تفسیر:المیزان جلد۹ بخش۴۷

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ دی ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۳۰ توسط Adel (بحث | مشارکت‌ها) (←‏روايتى در مورد پاك بودن پدران پيامبر«ص»، از زنا)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
→ صفحه قبل صفحه بعد ←



ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۵۶۳

بحث روایتی: روايتى درباره تماميت و شدت و ضعف ایمان

در كافى، به سند خود، از ابى عمرو زبيرى، از امام صادق «عليه السلام» روايت كرده كه در ضمن حديثى طولانى، كه درباره نقص ايمان و تماميت آن بيان داشته، در جواب عَمرو كه پرسيده است: من نقصان ايمان و تماميت آن را فهميدم، اينك بفرمایيد اين زيادت ايمان از كجا است؟

فرموده است: از آيه شريفه «وَ إذَا مَا اُنزِلَت سُورَةٌ فَمِنهُم مَن يَقُولُ أيُّكُم زَادَتهُ هَذِه إيمَاناً فَأمّا الَّذِينَ آمَنُوا فَزَادَتهُم إيمَاناً وَ هُم يَستَبشِرُونَ وَ أمَّا الَّذِينَ فِى قُلُوبِهِم مَرَضٌ فَزَادَتهُم رِجساً إلى رِجسِهِم». و نيز آيه شريفه «نَحنُ نَقُصُّ عَلَيكَ نَبَأهُم بِالحَقِّ إنَّهُم فِتيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِم وَ زِدنَاهُم هُدىً».

چون اگر ايمان، كم و زياد و تماميت و نقصان نمى داشت، ديگر ايمان هيچ كس از كسى زيادتر نمى شد، و مردم همه از برخوردارى از اين نعمت يكسان مى شدند، و اصولا مردم همه يكسان مى شدند و برتری ها همه از ميان مى رفت.

آرى، به خاطر همين تماميت ايمان است كه مؤمنان داخل بهشت مى شوند و به خاطر زيادى آن است كه درجات مؤمنان در نزد خدا مختلف مى گردد، و به خاطر نداشتن آن، كسانى كه در تحصيلش كوتاهى كرده اند، به جهنم مى روند.

و در تفسير عياشى، از زرارة بن اعين، از ابى جعفر «عليه السلام» روايت كرده كه در تفسير آيه: «وَ أمَّا الَّذِينَ فِى قُلُوبِهِم مَرَضٌ فَزَادَتهُم رِجساً إلَى رِجسِهِم» فرمود: يعنى شكى بر شكّ شان مى افزايد.

روايتى در مورد پاك بودن پدران پيامبر«ص»، از زنا

و در الدرّ المنثور، در ذيل آيه: «لَقَد جَاءَكُم رَسُولٌ مِن أنفُسِكُم» گفته است كه: ابونعيم، در كتاب دلائل، از ابن عبّاس روايت كرده كه گفت رسول خدا «صلى الله عليه و آله» فرموده:

هيچ يك از پدران و مادران من، با زنا همديگر را ملاقات نكردند، و خداوند، لايزال مرا از پشت پدرانى پاك به رحم مادرانى پاك و رحم هایى مصفّا و مهذّب منتقل مى كرد، و هر كجا كه از يك پدر فرزندانى به وجود مى آمد، من به پشت آن فرزند منتقل مى شدم كه از همه پاكتر و بهتر بود.

مؤلف: در اين معنا، روايات بسيارى از رجال حديث - چه از اصحاب و چه از غير ايشان - از قبيل عباس، انس، ابوهريره، ربيعة بن حارث بن عبدالمطلب، پسر عُمَر، ابن عبّاس، على «عليه السلام»، محمّد بن على، امام باقر، و جعفر بن محمّد، امام صادق «عليه السلام» و غير ايشان، از رسول خدا «صلى الله عليه و آله» روايت شده.

ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۵۶۴

و نيز در الدرّ المنثور است كه ابن ضريس - در كتاب فضائل قرآن - و ابن انبارى - در كتاب المصاحف - و ابن مردويه، از حسن روايت كرده اند كه گفت:

اُبَىّ بن كعب، بارها مى گفت: آخرين آيه اى كه از قرآن از ناحيه خدا (و به نقلى ديگر از آسمان) نازل شد، آيه «لَقَد جَاءَكُم رَسُولٌ مِن أنفُسِكُم...» بود.

مؤلف: اين روايت، از طريق ديگرى، از اُبَىّ بن كعب روايت شده، وليكن با روايات ديگرى كه به زودى خواهيد ديد و همچنين با رواياتى كه در تفسير آيه: «وَ اتَّقُوا يَوماً تُرجَعُونَ فِيهِ إلَى الله» گذشت، و دلالت مى كرد بر اين كه اين آيه، آخرين آيه قرآنى است، معارضه دارد. افزون بر اين كه نه الفاظ آيه مورد بحث سازگارى دارد به اين كه آخرين باشد، و نه آيه سوره «بقره»، مگر اين كه مقصود آيه، اشاره به پاره اى از وقايع بيمارى و وفات رسول خدا «صلى الله عليه و آله» باشد، از قبيل داستان قلم و دوات.

و نيز در الدرّ المنثور است كه ابن اسحاق و احمد بن حنبل و ابن ابى داود، از عباد بن عبدالله بن زبير روايت كرده اند كه گفت: حارث بن خزيمه، اين دو آيه آخر سوره «برائت» را نزد عُمَر آورد. عُمَر پرسيد: كيست با تو كه شهادت دهد اين دو آيه از قرآن است؟

حارث جواب داد: به خدا قسم به ياد ندارم چه كسى با من بود كه اين آيه را از رسول خدا «صلى الله عليه و آله» شنيده باشد، وليكن من خود شهادت مى دهم كه آن را از رسول خدا «صلى الله عليه و آله» شنيده ام، و تكرار كردم تا خوب ياد گرفتم و حفظ شدم.

عُمَر گفت: من نيز شهادت مى دهم بر اين كه اين دو آيه از قرآن است و من خودم، آن را از رسول خدا «صلى الله عليه و آله» شنيدم. اگر سه تا آيه بود، يك سوره مستقلى قرارش مى دادم، وليكن حال كه دو تا است، نگاه كنيد ببينيد به كدام سوره مى خورد، به آن ملحق كنيد. ايشان هم آن را به سوره «برائت» ملحق كردند.

مؤلف: و در روايت ديگرى آمده كه عُمَر به حارث گفت: من هرگز از تو در اين ادعا شاهدى نمى خواهم، زيرا رسول خدا «صلى الله عليه و آله» اين طور بود.

و در اين معنا، احاديث ديگرى وارد شده كه - أن شاء الله - در آينده نزديكى، در بحث پيرامون تركيب بندى و تأليف قرآن و همچنين در بحث هاى ديگرى كه مربوط به آن است، در سوره «حجر»، ايراد خواهد گرديد.

ترجمه تفسير الميزان جلد ۹ صفحه ۵۶۵

قبلا بنا داشتيم وقتى به آخر سوره «برائت» مى رسيم، يك فصل جداگانه اى را براى بحث و گفتگو از وضع منافقان در اسلام اختصاص داده، آياتى را كه درباره آنان نازل شده، از قرآن كريم استخراج نموده، آنگاه به تجزيه و تحليل تاريخ پرداخته، فسادى را كه اين طایفه به راه انداختند و ضرباتى را كه بر پيكر اسلام وارد آوردند، از نظر خواننده گرامى بگذرانيم، وليكن از آن جایى كه مطالب تفسيرى طولانى شد، از ايراد اين بحث صرف نظر كرديم، و آن را به انتظار رسيدن مورد مناسبى تأخير انداختيم، و از خدا توفيق مسألت داريم، كه او، ولىّ توفيق است.

وَ الحَمدُ لِلّهِ رَبّ العَالَمِين


→ صفحه قبل صفحه بعد ←