النور ٧

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۵ مهر ۱۴۰۲، ساعت ۰۳:۰۸ توسط Adel (بحث | مشارکت‌ها) (←‏تفسیر)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کپی متن آیه
وَ الْخَامِسَةُ أَنَ‌ لَعْنَةَ اللَّهِ‌ عَلَيْهِ‌ إِنْ‌ کَانَ‌ مِنَ‌ الْکَاذِبِينَ‌

ترجمه

و در پنجمین بار بگوید که لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگویان باشد.

و بار پنجم بگويد: لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگويان باشد
و [گواهى در دفعه‌] پنجم اين است كه [شوهر بگويد:] لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگويان باشد.
و بار پنجم قسم یاد کند که لعن خدا بر او باد اگر از دروغگویان باشد.
و [شهادت] پنجم این است که [بگوید:] لعنت خدا بر او باد اگر [در این اتهام بستن] دروغگو باشد؛
و بار پنجم بگويد كه لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگويان باشد.
و بار پنجم بگویند که لعنت الهی بر او باد اگر از دروغگویان باشد
و بار پنجم اينكه [بگويد:] لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگويان باشد.
در پنجمین مرتبه (باید بگوید:) نفرین خدا بر او باد اگر دروغگو باشد!
و گواه پنجمین این است که (شوهر بگوید که) لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگویان بوده است.
و پنجمین آنکه لعنت خدا باد بر او اگر باشد از دروغگویان‌

And the fifth time, that Allah’s curse be upon him, if he is a liar.
ترتیل:
ترجمه:
النور ٦ آیه ٧ النور ٨
سوره : سوره النور
نزول : ٥ هجرت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٠
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«لَعْنَتَ اللهِ»: نفرین خدا. مراد طرد از رحمت خدا و مستحقّ خشم خدا بودن است، نَعُوذُ بِاللهِ! اگر زن سخن شوهر خود را پذیرفت رجم می‌گردد. در غیر این صورت او به دفاع از خود به طریق مذکور در آیات و زبان به سخن می‌گشاید.


تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ الْخامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِنْ كانَ مِنَ الْكاذِبِينَ «7»

و پنجمين‌بار (بگويد:) لعنت خدا بر او اگر از دروغگويان باشد!


«1». كافى، ج 7، ص 241.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌6، ص: 149

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ الْخامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِنْ كانَ مِنَ الْكاذِبِينَ «7»

وَ الْخامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَيْهِ‌: و گواهى پنجم آنكه: لعنت خداى بر او، إِنْ كانَ مِنَ الْكاذِبِينَ‌: اگر باشد از دروغگويان در آن نسبت، يعنى در نوبت پنجم گويد: لعنت خداى بر من اگر دروغگو باشم در آنچه نسبت دادم اين زن را، و هر نوبت اشاره به آن زن نمايد. و حكم اين لعان آن است كه حد قذف از مرد ساقط شود و حد زنا بر زن ثابت گردد؛ پس چهار مرتبه شهادت مرد در اين واقعه، قائم مقام چهار شاهد گردد.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانِينَ جَلْدَةً وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً أَبَداً وَ أُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ «4» إِلاَّ الَّذِينَ تابُوا مِنْ بَعْدِ ذلِكَ وَ أَصْلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ «5» وَ الَّذِينَ يَرْمُونَ أَزْواجَهُمْ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ شُهَداءُ إِلاَّ أَنْفُسُهُمْ فَشَهادَةُ أَحَدِهِمْ أَرْبَعُ شَهاداتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ «6» وَ الْخامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَيْهِ إِنْ كانَ مِنَ الْكاذِبِينَ «7» وَ يَدْرَؤُا عَنْهَا الْعَذابَ أَنْ تَشْهَدَ أَرْبَعَ شَهاداتٍ بِاللَّهِ إِنَّهُ لَمِنَ الْكاذِبِينَ «8»

وَ الْخامِسَةَ أَنَّ غَضَبَ اللَّهِ عَلَيْها إِنْ كانَ مِنَ الصَّادِقِينَ «9» وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ وَ أَنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ حَكِيمٌ «10»

ترجمه‌

و آنانكه نسبت زنا دهند بزنان با عفت سپس نياورند چهار گواه پس بزنيد آنها را هشتاد تازيانه و قبول نكنيد از آنها شهادتى هرگز و آنگروه آنانند متمرّدان‌

