المائدة ٤٤
ترجمه
المائدة ٤٣ | آیه ٤٤ | المائدة ٤٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«الرَّبَّانِیُّونَ»: خداپرستان پرهیزگار. مردان خدا. مراد پیشوایان دینی مسیح است (نگا: مائده / ). «الأحْبَار»: جمع حِبْر، فرزانگان. پیشوایان دین یهود. «بِمَا»: به سبب چیزی که. «اسْتُحْفِظُوا»: بدانان سپرده شده بود تا در حفظ آن بکوشند و پاسش دارند. «شُهَدَآءَ»: نگهبانان و پاسداران.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
ثُمَ قَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِمْ... (۱)
وَ لَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْکِتَابَ وَ... (۱) يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ لاَ يَحْزُنْکَ... (۲) وَ کَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَ... (۶) وَ لْيَحْکُمْ أَهْلُ الْإِنْجِيلِ... (۴) وَ کَتَبْنَا عَلَيْهِمْ فِيهَا أَنَ... (۴) لاَ شَرِيکَ لَهُ وَ بِذٰلِکَ... (۱) قُلْ فَأْتُوا بِکِتَابٍ مِنْ عِنْدِ... (۳) فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَمَا... (۲) فَفَهَّمْنَاهَا سُلَيْمَانَ وَ کُلاًّ... (۲)
تفسیر
نکات آیه
۱- تورات، کتابى آسمانى و خداوند، نازل کننده آن (إنّا انزلنا التوریة)
۲- تورات، مشتمل بر هدایت (احکام) و نور (عقاید) (إنّا انزلنا التوریة فیها هدى و نور) چون واژه «نور» تناسب با مقوله هاى نظرى دارد، مراد از آن مى تواند عقاید باشد و «هدایت»، گرچه در مسائل نظرى و عملى کاربردى یکسان دارد، ولى چون در مقابل نور قرار گرفته است، مراد از آن مى تواند احکام و مسائل عملى باشد.
۳- تورات، مرجع و پایه قضاوتهاى پیامبران در بین یهود (یحکم بها النبیون الذین اسلموا للذین هادوا)
۴- پیامبران یهود، تسلیم در برابر خداوند و قوانین او (یحکم بها النبیون الذین اسلموا) «الذین اسلموا» صفت توضیحى براى «النبیون» است.
۵- تسلیم نبودن یهود در برابر خدا، دلیل رویگردانى آنان از احکام تورات (ثم یتولون من بعد ذلک ... یحکم بها النبیون الذین اسلموا) «الذین اسلموا» بیان علتى است براى «یحکم بها النبیون» یعنى انبیا چون تسلیم خدا بودند، بر اساس تورات حکم مى کردند. بیان این حقیقت پس از «ثم یتولون من بعد ذلک»، اشاره به ریشه تمرد یهودیان عصر پیامبر (ص) از احکام تورات دارد.
۶- ضرورت تسلیم در برابر خدا و احکام او (یحکم بها النبیون الذین اسلموا)
۷- یهود، برخوردار از پیامبرانى متعدد (یحکم بها النبیون الذین اسلموا)
۸- تورات، در بردارنده احکام قضایى و حکومتى (یحکم بها النبیون الذین اسلموا للذین هادوا)
۹- تورات، محور قضاوتهاى عالمان ربانى و احبار در بین یهود (یحکم بها ... الربنیون و الاحبار)
۱۰- عالمان ربانى و احبار یهود، ادامه دهندگان راه انبیا در مسند قضاوت (یحکم بها النبیون ... و الربنیون و الاحبار)
۱۱- قضاوت و حکومت بر مبناى کتب آسمانى، جارى ساختن نور و هدایت در جامعه است. (فیها هدى و نور یحکم بها النبیون ... و الربنیون و الاحبار) یادآورى قضاوت پیامبران بر اساس تورات، پس از توصیف آنان به هدایتگرى و نورانیت، بیانگر آن است که پیاده کردن احکام آن در جامعه، موجب هدایت و نورانیت مردمان خواهد شد.
۱۲- حراست و نگهبانى تورات از تغییر، تبدیل و تحریف، مسؤولیت عالمان ربانى و احبار یهود (یحکم بها ... الربنیون و الاحبار بما استحفظوا من کتب اللّه) «استحفظوا» به معناى «امروا بالحفظ» و «من کتب» بیان براى «ما» در «بما استحفظوا» مى باشد. یعنى ربانیون و احبار به چیزى حکم مى کنند که مأمور حفاظت از آن هستند و آن چیز کتاب خداست.
