القمر ٣٢

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲۵ مرداد ۱۴۰۱، ساعت ۰۸:۳۷ توسط Adel (بحث | مشارکت‌ها) (←‏تفسیر)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کپی متن آیه
وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ‌ لِلذِّکْرِ فَهَلْ‌ مِنْ‌ مُدَّکِرٍ

ترجمه

ما قرآن را برای یادآوری آسان ساختیم؛ آیا کسی هست که متذکّر شود؟!

|و قطعا قرآن را براى پندآموزى آسان كرديم، پس آيا پند گيرنده‌اى هست
و قطعاً قرآن را براى پندآموزى آسان كرديم؛ پس آيا پندگيرنده‌اى هست؟
و ما قرآن را برای وعظ و اندرز بر فهم آسان کردیم آیا کسی هست که از آن پند گیرد؟
و یقیناً ما قرآن را برای پند گرفتن آسان کردیم، پس آیا پند گیرنده ای هست؟
و اين قرآن را آسان ادا كرديم تا از آن پند گيرند. آيا پندگيرنده‌اى هست؟
و به راستی قرآن را قابل پندگیری گرداندیم، پس آیا پندپذیری هست؟
و هر آينه قرآن را براى يادآورى و پندگرفتن آسان ساختيم، پس آيا يادآرنده و پندگيرنده‌اى هست؟
ما قرآن را برای یاددادن ویادگرفتن وپنددادن وپندگرفتن ساده و آسان نموده‌ایم، آیا پندپذیرنده و عبرت‌گیرنده ای هست؟
و ما همواره قرآن را برای پند‌گیری(شان) آسان کردیم‌؛ پس آیا پند گیرنده‌ای هست‌؟
و همانا آسان ساختیم قرآن را برای یادآوردن پس آیا هست یادآورنده‌

We made the Quran easy to understand. Is there anyone who would understand?
ترتیل:
ترجمه:
القمر ٣١ آیه ٣٢ القمر ٣٣
سوره : سوره القمر
نزول : ٤ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٨
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا ...»: (نگا: قمر / ).


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ «32»

و البتّه ما قرآن را براى پند گرفتن، آسان قرار داديم، پس آيا پندپذيرى هست؟

نکته ها

تقسيم آب ميان مردم و شتر، يك آزمايش مهم الهى بود كه مردم بايد اين قانون را مراعات كرده و فقط روزى كه حق بهره‌گيرى از آب را دارند، سر آب حاضر شوند.

در آيه‌ى 155 سوره شعراء مى‌خوانيم كه حضرت صالح فرمود: يك روز آب قريه براى ناقه و يك روز براى شما. «لَها شِرْبٌ وَ لَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَعْلُومٍ»

«شِرْبٌ» به معناى قسمت و نصيب است كه در مورد سهم آب گفته مى‌شود.

«تعاطى» به معناى برگرفتن چيزى يا انجام دادن كارى است كه سزاوار نيست و جرأت مى‌خواهد. چون كلمه «تعاطى» در قالب تفاعل است، گويا ميان قوم ثمود و قاتل شتر مبادله و تفاهمى صورت گرفته است. «عقر» به معناى از پاى درآوردن ناقه است.

«هشيم» به معناى گياه خشك و خرد شده است. «محتظر» كسى است كه براى چهار پايان خود گياهان خشك را جمع آورى مى‌كند.

با اينكه كشنده ناقه يك نفر بيشتر نبوده، ولى در آيات ديگر قرآن به همه مردم نسبت داده است، «فَعَقَرُوها»* «1» يا «فَعَقَرُوا النَّاقَةَ» «2» كه به فرموده روايات به دليل هم فكرى و رضايت ديگران بر كار قاتل بوده و اين گناه به حساب آنان نيز محاسبه مى‌شود. «3»


«1». شعراء، 157؛ شمس، 14.

«2». اعراف، 77.

«3». وسائل، ج 11، ص 409.