مگر آنانكه توبه كردند پس از آن و اصلاح خود نمودند پس همانا خداوند آمرزنده مهربان است‌

و آنانكه نسبت زنا دهند بجفتهاشان و نباشد آنانرا گواهانى مگر خودشان پس دستور، گواهى يكيشان چهار گواهى بخدا باشد كه او است همانا از راستگويان‌

و پنجمين آنكه لعنت خدا بر او اگر باشد از دروغگويان‌

و باز دارد از آن زن عذاب را اينكه گواهى دهد چهار گواهى بخدا كه آن مرد است از دروغگويان‌

و پنجمين آنكه خشم خدا بر آن زن اگر باشد آن مرد از راستگويان‌

و اگر نبود فضل خدا بر شما و رحمت او و اينكه خدا توبه پذير درستكار است چنين نبود.

تفسير

خداوند متعال بعد از بيان حدّ زنا حدّ قذف يعنى نسبت دادن كسى را بزنا بيان فرموده بنحوا جمال باين تقريب كه آنكسانيكه نسبت ميدهند زنان عفيفه را بزنا و چهار شاهد عادل اقامه نميكنند بر تحقق آن بشروطى كه در باب اثبات زنا ذكر شده پس بايد حكام شرع هشتاد تازيانه بهر يك از آنها بزنند و شهادت آنها ديگر قبول نشود و آنها در زمره فسّاق محسوب خواهند بود مگر كسانيكه بعد از اين توبه نمايند از صميم قلب و اقرار بگناه خود كنند كه خداوند از تقصير آنها ميگذرد و ميبخشد بآنها آبرو و برميگرداند اعتبار شهادت ايشانرا و ظاهرا فرق نيست در دو طرف نسبت يعنى نسبت دهنده و نسبت داده شده كه هر دو مرد باشند يا هر دو زن يا يكى مرد و ديگرى زن و قدر متيقن در ثبوت اين حد وقتى است كه‌


جلد 4 صفحه 6

طرفين آزاد و عاقل و بالغ باشند و اگر نسبت زنا بزن داده شده، مشهوره بزنا نباشد اگر چه اقوى آنستكه در قاذف فرقى بين بنده و آزاد نيست و انصاف آنستكه جاى بسط اين احكام فقه است نه تفسير لذا تيمّنا در اين مقام بذكر چند روايت اكتفا ميشود در كافى و تهذيب از امام صادق عليه السّلام نقل نموده در باب مرديكه قذف ميكند مرديرا كه فرمود او تازيانه زده ميشود بحكم كتاب خدا و سنت پيغمبر او صلى اللّه عليه و اله و سلّم و از اينجا معلوم ميشود كه ذكر محصنات در آيه شريفه بملاحظه خصوصيت مورد نزول يا اهميت نسبت زنا در زن عفيفه است و الا فرقى بين مرد و زن در شمول حكم نيست و از امام باقر عليه السّلام نقل نموده در باب زنى كه قذف نموده مرديرا كه فرمود بايد هشتاد تازيانه بخورد فيض ره فرموده اما اگر يكى از آن دو پسر يا دختر يا ديوانه باشد حد جارى نميشود چنانچه وارد شده در اين باب اخبار از ائمه اطهار و نيز از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه وقتى بنده‌ئى آزاد را قذف نمايد بايد هشتاد تازيانه بخورد و اين از حقوق مردم است و نيز از آنحضرت روايت نموده كه اگر كسى بمملوكى افتراء بزند بايد تعزير شود براى احترام اسلام و در چند روايت تصريح بقبول توبه و شهادت او شده مشروط بآنكه خودش را تكذيب نمايد و بنظر حقير اين در صورتى است كه واقعا كاذب باشد و الا بايد اقرار بخطاى خود نمايد و در هر حال بايد چندى بصلاح مشى نمايد تا در ادعاء توبه متهم نشود و شايد و اصلحوا در كلام الهى براى اشاره باين معنى باشد و پس از اين خداوند بيان حكم لعان را كه در فقه معنون است فرموده باين تقريب كه كسانيكه نسبت بزنا ميدهند زنهاى خودشان را و ندارند چهار شاهد عادل كه اقامه نمايند براى اثبات آن فقط خودشان حاضرند شهادت دهند و قسم ياد نمايند پس شهادت يكى از آنها كه موجب رفع حد قذف از او شود چهار مرتبه شهادت دادن مؤكد بنام خداوند باشد بر آنكه در ادعاء خود صادق است و بعضى بنصب اربع قرائت نموده‌اند و بنابر اين تقدير كلام آنستكه پس شهادت يكى از آنها چهار مرتبه شهادت بنحو مذكور موجب رفع حد خواهد بود يا معنى آيه آنستكه شهادت ميدهد يكى از آنها چهار شهادت بخدا و بنابر اين اربع خبر مبتداء محذوف است كه هى باشد يا مفعول يشهد در معنى چون بمقتضاى آيات‌


