ق ٤

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۱۹ آبان ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۵۵ توسط Adel (بحث | مشارکت‌ها) (←‏تفسیر)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کپی متن آیه
قَدْ عَلِمْنَا مَا تَنْقُصُ‌ الْأَرْضُ‌ مِنْهُمْ‌ وَ عِنْدَنَا کِتَابٌ‌ حَفِيظٌ

ترجمه

ولی ما می‌دانیم آنچه را زمین از بدن آنها می‌کاهد؛ و نزد ما کتابی است که همه چیز در آن محفوظ است!

قطعا ما مى‌دانيم كه زمين از اجسادشان چه مى‌كاهد، و پيش ما كتابى است كه [همه چيز در آن‌] محفوظ است
قطعاً دانسته‌ايم كه زمين [چه مقدار] از اجسادشان فرو مى‌كاهد. و پيش ما كتاب ضبطكننده‌اى است.
(تعجب نکنند که) ما به آنچه زمین از آنها بکاهد کاملا آگاهیم و کتابی نگاهدارنده (لوح محفوظ که مشتمل بر همه حقایق عالم است) نزد ماست.
بی تردید ما آنچه را که زمین از اجسادشان می کاهد، می دانیم و نزد ما کتابی ضبط کننده [همه امور چون لوح محفوظ] است.
ما مى‌دانيم كه خاك چگونه از آنها خواهد كاست. و كتابى كه همه چيز در آن نگهدارى شده، نزد ماست.
به راستی می‌دانیم که زمین از ایشان چه می‌کاهد، و نزد ما کتابی است محفوظ
همانا ما مى‌دانيم كه زمين چه چيز از ايشان مى‌كاهد. و نزد ما كتابى است نگاهدارنده- لوح محفوظ-.
ما می‌دانیم (بعد از این که مردند) زمین چه اندازه از (پیکر) آنان را (می‌خورد و) می‌کاهد، و نزد ما کتابی است (به نام لوح محفوظ که همه چیز را) دقیقاً حساب می‌کند.
(ما) همانا دانسته‌ایم آنچه را که زمین از (کیفیت) اجسادشان فرو می‌کاهد. و پیش ما کتابی [:نوشته‌ای] نگهبان است.
هر آینه دانستیم آنچه را می‌کاهد زمین از ایشان و نزد ما است کتابی نگهبان‌

We know what the earth consumes of them, and with Us is a comprehensive book.
ترتیل:
ترجمه:
ق ٣ آیه ٤ ق ٥
سوره : سوره ق
نزول : ٥ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ١٠
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«کِتَابٌ»: مراد لوح محفوظ است (نگا: انعام / ، یس / ). «حَفِیظٌ»: صیغه مبالغه است و به معنی بسیار نگاهدارنده تفصیلات و دقائق هر چیزی است (نگا: هود / ) و یا این که فَعیل به معنی فاعِل، یعنی حافِظ است (نگا: انعام / . یا فَعیل به معنی مَفْعول، یعنی مَحْفوظ از خطر اشتباه و بدور از دسترس است (نگا: بروج / ).


نزول

این آیه درباره ابى بن خلف نازل شده که به ابوجهل گفته بود من از محمد در تعجب و شگفتم سپس استخوان پوسیده اى در دست گرفت و گفت: محمد مى پندارد که این استخوان دوباره زنده می‌شود.[۱]

تفسیر

تفسیر نور (محسن قرائتی)


قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَ عِنْدَنا كِتابٌ حَفِيظٌ «4»

بدون شك هر چه را زمين از آنان مى‌كاهد، مى‌دانيم و نزد ما كتابى است كه (همه چيز را در خود) حفظ مى‌كند.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَ عِنْدَنا كِتابٌ حَفِيظٌ «4»

قَدْ عَلِمْنا: بتحقيق ما مى‌دانيم به علم ازلى، ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ‌:

آنچه كم گرداند و بخورد زمين از ايشان بعد از مردن از گوشت و پوست و استخوان و ساير اجزاى ايشان، و هرگاه لطافت علم ما بر وجهى باشد كه احاطه باشد و وارسيده به جميع جزئيات، پس چگونه برگردانيدن آنچه زمين آن را ناقص ساخته و خورده از گوشت و پوست و استخوان بر ما متعذر باشد. وَ عِنْدَنا كِتابٌ حَفِيظٌ: و نزد ماست نوشته‌اى كه حافظ تفاصيل احوال جميع اشياء است، يا محفوظ از اندراس. مراد لوح محفوظ است كه تفاصيل جميع اشياء در آن مودع، و همه حالات مكونات در او مكتوب و مندرج، و از تغيير و تبديل مصون و محفوظ است؛ و هرگاه نزد ما اين نوع كتابى كه متضمن جميع جزئيات باشد، پس چگونه عالم به اجزاى پوسيده نباشيم و بر احياى آن قدرت نداشته باشيم.