۱۳- قضاوت، مسؤولیت عالمان به کتب آسمانى (یحکم بها ... و الربنیون و الاحبار بما استحفظوا من کتب اللّه)
۱۴- احیاى کتب آسمانى و حراست آنها از تبدیل و تحریف، در گرو حکم و قضاوت بر اساس آنهاست. (یحکم بها النبیون ... و الربنیون و الاحبار بما استحفظوا من کتب اللّه) «باء» در «بما استحفظوا» سببیه است و بیانگر این است که چون مسؤولیت حراست از کتب آسمانى بر عهده آنهاست، باید بر اساس آن حکم کنند. یعنى حراست از کتب آسمانى در گرو این است که احکام آن در جامعه پیاده شود.
۱۵- ضرورت حضور عالمان ربانى و دانشمندان دینى در هر عصر، براى حفاظت کامل از کتب الهى (و الربنیون و الاحبار بما استحفظوا من کتب اللّه)
۱۶- دانشمندان یهود و عالمان ربانى آنان، گواهان حقانیت تورات و بیان کنندگان حقایق آن (یحکم بها ... و الربنیون و الاحبار بما استحفظوا من کتب اللّه و کانوا علیه شهداء)
۱۷- دانشمندان یهود به دلیل شهادتشان بر حقانیت تورات آن را اساس احکام خویش قرار دادند. (یحکم ... بما استحفظوا من کتب اللّه و کانوا علیه شهداء) چون جمله «کانوا ...» عطف بر «استحفظوا» است، معلوم مى شود که دلیل قضاوت ربانیون و احبار بر اساس تورات، اعتقاد آنان به حقانیت آن کتاب است.
۱۸- محور قرار دادن کتب آسمانى در قضاوتها، شهادت بر حقانیت آنهاست. (یحکم بها النبیون ... بما استحفظوا من کتب اللّه و کانوا علیه شهداء)
۱۹- عالمان ربانى و احبار یهود، وفادار به تکلیف حراست از تورات تا عصر بعثت (بما استحفظوا من کتب اللّه و کانوا علیه شهداء) بنابر اینکه «شهداء» به معناى «رقباء» و «حافظان» باشد، جمله «و کانوا علیه شهداء» دلالت بر تحقق مأموریتى دارد که بر عهده عالمان یهود گذاشته شده بود که همان حراست از تورات باشد.
۲۰- حراست و نگهبانى از کتب آسمانى و شهادت بر حقانیت آن، مسؤولیت انبیاى الهى* (یحکم بها النبیون ... بما استحفظوا من کتب اللّه و کانوا علیه شهداء) بنابر اینکه ضمیر در «استحفظوا» به «النبیون» نیز برگردانده شود.
۲۱- حراست از تورات و قضاوت بر اساس آن، بدون هیچ ترسى از مردم، فرمان خداوند به عالمان یهود معاصر پیامبر (ص) (و الربنیون و الاحبار بما استحفظوا من کتب اللّه ... فلاتخشوا الناس)
۲۲- عالمان یهود در عصر بعثت، بیمناک از مردم خویش در حکم و قضاوت بر اساس تورات (و الربنیون و الاحبار بما استحفظوا من کتب اللّه ... فلاتخشوا الناس)
۲۳- ترس از مردم در قضاوت بر اساس کتابهاى آسمانى، ناروا و مورد نهى خداوند (یحکم بها ... فلاتخشوا الناس)
۲۴- هراس از مردم، مانعى در عمل به احکام و مقررات کتب آسمانى (یحکم بها ... فلاتخشوا الناس)
۲۵- خداوند، بر حذر دارنده عالمان یهود از کتمان حقایق تورات (و کانوا علیه شهداء فلاتخشوا الناس) برداشت فوق بر این مبناست که متعلق «فلاتخشوا ...» مضمونى باشد که از «کانوا علیه شهداء» به دست مى آید. یعنى در اظهار آنچه در تورات است، از مردم نترسید.
