القمر ٢٤
کپی متن آیه |
---|
فَقَالُوا أَ بَشَراً مِنَّا وَاحِداً نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذاً لَفِي ضَلاَلٍ وَ سُعُرٍ |
ترجمه
القمر ٢٣ | آیه ٢٤ | القمر ٢٥ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«بَشَراً واحِداً»: انسان تنها و بیقوم و عشیره و از عامه مردم، نه از خاندان بزرگ و قبیله سترگ. یک فرد. ما همه از یک فرد ضعیف پیروی کنیم؟! «سُعُرٍ»: دیوانگی. (مسعور) به معنی مجنون، از این واژه است.
تفسیر
- آيات ۹ - ۴۲ سوره قمر
- بيان چگونگى وفور آب بر سراسر زمين، پس از نفرين نوح «ع»
- توضيحى درباره ویژگی كشتى نوح «ع»
- معناى آسان کردن قرآن براى ذكر
- بيان كيفيت عذاب قوم عاد
- ۱ سعادت و نحوست ايام، از نظر عقل، قرآن و سنّت
- سعادت و نحوست، در آيات قرآن كريم
- سعادت و نحوست، در روايات
- برخی از احاديث ائمّه «ع» كه دلالت بر عدم نحوست ذاتى زمان دلالت مى كند
- رواج عقيده به سعادت و نحوست ايام، در بين اهل سنّت
- ۲ سعادت و نحوست كواكب
- اقوال منجمين درباره ارتباط كواكب با حوادث زمينى
- اقسام رواياتى كه در اين باره وارد شده اند
- بررسی روايات وارده در بارۀ سعد و نحس بودن بعضى كواكب
- ۳ تفأل خوب و بد
- امورى كه در نظر عامۀ مردم، شوم و نحس است
- مقصود از تكذيب قوم ثمود به «نُذُر»
- ناقه صالح و آزمايش الهى قوم ثمود
- سرگذشت قوم لوط و عذابى كه دامنگيرشان شد
- بحث روایتی: (چند روايت در ذيل برخى آيات گذشته)
تفسیر نور (محسن قرائتی)
كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ «23» فَقالُوا أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذاً لَفِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍ «24»
قوم ثمود، هشدار دهندگان را تكذيب كردند. پس گفتند: آيا از ميان خود، از انسانى تك و تنها پيروى كنيم؟ در اين صورت ما در گمراهى و جنونى عميق خواهيم بود.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَقالُوا أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذاً لَفِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍ «24»
جلد 12 - صفحه 380
فَقالُوا أَ بَشَراً مِنَّا: پس گفتند آيا آدمى را كه از جنس ما است، واحِداً نَتَّبِعُهُ: منفرد و يگانه كه هيچ تبعى و حشمى ندارد پيروى كنيم او را. استفهام بر سبيل انكار است، يعنى تابع شخصى نمىشويم كه مماثل ماست و هيچ فضيلتى و مزيتى ندارد بر ما، و بىيار و بىخويش و قوم است. إِنَّا إِذاً لَفِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍ: بدرستى كه ما آن هنگام كه پيروى او كنيم، هر آينه در گمراهى و آتشهاى سوزان باشيم. حقيقت مطلب آنكه اين كلام حضرت صالح عليه السّلام بود كه در اول مرتبه با قوم خود مىفرمود كه اگر تابع قول من نشويد از طريق حق گمراه باشيد و در آخرت به آتش نيران گرفتار گرديد، ايشان آن را معكوس نموده به او گفتند كه اگر تابع تو شويم در ضلالت افتيم و در آخرت به آتش سوزان گرفتار شويم.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِرٍ «22» كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِالنُّذُرِ «23» فَقالُوا أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذاً لَفِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍ «24» أَ أُلْقِيَ الذِّكْرُ عَلَيْهِ مِنْ بَيْنِنا بَلْ هُوَ كَذَّابٌ أَشِرٌ «25» سَيَعْلَمُونَ غَداً مَنِ الْكَذَّابُ الْأَشِرُ «26»
إِنَّا مُرْسِلُوا النَّاقَةِ فِتْنَةً لَهُمْ فَارْتَقِبْهُمْ وَ اصْطَبِرْ «27» وَ نَبِّئْهُمْ أَنَّ الْماءَ قِسْمَةٌ بَيْنَهُمْ كُلُّ شِرْبٍ مُحْتَضَرٌ «28» فَنادَوْا صاحِبَهُمْ فَتَعاطى فَعَقَرَ «29» فَكَيْفَ كانَ عَذابِي وَ نُذُرِ (30) إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ صَيْحَةً واحِدَةً فَكانُوا كَهَشِيمِ الْمُحْتَظِرِ (31)
جلد 5 صفحه 103
ترجمه
و بتحقيق آسان نموديم قرآن را براى پند گرفتن پس آيا پند گيرندهئى هست
تكذيب كردند قوم ثمود بيمدهندگان را
پس گفتند آيا انسانى را كه از جنس ما و منفرد است پيروى كنيم همانا ما در اين وقت در گمراهى و عذابهاى گوناگونيم
آيا القاء شده بر او وحى آسمانى از ميان ما بلكه او است بسيار دروغگوى خودپسند و متكبّر
زود باشد كه بدانند فردا كيست بسيار دروغگوى خودپسند و متكبّر
همانا ما فرستندگانيم ناقه را آزمايش براى آنها پس مراقب آنها باش و صبر كن
و آگاه كن آنها را كه آب قسمت شده است ميانشان هر قسمتى حاضر شده بنوبت
پس خواندند يارشان را پس مرتكب كشتار شد و پى كرد
پس چگونه بود عذاب من و بيم دادنم
همانا ما فرستاديم بر آنها يك صوت مهيب را پس بودند مانند گياه خشك فراهم آورده انباردار.