جلد 4 صفحه 7

سابقه اگر نتواند اثبات نمايد بايد حد قذف بخورد و لعان موجب رفع آن است و شهادت پنجم آنستكه بگويد لعنت خدا بر من باشد اگر من در اين ادعاء از دروغ گويان باشم و بر ميدارد از آنزن عذاب رجم را آنكه گواهى دهد چهار گواهى بنحو مذكور كه شوهر او در اين نسبتى كه باو داده از دروغگويان است و در مرتبه پنجم بگويد غضب خداوند بر من باشد اگر شوهرم در اين نسبت از راستگويان باشد و بعد از وقوع اين لعان هر دو بيكديگر حرام ميشوند بحرمت ابدى و بايد از يكديگر جدا شوند و كلمه أنّ در دو جا بتخفيف نيز قرائت شده و بعضى الخامسه دوم را هم برفع قرائت نموده‌اند و غضب اللّه بكسر ضاد و رفع اللّه نيز قرائت شده است و اگر فضل و رحمت الهى شامل حال بندگان نبود در چنين موردى يا بايد مرد حد قذف بخورد كه هشتاد تازيانه است يا زن حد زناء محصنه كه سنگسار شدن است و خداوند هر دو را بلعان برداشت و ادعاء هر يك را بقسم خود پذيرفت و سرّ گنه كار را فاش ننمود و گوشمالش داد كه ميان او و همسرش جدائى افكند و اگر توبه كند خداوند توبه او را در سهم خود ميپذيرد پس احكامش محكم و بر وفق حكمت و مصلحت بندگان و بمقتضاى فضل و رحمت برايشان است و جواب لولا در آيه اخيره بمناسبت دلالت مقام حذف شده است و اين قبيل حذفها و تقديرات در كلام عرب رائج است و ما باز در اين مقام چون احكام لعان در فقه مفصلا ذكر شده بنقل چند روايت اكتفا مينمائيم در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند از اين آيات فرمود آن قاذفى است كه قذف ميكند زن خود را پس وقتى قذف نمود او را بعد اقرار كرد كه دروغ گفته حد قذف بر او جارى ميشود و زنش باو بر ميگردد و اگر امتناع نمود مگر از ثبوت امر پس بايد شهادت بدهد بر ضرر آنزن چهار مرتبه شهادت دادن بخدا كه او از راستگويان است و در مرتبه پنجم بايد لعن كند خود را اگر بوده باشد از دروغگويان و اگر آنزن بخواهد دفع كند از خود عذاب را كه سنگسار شدن است بايد شهادت بدهد چهار مرتبه شهادت دادن بخدا كه آنمرد از دروغگويان است و در مرتبه پنجم بگويد غضب خدا بر من اگر آنمرد باشد از راستگويان پس اگر اين عمل را انجام ندهد سنگسار خواهد شد و اگر انجام دهد رفع نموده است از خود حدّ را