۲۶- فرجام کتمان کنندگان احکام خداوند، فرجامى هراس انگیز (و اخشون)
۲۷- تهدید و هشدار خداوند به عالمان یهود، نسبت به خوددارى از بیان احکام تورات (یحکم بها ... و اخشون)
۲۸- خشیت از خداوند (ترس برخاسته از عظمت او)، وادار کننده عالمان به داورى بر اساس کتابهاى آسمانى و خوددارى از کتمان احکام الهى (یحکم بها ... و اخشون)
۲۹- توجه به نبود عظمت براى غیر خدا، مایه پروانکردن از مردم در اجراى احکام الهى (فلاتخشوا الناس و اخشون)
۳۰- خداترسان، دلیر و بى باک در برابر خشم مردم از اجراى دستورات خداوند (فلاتخشوا الناس و اخشون)
۳۱- احبار و ربانیون، عالمانى خداترس، بى طمع و دل بریده از دنیا (الربنیون و الاحبار ... فلاتخشوا الناس و اخشون)
۳۲- ضرورت درس آموزى عالمان یهود از انبیا، احبار و ربانیون، در خداترسى و بى پروایى از مردم (یحکم بها النبیون ... فلاتخشوا الناس و اخشون) تفریع جمله «فلاتخشوا الناس» بر «یحکم بها النبیون» با کلمه «فاء»، بیانگر برداشت فوق است.
۳۳- پیامبران، ربانیون و احبار، الگوهاى خداترسى و بى پروایى از مردم براى قضاوت بر اساس احکام الهى (یحکم بها النبیون ... فلاتخشوا الناس و اخشون)
۳۴- خداوند بر حذر دارنده عالمان یهود از دین فروشى و سوداگرى با آیات الهى (و لاتشتروا بایتى ثمناً قلیلا)
۳۵- حرمت سوداگرى با آیات الهى و احکام دین (و لاتشتروا بایتى ثمناً قلیلا)
۳۶- مسؤولان قضایى و عالمان دینى، در خطر دین فروشى و سوداگرى با آیات الهى (و لاتشتروا بایتى ثمناً قلیلا)
۳۷- عالمان خداترسى، وارسته از دین فروشى و تحریفگرى (و اخشون و لاتشتروا بایتى ثمناً قلیلا)
۳۸- عالمان بیمناک از دشمنى مردم، در خطر ترجیح رفاه و آسایش بر دیندارى و نگهبانى از کتاب خدا (فلاتخشوا الناس ... و لاتشتروا بایتى ثمناً قلیلا)
۳۹- سودجویى و طمعورزى، از عوامل نادیده گرفتن احکام الهى و حکم نکردن بر اساس آن (یحکم بها ... و لاتشتروا بایتى ثمناً قلیلا)
۴۰- گرانقدرى آیات الهى و بى ارزشى هر بهایى در قبال آن (و لاتشتروا بایتى ثمناً قلیلا) وصف «قلیلا» قید توضیحى است. یعنى هر بهایى که در قبال آیات الهى قرار گیرد بهایى، اندک و ناچیز است.
۴۱- منافع به دست آمده از دین فروشى، مصداقى بارز براى سحت (اکلون للسحت ... و لاتشتروا بایتى ثمناً قلیلا) نهى خداوند از دین فروشى در قبال منافع دنیا، پس از توصیف عالمان یهود در آیات پیش به «اکلون للسحت»، بیانگر آن است که از مصادیق مورد نظر براى «سحت» (حرامى ننگ آور)، منافعى است که آنان از دین فروشى به چنگ مى آورند.
۴۲- ترس از مردم و مال پرستى، عامل کفرپیشگى و کتمان حقایق آسمانى (فلاتخشوا الناس ... و من لم یحکم بما أنزل اللّه فأولئک هم الکفرون)
۴۳- آنان که حکم و داورى خویش را بر پایه مقررات و قوانین الهى بنا نکنند، کافرند. (و من لم یحکم بما أنزل اللّه فأولئک هم الکفرون) با توجه به آیات گذشته که درباره قضاوت بود، معلوم مى شود که جمله «و من لم یحکم ...» ناظر به مسأله قضاوت و داورى است.
۴۴- قانونگذارى، جز بر پایه مقررات و مفاهیم الهى، حرام و کفر است. (و من لم یحکم بما أنزل اللّه فأولئک هم الکفرون) جمله «و من لم یحکم ...» علاوه بر مسأله قضاوت مى تواند شامل هر نوع دستور و قانونى بشود.