تفسير
خداوند متعال اين آيه شريفه را بعد از نقل قصص تكرار فرموده براى تأكيد معنى و تثبيت آن و مزيد تأثير و تقرير در اذهان شنوندگان و بنظر حقير چنانچه در اوائل كتاب اشاره بآن شد تكرار از لوازم وعظ و خطابه است و احتياج بنكته ندارد و بعضى از مفسّرين آنرا اشاره بجهاتيكه براى تسهيل قرآن در بيان مفاد اين آيه در ضمن آيات سابقه ذكر شد گرفتهاند از قبيل تبيين احكام و تقرير معارف و توضيح مواعظ و تسهيل براهين و تعبير از وقايع بعبارات متعدّده و بيان آنها بأمثله مختلفه كه هر جهتى اقتضاء تكرارى دارد و متذكر فرموده كفار مكّه را بتكذيب قوم ثمود حضرت صالح را كه يكى از منذرين بانذار الهى و پيغمبران خدا بود كه تكذيب يكى از آنها باعتبار وحدت قول و دعوت همه بتوحيد در حكم تكذيب همه ميباشد و دليل آنها از غايت جهل و نادانى بر مدّعاى خودشان كه نفى رسالت آن حضرت بود اين بود كه يك نفر بشر كه از جنس ما است و مانند ما ميخورد و ميآشامد و در كوچه و بازار راه ميرود و اتباع و انصارى ندارد چگونه ممكن است بمقام نبوّت برسد و از طرف خداوند بر خلق مبعوث
جلد 5 صفحه 104
گردد و ما مجبور باطاعت و تبعيّت از قول و فعل او باشيم اگر چنين باشد ما در گمراهى و خطا و شدّت و عذاب و التهاب از ناملائمات زيادى واقع خواهيم شد يا چون حضرت صالح بآنها فرموده بود در صورت مخالفت دستورات من در آتشهاى سوزانى واقع خواهيد شد آنها معارضه بمثل نمودند و گفتند در صورت متابعت در آتشها و التهاباتيم چون اصل سعر بمعناى التهاب است يا تعجب نمودند كه چگونه ميشود ما از ترك متابعت او در آتشهاى سوزانى باشيم و باز تعجب نمودند كه وحى الهى يا كتاب آسمانى نازل شود بر يك نفر عادى از بين جماعتى كه از يك قبيله هستند و با يكديگر زندگى ميكنند و اخيرا تصريح كردند كه او كذّاب است و براى خودخواهى و رياست و تكبّر نمودن بر ما اين ادّعا را نموده لذا خداوند فرموده فرداى قيامت معلومشان ميشود كه كذاب أشر كيست يا حضرت صالح بدستور الهى بآنها فرموده چون ستعلمون بصيغه خطاب نيز قرائت شده است بنابر حكايت قول آن حضرت يا التفات از غيبت بخطاب در كلام خدا در هر حال بتفصيلى كه در سوره اعراف گذشت خداوند ناقهاى را براى امتحان آنها از كوه بيرون آورد و بحضرت صالح دستور فرمود كه مراقب سلوك آنها با ناقه و منتظر امر الهى در باره آنها باشد و بر آزار و ايذاء آنان صبر فرمايد و بآنها خبر دهد كه خداوند مقرّر فرموده كه آب رودخانه بين آنها و ناقه قسمت شود يك روز حق آنها و يكروز حق ناقه باشد و سهم هر كدام محفوظ و حاضر و آماده براى صاحبش بنوبه خود بماند پس آنها يار و مصاحب خودشان قدار بن سالف را خواندند و او را وادار بقتل ناقه كردند و او با دو ضرب شمشير آن حيوان را كشت و پى كرد و شايد بملاحظه وادار شدن او بقتل يا با دو ضرب واقع شدن آن باشد كه خداوند فرموده فتعاطى فعقر چون تعاطى تناول شىء بتكلّف است پس خداوند بيك فرياد جبرئيل گوشهاى آنها را پاره و دلهاشان را متلاشى فرمود و همه در يك چشم بهم زدن مردند و بدنهاشان خشك و خرد شد مانند گياه خشك كه صاحب محوّطهئى از چوب و نى براى علوفه گوسفندان خود جمع نموده و زير دست و پاى آنها در زمستان ريز ريز شده و محتظر بفتح نيز قرائت شده و بنابراين ظاهرا مراد گياه يا نى و سر شاخه خرد