جلد 4 صفحه 8

و حلال نميشود بآن مرد تا روز قيامت گفتند اگر از يكديگر جدا شدند با آنكه آنزن بچه داشته و او بميرد چه خواهد شد فرمود ارث او بمادرش ميرسد و اگر مادرش مرده باشد به اقوام مادرش ميرسد و كسيكه بگويد او ولد الزنا است حدّ قذف ميخورد گفتند اگر آنمرد اقرار بولد بودن او نمود آيا باو مسترد ميگردد فرمود خير كرامتى در اين امر نيست و او از آن ولد ارث نميبرد ولى آن ولد از او ارث ميبرد حقير عرض ميكنم اين در صورتى است كه مقصود از لعان نفى ولد باشد بشروطيكه در فقه مذكور است و نيز از آنحضرت نقل نموده كه مردى از مسلمانان خدمت حضرت رسول صلى اللّه عليه و اله و سلّم رسيد و عرضه داشت يا رسول اللّه اگر مردى داخل منزل خود شود و با زن خود به بيند مردى جماع ميكند چه بايد بكند حضرت از او رو گردان شد و آنمرد رفت با آنكه مبتلا باين بليّه شده بود از قبل زن خود پس وحى الهى رسيد و حكم آن دو معلوم شد و پيغمبر: صلى اللّه عليه و اله و سلّم فرستاد نزد آنمرد و خواند او را و باو فرمود تو همان كسى هستى كه ديدى با زن خود مردى را عرض كرد بلى فرمود برو زن خود را بياور نزد من خداوند حكم شما دو نفر را بيان فرموده پس آنمرد رفت و زن خود را حاضر نمود و حضرت آن دو را متوقف فرمود پس بشوهر گفت شهادت بده بخدا چهار مرتبه كه تو از راستگويانى در نسبتى كه بزنت دادى و او شهادت داد بعد فرمود بترس از خدا همانا لعنت خدا شديد است پس فرمود مرتبه پنجم شهادت بده كه لعنت خدا بر تو باشد اگر باشى از دروغگويان و او شهادت داد پس باو فرمود كنار برو و بزنش فرمود شهادت بده بخدا چهار مرتبه كه شوهر تو از دروغگويان است در آن نسبتى كه بتو داده و آنزن شهادت داد پس بآنزن فرمود صبر كن و موعظه نمود او را و فرمود بترس از خدا همانا غضب خدا شديد است بعد فرمود در مرتبه پنجم بگو غضب خدا بر من باشد اگر شوهرم از راستگويان باشد در نسبتى كه بمن داده و آنزن شهادت داد پس جدائى افكند ميان آن دو و فرمود هيچوقت شما دو نفر زن و شوهر نخواهيد شد بعد از اين لعانى كه نموديد و قمى ره فرموده سبب نزول آيات لعان آن بود كه بعد از مراجعت پيغمبر از غزوه تبوك عويمر بن ساعده عجلانى كه از انصار بود شرفياب شد و عرضه داشت كه شريك بن سمحاء با زن من زنا نموده و او از آن آبستن است و بعد تقريبا همان‌


جلد 4 صفحه 9

مضمون روايت سابقه را مفصل‌تر بيان فرموده باضافه آنكه قضيه لعان در مسجد بعد از نماز عصر با حضور كسان زن واقع شد و لفظ شهادات عويمر را اشهد باللّه انّى اذن لمن الصادقين فيما رميتها به و لفظ شهادات زنش را اشهد باللّه انّ عويمر بن ساعده من الكاذبين فيما رمانى به نقل نموده و آنكه پيغمبر صلى اللّه عليه و اله و سلّم عويمر را منع از استرداد مهر زنش فرمود و علاماتى براى حلال‌زاده و حرامزاده بودن ولد ذكر فرمود كه بعدا معلوم شد حرام‌زاده است و در عوالى قاذف را بهلال بن اميّه معرّفى نموده و از امام جواد عليه السّلام نقل شده كه پرسيدند چرا مرد اگر بزنش نسبت زنا بدهد بايد چهار مرتبه شهادت بخدا دهد و پذيرفته ميشود ولى سايرين پدر و برادر و اقارب زن اگر چنين نسبتى بدهند و نتوانند ثابت كنند بايد تازيانه بخورند فرمود اين سؤال را از امام صادق عليه السّلام نمودند جواب فرمود اگر شوهر بگويد من بعين اين عمل را با زن خود ديدم چهار مرتبه شهادتش پذيرفته ميشود ولى اگر بگويد نديدم مثل سايرين است و اين براى آنستكه مرد در هر حالى ميتواند بر زن خود وارد شود و او را به بيند و براى اين سزاوار است براى او كه بگويد او را در اين حال ديدم ولى سايرين اگر بگويند ديديم ميگويند چرا در چنين حالى تنها بر او وارد شدى تو متهمى بايد حد بخورى و اينكه چهار مرتبه بايد شهادت بخدا بدهد براى آنستكه ادعاء زنا بچهار شاهد ثابت ميشود و اينجا هر دفعه شهادت و قسم مرد بخدا بمنزله يك شاهد خارجى است و در جواب اينكه چرا در اثبات قتل دو شاهد كافى است و در زنا چهار شاهد لازم است از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه در زنا بايد دو نفر حد بخورند مرد و زن پس در واقع حد هر يك از آن دو بدو نفر ثابت شده و در قتل فقط يكنفر كه قاتل است حدّ بر او وارد ميشود و بمقتول كارى نيست و تعبير از قسم بشهادت در اين مقام براى متضمن بودن معناى شهادت و مشاكلت آن با و لم يكن لهم شهداء است كه از محسّنات كلام ميباشد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ الَّذِين‌َ يَرمُون‌َ أَزواجَهُم‌ وَ لَم‌ يَكُن‌ لَهُم‌ شُهَداءُ إِلاّ أَنفُسُهُم‌ فَشَهادَةُ أَحَدِهِم‌ أَربَع‌ُ شَهادات‌ٍ بِاللّه‌ِ إِنَّه‌ُ لَمِن‌َ الصّادِقِين‌َ «6» وَ الخامِسَةُ أَن‌َّ لَعنَت‌َ اللّه‌ِ عَلَيه‌ِ إِن‌ كان‌َ مِن‌َ الكاذِبِين‌َ «7»

