البروج ٧

از الکتاب
نسخهٔ تاریخ ‏۲ فروردین ۱۴۰۱، ساعت ۰۴:۴۶ توسط Adel (بحث | مشارکت‌ها) (←‏تفسیر)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
کپی متن آیه
وَ هُمْ‌ عَلَى‌ مَا يَفْعَلُونَ‌ بِالْمُؤْمِنِينَ‌ شُهُودٌ

ترجمه

و آنچه را با مؤمنان انجام می‌دادند (با خونسردی و قساوت) تماشا می‌کردند!

و نظاره‌گر شكنجه‌اى بودند كه بر مؤمنان مى‌رفت
و خود بر آنچه بر [سر] مؤمنان مى‌آوردند، گواه بودند.
و سوختن مؤمنانی که به آتش افکندند مشاهده می‌کردند.
و آنچه را از شکنجه و آسیب درباره مؤمنان انجام می دادند تماشاگر و ناظر بودند
و بر آنچه بر سر مؤمنان مى‌آوردند، شاهد بودند.
و آنان بر آنچه در حق مؤمنان می‌کردند، گواه بودند
و آنان بر آنچه با مؤمنان مى‌كردند حاضر و تماشاگر بودند.
و ایشان چیزی را تماشا می‌کردند که بر سر مؤمنان می‌آوردند.
و ایشان بر آنچه بر (سر و سامان) مؤمنان می‌آوردند، گواهانند.
و آنانند بر آنچه به مؤمنان کنند گواهان‌

And were witnessing what they did to the believers.
ترتیل:
ترجمه:
البروج ٦ آیه ٧ البروج ٨
سوره : سوره البروج
نزول : ١ بعثت
اطلاعات آماری
تعداد کلمات : ٧
تعداد حروف :

معنی کلمات و عبارات

«یَفْعَلُونَ»: استعمال فعل مضارع، دلیل بر این است که کوره گودال آدم‌سوزی مدّتی استمرار داشته و یک حادثه زودگذر نبوده است. «شُهُودٌ»: جمع شاهِد، گواهان. مشاهده‌کنندگان. حاضران.


تفسیر


تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ «1» وَ الْيَوْمِ الْمَوْعُودِ «2» وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ «3» قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ «4» النَّارِ ذاتِ الْوَقُودِ «5» إِذْ هُمْ عَلَيْها قُعُودٌ «6» وَ هُمْ عَلى‌ ما يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ «7» وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ «8» الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ شَهِيدٌ «9»

سوگند به آسمان كه داراى برجهاى بسيار است. به روز موعود سوگند.

به شاهد و مشهود سوگند. مرگ بر صاحبان گودال (پر آتش). همان آتش پر هيزم. آنگاه كه آنان بالاى آن نشسته بودند. و تماشاگر شكنجه‌اى بودند كه نسبت به مؤمنان روا مى‌داشتند. آنان هيچ ايرادى به مؤمنان نداشتند، جز آنكه به خداى عزيز و حميد ايمان آورده بودند. آن كه حكومت آسمان‌ها و زمين براى اوست و خداوند بر هر چيز گواه است.

نکته ها

«بروج» جمع «برج» به معناى امر ظاهر و آشكار است، چنانكه «تبرج» به معناى آشكار ساختن زينت است. اگر به عمارت‌هاى بلند و مرتفع، برج گفته مى‌شود، از آن جهت است كه در ميان ديگر ساختمان‌ها، آشكارتر است. مراد از «بروج» در اين آيات، ستارگان آسمان است كه همچون برجى بلند، از دور آشكار و درخشان هستند. چنانكه در آيه‌اى ديگر

جلد 10 - صفحه 434

مى‌فرمايد: «وَ لَقَدْ جَعَلْنا فِي السَّماءِ بُرُوجاً وَ زَيَّنَّاها لِلنَّاظِرِينَ» «1»

براى آيه‌ «شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ» حدود سى مصداق گفته شده است، از جمله اينكه شاهد، خداوند و مشهود، ما سوى اللّه است، يعنى سوگند به خالق و به كلّ هستى.

