التوبة ٤٩
ترجمه
التوبة ٤٨ | آیه ٤٩ | التوبة ٥٠ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لا تَفْتِنِّی»: مرا دچار فتنه و آشوب مساز. مرا شیدا و مفتون زیبارویان رومی مساز و گناهآلودم مکن.
تفسیر
- آيات ۶۳ - ۴۹ سوره توبه
- منافقين كه به گمان خود از ناملايمات فتنه احتمالى جنگ دورى مى گزينند در واقع از نفاق و ضلالتشان در فتنه سقوط كرده اند و خود غافلند
- خوشحالى منافقين از شكست مسلمين و بدحالى آنها از پيروزى مسلمين و جواب اول به آنان
- فقط اراده و مشيت خداوند جارى است و توكل و واگذارى امور به او جايى براى سرور يا غم نمى گذارد.
- جواب دوم به منافقين : (( قل تربصون بنا الا احدى الحسينين ))
- انفاق منافقين مقبول نيست
- شيفته اموال و اولاد بسيار منافقين مشو كه اموال و اولاد آنان مايه عذاب آنها است
- مواد مصرف صدقات واجبه (زكوات )
- وجوهى كه در توجيه ترتيب ذكر موارد هشتگانه مصرف زكات گفته شده
- معناى جمله : (( قل اذن خير لكم ))
- توضيح مراد از جمله : يؤ من بالله و يؤ من للمؤ منين ))
- عدم منافات بين اينكه پيامبر اسلام (ص ) رحمة للعالمين است و اينكه فقط براى مؤ منين رحمت است
- روايتى در مورد كسانى كه در مورد تقسيم صدقات بين فقراء به پيامبر (ص ) اعتراض كردند
- (( منهم من يلمزك فى الصدقات ... ))
- رواياتى درباره تقسيم صدقات واجب و مستحقين آن
- كسانى كه در شمار (( مؤ لفة قلوبهم )) بودند و رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) از زكات به آنان پرداخت كرد
- مواردى از پرداخت صدقه واجب در فرمايش امام صادق (ع )
- چند روايت در ذيل آيه (( يقولون هو اذن قل اذن خير لكم ... ))
نکات آیه
۱ - اذن طلبى برخى منافقان براى نرفتن به جنگ تبوک، به بهانه گرفتار شدن به فتنه و گناه (و منهم من یقول ائذن لى و لاتفتنى) در شأن نزول آیه آورده اند که: یکى از منافقان به پیامبر اکرم (ص) گفت: «یا رسول اللّه ائذن لى و لاتفتنى ببنات الأصغر فإنى أخاف أن أفتتن بهن»; یعنى، اى رسول خدا! به من اذن بده تا در جنگ شرکت نکنم ... چون، مى ترسم مفتون دخترکان رومى گردم و به گناه بیفتم. (مجمع البیان، ذیل آیه)
۲ - بى ادبى و بى پروایى منافقان، در سخن گفتن با پیامبر (ص) (و منهم من یقول ائذن لى و لاتفتنى) اینکه منافقان پیامبر (ص) را عامل فتنه و گناه خود معرفى کردند (و لاتفتنى)، نشانگر نهایت بى ادبى آنان نسبت به ساحت مقدس پیامبر اسلام (ص) است.
۳ - تمسک برخى از منافقان براى فرار از مسؤولیتهاى سنگین، به حیله هاى فریبنده و به ظاهر شرعى (و منهم من یقول ائذن لى و لاتفتنى) با توجّه به آنچه در شأن نزول نقل شده است که برخى از منافقان، مفتون شدن به زنان رومى را بهانه عدم شرکت در جنگ قرار دادند، برداشت فوق استفاده مى شود.
۴ - فرماندهى جنگ و نیروهاى رزمنده، از مسؤولیتهاى پیامبر(ص) (و منهم من یقول ائذن لى)
۵ - در بینش منافقان جهاد در راه خدا، بلا و گرفتارى است. (ائذن لى و لاتفتنى) یکى از معانى «فتنه» در لغت بلا و گرفتارى است; یعنى، مرا در ماندن اذن بده وگرفتار بلا و مصیبت جنگ نساز.
۶ - فرماندهى کل قوا، از مسؤولیتهاى رهبر جامعه اسلامى (و منهم من یقول ائذن لى)
۷ - متخلفان از جنگ، به بهانه مصون ماندن از فتنه و گناه، خود در منجلاب فتنه و گناه بودند. (ائذن لى و لاتفتنى ألا فى الفتنة سقطوا)
۸ - زیان ناشى از شرکت نکردن در جهاد، بسى افزون تر از خطرات شرکت در آن است. (و منهم من یقول ائذن لى و لاتفتنى ألا فى الفتنة سقطوا)
۹ - احاطه همه جانبه آتش دوزخ بر کافران (و إن جهنم لمحیطة بالکفرین)
۱۰ - کافران در همین دنیا، به گونه اى در احاطه آتش دوزخند. (و إن جهنم لمحیطة بالکفرین) برداشت فوق بر این اساس است که مراد از «احاطه» در «محیطة»، احاطه فعلى باشد.
۱۱ - دوزخ، هم اکنون موجود است. (و إن جهنم لمحیطة بالکفرین) برداشت فوق مبتنى بر این است که مقصود از احاطه جهنم، احاطه فعلى باشد; بنابراین لازمه آن وجود فعلى جهنم است.
۱۲ - منافقان، گروهى کفرپیشه اند. (و منهم من یقول ائذن لى ... ألا فى الفتنة سقطوا و إن جهنم لمحیطة بالکفرین)
۱۳ - منافقان، اهل دوزخند. (ألا فى الفتنة سقطوا و إن جهنم لمحیطة بالکفرین)
موضوعات مرتبط
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۱
- جنگ: فرماندهى جنگ ۶
- جهاد: اذن ترک جهاد ۱; بهانه جویى متخلفان از جهاد ۷; زیان ترک جهاد ۸; گناه متخلفان از جهاد ۷
- جهنم: احاطه آتش جهنم ۹; فعلیت جهنم ۱۰، ۱۱
- جهنمیان: ۹، ۱۳
- رهبران دینى: اختیارات رهبران دینى ۶
- غزوه تبوک: قصه غزوه تبوک ۱
- کافران: ۱۲ کافران در جهنم ۹، ۱۰
- محمّد (ص): اختیارات محمّد (ص) ۴; فرماندهى محمّد (ص) ۴
- مسؤولیت: فرار از مسؤولیت ۳
- منافقان: استیذان منافقان از محمّد (ص) ۱; بهانه جویى منافقان ۱; بى ادبى منافقان ۲; بینش منافقان ۵; تظاهر منافقان ۳; حیله هاى شرعى منافقان ۳; روش برخورد منافقان ۲; کفر منافقان ۱۲; منافقان در جهنم ۱۳; منافقان و جهاد ۵; منافقان و غزوه تبوک ۱; منافقان و محمّد (ص) ۲