و كساني‌ ‌که‌ رمي‌ مي‌كنند زنهاي‌ ‌خود‌ ‌را‌ بزنا و چهار شاهد عادل‌ ندارند بايد ‌براي‌ رفع‌ حد قذف‌ چهار مرتبه‌ قسم‌ ياد كند قسم‌ جلاله‌ ‌که‌ ‌او‌ راست‌ ميگويد و ‌از‌ راست‌ گويان‌ ‌است‌ و قسم‌ پنجم‌ لعن‌ كند بخود ‌اگر‌ ‌از‌ دروغ‌‌-‌ گويان‌ ‌باشد‌.

‌اينکه‌ ‌آيه‌ راجع‌ ‌به‌ مسئله‌ لعان‌ ‌است‌ و ‌در‌ واقع‌ استثناء نسبت‌ بآيه‌ قبل‌ ‌است‌ ‌که‌ نسبت‌ زنا بزن‌ دادن‌ ‌در‌ صورتي‌ ‌که‌ چهار شاهد عادل‌ ندارد بايد حد قذف‌ باو جاري‌ كرد فقط زوج‌ طريق‌ ديگري‌ ‌براي‌ اثبات‌ زنا دارد ‌اگر‌ چهار شاهد دارد فبها و ‌اگر‌ ندارد بايد لعان‌ كند ‌تا‌ رفع‌ حد قذف‌ ‌از‌ ‌او‌ بشود ‌که‌ ميفرمايد:

(وَ الَّذِين‌َ يَرمُون‌َ أَزواجَهُم‌ وَ لَم‌ يَكُن‌ لَهُم‌ شُهَداءُ إِلّا أَنفُسُهُم‌) و طريقه ‌آن‌ اينست‌ ‌که‌ چهار مرتبه‌ بگويد: (اشهد باللّه‌ اني‌ لمن‌ الصادقين‌ فيما رميت‌ زوجتي‌ بالزناء) ‌پس‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ چهار مرتبه‌ ‌در‌ مرتبه‌ پنجم‌ ‌خود‌ ‌را‌ لعن‌ كند ‌اگر‌ ‌از‌ دروغ‌‌-‌ گويان‌ ‌باشد‌ بگويد (لعنة اللّه‌ ‌علي‌ ‌ان‌ كنت‌ ‌من‌ الكاذبين‌) ‌که‌ ميفرمايد:

(فَشَهادَةُ أَحَدِهِم‌ أَربَع‌ُ شَهادات‌ٍ بِاللّه‌ِ إِنَّه‌ُ لَمِن‌َ الصّادِقِين‌َ وَ الخامِسَةُ أَن‌َّ لَعنَت‌َ اللّه‌ِ عَلَيه‌ِ إِن‌ كان‌َ مِن‌َ الكاذِبِين‌َ).

رفع‌ حد قذف‌ ‌از‌ ‌او‌ ميشود و اثبات‌ حد زناي‌ محصنه‌ ‌بر‌ زوجه‌ ‌او‌ ‌که‌ رجم‌ ‌باشد‌ مي‌شود مگر آنكه‌ زوجه‌ ‌هم‌ راهي‌ دارد ‌که‌ حد زنا ‌را‌ ‌از‌ ‌خود‌ دفع‌ كند ‌که‌ ميفرمايد:

495

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 7)- «و در پنجمین بار بگوید که لعنت خدا بر او باد اگر از دروغگویان باشد» (وَ الْخامِسَةُ أَنَّ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَیْهِ إِنْ کانَ مِنَ الْکاذِبِینَ).