جلد 5 صفحه 105
خشكى است كه براى احتظار جمع شده مانند آنكه بآجرى كه براى بناء خانه جمع شده ميگويند آجر بناء و حظيره بر چنين محوّطه اطلاق ميشود و حظيرة القدس از القاب بهشت است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَقالُوا أَ بَشَراً مِنّا واحِداً نَتَّبِعُهُ إِنّا إِذاً لَفِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍ «24»
پس گفتند آيا بشري را از جنس خودمان تنها متابعت كنيم او را در اينکه صورت محققا ما هر آينه در ضلالت و گمراهي و در زحمت و شدّت و گرفتاري و عذاب وارد ميشويم گويا اينها منكر نبودند که ميشود رسول بشر باشد و اشكال آنها در اينکه بود که بقول يك نفر چگونه دست برداريم از آلهه خود که آباء و اجداد ما پرستش ميكردند. در موضوعات خارجيّه قول يك نفر حجّت نيست چه رسد در امر دين آنهم همچه امري باين بزرگي اگر قول او را بپذيريم ما در ضلالت
جلد 16 - صفحه 357
ميافتيم و بعذاب و شدّت و سختي دچار ميشويم.
فَقالُوا أَ بَشَراً مِنّا واحِداً نَتَّبِعُهُ إِنّا إِذاً لَفِي ضَلالٍ وَ سُعُرٍ لكن غافل به اينكه در امر دين قول جماعت هم اعتبار ندارد مثل آباء آنها که پرستش آلهه ميكردند بايد از روي مدرك و دليل و حجّت باشد چه يك نفر باشد يا هزار نفر و خداوند که ارسال رسول ميكند با مدرك و دليل ارسال ميفرمايد به اعطاء معجزه بدست او که نشاني باشد که فعل الهي که از قدرت بشر خارج است بدست او جاري شود لذا حضرت صالح بيمدرك مدّعي رسالت نشد به ناقه و فصيل متمسّك شده مع ذلک تكذيب كردند او را و گفتند.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 24)- سپس به علت تکذیب آنها پرداخته، میافزاید: «و گفتند: آیا ما از بشری از جنس خود پیروی کنیم؟ اگر چنین کنیم در گمراهی و جنون خواهیم بود» (فَقالُوا أَ بَشَراً مِنَّا واحِداً نَتَّبِعُهُ إِنَّا إِذاً لَفِی ضَلالٍ وَ سُعُرٍ).
آری! کبر و غرور و خودبینی و خودخواهی حجاب بزرگ آنها در برابر دعوت انبیا بود، آنها میگفتند: صالح فردی مانند ما است، دلیلی ندارد که ما از او پیروی کنیم! او چه امتیازی بر ما دارد که رهبر باشد، و ما پیرو و تابع او؟! این همان اشکالی است که امتهای گمراه غالبا به انبیا داشتند که آنها افرادی از جنس ما هستند و به همین دلیل نمیتوانند پیامبر الهی باشند.
نکات آیه
۱ - بشر بودن صالح پیامبر(ع)، بهانه قوم ثمود، براى تکذیب رسالت آن حضرت (فقالوا أبشرًا منّا وحدًا نتّبعه)
۲ - رسالت الهى، مرتبتى غیر قابل دستیابى براى بشر در دیدگاه قوم ثمود (فقالوا أبشرًا منّا وحدًا نتّبعه) برداشت یاد شده در صورتى است که گفتار قوم ثمود و انکار آنان، صرفاً جنبه بهانه جویى نداشته; بلکه ریشه در باورهاى آنان داشته باشد.
