور و یا عدم حضور مؤمنان فقیر و ضعیف در کنار پیامبر (ص)، در محدوده وظایف آن حضرت نیست. (و لا تطرد الذین یدعون ربهم بالغدوة ... ما علیک من حسابهم من شىء) مرجع ضمیر در «من حسابهم» موصول در صدر آیه و مراد از آن همان مؤمنان فقیرند. و «من» بنابر گفته اهل ادب، زاید و مفید استغراق است. یعنى حساب هیچ عمل و کارى از آنان با تو نیست، که از جمله آنها برآورد نقش حضور و یا عدم حضور آنان در نزد پیامبر (ص) است.

۱۵- خداوند حضور مسلمانان فقیر و ضعیف را در اطراف پیامبر اکرم (ص) براى پیامبر (ص) و اسلام زیانبار نمى داند. (ما علیک من حسابهم من شىء) مرجع ضمیر در «حسابهم» مى تواند معنوى باشد ; یعنى کسانى که خواهان طرد مؤمنان فقیر از اطراف پیامبر (ص) بودند. و مقصود از «ما علیک» یعنى چیزى به ضرر تو از ناحیه محاسبات کافران اتفاق نخواهد افتاد.

۱۶- مؤمنان وظیفه دار محاسبه اعمال و برخوردهاى پیامبر با دیگران نیستند. (و ما من حسابک علیهم من شىء)

۱۷- پیامبر (ص) نباید در برخورد با مردم، فقر و غنا و گرسنگى و سیرى را ملاک قرار دهد. (ما علیک من حسابهم من شىء و ما من حسابک علیهم من شىء)

۱۸- هر کس مسؤول عمل خویش است. (ما علیک من حسابهم من شىء و ما من حسابک علیهم من شىء)

۱۹- نه پیامبر (ص) مسؤولیت عمل و اندیشه هاى مشرکان و مخالفان را بر عهده دارد و نه مشرکان پاسخگوى عمل پیامبرند. (ما علیک من حسابهم من شىء و ما من حسابک علیهم من شىء) در این برداشت مرجع دو ضمیر جمع در «حسابهم» و «علیهم» مشرکان است و در «حسابهم» اضافه مصدر به فاعل خویش است ; یعنى: «حساب المشرکین».

۲۰- پیامبر اکرم (ص) نباید با طرد مؤمنان مستمند و فقیر از اطراف خویش، خود را در جرگه ظالمان قرار دهد. (فتطردهم فتکون من الظلمین)

۲۱- رهبران و مبلغان دینى در صورت طرد مؤمنان مستمند و ضعیف از اطراف خویش، ستمکارند. (فتطردهم فتکون من الظلمین)

۲۲- طرد کردن مؤمنان به سبب نداشتن پایگاه اجتماعى، ستمگرى است. (فتطردهم فتکون من الظلمین)

۲۳- کسانى که از پیامبر (ص) خواهان طرد مؤمنان مستمند و ضعیف بودند، ستمگرند. (فتطردهم فتکون من الظلمین) در صورتى که ال در «الظالمین» عهد باشد، گزینش عنوان ستمگر براى مذکورین در آیه (درخواست کنندگان طرد) تصریح به ستمگر بودن آنان است.

۲۴- تبعیض در روابط اجتماعى بر مبناى ارزشگذارى غلط، ستمگرى است. (فتطردهم فتکون من الظلمین)

