الزخرف ٧٦
کپی متن آیه |
---|
وَ مَا ظَلَمْنَاهُمْ وَ لٰکِنْ کَانُوا هُمُ الظَّالِمِينَ |
ترجمه
الزخرف ٧٥ | آیه ٧٦ | الزخرف ٧٧ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«وَ مَا ظَلَمْنَاهُمْ ...»: (نگا: هود / نحل / .
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا هُمُ الظَّالِمِينَ «76»
و ما به آنان ستم نكرديم ولكن آنان خود ستمگر بودهاند.
نکته ها
«مُبْلِسُونَ» از «ابلاس» به معناى اندوهى است كه همراه با يأس باشد. شايد كلمه «ابليس» نيز به خاطر يأس شيطان از رحمت خدا بر او اطلاق شده است.
جاودانگى، تخفيف ناپذيرى و يأس و اندوه از نشانههاى دوزخ است.
پیام ها
1- در تربيت، هشدار وبشارت بايد در كنارهم باشد. «تِلْكَ الْجَنَّةُ- الْمُجْرِمِينَ فِي عَذابِ»
2- عامل ورود در دوزخ، عملكرد خود انسان است. «إِنَّ الْمُجْرِمِينَ»
3- كيفرهاى خداوند عادلانه است. «وَ ما ظَلَمْناهُمْ»
4- ظلمِ پيوسته، عذاب پيوسته دارد. خالِدُونَ ... كانُوا هُمُ الظَّالِمِينَ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا هُمُ الظَّالِمِينَ (76)
وَ ما ظَلَمْناهُمْ: و ظلم ننموديم ايشان را به اين عذاب، وَ لكِنْ كانُوا هُمُ الظَّالِمِينَ: و لكن بودند ايشان ستمكاران كه مشرك شدند و انواع معاصى بجا آوردند و بسوء اختيار راه ضلالت و مخالفت را پيمودند، لا جرم به شآمت عاقبت آن كه عذاب و نكال است گرفتار شدند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لكِنْ كانُوا هُمُ الظَّالِمِينَ (76) وَ نادَوْا يا مالِكُ لِيَقْضِ عَلَيْنا رَبُّكَ قالَ إِنَّكُمْ ماكِثُونَ (77) لَقَدْ جِئْناكُمْ بِالْحَقِّ وَ لكِنَّ أَكْثَرَكُمْ لِلْحَقِّ كارِهُونَ (78) أَمْ أَبْرَمُوا أَمْراً فَإِنَّا مُبْرِمُونَ (79) أَمْ يَحْسَبُونَ أَنَّا لا نَسْمَعُ سِرَّهُمْ وَ نَجْواهُمْ بَلى وَ رُسُلُنا لَدَيْهِمْ يَكْتُبُونَ (80)
قُلْ إِنْ كانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِينَ (81) سُبْحانَ رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ (82) فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَ يَلْعَبُوا حَتَّى يُلاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ (83) وَ هُوَ الَّذِي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِلهٌ وَ هُوَ الْحَكِيمُ الْعَلِيمُ (84) وَ تَبارَكَ الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَيْنَهُما وَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (85)
ترجمه
و ستم نكرديم آنها را ولى بودند آنها ستمكاران
و ندا كنند اى مالك بخواه تا حكم كند بر ما بمرگ پروردگار تو گويد همانا شما درنگ كنندگانيد
بتحقيق آورديم براى شما حق را ولى بيشتر شما حقّ را ناخوش دارندگانيد
بلكه محكم گردانيدند امرى را پس همانا ما محكم گردانندگانيم
آيا ميپندارند كه ما نميشنويم سخن درونى و گفتار محرمانه بيرونى آنها را آرى و فرستادگان ما نزد آنها مينويسند
بگو اگر بود براى خداوند فرزندى پس من اوّلين عبادت كنندگانم
منزّه است پروردگار آسمانها و زمين و پروردگار عرش از آنچه وصف ميكنند
پس واگذارشان فرو روند در درياى جهالت و بازى كنند تا ملاقات كنند روزشان را كه وعده داده ميشوند
و او است آنكه در آسمان معبود است و در زمين معبود و او درست كردار دانا است و برتر است
آنكه مرا و را است پادشاهى آسمانها و زمين و آنچه ميان آن دو است و نزد او است علم به قيامت و بسوى او باز گردانيده ميشويد.