۴۵- نفوذ و اعتبار قوانین و داوریها، در گرو پى ریزى آنها بر پایه مقررات الهى (و من لم یحکم بما أنزل اللّه فأولئک هم الکفرون) لازمه وجوب داورى و قانونگذارى بر اساس احکام الهى، بى اعتبار دانستن احکامى است که بر پایه احکامى غیر الهى بنا شده باشد.
۴۶- ضرورت پذیرش قوانین و داوریهاى مستند به احکام الهى (و من لم یحکم بما أنزل اللّه فأولئک هم الکفرون) لازمه وجوب قضاوت بر اساس احکام الهى، ضرورت پذیرش آنها از سوى طرفین نزاع و مشاجره است.
۴۷- آگاهى به احکام و مقررات الهى، معیار صلاحیت داوران و حاکمان (و من لم یحکم بما أنزل اللّه فأولئک هم الکفرون)
۴۸- کناره گیرى از داورى بر پایه احکام الهى، مهمل گذاردن فلسفه نزول آن احکام (و من لم یحکم بما أنزل اللّه فأولئک هم الکفرون)
۴۹- خوددارى از قضاوت بر اساس احکام الهى، کفر است. (و من لم یحکم بما أنزل اللّه فأولئک هم الکفرون) جمله «و من لم یحکم ...» داراى دو مصداق است: یکى حکم کردن بر اساس احکام غیر الهى و دوم خوددارى از قضاوت بر اساس احکام الهى در عین وجود شرایط آن، برداشت فوق ناظر به مصداق دوم است.
۵۰- خوددارى از قانونگذارى بر پایه مقررات الهى، کفر است.* (و من لم یحکم بما أنزل اللّه فأولئک هم الکفرون)
۵۱- کفرپیشگى برخى از عالمان و سران یهود عصر پیامبر (ص)، به دلیل خوددارى آنان از قضاوت بر اساس تورات (ثم یتولون من بعد ذلک ... و من لم یحکم بما أنزل اللّه فأولئک هم الکفرون)
روایات و احادیث
۵۲- پیشوایان یهود (ربانیون)، داراى جایگاهى پایینتر از انبیا و منزلتى برتر از علماى یهود (احبار) (یحکم بها النبیون ... للذین هادوا و الربنیون و الاحبار) از امام صادق (ع) روایت شده که آن حضرت پس از تلاوت آیه فوق فرمود: فهذه الائمة دون الانبیاء الذین یریون الناس بعلمهم و اما الاحبار فهم العلماء دون الربانیین ... .[۱]
۵۳- داورى بر پایه جور اگر چه در مورد مالى اندک و اجبار دیگران به پذیرش آن، کفر است. (و من لم یحکم بما أنزل اللّه فأولئک هم الکفرون) از رسول خدا (ص) روایت شده: من حکم فى درهمین بحکم جور ثم جبر علیه کان من اهل هذه الایة «و من لم یحکم بما انزل اللّه فأولئک هم الکفرون» ... .[۲]
موضوعات مرتبط
- آیات خدا: ارزش آیات خدا ۴۰
- احکام:۳۵، ۴۳ فلسفه احکام ۳۵، ۴۳ ۴۸
- اسلام: تاریخ صدر اسلام ۵۱
- انبیا: اطاعت از انبیا ۱۰ ; الگوگیرى از انبیا ۳۳ ; تعالیم انبیا ۳۲ ; شجاعت انبیا ۳۳ ; قضاوت انبیا ۳۳ ; گواهى انبیا ۲۰ ; مسؤولیت انبیا ۲۰
- اهل کتاب: مسؤولیت علماى اهل کتاب ۱۳
- تحریف: موانع تحریف ۳۷
- ترس: آثار ترس ۲۴، ۴۲ ; آثار ترس از خدا ۲۸، ۳۰، ۳۷ ; اهمیت ترس از خدا ۳۲ ; ترس ناپسند ۲۳، ۳۸
