النحل ٥٩
ترجمه
النحل ٥٨ | آیه ٥٩ | النحل ٦٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«یَتَوَارَی»: خود را نهان و از دید مردمان پنهان میسازد. «هُونٍ»: خواری و رسوائی (نگا: انعام / ). «یَدُسُّهُ»: زنده بگورش کند. دفن و پنهانش سازد. استعمال ضمیر مذکّر (ه) در واژههای (یُمْسِکُهُ) و (یَدُسُّهُ) با توجّه به ظاهر مرجع آن، یعنی کلمه (ما) است.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۴۱ - ۶۴،سوره نحل
- مقصود از حسنه در دنيا كه خداوند به مهاجرين وعده داده مجتمع صالح اسلامى است
- علت توصيف مهاجرين به دو صفت صبر و توكل
- مفاد آيه : ((و ما ارسلنا من قبلك الا رجالا...)) حصر رسالت در بشر عادى است
- معنا و موارد استعمال كلمه : ((ذكر))
- مراد از اهل ذكر در فاسئلوا اهل الذكر)) و اينكه مخاطبين اين خطاب كيانند
- معنا و مفاد آيه : ((و انزل اليك الذكر لتبين للناس مانزل اليهم ...))
- وجوهى كه مفسرين در تفسير آيه گفته اند
- حجت بودن بيانات رسول الله و عترت او (ائمه ) عليهم الصلاة و السلام
- انذار و تهديد مشركين كه از در مكه به خدا و پيامبرانش گناه مى كردند (مكروا السيئات )
- مراد از ((اخذ در تقلب )) و ((اخذ بر تخوف )) كه مشركين بدان تهديد شده اند
- گردش سايه اشياء نشانه خضوع و سجود موجودات در برابر خداست
- سجده جنبندگان آسمانها و زمين براى خدا به معناى خضوع وتذلل آنان در برابر خدا است
- توضيحى درباره استكبار در مقابل مخلوق و درمقابل خالق
- توضيحى درباره در مقابل مخلوق و در مقابل خالق
- وجه عدم استكبار عملى ملائكه در برابر خداى سبحان
- رد استدلال برخى به آيه : ((يخافون ربهم ...)) براىقول به اينكه ملائكه مكلف بوده خوف و رجا دارند وافضل از بشر هستند
- مقصود از جمله : ((لا تتخدوا الهين اثنين )) و معنايى كه از نهى از دو خدا گرفتن استفادهمى شود
- لازمه مالكيت مطلقه خدا اين است كه فقط او معبود و دين دائما از او باشد (له الدين و اصبا)
- در تنگناها و شدائد، اميد بستن به مسبب الاسباب و دست به دامان او شدن فطرى انسان است
- توضيح اينكه كفران نعمت غات و غرض شرك ورزيدن مشركين است
- مقصود از اينكه مشركين بخشى از روزى خود را نصيب ((ما لا يعملون )) قرار مى دهند
- منشاء و سبب اينكه مشركين ملائكه را مؤ نث و دختران خدا مى دانستند
- معناى جمله : ((و لهم ما يشتهون )) و گفتگوئى كه در مورد شده است
- حكايت دختر كشى مشركين و نكوهش آن
- ايمان به آخرت منبع همه خيرات و بركات و ايمان نداشتن به آخرت ريشه همه گناهاناست .
- منزه بودن خداى تعالى از هر قبيح عقلى و طبعى و از اتصاف به صفات ممكنات
- معناى جمله ((ولله المثل الاعلى ))
- اگر خدا مردم را به ظلمشان اخذ كند دابه اى روى زمين نخواهد ماند
- بيان ضعف استدلال به اين آيه براى قول به معصوم نبودن انبياء
- مراد از ((امم )) و ((اليوم )) در آيه : ((تالله لقد ارسلنا الى امم من قبلك ...))