امام حسن عليه السلام مى‌فرمايد: «2» مراد از شاهد، پيامبر است به دليل آيه‌ إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً ... «3» و مراد از مشهود، قيامت است، به دليل آيه‌ «ذلِكَ يَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النَّاسُ وَ ذلِكَ يَوْمٌ مَشْهُودٌ» «4»

«وقود» به معناى آتش گيرانه و مايه سوخت است.

«اخدود» به معناى گودال عميق است و مراد از «اصحاب الاخدود» كسانى هستند كه در زمين گودالى وسيع ايجاد كردند و آتشى بزرگ در آن افروختند و سپس مؤمنان را در آتش انداخته و آنان را زنده زنده سوزاندند. چنانكه در مورد حضرت ابراهيم نيز چنين عمل كردند.

امّا اينكه اين ستمگران و آن مؤمنان چه كسانى بودند، روايات گوناگونى وارد شده، ولى در قرآن ذكرى از آنها به ميان نيامده است.

پیام ها

1- همه هستى در نزد خداوند ارزش دارد و قابل سوگند است، از جمله: آسمان و ستارگانش. «وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ»

2- از قيامت غافل نباشيد كه ميعادگاه همه است. «الْيَوْمِ الْمَوْعُودِ»

3- شما وكارهايتان، همه زير نظر است، آن هم زير نظر خدا. «وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ»

4- اعلام برائت و اظهار تنفّر از ستمگر لازم است. «قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ»

5- در نقل تاريخ، عبرت‌ها مهم است نه جزئيات. (از مكان اخدود، زمان حادثه، نام و تعداد ستمگران و تعداد شهدا و ... سخنى به ميان نيامده است، چون اثرى در گرفتن عبرت ندارد.) «قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ»


«1». حجر، 16.

«2». تفسير نور الثقلين.

«3». احزاب، 45.

«4». هود، 103.

جلد 10 - صفحه 435

6- تفكّر ظلم ستيزى و ظالم‌كوبى ارزش است، گرچه ظالم وجود نداشته باشد.

(اصحاب اخدود امروز حضور ندارند، چنانكه ابولهب امروز نيست، روحيه تنفّر از آنان بايد همچنان زنده باشد. «تَبَّتْ يَدا أَبِي لَهَبٍ وَ تَبَّ») «قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ»

7- سوزاندن، سخت‌ترين نوع عذاب است و در ميان انواع كشتن‌ها، خداوند نام در آتش انداختن مؤمنان را نام برده است. «النَّارِ ذاتِ الْوَقُودِ»

8- نقل ظلم‌ها و مظلوميّت‌ها و ذكر مصيبت و روضه خوانى، سابقه قرآنى دارد.

أَصْحابُ الْأُخْدُودِ النَّارِ ذاتِ الْوَقُودِ إِذْ هُمْ عَلَيْها قُعُودٌ ...

9- ارتكاب گناه يك مسئله است، ولى سنگدلى و نظاره‌گرى و رضايت بر آن، مسئله ديگر. «وَ هُمْ عَلى‌ ما يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ»

10- ستمگرانى كه شاهد بر شكنجه مؤمنانند، بدانند كه خدا شاهد بر آنان و كار آنهاست. «شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ- هُمْ عَلى‌ ما يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ»

11- پايدارى بر ايمان، تاوان دارد. «وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَنْ يُؤْمِنُوا» (جمله‌ «يُؤْمِنُوا» به جاى «آمنوا» رمز آن است كه كفّار از پايدارى مؤمنان ناراحت بودند و اگر دست بر مى‌داشتند شكنجه‌اى در كار نبود.)

12- منطق كافر، تهديد و انتقام است. «وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ»

13- در نزد كفّار، ايمان بزرگ‌ترين جرم است و جز با دست برداشتن از ايمان به چيز ديگرى راضى نمى‌شوند. وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَنْ يُؤْمِنُوا ...