جلد 9 - صفحه 360

پیام ها

1- گاهى امتحان با جيره‌بندى آب است كه به دستور پيامبر جيره بندى مى‌شود.

«أَنَّ الْماءَ قِسْمَةٌ»

2- افراد نااهل اگر خود نتوانند كارى انجام دهند، از كسانى كه جرأت فساد دارند دعوت مى‌كنند. «فَنادَوْا صاحِبَهُمْ»

3- قداست شكنى، جرأت لازم دارد. «صاحِبَهُمْ فَتَعاطى‌»

4- افراد شرور، آماده‌ى ايجاد شر هستند و فرصت سوزى نمى‌كنند. فَنادَوْا ...

فَعَقَرَ

5- اگر از نعمتى كه فرستاده شد قدردانى نكنيم، «مُرْسِلُوا النَّاقَةِ» عذاب، فرستاده مى‌شود. «أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً»

6- در نقل مطالب تاريخى قرآن، زمان و مكان و شخص مهم نيست، انگيزه و نتيجه مطرح است. (در اين آيات، نه نام كسى‌كه ناقه را كشت برده شده و نه زمان و مكان حادثه مشخص شده است).

7- گرچه قاتل يكى بود ولى به خاطر رضايت ديگران به كار او، همه نابود شدند.

فَعَقَرَ ... أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً

8- با اراده‌ى خداوند يك امت با يك صيحه محو مى‌شوند. «صَيْحَةً واحِدَةً»

9- گاهى يك امّت به خاطر يك نافرمانى و جسارت نابود مى‌شوند. «فَكانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ»

10- قهر الهى، افراد تنومند و غول پيكر را همچون گياه خرد شده مى‌كند. «كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ»

11- قرآن، بهترين و صحيح‌ترين تاريخ‌ها و عبرت‌ها را به راحتى در اختيار همگان قرار مى‌دهد. «وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا»

تفسير نور(10جلدى)، ج‌9، ص: 361

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ (32)

وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ: و هر آينه بتحقيق آسان نموديم قرآن را براى پند دادن يا حفظ كردن، فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ: پس آيا هيچ ياد كننده‌اى هست مر آن را تا از آن عبرت گيرد و به تذكرات آن پند يابد.

جلد 12 - صفحه 384


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ (32) كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ بِالنُّذُرِ (33) إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ حاصِباً إِلاَّ آلَ لُوطٍ نَجَّيْناهُمْ بِسَحَرٍ (34) نِعْمَةً مِنْ عِنْدِنا كَذلِكَ نَجْزِي مَنْ شَكَرَ (35) وَ لَقَدْ أَنْذَرَهُمْ بَطْشَتَنا فَتَمارَوْا بِالنُّذُرِ (36)

وَ لَقَدْ راوَدُوهُ عَنْ ضَيْفِهِ فَطَمَسْنا أَعْيُنَهُمْ فَذُوقُوا عَذابِي وَ نُذُرِ (37) وَ لَقَدْ صَبَّحَهُمْ بُكْرَةً عَذابٌ مُسْتَقِرٌّ (38) فَذُوقُوا عَذابِي وَ نُذُرِ (39) وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ (40) وَ لَقَدْ جاءَ آلَ فِرْعَوْنَ النُّذُرُ (41)

كَذَّبُوا بِآياتِنا كُلِّها فَأَخَذْناهُمْ أَخْذَ عَزِيزٍ مُقْتَدِرٍ (42)

ترجمه‌

و بتحقيق آسان نموديم قرآن را براى پند گرفتن پس آيا پند گيرنده‌اى هست‌

تكذيب كردند قوم لوط بيم دهندگان را

همانا ما فرستاديم بر آنها باد ريزنده سنگ‌ريزه را مگر كسان لوط كه نجات داديمشان سحرگاه‌

براى نعمت دادن از قبل خودمان اين چنين پاداش ميدهيم كسى را كه شكرگزارى نمود

و بتحقيق ترساند آنها را از گرفتن ما آنانرا بعذاب پس تشكيك و ترديد نمودند در بيم‌دهندگان‌