به این ترتیب شوهر چهار بار این جمله را تکرار می‌کند: «اشهد باللّه انّی لمن

ج3، ص278

الصّادقین فیما رمیتها به من الزّنا» من به خدا شهادت می‌دهم که در این نسبت زنا که به این زن دادم راست می‌گویم!» و در مرتبه پنجم می‌گوید: «لعنت اللّه علیّ ان کنت من الکاذبین» لعنت خدا بر من باد اگر دروغگو باشم»

نکات آیه

۱ - وجوب درخواست لعنت خدا به عنوان پنجمین سوگند، پس از اداى چهار سوگند، از سوى شوهرى که زنش را به زنا متهم کرده است. (و الخمسة أنّ لعنت اللّه علیه إن کان من الکذبین)

۲ - «لعنت خدا بر من باد اگر دروغ مى گویم»، متن سوگند نامه پنجم شوهر است که مدعى مشاهده زناى همسرش باشد و از آوردن شاهدان نیز ناتوان باشد. (والخمسة أنّ لعنت اللّه علیه إن کان من الکذبین)

۳ - مردانى که با سوگند دروغین، همسرانشان را متهم به زنا کنند، مستحق لعنت خدایند. (والخمسة أنّ لعنت اللّه علیه إن کان من الکذبین)

۴ - با سوگند پنجم شوهر، زناى همسر ثابت گشته و حد زنا بر او جارى مى شود. (والخمسة أنّ لعنت اللّه علیه إن کان من الکذبین) با سوگند پنجم شوهر - که در آن پذیراى لعنت خدا مى شود - دو چیز به اثبات مى رسد: ۱- زناى همسر و در نتیجه محکومیت او به حد زنا. ۲- صدق و راستگویى شوهر و در نتیجه سقوط حد قذف از وى.

۵ - با اعلام پذیرش لعنت خدا در پنجمین سوگند از سوى شوهر مدعى زناى همسرش، حد قذف و دیگر کیفرهاى آن، از وى ساقط مى شود. (والخمسة أنّ لعنت اللّه علیه إن کان من الکذبین)

۶ - نسبت دادن دروغین زنا به زنان پاکدامن، در پى دارنده لعنت خدا (محروم شدن از رحمت خدا و گرفتار شدن به خشم و غضب او) (والخمسة أنّ لعنت اللّه علیه إن کان من الکذبین)

۷ - لزوم رعایت حرمت و حفظ آبرو و حیثیت زن، از سوى شوهر او (والذین یرمون أزوجهم ... والخمسة أنّ لعنت اللّه علیه إن کان من الکذبین) کیفر شدن مردانى که همسران شان را متهم به زنا و فحشا کنند، حاکى از آن است که حفظ حرمت و حیثیت دینى و اجتماعى زنان، بر همسران شان واجب و لازم است.

۸ - مردى که مدعى مشاهده زناى همسرش است; ولى براى صدق ادعایش چهار بار سوگند نخورد و درخواست لعنت خدا به عنوان پنجمین سوگند نکند، محکوم به حد قذف (هشتاد تازیانه) و دیگر مجازات آن مدعا مى شود. (والخمسة أنّ لعنت اللّه علیه إن کان من الکذبین) آیه چهارم (والذین یرمون المحصنات... فاجلدوهم ...)، قرینه است بر این که اگر مردان مدعى زناى همسران شان، شاهد نیاورند و پنج بار سوگند یاد نکنند، محکوم به حد قذف خواهند شد.

موضوعات مرتبط

  • احکام ۱، ۲، ۴، ۵، ۸:
  • اعداد : عدد پنج ۱، ۲، ۴
  • خدا: عوامل غضب خدا ۶; موجبات لعن خدا ۶
  • دروغگویان: لعن بر دروغگویان ۳
  • رحمت: موجبات محرومیت از رحمت ۶
  • زنا: کیفیت اثبات زنا ۴; موجبات حد زنا ۴
  • سوگند: آثار سوگند دروغ ۳
  • شوهر: مسؤولیت شوهر ۷
  • عفیفان: آثار قذف عفیفان ۶
  • قاذف: لعن بر قاذف ۳
  • قذف: احکام قذف ۸; عوامل سقوط حد قذف ۵; موجبات حد قذف ۸
  • لعان: احکام لعان ۱، ۲، ۴، ۵; سوگند در لعان ۱; کیفیت لعان۲; واجبات لعان ۱
  • لعن: مشمولان لعن خدا ۳
  • همسر: اهمیت آبروى همسر ۷; قذف همسر ۳

منابع