14- كافران بدانند كه حامى مؤمنين خداى عزيز است كه قدرت انتقام دارد.

«يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ»

15- جاذبه اتّصال به خداى قادر، اشكالات وارده بر شهادت و از جان گذشتگى در راه خدا را حل مى‌كند. «يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ»

16- حكومت واقعى از آنِ خداوند است. «لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»

17- حكومت الهى همراه با علم و حضور اوست. «وَ اللَّهُ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ شَهِيدٌ»

تفسير نور(10جلدى)، ج‌10، ص: 436

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ هُمْ عَلى‌ ما يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ «7»

وَ هُمْ عَلى‌ ما يَفْعَلُونَ‌: و اعوان ملك بر آنچه مى‌كردند، بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ: به گرويدگان گواهى دهندگان بودند. يعنى نزد شاه گواهى مى‌دادند بعضى بر بعضى كه قصور نكردند در امر ملك. يا روز قيامت دست و زبان آنها گواهى دهند بر آنچه به مؤمنان مى‌كردند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ «1» وَ الْيَوْمِ الْمَوْعُودِ «2» وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ «3» قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ «4»

النَّارِ ذاتِ الْوَقُودِ «5» إِذْ هُمْ عَلَيْها قُعُودٌ «6» وَ هُمْ عَلى‌ ما يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ «7» وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاَّ أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ «8» الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ شَهِيدٌ «9»

إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذابُ جَهَنَّمَ وَ لَهُمْ عَذابُ الْحَرِيقِ «10» إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ذلِكَ الْفَوْزُ الْكَبِيرُ «11» إِنَّ بَطْشَ رَبِّكَ لَشَدِيدٌ «12» إِنَّهُ هُوَ يُبْدِئُ وَ يُعِيدُ «13» وَ هُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ «14»

ذُو الْعَرْشِ الْمَجِيدُ «15» فَعَّالٌ لِما يُرِيدُ «16» هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ الْجُنُودِ «17» فِرْعَوْنَ وَ ثَمُودَ «18» بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي تَكْذِيبٍ «19»

وَ اللَّهُ مِنْ وَرائِهِمْ مُحِيطٌ «20» بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِيدٌ «21» فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ «22»

ترجمه‌

سوگند بآسمان داراى برجها

و بروز وعده داده شده‌

و بگواه و گواهى داده شده بر آن‌

هلاك شدند صاحبان گودالهاى‌

آتش كه داراى اشتعال بود

وقتى كه آنها بر آن گودالها نشسته بودند

و آنها بر آنچه با گروندگان ميكردند نگران بودند

و ناپسند نداشتند مگر گرويدن ايشان را بخداى ارجمند ستوده‌

آنكه مر او را است پادشاهى آسمانها و زمين و خدا بر هر چيز گواه است‌

همانا آنانكه عذاب نمودند مردان و زنان با ايمان را پس توبه نكردند پس براى آنها عذاب دوزخ و براى آنها عذاب سوزش بآتش است‌

همانا آنانكه گرويدند و كردند كارهاى شايسته براى ايشان بهشتهائى است كه جارى است در آنها نهرها اينست كاميابى بزرگ‌

همانا بقهر گرفتن پروردگار تو هر آينه سخت است‌

همانا او است كه نخست مى‌آفريند و عود ميدهد

و او است آمرزنده مهربان‌

كه صاحب مقرّ سلطنت ميباشد بلند مرتبه است‌

كننده است هر آنچه بخواهد

آيا رسيد بتو خبر لشگرها اتباع‌

فرعون و قوم‌


جلد 5 صفحه 369

ثمود

بلى آنانكه كافر شدند در وادى تكذيب ميباشند

و خداوند از جوانب بر آنها احاطه دارد

بلى آن قرآنى بلند مرتبه است‌

در لوح محفوظ از آفات.