و بتحقيق خواستند از او كام گرفتن از ميهمانانش را پس محو كرديم چشمهاشان را پس بچشيد عذاب من و بيم دادن مرا

و بتحقيق وارد شد بر آنها در اول روز عذابى برقرار

پس بچشيد عذاب و بيم دادن مرا

و بتحقيق آسان نموديم قرآن را براى پند پس آيا پندگيرنده‌اى هست‌

و بتحقيق آمدند آل فرعون را بيم‌دهندگان‌

تكذيب كردند نشانه‌هاى قدرت ما را بتمامى پس گرفتيمشان مانند گرفتن توانائى با اقتدار.

تفسير

نكته تكرار آيه اولى در آيات سابقه گذشت و قوم لوط پيغمبر هم تكذيب نمودند بنوبه خود پيغمبران خدا را كه منذرين مردم از عذاب اويند بتقريبى كه ذكر شد قبلا يا انذار الهى را اگر نذر مصدر باشد و اينجا آن معنى آكد است چون حضرت لوط ظاهرا از طرف حضرت ابراهيم عليه السّلام هم مبعوث بوده و تكذيب او تكذيب آنحضرت هم محسوب ميشود و تكذيب آن حضرت چون پايه گذار توحيد در عالم بوده مسلّما تكذيب تمام اتباع و مروّجين آن مسلك است و خداوند علاوه بر آنكه قراء آنها را زير و زبر فرمود بباديكه سنگ‌ريزه بر سر


جلد 5 صفحه 106

آنها ميزد معذّب نمود و حضرت لوط و دو دختر او را نجات داد از آن عذاب در سحرگاه براى انعام بايشان و پاداش شكر نعمتى كه بجا آورده بودند و اين اختصاص بآنها ندارد خداوند هر شاكر نعمتى را جزاى خير ميدهد و آن حضرت قبلا آنها را از مؤاخذه و انتقام الهى و عذاب ناگهانى او ترسانده بود ولى آنها تشكيك و ترديد نموده يا مجادله بباطل با آن حضرت كرده بودند و اخيرا بى‌شرمى را از حدّ گذرانده ميخواستند با ملائكه‌ئى كه بصورت جوانان نيكو منظر در آمده بودند و ميهمان حضرت شده بودند عمل بدى انجام دهند پس جبرئيل كه يكى از آنها بود باشاره يا مشتى سنگ‌ريزه همه را كور كرد و شرح اين قصه در سوره هود گذشت و خداوند باقتضاء حال يا لسان ملائكه بآنها فرمود پس بچشيد عذاب مرا در نتيجه انذارات من و بتحقيق نازل شد صبح بر آنها اوّل وقت عذابى كه باقى و برقرار بود تا همه مردند و بجهنّم رفتند و فيض ره در اينمقام فرموده تكرار اين آيات بعد از هر قصه‌اى براى اشعار بآنست كه تكذيب هر پيغمبرى مقتضى نزول عذاب و استماع هر قصه‌اى مستدعى تذكّر و اتّعاظ است و براى اعاده آگاه نمودن و بيدار كردن است تا غلبه ننمايد بر آنها سهو و غفلت و همچنين است تكرار قول خداوند فبأى آلاء ربّكما تكذّبان و ويل للمكذّبين و مانند آن دو و خداوند فرعون و فرعونيان را بانذار يا انذاراتى تهديد فرمود بتوسط حضرت موسى و آنها آيات الهى و معجزات متعدّد آنحضرت را كه مكرّر بيان شده بكلّى منكر شدند و تكذيب نمودند تمامى را و خداوند گرفت آنها را بكيفر اعمالشان مانند گرفتن شخص تواناى غالب قادر مقتدرى كه كسى از دست او رهائى ندارد و او هر چه بخواهد ميكند و تفصيل اين واقعه در سوره بقره و غيرها گذشته است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لَقَد يَسَّرنَا القُرآن‌َ لِلذِّكرِ فَهَل‌ مِن‌ مُدَّكِرٍ (32)

گذشت‌ بيان‌ و تفسير ‌آن‌.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 32)- در این آیه و پایان این سرگذشت دردناک و عبرت انگیز بار دیگر می‌فرماید: «ما قرآن را برای تذکر و بیداری انسانها آسان نمودیم آیا پند گیرنده‌ای پیدا می‌شود»؟! (وَ لَقَدْ یَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکِرٍ).