جلد 4 صفحه 616
تفسير
خداوند متعال در تعقيب آيات سابقه كه متعرّض عذاب كفّار و فجّار شده بود ميفرمايد ما بآنها ستم ننموديم چون ما عادليم و كسى را بى سببى عذاب نميكنيم ولى آنها ستم نمودند بر پيغمبر ما و آل اطهار او و ما آنها را مجازات مينمائيم و چون مأيوس از نجات و رهائى از عذابند بمالك دوزخ كه مدير امور آن است از جانب خداوند بآواز بلند از شدّت عذاب خطاب نمايند كه ميخواهيم از تو بخواهى از خدا ما را مرگ دهد و گفتهاند بعد از هزار سال مالك جواب ميدهد بايد شما هميشه در جهنّم بمانيد و خدا ميفرمايد ما حقّ را بتوسط پيغمبر بشما ارائه داديم ولى شما از حقّ بدتان مىآمد و قمّى ره فرموده مراد از حقّ ولايت امير المؤمنين عليه السّلام است بلكه اصرار و ابرام نمودند در انكار حق و مخالفت با اهل آن ما هم اصرار و ابرام مينمائيم در عذاب و جزاى آنها اينها گمان ميكنند كه ما سخنان درونى و گفتگوهائى را كه محرمانه با هم مينمايند در خارج براى ضديّت با خانواده رسالت و كوتاه نمودن دست ايشانرا از اجراى او امر حق نميشنويم و بيايد در سوره محمد (ص) انشاء اللّه تعالى از امام صادق عليه السّلام كه اين آيه در باره ايشان نازل شده و اينجا قمّى ره فرموده مراد معاهده آنها است در كعبه كه نگذارند امارت باهل بيت پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم برسد ولى غافلند از آنكه خداوند همه جا حاضر و ناظر و شنوا است و ملائكه مأمور بنوشتن اعمال و اقوال بندگان تمام سخنان آنها را ثبت و ضبط مينمايند و چون مشركين مكّه و يهود و نصارى هر يك بنحوى قائل بودند كه خداوند اولاد دارد به پيغمبر صلى اللّه عليه و اله دستور داده شد كه بفرمايد اگر خدا فرزند داشت من كه اوّل عبادت كنندگان خدا بودم و معرفتم باو بيش از همه بود منكر نميشدم ولى من ميگويم خدا منزّه از ولد و والد و همسر و همتا و شريك است اين معنى بنظر حقير رسيد ولى مفسّرين هر يك معناى ديگرى نمودهاند كه حاجت بذكر آنها نيست و قمّى ره فرموده مراد آنستكه من اوّل عار دارندگانم كه براى خدا ولد باشد و مؤيّد اينمعنى آنستكه بعضى بجاى العابدين العبدين قرائت نمودهاند چون آن بمعناى بىرغبتان و ننگ و عار دارندگان است و در منتهى الارب يكى از معانى عابد را مرد با ننگ و عار ذكر نموده و نقل كرده كه بعضى عابدين در اين آيه را باين معنى دانستهاند و بنابر اين
جلد 4 صفحه 617
مراد ننگ و عار داشتن از عبادت چنين خدائى است و در احتجاج از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه مراد از عابدين جاحدين است و تأويل در اين قول باطنش ضدّ ظاهر است كه شايد اشاره به بيان حقير باشد و انصاف آنستكه ظاهر آيه شريفه هم اشكالى ندارد چون مفاد قضيّه شرطيّه اخبار از ملازمه است يعنى اگر خدا ولدى داشت من اوّل عبادت كنندگان آن ولد بودم براى عبادت و تعظيم والدش ولى من نيستم و عبادت نميكنم جز خدا را پس معلوم ميشود كه او ولد ندارد و محتمل است تأويل بعار و انكار براى رفع زنندگى آن بنظر عاميانه شده باشد و اللّه تعالى و امنائه اعلم بحقائق آياته و تنزيه فرموده است خداوند خود را از آنچه اثبات مينمايند كفار براى او از ولد و شريك چون خالق آسمانها و زمين و عرش كه مكرّر مراد از آن بيان شده در ضمن آية الكرسى و غيرها بىنياز از اتّخاذ ولد و شريك است و امر فرموده است به پيغمبر خود كه آنها را بحال خودشان واگذار فرمايد تا در درياى جهالت و نادانى و محيط سفاهت و شهوت رانى غوطهور شوند و در دنياى فانى بلهو و لعب مشغول گردند تا قيامت كه نتيجه اعمال خودشان را مشاهده نمايند و خداوند مستحق پرستش و ستايش است در آسمان و زمين و چون عبادت اهل آسمان و زمين هر كدام بحسب حال خودشان است و تفاوت دارد كلمه آله تكرار شده و تمام افعال او از روى علم و حكمت است و برتر و بالاتر است از آنكه وصف شود خداوندى كه سلطنت حقّه آسمانها و زمين و ما بين آن دو از آن او است و بركات او متّصل و دائم است بر اهل آنها و مانع و مزاحم و معارضى براى او نيست و علم بروز قيامت و موعد معيّن آن مخصوص باو است و بازگشت تمام خلق باو و حكم او است در آنروز و مكرّر ذكر شده است چگونگى آن و از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده است كه بجاى يا مالك يا مال بترخيم و حذف حرف آخر قرائت فرموده و گفتهاند مشعر است بضعف كفّار از اداء كلمه بتمامى و آيات اخيره تماما مثبت توحيد است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنَّ المُجرِمِينَ فِي عَذابِ جَهَنَّمَ خالِدُونَ (74) لا يُفَتَّرُ عَنهُم وَ هُم فِيهِ مُبلِسُونَ (75) وَ ما ظَلَمناهُم وَ لكِن كانُوا هُمُ الظّالِمِينَ (76)
بدرستي که مجرمين در عذاب جهنم هميشه هستند عذاب سستي نميكند
جلد 16 - صفحه 57
از آنها و آنها در عذاب ثابت و باقي هستند و ما ظلم نكرديم آنها را و لكن بودند آنها ظلم كنندگان.