تفسير

خداوند متعال در اين سوره مباركه قسم ياد فرموده بآسمانى كه داراى بروج دوازده گانه است و آفتاب در ظرف يك سال در آنها سير مينمايد و بيان آن در اوائل سوره حجر گذشت و نيز قسم ياد فرموده بروز موعود كه خداوند و انبياء عظام و اوصياء كرام ايشان وعده آمدن آنرا داده‌اند و آن روز قيامت است چنانچه قمى ره فرموده و در مجمع نسبت بتمام مفسرين داده و بنابر اين بنظر حقير انسب بمقام آنست كه مراد از شاهد و مشهود كه خداوند بآن نيز قسم ياد فرموده حاضران در آن روز باشند كه بعضى شاهد و بعضى مشهودند چون انبياء عظام و اوصياء كرام ايشان هر يك شاهدند بر اعمال پيروان خودشان و پيغمبر خاتم شاهد است در آن روز بر ايشان و اوصياء كرام خود و خلق اولين و آخرين پس يگانه شاهد او است و همه مشهود بيك اعتبار و بيك اعتبار او و انبياء و اوصياء شاهدند و خلق مشهود و در روايات شاهد بروز جمعه و مشهود بروز قيامت و شاهد بروز عرفه و مشهود بروز قيامت و شاهد بروز جمعه و مشهود بروز عرفه و شاهد به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و مشهود بامير المؤمنين عليه السّلام و شاهد به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و مشهود بروز قيامت تفسير شده و در بعضى از اين روايات امام عليه السّلام از بعضى تكذيب فرموده و اقوال مفسرين هم مختلف و غير ظاهر است و اگر ظاهرى براى آيه بشود فرض نمود همان است كه ذكر شد و در تفسير قرآن ظاهر معتبر است و روايت معتبر بدون معارض ولى اقوال مفسرين مخصوصا عامّه بهيچ وجه اعتبارى ندارد و مفسّرين خاصه نوعا از عامّه اخذ مينمايند و تنكير ظاهرا براى ابهام و تعظيم است و جواب اين قسمها ظاهرا آنست كه خداوند فرموده مشمول لعنت و هلاكت شدند صاحبان گودالها و آتش داراى آتش افروز مخصوصى چون النّار ظاهرا بدل اشتمال است براى اخدود و توصيف نار بذات وقود ظاهرا براى خصوصيّت آن وقود است كه بدنهاى اهل ايمان بوده و محتمل است وقود بمعناى اشتعال و التهاب باشد و براى اشاره بشدّت اشتعال آن نار توصيف شده و در هر حال روايات در اين باب هم مختلف است و قدر متيقّن آنها آنست كه در زمان‌