تعبیراتش زنده و روشن، داستانهایش گویا، و انذارها و تهدیدهایش تکان دهنده و بیدارگر است.

نکات آیه

۱ - قرآن، کتابى آسان و قابل فهم براى همگان (و لقد یسّرنا القرءان)

۲ - بیدارگرى و غفلت زدایى، رسالت اصلى قرآن (و لقد یسّرنا القرءان للذّکر)

۳ - لزوم استفاده هدایت گران، از شیوه ساده گویى براى ارشاد مردم (و لقد یسّرنا القرءان للذّکر) بیان الهى، در حقیقت رهنمودى به همه هدایت گران است که باید شیوه ساده گویى را در بیان حقایق براى مردم برگزینند.

۴ - آسان سازى مفاهیم عالى قرآن در سطح فهم همگان، جلوه اى از عظمت و قدرت خداوند (و لقد یسّرنا القرءان) جمع آمدن ضمیر متکلم در «یسّرنا» - در صورتى که براى تفخیم باشد - مى تواند مطلب بالا را افاده کند.

۵ - حقیقت ملکوتى قرآن، دور از درک و اندیشه توده ها * (و لقد یسّرنا القرءان) مفهوم «و لقد یسّرنا القرآن ...» این است که حقایق قرآنى، در مرحله نخست و قبل از آسان شدن، سنگین بوده است; به گونه اى که چه بسا بیشتر انسان ها در درک آن ناتوان مى شدند.

۶ - نقل داستان ها و واقعیت هاى تاریخى، در قالبى ساده و آسان، داراى تأثیرى فزون تر در خاطر توده ها (کذّبت ثمود بالنّذر ... و لقد یسّرنا القرءان للذّکر فهل من مدّکر) برداشت یاد شده در صورتى است که «لقد یسّرنا...» نظر به نقل داستان قوم ثمود داشته باشد.

۷ - ترغیب مردم از سوى خداوند، براى اندیشه در قرآن (و لقد یسّرنا القرءان ... فهل من مدّکر)

۸ - بهره گیرى از معارف و رهنمودهاى قرآن، در گرو بیدارى و به دور بودن از غفلت (و لقد یسّرنا القرءان ... فهل من مدّکر) این که خداوند انسان هاى متذکر و بیدار را به تأمل در قرآن فراخوانده است; معلوم مى شود که غافلان، شایستگى درک معارف و حقایق آن را ندارند.

موضوعات مرتبط

  • انسان: محدوده فهم انسان ۵
  • تاریخ: روش نقل تاریخ ۶
  • تبلیغ: روش تبلیغ ۳; ساده گویى در تبلیغ ۳
  • تفکر: تشویق به تفکر ۷; تفکر در قرآن ۷
  • تنبه: آثار تنبه ۸; عوامل تنبه ۲
  • خدا: تشویق هاى خدا ۷; نشانه هاى قدرت خدا ۴; نشانه هاى عظمت خدا ۴
  • قرآن: اهداف قرآن ۲; تذکرات قرآن ۲; حقیقت قرآن ۵; زمینه استفاده از قرآن ۸; سهولت فهم قرآن ۱، ۴; عظمت قرآن ۵; ویژگیهاى قرآن ۱، ۵
  • قصه: روش نقل قصه ۶
  • هدایتگران: مسؤولیت هدایتگران ۳
  • هوشیارى: آثار هوشیارى ۸

منابع