تنبيه: بنابر طريقه الهيه، معاد جسمانى عبارت است از عود ارواح بسوى اجساد بشريه عنصريه دنيويه؛ و اجزاء متفرقه انسانى، معدوم صرف نخواهد شد

جلد 12 - صفحه 215

بعد از موت، بلكه متفرق و متشتت و مخلوط در اماكن متفرقه است و خداى تعالى عالم است به هر جزء از اجزاى آن كه واقع در چه محل و كدام مكان و به چه كيفيت است، اگرچه ذرات در هوا و متشتت در درياها باشند همه آن را به علم ازلى مى‌داند و به قدرت كامله خود جمع مى‌نمايد و تأليف و تركيب همان اجزاء عنصريه دنيويه خواهد نمود در يوم نشور.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

ق وَ الْقُرْآنِ الْمَجِيدِ «1» بَلْ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقالَ الْكافِرُونَ هذا شَيْ‌ءٌ عَجِيبٌ «2» أَ إِذا مِتْنا وَ كُنَّا تُراباً ذلِكَ رَجْعٌ بَعِيدٌ «3» قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَ عِنْدَنا كِتابٌ حَفِيظٌ «4»

بَلْ كَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ فَهُمْ فِي أَمْرٍ مَرِيجٍ «5»

ترجمه‌

قسم بقرآن مجيد

بلى تعجب كردند كه آمد آنانرا بيم دهنده‌اى از خودشان پس گفتند كافران اين چيزى است عجيب‌

آيا وقتى كه مرديم و گشتيم خاك اين بازگشتنى است دور

بتحقيق دانستيم آنچه را كه كم ميكند زمين از آنها و نزد ما كتابى است نگهدار

بلكه تكذيب كردند حق را وقتى كه آمدشان پس آنها در امرى آشفته و پريشانند.

تفسير

راجع بفواتح السّور عموما بيانى در اوّل سوره بقره گذشت و اينجا مفسرين بعضى ق را اسمى از اسماء الهى دانسته‌اند كه خدا قسم بآن ياد فرموده و بعضى اشاره باسماء الهى كه مصدّر بقاف است مانند قادر و قاهر و قديم گرفته‌اند و بعضى آنرا عبارت از كوه قاف دانسته و گفته‌اند محيط بزمين و سبزى آسمان از آنست و در بعضى از روايات اينمعنى تأييد شده و در هر حال گفته‌اند جواب قسم محذوف است و مراد آنستكه قسم به ق و قرآن عظيم كريم كه محمّد صلى اللّه عليه و آله و سلّم پيغمبر خدا است يا معاد اجسام محقق است و بنظر حقير اگر بتوان از پيش خود سخنى گفت خوب است گفته شود ق اشاره است بآنكه قيامت حق است و اين جمله جواب قسمى است كه آيات بعد دلالت بر آن دارد و مقدّم شده بر قسم يعنى قيامت حق است قسم بقرآن شريف و بنابراين كلام احتياج بتقدير ندارد و مناسباتش محفوظ است و خداوند بر سبيل انكار نقل فرموده تعجّب كفّار قريش را از بعثت خاتم انبياء براى انذار و تخويف آنها از عذاب الهى چنانچه قمّى ره فرموده بگمان آنكه بايد رسول خدا


