النساء ١٣٥
ترجمه
النساء ١٣٤ | آیه ١٣٥ | النساء ١٣٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ»: مواظبان بر اقامه عدالت در همه امور زندگی و تلاشگران در راه دادگری. «شُهَدَآءَ»: گواهیدهندگان. صفت قَوّامینَ یا حال ضمیر مستتر در آن، و یا این که خبر دوم (کُونُوا) است. «فَاللهُ أَوْلَی بِهِمَا»: اجرا فرمان خدا شایستهتر از در نظرگرفتن رضایت هر یک از آن دو است. خداوند مصلحت فقیر و ثروتمند را بهتر میداند و آشناتر از هر کسی بدان دو است. «اَن تَعْدِلُوا»: این که منحرف شوید. منصوب است و در اصل: لِئَلاّ تَعْدِلُوا، یا: کَراهَةَ أَن تَعْدِلُوا است (نگا: نساء / . «إِن تَلْوُوا»: اگر از راه حق منحرف شوید. اگر زبان از حق پیچیده و به گونه شایسته، آن را اداء ننمائید. «تُعْرِضُوا»: یا امتناع و سرپیچی کنید.
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا کُونُوا... (۱۱) وَ لاَ تَقْرَبُوا مَالَ الْيَتِيمِ... (۶)
وَ إِنْ کُنْتُمْ عَلَى سَفَرٍ وَ... (۶) وَ إِنْ کُنْتُمْ عَلَى سَفَرٍ وَ... (۶) وَ إِنَ مِنْهُمْ لَفَرِيقاً يَلْوُونَ... (۱)
تفسیر
نکات آیه
۱- تمامى مؤمنان، موظف به اقامه قسط و عدل و رعایت آن در روابط اجتماعى خویشند. (یأیها الذین ءامنوا کونوا قومین بالقسط) قیام به قسط، به معناى عمل به عدل و نگهبانى و مواظبت بر عدالت است.
۲- عدالتخواهى، باید منش همیشگى مؤمنان باشد. (یأیها الذین ءامنوا کونوا قومین بالقسط) «قوام»، صیغه مبالغه از «قیام» است ; یعنى برپا دارنده دایمى عدل و قسط در حد کمال و تمام.
۳- اسلام، خواهان اجراى عدالت در تمام ابعاد زندگى است. (یأیها الذین ءامنوا کونوا قومین بالقسط) حذف متعلق قسط، دلالت بر تعمیم و شمول دارد، یعنى باید در تمامى صحنه ها عدالت رعایت شود.
۴- شهادت به حق و براى خدا، زمینه تأمین عدالت اجتماعى است. (یأیها الذین ءامنوا کونوا قومین بالقسط شهداء للّه) ظاهراً «شهداء للّه»، که در حقیقت شهادت دادن به حق است، به عنوان راهى براى دستیابى به اقامه قسط معرفى شده است.
۵- اجراى عدالت و شهادت به حق، مقتضاى ایمان است. (یأیها الذین ءامنوا کونوا قومین بالقسط شهداء للّه)
۶- تحقق شهادت به حق در گرو داشتن ملکه عدالتخواهى (یأیها الذین ءامنوا کونوا قومین بالقسط شهداء للّه) برداشت فوق بر این اساس است که نظر اصلى آیه بر شهادت دادن به حق باشد، بنابراین اقامه قسط به منزله مقدمه اى براى رسیدن به شهادت به حق، خواهد بود. یعنى شهادت به حق در صورتى میسر است که ملکه قیام به قسط، در وجود آدمى ایجاد شده باشد.
۷- اداى شهادت، باید بر اساس حق، به خاطر خدا و تقرب به او باشد. (یأیها الذین ءامنوا کونوا قومین بالقسط شهداء للّه) حرف لام در «للّه» براى غایت است و دلالت مى کند که شهادت باید براى خدا باشد نه براى دستیابى به اغراض دنیوى.
۸- لزوم اداى شهادت به حق، گر چه به ضرر خود یا پدر و مادر و نزدیکان باشد. (کونوا قومین بالقسط شهداء للّه و لو على أنفسکم او الولدین و الاقربین) «شهداء»، خبر دوم براى «کونوا» است. بنابراین شهادت به حق تکلیفى لازم الاجرا است. گفتنى است که متعلق شهادت در برداشت فوق به قرینه «و لو على انفسکم» کلمه «بالحق» گرفته شده است.