۳ - قوم ثمود، هرگونه امتیاز صالح(ع)، بر ایشان را منکر بودند. (فقالوا أبشرًا منّا وحدًا نتّبعه) برداشت بالا در صورتى است که تعبیر «منّا» نه براى بیان هم خونى و نژادى; بلکه در مقام تأکید بشر بودن و معمولى بودن و امتیاز نداشتن باشد، مضافاً بر این که قید «واحداً» نیز مى تواند تأکید دوباره اى بر عدم امتیاز باشد.
۴ - صالح پیامبر(ع)، برخاسته از میان قوم ثمود و داراى پیوند نژادى با آنان (فقالوا أبشرًا منّا وحدًا) احتمال دارد تعبیر «منّا»، نظر به هم خونى و پیوند قومى و نژادى داشته باشد. برداشت یاد شده بر پایه این احتمال است.
۵ - صالح پیامبر(ع)، فاقد پایگاه اجتماعى از نظر قوم ثمود (فقالوا أبشرًا منّا وحدًا) برداشت یاد شده بدان احتمال است که تعبیر «واحداً»، نظر به عدم برخوردارى صالح(ع) از عِدّه و عُدّه و قدرت اجتماعى، داشته باشد.
۶ - مکانت و شوکت اجتماعى، از بالاترین ملاک هاى ارزشى در نظر قوم ثمود (فقالوا أبشرًا منّا وحدًا نتّبعه) در صورتى که تعبیر «واحداً» بیانگر عدم برخوردارى صالح(ع) از قدرت، شوکت و اشرافیت باشد; مى توان استفاده کرد که قوم ثمود، انتظار داشتند که پیامبر از میان اشراف جامعه، انتخاب شود.
۷ - پیروى از بشرى معمولى و فاقد موقعیت اجتماعى، گمراهى و جنون در نظر قوم ثمود (إنّا إذًا لفى ضلل و سعر) واژه «إذًا» ضلالت و جنون را مترتب بر تبعیت از «بشراً منّا واحداً» ساخته است. گفتنى است در صورتى که «واحداً» اشاره به تنهایى و بى یاورى صالح(ع) داشته باشد، مطلب بالا استفاده مى شود.
۸ - پذیرش ادعاى نبوت از یک انسان، گمراهى و جنون در نظر قوم ثمود (فقالوا أبشرًا منّا وحدًا نتّبعه إنّا إذًا لفى ضلل و سعر) در صورتى که «أبشراً منّا واحداً» در مقام نفى شایستگى بشر براى نبوت باشد، از ارتباط «إذًا لفى...» با جمله قبلى مطلب بالا استفاده مى شود.
۹ - قبول پیامبرى صالح(ع)، مایه تیره بختى در نگاه قوم ثمود (إنّا إذًا لفى ... سعر) در صورتى که «سعر» جمع «سعیر» (آتش افروخته) باشد، مراد از آن در آیه شریفه، گرفتار شدن در آتش حسرت و تیره بختى خواهد بود.
۱۰ - قوم ثمود، مدعى ارزش خواهى و سعادت جویى، در تکذیب پیامبرى صالح(ع) (إنّا إذًا لفى ضلل و سعر) قوم ثمود با گفتن «إنّا إذًا...»، در حقیقت مدعى بودند که ما اکنون در گمراهى و شقاوت نیستیم و چنانچه از صالح(ع) پیروى کنیم، گمراه و تیره بخت خواهیم شد و ما گمراهى و تیره بختى را براى خویش نمى پسندیم.
موضوعات مرتبط
- انسان: آثار پیروى از انسان ها ۷
- ایمان: آثار ایمان به صالح(ع) ۹
- جنون: موارد جنون ۷، ۸
- سعادت: عوامل سعادت ۱۰
- شقاوت: عوامل شقاوت ۹
- صالح(ع): آثار بشر بودن صالح(ع) ۱; تکذیب برترى صالح(ع) ۳; خاستگاه صالح(ع)۴; زمینه تکذیب صالح(ع) ۱; صالح(ع) و قوم ثمود ۴; فلسفه تکذیب صالح(ع) ۱۰; موقعیت اجتماعى صالح(ع) ۵; نژاد صالح(ع) ۴
- قوم ثمود: ارزشها در قوم ثمود ۶; بهانه جویى قوم ثمود ۱; بینش قوم ثمود ۲، ۵، ۶، ۷، ۸، ۹، ۱۰; تفکر طبقاتى قوم ثمود ۶; سعادت طلبى قوم ثمود ۱۰; قوم ثمود و صالح(ع) ۳; قوم ثمود و نبوت انسان ۲
- گمراهى: موارد گمراهى ۷، ۸
- موقعیت اجتماعى: ارزش موقعیت اجتماعى ۶
- نبوت: اهمیت نبوت ۲; ملاک نبوت ۲
منابع