جلد 5 صفحه 50

فرشته باشد نه بشرى مانند خودشان و از آنكه وقتى مردم مردند و خاك شدند چگونه ميشود دو مرتبه زنده شوند و برگردند بصورت اوّل با آنكه اجزاء آنها متفرّق و در زمين پهناور گم يا مبدّل باشياء ديگرى گشته‌اند اين رجوع و بازگشتى است دور از تعقّل و تصديق و امكان ندارد و جواب فرموده اين دور از تعقّل و تصديق است براى كسانيكه علم ندارند بأجزاء متفرّق شده و تبديل صورشان بصورت اشياء ديگر ولى ما علم داريم بآنچه زمين از اجساد اموات ميخورد و جزء خود ميكند و ميكاهد از آنها و بصورت ديگرى در ميآورد و در نزد ما لوحى است كه مكتوب و محفوظ است تمام جزئيات و تفاصيل اشياء و احوال خلق در آن و در اينصورت هيچ اشكالى ندارد كه ما آن اجزاء متفرّقه را جمع‌آورى نموده و روح رفته را بقالبش برگردانيم ولى عمده در انكار آنها اين استبعاد نيست بلكه مقصودشان تكذيب حق و حقيقت و نرفتن زير بار فرمان كسى است كه مانند خودشان است در بشريّت و از قبيله خودشان است و او را كمتر از خودشان پنداشته‌اند لذا در امر خودشان متحيّرند كه تصديق كنند او را يا تكذيب ساحر بخوانند يا شاعر يا مجنون و هر روز نسبتى ميدهند و در يك قول ثابت نيستند و كارشان در هم و برهم و مختلط و شوريده و پريشان است و فكرشان مشوّش و آشفته و مضطرب و نگران نميدانند چه بگويند و چه بكنند و چگونه تصديق نمايند و چگونه ننمايند.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


قَد عَلِمنا ما تَنقُص‌ُ الأَرض‌ُ مِنهُم‌ وَ عِندَنا كِتاب‌ٌ حَفِيظٌ «4»

محققا ‌ما ميدانيم‌ چه‌ اندازه‌ زمين‌ كم‌ ميكند ‌از‌ اينها و نزد ‌ما ‌است‌ كتاب‌ محفوظ.

قَد عَلِمنا ما تَنقُص‌ُ الأَرض‌ُ مِنهُم‌ چه‌ اندازه‌ روي‌ زمين‌ بودند و نيست‌ شدند زمين‌ گوشت‌ و پوست‌ ‌آنها‌ ‌را‌ خورد و درهم‌ شكست‌: إِنَّك‌َ مَيِّت‌ٌ وَ إِنَّهُم‌ مَيِّتُون‌َ ثُم‌َّ إِنَّكُم‌ يَوم‌َ القِيامَةِ عِندَ رَبِّكُم‌ تَختَصِمُون‌َ زمر ‌آيه‌ 31 و 32 انسان‌ ‌اگر‌ يك‌ نظر سطحي‌ بخود كند مي‌بيند ‌که‌ ‌در‌ شبانه‌ روز ‌اينکه‌ اغذيه‌ و اشربه‌ ‌که‌ تناول‌ مي‌كند قبل‌ ‌از‌ تناول‌ بچه‌ صورت‌هايي‌ هستند ‌پس‌ ‌از‌ تناول‌ بچه‌ صورتهايي‌ تبديل‌ ميشوند گوشت‌ و پوست‌ بلغم‌ صفراء سوداء خون‌ نطفه‌ و ‌غير‌ اينها ‌در‌ مي‌آيند و مازادش‌ كثافات‌ دفع‌ مي‌شود، و بالجمله‌ ماده‌ معدوم‌ نمي‌شود بلكه‌ تغييرات‌ ‌در‌ الوان‌ و اشكال‌ و صفات‌ و صورت‌ نوعيه‌ ‌است‌ ‌پس‌ قول‌ حكما محل‌ ندارد ‌که‌ بگويند:

اعادة المعدوم‌ مما امتنعا

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 4)- تنها در اینجا نیست که این ایراد را به پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله کردند، بارها گفتند، و بارها پاسخ شنیدند و باز هم از روی لجاجت تکرار کردند.

به هر حال قرآن مجید در اینجا از چند راه به آنها پاسخ می‌گوید:

نخست: به علم بی‌پایان خداوند اشاره کرده، می‌فرماید: «ما می‌دانیم آنچه را زمین از بدن آنها می‌کاهد و نزد ما کتابی است که همه چیز در آن محفوظ است» (قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَ عِنْدَنا کِتابٌ حَفِیظٌ).

اگر اشکال و ایراد شما به خاطر این است که استخوانهای آدمی می‌پوسد، و گوشت او خاک می‌شود، و جزء زمین می‌گردد و ذراتی از آن نیز تبدیل به بخار و گازهای پراکنده در هوا می‌گردد، چه کسی می‌تواند آنها را جمع آوری کند؟ و اصلا چه کسی از آنها با خبر است؟

پاسخش معلوم است: خداوندی که علم او به تمام اشیاء احاطه دارد تمام این ذرات را می‌شناسد، و به هنگام لزوم همه را جمع آوری می‌کند، همان گونه که ذرات پراکنده آهن را در میان تلی از غبار با یک قطعه آهن‌ربا می‌توان جمع آوری کرد، جمع آوری ذرات پراکنده هر انسان برای خدا از این هم آسانتر است.