موضوعات مرتبط

  • ارزشها: ملاک ارزشها ۱۲، ۱۷
  • ارزشگذارى: غلط ۲۴
  • ارزیابى: با ثروت ۱۷ ; ارزیابى با فقر ۱۷
  • اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱، ۲، ۵، ۲۳
  • انذار: روش انذار ۶
  • تبلیغ: ارزیابى تبلیغ ۷ ; روش تبلیغ ۶
  • تقرّب: عوامل تقرّب ۱۱
  • خدا: روش جلب رضایت خدا ۱۱
  • دعا: اخلاص در دعا ۸ ; ارزش دعا ۸ ; وقت دعا ۹
  • دین: روش تبلیغ دین ۷
  • ذکر: ربوبیت خدا ۱۰
  • روابط اجتماعى: تبعیض در روابط اجتماعى ۲۴
  • رهبرى: مسؤولیت رهبرى ۱۷ ; مسؤولیت رهبرى دینى ۴، ۲۱
  • زیان: ملاکهاى زیان ۱۵
  • صحابه: فقیر ۱۵ ; طرد صحابه ۱، ۳ ; طرد صحابه فقیر ۱۳، ۲۰ ; مناجات صحابه ۵
  • ظالمان:۲۰، ۲۱، ۲۳
  • ظلم: موارد ظلم ۲۰، ۲۱، ۲۲، ۲۴
  • عمل: حسابرسى عمل ۱۴ ; مسؤول عمل ۱۸
  • کافران: و صحابه ۲ ; ناخشنودى کافران صدر اسلام ۲
  • مؤمنان: آثار طرد مؤمنان ۲۰، ۲۱ ; انذار مؤمنان ۶ ; اهمیت حفظ شخصیت مؤمنان ۳ ; تبلیغ مؤمنان ۶ ; حفظ شخصیت مؤمنان ۲۰، ۲۲ ; طرد مؤمنان ۶، ۲۲ ; طرد مؤمنان فقیر ۲۳ ; محدوده مسؤولیت مؤمنان ۱۶ ; مؤمنان و محمّد (ص) ۱۶
  • مبلغان: مسؤولیت مبلغان ۴، ۲۱
  • محمّد (ص): تاریخ محمّد (ص) ۵ ; حسابرسى عمل محمّد (ص) ۱۶ ; عمل محمّد (ص) ۱۹ ; محدوده مسؤولیت ۱۴، ۱۹ ; محمّد (ص) و صحابه ۳ ; محمّد (ص) و صحابه فقیر ۱۴ ; محمّد (ص) و مشرکان ۳ ; مسؤولیت محمّد (ص) ۳، ۱۳، ۱۷، ۲۰
  • مستضعفان: حفظ شخصیت مستضعفان ۴ ; طرد مستضعفان ۴
  • مشرکان: بینش مشرکان ۱۳ ; خیرخواهى مشرکان ۱۳ ; روش برخورد مشرکان ۱ ; عقیده مشرکان ۱۹ ; عمل مشرکان ۱۹ ; محدوده مسؤولیت مشرکان ۱۹ ; مشرکان و صحابه ۱ ; مشرکان و محمّد (ص) ۱
  • معاشرت: با مردم ۱۷
  • مناجات: آثار مناجات ۱۱ ; آداب مناجات ۱۰ ; ارزش مناجات ۱۲ ; ذکر خدا در مناجات ۱۰ ; مناجات در شب ۵، ۹ ; مناجات در صبح ۵، ۹
  • مناجات‌کنندگان: مقامات مناجات‌کنندگان ۱۲
  • موقعیّت اجتماعى: فاقدان موقعیّت اجتماعى ۲۲

منابع

  1. طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌۴، ص ۴۲۱.
  2. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص ۳۳۵.
  3. صاحب مجمع البیان از ثعلبى نقل نماید كه از روایت مستند از عبدالله بن مسعود چنین برمى آید كه اشراف قریش نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدند در حالتى كه صهیب و خباب و بلال و عمار و دیگران كه از فقرا مسلمین بودند، نشسته بودند. گفتند: یا رسول الله اگر اینان را كه دور تو هستند از خود دور نمائى. اشراف به تو خواهند پیوست. سلمان و خباب گویند: این آیه درباره ما نازل شده هنگامى كه اقرع بن حابس التمیمى و عیینة بن حصین الفزارى و عده‌اى از مؤلفه قلوب نزد پیامبر آمدند و چنین سخنانى را به زبان آوردند».
  4. ابن حبان و حاكم از سعد بن ابى وقاص روایت كنند كه این آیه درباره شش نفر نازل شد كه من هم از آنان بودم و نیز عبدالله بن مسعود و چهار نفر دیگر هم بوده‌اند.
  5. در تفسیر على بن ابراهیم چنین آمده كه در مدینه فقیران مؤمنى بودند كه به آنان اهل صفة مى‌گفتند. پیامبر دستور داده بود كه آنان را در صفه جاى دهند و خود شخصاً به امور آنان رسیدگى مى كرد و گاهى اتفاق مى افتاد كه خود پیامبر از براى آنان غذا و طعام مى‌برد و با آن‌ها نشست و برخاست می‌نمود و با آن‌ها انس و الفت مى‌گرفت تا جائى كه اگر اشراف و توانگران كه با پیامبر كارى مى‌داشتند. وقتى كه رسول خدا صلی الله علیه و آله را با آن‌ها مى‌دیدند از رفتن نزد پیامبر كه با آنان نشسته بود، خوددارى مى‌كردند. تا این كه مردى از انصار نزد پیامبر آمد در حالتى كه یك نفر از اصحاب صفه نزد وى بود و خود را بسیار نزدیك پیامبر قرار داده بود و با وى به سخن گفتن مشغول بود. مرد انصارى خود را دور داشت، پیامبر به مرد انصارى فرمود كه جلو بیاید. او گوش نكرد، پیامبر فرمود: آیا مى‌ترسى اگر نزدیك بیائى فقر این مرد به تو سرایت كند؟ مرد انصارى گفت: یا رسول الله او را از خود دور كن تا نزد تو بیایم سپس این آیه نازل گردید.