جلد 5 صفحه 370

سابق جمعى از كفار بر اهل ايمان مسلّط شدند و ايشان را در گودالهائى از آتش انداختند و سوزاندند براى آنكه حاضر نشدند دست از دين خودشان بردارند و خداوند اجمالا اين قصه را نقل فرموده براى آنكه مسلمانان صدر اسلام بر شكنجه و آزار كفار قريش صبر نمايند و بدانند كه آنها هم مانند اصحاب اخدود مشمول لعن و غضب الهى خواهند بود و ميفرمايد اين عمل از آنها صادر و اين استحقاق براى آنان حاصل شد وقتى كه در اطراف گودالها نشسته بودند و تماشا ميكردند كه با اهل ايمان چه سلوكى مينمايند و چگونه ايشان در آتش ميسوزند و ناخوش نداشتند آنها از اهل ايمان و ناپسند نميدانستند چيزى را از ايشان مگر آنكه ايمان آورده بودند بخداوند ارجمند ستوده كه سلطنت حقّه حقيقيه در آسمانها و زمين از آن او است و او بر هر امرى حاضر و ناظر و گواه است و همانا كفارى كه مبتلا و معذب نمودند اهل ايمان را بانواع ابتلا و عذاب از قبيل سوزاندن و داغ نمودن و شكنجه كردن و غيرها پس توبه ننمودند بقبول ايمان از براى آنان است عذاب جهنّم در آخرت براى كفرشان و عذاب سوزش و شكنجه و آزارشان علاوه بر آن است و آن در دنيا يا آخرت بآنها خواهد رسيد چون اين عمل قبح زائدى دارد و استحقاق زائدى ميآورد و روايت شده كه آتش برگشت بطرف اصحاب اخدود كه در اطراف نشسته بودند و همه را سوزاند و همانا كسانيكه ايمان آوردند بمبدء و معاد و وسائط بين خالق و عباد و بجا آوردند اعمال شايسته را براى ايشان است باغهائى كه جارى است در آنها نهرهائى از انواع مشروبات و آبهاى زلال و آن كاميابى بزرگ است كه دنيا و ما فيها در برابر نعم بى‌زوال آن قدر و قيمتى ندارد و همانا گرفتن بقهر و عنف خداوند معصيت كاران را بسيار سخت و ناگوار است و او خلق را بدوا ايجاد ميفرمايد و بعدا ميميراند و باز عود ميدهد ارواح را به اجسادشان براى مجازات ستم كاران و انعام بشايستگان و او بخشنده و آمرزنده و دوست و مهربان است نسبت بكسانيكه توبه نمودند و اطاعت كردند اوامر او را و صاحب مقرّ سلطنت و عظمت ذاتى و صفاتى است و قمى ره از امام باقر عليه السّلام در اين آيه نقل نموده كه پس او است خداوند كريم مجيد و اين دلالت دارد كه‌


جلد 5 صفحه 371

مجيد صفت خداوند است نه عرش چون مجيد بكسر نيز قرائت شده و بنابر آن صفت عرش است بمعناى رفيع و هر چه را اراده فرمايد ايجاد ميشود بدون درنگ و مانع و رادع و براى گوشزد كفّار مكّه و تسليت خاطر پيغمبر اكرم و اهل ايمان اخيرا اشاره بقصه قوم فرعون و ثمود فرموده كه هر يك از عساكر شيطان و كفر و طغيان بودند و بمراتب اقوى و اكثر از اهالى مكّه و خداوند آنها را بقهر و غضب خود نابود فرمود و پيغمبران خود را غالب و مظفّر و منصور گردانيد با اينها هم بالآخره همين معامله را خواهد فرمود ولى چيزى كه هست اينها جز در خط تكذيب پيغمبر خودشان در طريقى سير نميكنند و ابدا بفكر تحصيل حق و حقيقت نيستند و خداوند هم بقدرت خود بر آنها احاطه دارد و از انتقام او نميتوانند فرار نمايند و كلمه وراء يا بمعناى اطراف است اعمّ از پس و پيش كه معناى اصلى آنست يا بمعناى پشت كه شايع است براى اشاره بآنكه آنها پشت بخدا نموده‌اند و متوجه بحق نيستند ولى خدا بر آنها تسلّط دارد و در هر حال عقيده آنها در باب قرآن كه شعر يا سحر يا افسانه پيشينيان است هم باطل و فاسد است بلكه آن قرآن شريف كريم عظيم است كه در الفاظ و معانى و نظم و اسلوب مثل و مانند ندارد و محفوظ است از تغيير و تبديل و نوشته شده در لوحى كه محفوظ است نزد خداوند و كسى از آن اطلاع ندارد و بعضى محفوظ برفع بنابر آنكه صفت ديگرى براى قرآن باشد قرائت نموده‌اند ولى قرائت مشهوره كه جرّ است اقوى است چون ظاهرا مراد همان لوح محفوظ معروف است اگر چه قرآن في نفسه هم محفوظ باشد از هر گونه تصرّفى و گفته‌اند آن امّ الكتاب است كه تمام كتب آسمانى و قرآن مجيد از آن نسخه بردارى ميشود و مستفاد از بعضى روايات آنست كه آن در جانب راست عرش است مواجه با اسرافيل و چون خداوند تكلّم فرمايد اسرافيل متوجّه بلوح گردد و كلام الهى را از آن اخذ و به أمناء وحى القاء مينمايد و اللّه اعلم بحقائق الامور در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه سوره و السّماء ذات البروج را در نمازهاى واجب خود قرائت نمايد آن سوره پيغمبران است و لذا محشر و موقف او با پيغمبران و شايستگان خواهد بود و الحمد للّه على ما انعم و السّلام على نبيّه صلى اللّه عليه و آله و سلّم.