- تسلیم: به خدا ۴، ۶
- تقوا: اهمیت تقوا ۳۲
- تکلیف: زمینه عمل به تکلیف ۲۹ ; عمل به تکلیف ۱۹، ۳۰ ; موانع عمل به تکلیف ۲۴، ۳۹
- تورات: احکام تورات ۲، ۵۱ ; اعراض از تورات ۵ ; پاسدارى از تورات ۱۲، ۱۹، ۲۱ ; ترک احکام تورات ۵ ; تعالیم تورات ۲، ۸، ۲۵ ; تورات از کتب آسمانى ۱ ; تورات در یهود ۳ ; حقّانیت تورات ۱۶، ۱۷ ; حکومت در تورات ۸ ; قضاوت در تورات ۸، ۹ ; کتمان تعالیم تورات ۲۷ ; نزول تورات ۱ ; نقش تورات ۳، ۹، ۵۱ ; هدایتگرى تورات ۲
- جامعه: عوامل رشد جامعه ۱۱ ; عوامل هدایت جامعه ۱۱
- جهان بینى: و ایدئولوژى ۲۹
- حرامخوارى: موارد حرامخوارى ۴۱
- حق: عوامل کتمان حق ۴۲ ; کیفر کتمان حق ۲۶
- خدا: افعال خدا ۱ ; اوامر خدا ۲۱ ; نواهى خدا ۲۳، ۲۵ ; هشدار خدا ۲۷، ۳۴
- دین: احیاى دین ۱۴
- دیندارى: موانع دیندارى ۳۸
- دین فروشى: حرمت دین فروشى ۳۵ ; خطر دین فروشى ۳۶ ; سرزنش دین فروشى ۴۱ ; موانع دین فروشى ۳۷
- ذکر: آثار ذکر ۲۹
- رفاهطلبى: زمینه رفاهطلبى ۳۸
- شجاعت: اهمیت شجاعت ۳۲ ; زمینه شجاعت ۲۹، ۳۰
- طمع: آثار طمع ۳۹
- علما: آثار ترس علما ۳۸ ; تقواى علماى ربانى ۳۱ ; زهد علماى ربانى ۳۱ ; فضایل علماى دین ۳۷ ; فضایل علماى ربانى ۵۲ ; مسؤولیت علما ى دین ۱۵، ۳۶ ; نقش علماى دین ۱۶، ۱۷
- قاضى: شرایط قاضى ۴۷ ; مسؤولیت قاضى ۳۶
- قانونگذارى: شرایط قانونگذارى ۴۵ ; قانونگذارى حرام ۴۴ ; مبانى قانونگذارى ۴۴، ۴۵، ۴۶، ۵۰
- قضاوت: احکام قضاوت ۴۷ ; اهمیت قضاوت ۱۳، ۱۴، ۴۹ ; ترس در قضاوت ۲۳ ; ترک قضاوت ۴۸ ; شرایط قضاوت ۴۵، ۴۷ ; قضاوت ظالمانه ۵۳ ; مبانى قضاوت ۳، ۹، ۱۱، ۱۴، ۱۷، ۱۸، ۲۱، ۲۲، ۲۳، ۲۸، ۴۳، ۴۶، ۴۸، ۴۹، ۵۱ ; موانع قضاوت عادلانه ۳۹
- کافران:۴۳
- کتب آسمانى: پاسدارى از کتب آسمانى ۱۴، ۱۵، ۲۰، ۳۸ ; حقّانیت کتب آسمانى ۱۸، ۲۰ ; موانع عمل به کتب آسمانى ۲۴ ; نقش کتب آسمانى ۱۱، ۱۸، ۲۳، ۲۸
- کفر: موارد کفر ۴۴، ۴۹، ۵۰، ۵۳ ; موجبات کفر ۴۲، ۴۳
- مال دوستى: آثار مال دوستى ۴۲
- محرّمات:۳۵، ۴۴
- منفعتطلبى: آثار منفعتطلبى ۳۹
- هدایت: عوامل هدایت ۲
- یهود: انبیاى یهود ۷ ; انقیاد انبیاى یهود ۴ ; ترس علماى ۲۲ ; تقواى علماى یهود ۳۱، ۳۳ ; دین فروشى علماى یهود ۳۴ ; رهبران یهود ۵۲ ; زهد علماى یهود ۳۱ ; شجاعت علماى یهود ۳۳ ; عصیان یهود ۵ ; علماى یهود ۵۲ ; علماى یهود و انبیا ۳۲ ; علماى یهود و کتمان حق ۲۵ ; قضاوت علماى یهود ۹، ۱۰، ۳۳ ; کفر علماى یهود ۵۱ ; گواهى علماى یهود ۱۶، ۱۷ ; مسؤولیت علماى یهود ۱۲، ۲۱، ۳۲، ۳۳ ; نقش علماى یهود ۱۰، ۱۹ ; هشدار به علماى یهود ۲۷ ; یهود صدر اسلام ۲۱، ۲۲