و اگر ایراد آنها این است که حساب اعمال انسان را چه کسی برای معاد

ج4، ص518

و رستاخیز نگه می‌دارد پاسخش این است که همه اینها در لوح محفوظ ثبت است، اصولا چیزی در این عالم گم نمی‌شود، حتی اعمال شما باقی می‌ماند، هر چند تغییر شکل می‌دهد.

نکات آیه

۱- آگاهى خداوند، از کاستى هایى که زمین، پس از مرگ در جسم آدمیان ایجاد مى کند. (قد علمنا ما تنقص الأرض منهم)

۲- علم الهى، به سازمان و اجزاى وجودى انسان، علمى ازلى است. (قد علمنا ما تنقص الأرض منهم) ماضى آمدن فعل «قد علمنا»، اشاره به ازلیت علم الهى دارد.

۳- آگاهى خداوند، به شمار مشخّصات یکایک انسان هاى نهفته در دل خاک * (قد علمنا ما تنقص الأرض منهم) برداشت یاد شده بر این اساس است که مراد از «ما تنقص الأرض»، اجزاى بدن انسان نباشد; بلکه مراد انسان هایى باشد که از جمع زندگان به دل خاک مى پیوندند. در این احتمال، بیشتر نظر به افراد است تا به اجزا.

۴- توجّه به علم گسترده الهى، زداینده شبهات انسان در امکان معاد (ذلک رجع بعید . قد علمنا ما تنقص الأرض منهم) از این که خداوند، در قبال شبهه کافران نسبت به معاد، علم ازلى خود را یاد آور شده است، مطلب بالا استفاده مى شود.

۵- اضمحلال بخشى از اجزاى وجود انسان در خاک و نه همه آن * (قد علمنا ما تنقص الأرض منهم) برداشت بالا در صورتى است که «منهم» براى تبعیض باشد که احتمال مى رود منظور از جمله «علمنا ما تنقص...» این باشد که: «شما گمان مى کنید همه وجود آدمى در خاک مضمحل مى شود; در حالى که چنین نیست و ما مقدارى را که اضمحلال پذیر است و جذب خاک مى شود، مى دانیم».

۶- وجود کتابى بس دقیق و نگهدارنده آمار و جزئیات هستى، نزد خداوند (و عندنا کتب حفیظ)

۷- نظام هستى و برنامه حیات و معاد، داراى قوانینى دقیق و تخلف ناپذیر* (و عندنا کتب حفیظ) برداشت بالا بدان احتمال است که واژه «کتاب»، اشاره به قوانین تنظیم شده از سوى خداوند، داشته باشد. گفتنى است که نظام هستى براساس آن قوانین، به گونه اى دقیق راه خود را مى پیماید; یعنى، با همان قانونى که نخستین بار آمده اند، دوباره گردآورى مى شوند.

۸- اعمال آدمیان، محفوظ در کتابى نزد خداوند* (و عندنا کتب حفیظ) برداشت یاد شده بنابراین نکته است که صدر آیه «قد علمنا...» نظر به معاد خود انسان و «عندنا...» نظر به احضار و نمایاندن اعمال وى داشته باشد; زیرا تعبیر «کتاب...» در مورد ثبت اعمال به کار رفته است.

موضوعات مرتبط

  • آفرینش: قانونمندى آفرینش ۷
  • انسان: انسان پس از مرگ ۱; کاستیهاى جسد انسان ۱
  • بدن: اعضاى بدن ۲; تلاشى بدن در قبر ۵
  • حیات: قانونمندى حیات ۷
  • خدا: ازلیت علم خدا ۲; علم خدا ۱; علم خدا به مردگان ۳
  • ذکر: آثار ذکر علم خدا ۴
  • زمین: نقش زمین ۱
  • عمل: ثبت عمل ۸
  • لوح محفوظ: نقش لوح محفوظ ۸
  • معاد: زمینه رفع شبهات معاد ۴; قانونمندى معاد ۷
  • موجودات: بانک اطلاعات موجودات ۶

منابع

  1. تفسیر على بن ابراهیم.