جلد 5 صفحه 372

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ هُم‌ عَلي‌ ما يَفعَلُون‌َ بِالمُؤمِنِين‌َ شُهُودٌ «7»

‌اينکه‌ اصحاب‌ اخدود ‌که‌ اطراف‌ نشسته‌ بودند تماشا ميكردند آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ ‌با‌ مؤمنين‌ ميكردند خشنود و خرم‌ بودند.

جلد 18 - صفحه 62

اشكال‌: چرا مؤمنين‌ تقيه‌ نكردند ‌با‌ اينكه‌ تقيه‌ ‌در‌ شريعت‌ واجب‌ ‌است‌ بالاخص‌ ‌براي‌ حفظ نفس‌ چنانچه‌ ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ (ع‌) ‌است‌ فرمود:

التقية ديني‌ و دين‌ آبائي‌

و ‌آيه‌ شريفه‌ ‌در‌ شأن‌ عمار ‌که‌ پدر و مادرش‌ تقيه‌ نكردند مشركين‌ ‌آنها‌ ‌را‌ كشتند و ‌او‌ تقيه‌ كرد ‌او‌ ‌را‌ رها كردند سپس‌ آمد خدمت‌ پيغمبر مضطربانه‌ و ‌گفت‌ ‌من‌ كافر شدم‌ ‌آيه‌ نازل‌ شد: مَن‌ كَفَرَ بِاللّه‌ِ مِن‌ بَعدِ إِيمانِه‌ِ إِلّا مَن‌ أُكرِه‌َ وَ قَلبُه‌ُ مُطمَئِن‌ٌّ بِالإِيمان‌ِ ... الايه‌ نحل‌ ‌آيه‌ 106.

جواب‌: وجوب‌ تقيه‌ ‌براي‌ حفظ اسلام‌ و مسلمين‌ ‌است‌ ‌در‌ جايي‌ ‌که‌ بتقيه‌ حفظ ميشود واجب‌ ‌است‌ و اما ‌اگر‌ بتقيه‌ اسلام‌ و مسلمين‌ ‌از‌ ‌بين‌ ميرود حرام‌ ‌است‌ تقيه‌ و ‌لو‌ ‌او‌ ‌را‌ قطعه‌ قطعه‌ كنند، و ‌از‌ ‌اينکه‌ بيان‌ دفع‌ يك‌ شبهه‌ ‌هم‌ ميشود ‌که‌ بعض‌ جهال‌ اعتراض‌ ميكنند ‌که‌ چرا حضرت‌ ابي‌ ‌عبد‌ اللّه‌ الحسين‌ (ع‌) مثل‌ برادرش‌ حضرت‌ مجتبي‌ (ع‌) صلح‌ نكرد و جان‌ ‌خود‌ و اهل‌ بيت‌ ‌خود‌ ‌را‌ و اصحابش‌ ‌را‌ حفظ كند.

جواب‌ اينكه‌: حضرت‌ مجتبي‌ ‌اگر‌ صلح‌ نكرده‌ ‌بود‌ معاويه‌ بكلي‌ اساس‌ اسلام‌ ‌را‌ برچيده‌ ‌بود‌ و تمام‌ شيعيان‌ امير المؤمنين‌ ‌را‌ ميكشت‌ چنانچه‌ ‌خود‌ حضرت‌ فرمود ‌که‌ ‌اگر‌ ‌من‌ نظري‌ بگيرم‌ ‌که‌ جان‌ ‌شما‌ محفوظ شود بايد اطاعت‌ كنيد ولي‌ ابي‌ ‌عبد‌ اللّه‌ (ع‌) ‌اگر‌ تسليم‌ ‌شده‌ ‌بود‌ يزيد بكلي‌ دين‌ اسلام‌ ‌را‌ برچيده‌ ‌بود‌ و ‌از‌ ابي‌ ‌عبد‌ اللّه‌ صلح‌ نميخواستند بلكه‌ برود تحت‌ حكم‌ يزيد و ‌إبن‌ زياد و معلوم‌ ‌بود‌ ‌که‌ حكم‌ ‌آنها‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ گردنشان‌ ‌را‌ بزنند لذا ‌در‌ خبر دارد:

لولا صلح‌ الحسن‌ و حرب‌ الحسين‌ لاندرس‌ الدين‌.

سؤال‌: چرا ميثم‌ تمّار تقيه‌ نكرد!

جواب‌: اينكه‌ ‌إبن‌ زياد ملعون‌ ‌در‌ مقام‌ مذمت‌ امير المؤمنين‌ ‌بود‌ و نسبتهايي‌ ميداد ميثم‌ خواست‌ فضائل‌ امير المؤمنين‌ ‌را‌ ‌حتي‌ ‌بر‌ سردار ‌بر‌ تمام‌ بيان‌ كند و كفر و خبائث‌ ‌إبن‌ زياد و يزيد ‌را‌ گوشزد مردم‌ كند.

تنبيه‌: امروز ‌هم‌ جماعتي‌ پيدا ‌شده‌ و ميانه‌ مردم‌ افتاده‌ ‌که‌ اساس‌ تشيع‌ ‌را‌ خراب‌ كنند و سني‌گري‌ ‌را‌ رواج‌ دهند تكليف‌ شيعه‌ بالاخص‌ دانشمندان‌ ‌آنها‌ ‌اينکه‌

جلد 18 - صفحه 63

‌است‌ ‌که‌ قلما و قدما و لسانا بقدر توانايي‌ ‌خود‌ ‌در‌ دفع‌ ‌آنها‌ بكوشند.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 7)- «و آنچه را با مؤمنان انجام می‌دادند (با خونسردی و قساوت) تماشا می‌کردند»! (و هم علی ما یفعلون بالمؤمنین شهود).

این گروه شکنجه‌گر خندقهای بزرگی از آتش فراهم ساخته بودند، و مؤمنان را وادار می‌کردند که دست از ایمان خود بردارند، هنگامی که با مقاومت آنان رو به رو می‌شدند آنها را در این کوره‌های آدم سوزی انداخته، به آتش می‌کشیدند!

نکات آیه

۱ - اصحاب اخدود، هنگام سوزانده شدن مؤمنان، حاضر و ناظر بوده و آن را مشاهده مى کردند. (و هم على ما یفعلون بالمؤمنین شهود) «شهادة»، در اصل به معناى خبر دادن از چیزى است که شخص آن را مشاهده کرده و نزد آن حاضر بوده است (نهایه ابن اثیر); و چون جمله «و هم على...» حالیه و مربوط به زمان حضور کنار خندق آتش است; مراد تحمل شهادت و دریافت خبر است، نه اداى آن.

۲ - اصرار و مداومت اصحاب اخدود، بر مقابله با مؤمنان و آزار دادن و سوزاندن آنان (یفعلون) فعل مضارع، هرگاه درباره کارهاى گذشته به کار رود، استمرار را مى رساند.

۳ - در دیدگاه اصحاب اخدود، ایمان مردم، جرمى سنگین و موجب کیفر سوزاندن بود. (ما یفعلون بالمؤمنین)

۴ - اصحاب اخدود، مردمى سنگدل و بى عاطفه بودند. (و هم على ما یفعلون بالمؤمنین شهود) حضور اصحاب اخدود در مراسم آدم سوزى براى شهود و نظاره آن صحنه، گویاى قساوت قلب و بى رحمى آنان است.