۹- اقرار انسان علیه خویش، نافذ و داراى اعتبار قانونى است. (شهداء للّه و لو على أنفسکم)
۱۰- شهادت آدمى، علیه پدر، مادر و دیگر خویشاوندان، داراى اعتبار قانونى و حقوقى است. (شهداء للّه و لو على أنفسکم او الولدین و الاقربین)
۱۱- لزوم شهادت به حق، بدون در نظر گرفتن فقر و غناى افراد (کونوا قومین بالقسط شهداء للّه ... ان یکن غنیاً او فقیراً فاللّه اولى بهما)
۱۲- سود مصلحت واقعى فقرا و یا اغنیا، از طریق شهادت نابحق تأمین نخواهد شد. (ان یکن غنیاً او فقیراً فاللّه اولى بهما)
۱۳- منافع شخصى و رعایت مصالح والدین، بستگان، فقیران و ثروتمندان، باید تحت الشعاع حق و رضایت خدا باشد. (کونوا ... شهداء للّه و لو على أنفسکم او الولدین و الاقربین ان یکن)
۱۴- ترحم به فقیران و بیزارى از ثروتمندان و یا بى اعتنایى به فقیران و طمع به ثروتمندان، نباید مؤمنان را از شهادت به حق بازدارد. (کونوا قومین بالقسط شهداء للّه ... ان یکن غنیاً او فقیراً فاللّه اولى بهما) شهادت درباره فقیر و ثروتمند چهار صورت دارد: یا شهادت علیه ثروتمند است به خاطر گرایش ضد استکبارى، یا به نفع اوست به خاطر طمع یا ترس، یا علیه فقیر است به خاطر بى اعتنایى به او، و یا به نفع اوست به خاطر ترحم و گرایش به مستضعفان، خداوند دخالت دادن این موارد را در اداى شهادت ممنوع دانسته است.
۱۵- قوانین الهى، حامى و تأمین کننده حقوق فقیران و ثروتمندان (ان یکن غنیاً او فقیراً فاللّه اولى بهما) هدف از ایراد جمله «فاللّه اولى بهما» (خداوند به رعایت حال آنان سزاوارتر است) پس از الزام اهل ایمان به اقامه قسط و شهادت به حق، مى تواند این معنا باشد که تنها با رعایت قوانین الهى، حقوق انسانها چه غنى و چه فقیر تأمین خواهد شد.
۱۶- نهى خداوند از پیروى هوا و هوس (فلاتتبعوا الهوى ان تعدلوا)
۱۷- اجراى عدالت، در گرو پیروى نکردن از هوا و هوس و تمایلات نفسانى است. (فلاتتبعوا الهوى ان تعدلوا) بنابر اینکه «ان تعدلوا» از عدل به معناى عدالت، و مفعول له براى «لاتتبعوا» باشد. یعنى خداوند از پیروى هوا و هوس نهى کرد تا عدالت را اجرا کنید.
۱۸- پیروى از هوا و هوس مانع اجراى عدالت (فلاتتبعوا الهوى ان تعدلوا) نهى خداوند از تبعیت هواى نفس در پى فرمان به اقامه عدل، مى رساند که هواى نفس از بارزترین موانع عدالتخواهى است و خداوند، با صراحت بدان هشدار داده است.
۱۹- پیروى از هواهاى نفسانى، موجب انحراف و عدول از حق (فلاتتبعوا الهوى ان تعدلوا) بنابر اینکه «ان تعدلوا» از عدول به معنى انحراف، و مفعول له براى «فلاتتبعوا» باشد، البته در این صورت باید قبل از «تعدلوا» لاى نافیه مقدر باشد، یعنى «ان لاتعدلوا» (خداوند شما را از پیروى هوا و هوس نهى کرد تا منحرف نشوید.)
۲۰- مقدم داشتن مصالح خویش، والدین و بستگان بر شهادت به حق، هواپرستى و عدالت شکنى است. (کونوا قومین بالقسط شهداء للّه و لو على أنفسکم ... فلاتتبعوا الهوى)
۲۱- ملاحظه فقر و غناى افراد در اداى شهادت، هواپرستى است. (شهداء للّه ... ان یکن غنیاً او فقیراً فاللّه اولى بهما فلاتتبعوا الهوى)
۲۲- خودخواهى، وابستگى فامیلى و ملاحظه فقر و غناى افراد، ریشه بسیارى از بى عدالتیها و شهادتهاى نابحق و تهدیدى براى عدالت اجتماعى است. (کونوا ... شهداء للّه و لو على أنفسکم او الولدین و الاقربین)
۲۳- شانه خالى کردن از اجراى عدالت اجتماعى، نشأت گرفته از هواهاى نفسانى است. (کونوا قومین بالقسط شهداء للّه ... فلاتتبعوا الهوى ان تعدلوا)
۲۴- آگاهى دقیق و همه جانبه خداوند، به اعمال و رفتار آدمیان (فإنّ اللّه کان بما تعملون خبیراً)
۲۵- خداوند آگاه به شهادتهاى دروغ و نابحق مردم و دانا به کتمان شهادت، از سوى آنان (و إن تلوا او تعرضوا فإنّ اللّه کان بما تعملون خبیراً) «تلوا» از «لوى لسانه» (زبانش را منحرف کرد) گرفته شده و متعلق آن به قرینه «شهداء للّه» شهادت مى باشد و انحراف زبان، کنایه از دروغ گفتن است.