إِنَّ المُجرِمِينَ تعبير به جرم براي اينکه است که شامل شود مشرك و كافر و ضال و مضل و مخالف و معاند و مبدع و منكر ضروريات و مرتكب معاصي که باعث زوال ايمان ميشود و بالجمله غير مؤمن.
فِي عَذابِ جَهَنَّمَ خالِدُونَ که مسئله خلود از ضروريات دين و نصوص قرآن است ردّ يهود که گفتند وَ قالُوا لَن تَمَسَّنَا النّارُ إِلّا أَيّاماً مَعدُودَةً- بقره آيه 74- و رد حكماء و عرفاء و شيخيه که گفتند بالاخره تمام ميشود.
لا يُفَتَّرُ عَنهُم فتور سستي است که ميفرمايد كُلَّما نَضِجَت جُلُودُهُم بَدَّلناهُم جُلُوداً غَيرَها لِيَذُوقُوا العَذابَ- نساء آيه 59-.
وَ هُم فِيهِ مُبلِسُونَ مأيوس از نجات و رحمت.
وَ ما ظَلَمناهُم زائد بر استحقاق عذاب نميفرمايد که يكي از اصول مذهب عدل است که فعل قبيح و لغو و ظلم از او صادر نميشود اهل بهشت را از مثوبات كسر نميگذارد و اهل عذاب را زائد بر استحقاق عذاب نميكند.
وَ لكِن كانُوا هُمُ الظّالِمِينَ هم ظلم بنفس كردند که خود را در معرض اينکه عذاب در آوردند و هم ظلم به دين كردند که حق را رها كردند و باطل را گرفتند و هم ظلم به انبياء و اولياء و مؤمنين كردند بِئسَ لِلظّالِمِينَ بَدَلًا كهف آيه 48-.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 76)- در این آیه این نکته را خاطر نشان میسازد که این عذاب دردناک الهی چیزی است که آنها خود برای خویش فراهم ساختهاند، میفرماید:
«ما به آنها ستمی نکردهایم ولی آنها خود ستمکار بودهاند» (وَ ما ظَلَمْناهُمْ وَ لکِنْ کانُوا هُمُ الظَّالِمِینَ).
ج4، ص384
آری! قرآن سر چشمه اصلی همه سعادتها و شقاوتها را خود انسان و اعمال او میشمرد نه مسائل پنداری که گروهی برای خود درست کردهاند.
نکات آیه
۱ - جاودانگى مجرمان در دوزخ، نتیجه ظلم آنان به خودشان (و ما ظلمنهم)
۲ - خداوند، منزّه از ظلم به انسان ها (و ما ظلمنهم)
۳ - انسان، خود باعث دوزخى شدن خویش است; نه خداوند. (و ما ظلمنهم و لکن کانوا هم الظلمین)
۴ - گناه پیشگى و ظلم مستمر، باعث دوزخى شدن انسان (إنّ المجرمین فى عذاب جهنّم ... و لکن کانوا هم الظلمین)
۵ - انسان، خود تعیین کننده سرنوشت اخروى خویش است. (و ما ظلمنهم و لکن کانوا هم الظلمین)
۶ - گام نهادن آدمى در وادى کفر، شرک و گناه، در حقیقت ظلم آدمى به خویشتن است. (إنّ المجرمین ... و ما ظلمنهم و لکن کانوا هم الظلمین) به کار رفتن واژه «ظالم» به جاى «مجرم»، حاکى از آن است که جرم و گناه بیان شده در آیات پیشین، همان ظلم و ستم آدمى به خویش است.
موضوعات مرتبط
- انسان: نقش انسان ۳، ۵
- جهنم: جاودانان در جهنم ۱; موجبات جهنم ۳، ۴
- خدا: تنزیه خدا ۲; خدا و ظلم ۲
- خود: آثار ظلم به خود ۱; عوامل ظلم به خود ۶
- سرنوشت: عوامل مؤثر در سرنوشت اخروى ۵
- شرک: آثار شرک ۶
- ظلم: آثار ظلم ۴
- کفر: آثار کفر ۶
- گناه: آثار اصرار بر گناه ۴; آثار گناه ۶
- مجرمان: مجرمان در جهنم ۱
منابع