۵ - کارى که با رضایت یا دستور کسى انجام شود، کار شخص او به شمار مى آید. (و هم على ما یفعلون ... شهود) اصحاب اخدود، با آن که نشسته و نظاره مى کردند (هم ... قعود ... شهود); ولى تعبیر «یفعلون» کار را به خود آنان نسبت داده است. این استناد بیانگر برداشت یاد شده است.

۶ - نظاره گران شکنجه مؤمنان، در صورت رضایت به آن خود نیز شکنجه گر آنان قلمداد مى شوند. (و هم على ما یفعلون بالمؤمنین شهود) استناد «یفعلون» به شاهدان صحنه، گویاى آن است که ناظران - هر چند دستور دهنده نباشند - شریک جرم شمرده مى شوند.

۷ - اصحاب اخدود، هنگام سوزاندن مؤمنان، آزارها و شکنجه هاى دیگرى نیز بر آنان وارد مى ساختند. (على ما یفعلون بالمؤمنین) تعبیر «ما یفعلون» - که مفهومى وسیع تر از سوزاندن مؤمنان دارد - نشانگر برداشت یاد شده است.

۸ - نظاره گر بودن اصحاب اخدود بر جنایت هاى خویش درباره مؤمنان، جایى براى انکار آن در قیامت باقى نمى گذارد. (و هم على ما یفعلون بالمؤمنین شهود) منظور از تحمل شهادت - که آیه شریفه بر آن دلالت دارد - ممکن است این باشد که آزار دهندگان، از انکار آن در قیامت ناتوان خواهند بود; زیرا خود گواه کردار خویش بوده اند.

۹ - اصحاب اخدود در قیامت، بر کردار خویش شهادت خواهند داد. (و هم على ما یفعلون بالمؤمنین شهود) آیات «و الیوم الموعود» و «و شاهد و مشهود» در آغاز سوره، مى تواند قرینه بر نکته یاد شده باشد.

۱۰ - اصحاب اخدود، در ماجراى سوزندان مؤمنان، مراقب و گواه کار یکدیگر بودند.* (و هم على ما یفعلون بالمؤمنین شهود) شاهد بودن اصحاب «اخدود» ممکن است به این منظور باشد که هر یک، بر انجام صحیح مأموریت دیگرى نظارت داشته و نزد حاکمان به آن گواهى دهد.

۱۱ - حضور بى رحمانه اصحاب اخدود براى سوزاندن و تماشاى سوختن مؤمنان، موجب گرفتارى آنان به نفرین خداوند بود. (قتل أصحب الأُخدود ... إذ ... و هم على ما یفعلون بالمؤمنین شهود)

موضوعات مرتبط

  • اصحاب اخدود: آثار قساوت قلب اصحاب اخدود ۱۱; اصحاب اخدود در قیامت ۸; اصحاب اخدود هنگام سوختن مؤمنان ۱; بینش اصحاب اخدود ۳; تداوم اذیتهاى اصحاب اخدود ۲; شکنجه هاى اصحاب اخدود ۷، ۸; عوامل نفرین بر اصحاب اخدود۱۱; قساوت قلب اصحاب اخدود ۴; قصه اصحاب اخدود ۱; کیفر ایمان در اصحاب اخدود ۳; گواهان اصحاب اخدود ۱۰; گواهى اخروى اصحاب اخدود ۹; گواهى اصحاب اخدود ۱۰; مؤمنان در کوره آدم سوزى اصحاب اخدود ۱۱; ویژگیهاى اصحاب اخدود ۴
  • خود: گواهى علیه خود ۹
  • عمل: آثار رضایت به عمل ۵; ملاک عمل ۵
  • قیامت: گواهان عمل در قیامت ۹
  • مؤمنان: اذیت مؤمنان ۲; رضایت به شکنجه مؤمنان ۶; سوزاندن مؤمنان ۲، ۳; شکنجه مؤمنان ۷، ۸; شکنجه گران مؤمنان ۶; ناظران سوختن مؤمنان ۱; ناظران شکنجه مؤمنان ۶
  • نفرین خدا: مشمولان نفرین خدا ۱۱

منابع