- رواياتى كه در آنها اهل ذكر در جمله : ((فاسئلوااهل الذكر)) به اهل بيت عليهم السلام تفسير شده است
- بيان اينكه با توجه به سياق آيات مراد از اهل ذكراهل كتاب است و با قطع نظر از خصوص آيه مراداهل بيت عليهم السلام مى باشد
- چند روايت در معناى : ((فاسئلوا اهل الذكر))، ((افا من الذين مكروا))، ((له الدين واصبا)) و ((لله المثل الاعلى ))
نکات آیه
۱- متوارى و مخفى شدن مشرکان دختردار شده در دوران جاهلیت، به خاطر شدت ناراحتى ناشى از خبر دختردار شدن (و إذا بشّر أحدهم بالأُنثى ... یتورى من القوم من سوء ما بشّر به)
۲- خبر دختردار شدن براى مشرکان، خبرى ناگوار و بد بود. (یتورى من القوم من سوء ما بشّر به)
۳- مردسالارى، در دوران جاهلى بر خانواده ها سایه افکنده بود. (و إذا بشّر أحدهم بالأُنثى ظلّ وجهه ... یتورى من القوم من سوء ما بشّر به أیمسکه على هون أم یدسّه فى التراب)
۴- دودلى و تحیر مشرکان در نگهدارى از نوزادان دختر به حالت ذلت و یا در گور کردن آنان (أیمسکه على هون أم یدسّه فى التراب) مرجع ضمیر در «یمسکه»، مبشّربه است و منظور از آن نوزاد دختر مى باشد و «على هون» حال براى ضمیر مفعولى «یمسکه» است. «هون» به معناى خوارى و ذلت است و «یدسّ» (از مصدر دسّ) به معناى پنهان کردن آمده است.
۵- زنان و دختران در دوران جاهلیت، بى ارزش بوده و مایه ننگ و عار به شمار مى آمدند. (أیمسکه على هون أم یدسّه فى التراب)
۶- مشرکان صاحب دختر در دوران جاهلیت، نگهدارى دختران را براى خود عار و ذلت مى دانستند. (أیمسکه على هون) برداشت فوق بر این اساس است که «على هون» حال براى ضمیر فاعلى «یمسک» باشد.
۷- مردان، در دوران جاهلیت بر فرزندان خود ولایت و اختیار تام داشتند. (أیمسکه على هون أم یدسّه فى التراب) اینکه خداوند از تصمیم مشرکان درباره زنده نگه داشتن نوزادان دختر خود و یا در گور کردنشان سخن مى گوید و کس دیگرى را دخیل و معترض نمى داند، مى تواند حاکى از نکته یاد شده باشد.
۸- مشرکان صاحب دختر، حیثیت اجتماعى خود را با داشتن دختر در مخاطره مى دیدند. (یتورى من القوم من سوء ما بشّر به أیمسکه على هون أم یدسّه فى التراب)
۹- قرار دادن دختر براى خدا و پسر براى خود از سوى مشرکان، قضاوتى بس زشت و ناروا بود. (و یجعلون لله البنت سبحنه و لهم ما یشتهون ... ألا ساء ما یحکمون)
۱۰- تفاوت قائل شدن بین دختران و پسران از سوى مشرکان عصر جاهلى، قضاوتى زشت و ناروا بود. (و یجعلون لله البنت سبحنه و لهم ما یشتهون ... ألا ساء ما یحکمون)
۱۱- تصمیم مشرکان به نگهدارى ذلیلانه نوزادان دختر و یا در گور کردن آنان، تصمیمى بس ناروا و زشت (أیمسکه على هون أم یدسّه فى التراب ألا ساء ما یحکمون)
۱۲- هشدار خداوند به مشرکان، در مورد تصمیم آنان درباره نوزادان دختر (أیمسکه على هون أم یدسّه فى التراب ألا ساء ما یحکمون)
۱۳- دفاع اسلام از شخصیت و حقوق زنان و دختران (ألا ساء ما یحکمون)
موضوعات مرتبط
- پدر: ولایت پدر ۷
- جاهلیت: بی ارزشى دختر در جاهلیت ۵; بی ارزشى زن در جاهلیت ۵; بینش مشرکان جاهلیت ۶، ۸; پسردوستى مشرکان جاهلیت ۹; تبعیض در جاهلیت ۱۰; تحیر مشرکان جاهلیت ۴; دختر در جاهلیت ۲، ۴، ۸، ۱۱، ۱۲; ذلت دختر در جاهلیت ۶; رسوم جاهلیت ۱، ۳، ۱۱; قضاوت ناپسند مشرکان جاهلیت ۹، ۱۰; مردسالارى در جاهلیت ۳، ۷; مشرکان جاهلیت ۱، ۲، ۱۲; نظام خانواده در جاهلیت ۳
- خدا: اسناد دختر به خدا ۹; انذارهاى خدا ۱۲
- دختر: زنده بگورى دختر ۴; ناپسندى زنده بگورى دختر ۱۱
- ذلت: عوامل ذلت ۵، ۶
- زن: حقوق زن ۱۳; شخصیت زن ۱۳
- فرزند: ولایت بر فرزند ۷
- مشرکان: انذار مشرکان ۱۲; فرار مشرکان ۱; مشرکان و دختر ۱، ۲