۲۶- شهادت دهندگان به دروغ و ترک کنندگان شهادت حق، مورد تهدید خدایند. (و إن تلوا او تعرضوا فإنّ اللّه کان بما تعملون خبیراً) بیان آگاهى خداوند به شهادتهاى دروغ و ترکِ شهادتِ حق، کنایه از تهدید و عذاب الهى است.
۲۷- خوددارى از اداى شهادت، همانند شهادت دروغ، گناه و موجب کیفر الهى است. (و إن تلوا او تعرضوا فإنّ اللّه کان بما تعملون خبیراً) بیان آگاهى خداوند به عملکرد ناشایست آدمى، کنایه از کیفردهى اوست.
۲۸- تهدید خداوند نسبت به کسانى که از اجراى عدالت سرباز زنند و یا در اجراى آن کوتاهى کنند. (کونوا قومین بالقسط شهداء للّه ... فإنّ اللّه کان بما تعملون خبیراً) برداشت فوق بر این مبناست که متعلق «تلوا» و «تعرضوا»، اقامه قسط باشد. یعنى اگر از اقامه قسط منحرف شدید یا از اجراى آن سرباز زدید خداوند بدان آگاه خواهد بود و ...
۲۹- توجه به آگاهى خداوند از اعمال آدمیان، زمینه اقامه عدل، پرهیز از شهادتهاى دروغ و کتمان شهادت (کونوا قومین بالقسط شهداء للّه ... فإنّ اللّه کان بما تعملون خبیراً)
موضوعات مرتبط
- احکام:۹، ۱۰ ویژگى احکام ۹، ۱۰ ۱۵
- اقرار: آثار اقرار ۹ ; احکام اقرار ۹
- انحراف: عوامل انحراف ۱۹
- انسان: عمل انسان ۲۴
- ایمان: آثار ایمان ۵
- تبعیض نژادى: آثار تبعیض نژادى ۲۲
- تقوا: زمینه تقوا ۲۹
- ثروتمندان: تبرّى از ثروتمندان ۱۴ ; حقوق ثروتمندان ۱۵ ; طمع به ثروتمندان ۱۴ ; مصالح ثروتمندان ۱۲، ۱۳
- خدا: تهدید خدا ۲۶، ۲۸ ; رضایت خدا ۱۳ ; علم غیب خدا ۲۴، ۲۵، ۲۹ ; کیفرهاى خدا ۲۷ ; نواهى خدا ۱۶
- خویش: اقرار علیه خویش ۹
- خویشاوندان: زیان به خویشاوندان ۸ ; گواهى علیه خویشاوندان ۱۰ ; مصالح خویشاوندان ۱۳، ۲۰
- ذکر: آثار ذکر ۲۹
- روابط اجتماعى:۱
- زندگى: عدالت در زندگى ۳
- ظلم: منشأ ظلم ۲۲
- عُجب: آثار عُجب ۲۲
- عدالت: اجتناب از اجراى عدالت ۲۸ ; اجراى عدالت ۱۷، ۲۳ ; اهمیّت عدالت ۱، ۲۸ ; زمینه عدالت ۴، ۲۹ ; عدالت اجتماعى ۳ ; محدوده عدالت ۳ ; موارد نقض عدالت ۲۰ ; موانع عدالت ۱۸ ; موانع عدالت اجتماعى ۲۲، ۲۳ ; موجبات عدالت ۵
- عدالتخواهى: آثار عدالتخواهى ۶ ; اهمیّت عدالتخواهى ۲
- فقرا: ترحّم به فقرا ۱۴ ; حقوق فقرا ۱۵ ; حمایت از فقرا ۱۵ ; مصالح فقرا ۱۲، ۱۳
- قرآن: تشبیهات قرآن ۲۷
- قواعد فقهى:۹
- گواهى: آثار کتمان گواهى ۲۶ ; آثار گواهى ۱۰ ; آثار گواهى به حق ۴ ; آداب گواهى ۲۱ ; احکام گواهى ۱۰ ; اخلاص در گواهى ۷ ; اهمیّت گواهى به حق ۸، ۱۱، ۱۴، ۲۰ ; تقرب در گواهى ۷ ; زمینه گواهى ناحق ۲۲ ; شرایط گواهى ۷ ; کتمان گواهى ۲۵ ; کیفر گواهى دروغ ۲۶ ; گواهى ناحق ۱۲، ۲۵ ; موانع کتمان گواهى ۲۹ ; موجبات گواهى به حق ۵، ۶
- مصالح: شخصى ۱۳، ۲۰
- مؤمنان: مسؤولیّت مؤمنان ۱، ۲
- نظام اجتماعى:۱، ۳
- نظام قضایى:۹
- والدین: زیان به والدین ۸ ; گواهى علیه والدین ۱۰ ; مصالح والدین ۱۳، ۲۰
- هواپرستى: آثار هواپرستى ۱۸، ۱۹، ۲۳ ; موارد هواپرستى ۲۰، ۲۱ ; نهى از هواپرستى ۱۶، ۱۷