القلم ٢١
کپی متن آیه |
---|
فَتَنَادَوْا مُصْبِحِينَ |
ترجمه
القلم ٢٠ | آیه ٢١ | القلم ٢٢ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«تَنَادَوْا»: همدیگر را صدا زدند. «مُصْبِحِینَ»: (نگا: قلم / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
تفسیر
- آيات ۱ - ۳۳، سوره قلم
- محتويات سوره مباركه قلم و محل نزول آن
- محتويات سوره مباركه قلم و محل نزول آن وجوهى كه درباره قسم به ((قلم )) و ((مايسطرون )) گفته شده است
- مراد از نعمت در آيه : ((و ما انت بنعمة ربك بمجنون ))
- معناى اينكه فرمود پيامبر اجر غير ممنون دارد و بر ((خلق عظيم )) است
- نهى خداوند پيامبر را از مداخله و مماشات با كفار و اطاعت از آنان
- تهديد تكذيب گران نبوت رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم كه به آن حضرتتهمت جنون مى زند
- اشاره اى به يك داستان براى تشبيه برائى كه بر سر مكذبان پيامبر مى آيد
- رواياتى درباره مراد از ((ن ))، ((قلم )) و ((ما يسطرون ))
- رواياتى درباره مراد از ((خلق عظيم ))، مراد از((كل حلاف مهين ....)) و...
- ماجراى صاحبان باغى كه به عذاب الهى نابود گشت
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِنَّا بَلَوْناهُمْ كَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّها مُصْبِحِينَ «17» وَ لا يَسْتَثْنُونَ «18» فَطافَ عَلَيْها طائِفٌ مِنْ رَبِّكَ وَ هُمْ نائِمُونَ «19» فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ «20» فَتَنادَوْا مُصْبِحِينَ «21» أَنِ اغْدُوا عَلى حَرْثِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صارِمِينَ «22»
همانا، ما مردم (مكّه را) آزموديم، همان گونه كه صاحبان آن باغ (در يمن) آزموديم، آنگاه كه سوگند ياد كردند صبحگاهان ميوههاى باغ را بچينند. و چيزى را (براى فقرا) استثناء نكردند. پس هنگامى كه در خواب بودند، از طرف پروردگارت آفتى بر گرد باغ چرخيد (و باغ را سوزاند). پس صبح شد در حالى كه (اصل باغ به كلى) برچيده شده بود. (آنان بى خبر از ماجرا) بامدادان يكديگر را ندا دادند. كه اگر قصد چيدن ميوه داريد به سوى كشتزار حركت كنيد.
نکته ها
مراد از «طائِفٌ»، آفت و بلايى است كه بر گرد باغ چرخيد و آنرا سوزاند و خاكستر كرد.
«صرم» به معناى قطع و چيدن ميوه است و مراد از «صريم» برچيده شدن و قطع تمام درختان با قهر الهى است.
«فَتَنادَوْا» به معناى نداى افراد براى اجتماع در يك محل و مشورت و هم فكرى است.
قهر الهى، گاهى به افراد مىرسد. همان كه فرعون و لشكرش غرق شدند، «اغرقناه و
جلد 10 - صفحه 179
جنوده» «1»، گاهى به مال مىرسد مثل اين آيات كه باغش سوخت ولى خودشان سالم بودند و گاهى به افراد و مال، هر دو مىرسد، نظير قارون كه خودش و خانهاش و سرمايهاش به خاك فرو رفت. «فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ» «2»
در اين سوره دو بار از بخل انتقاد شده است. يك بار در آيه «مَنَّاعٍ لِلْخَيْرِ» و يك بار داستان اين آيات.
سنّتهاى خوب نياكان را بايد ادامه داد امّا در اين داستان وارثان تصميم گرفتند راه پدر را كنار و فقرا را محروم كنند.
گناه، سبب محروميّت است. امام باقر عليه السلام فرمود: «ان الرجل ليذنب الذنب فيدرء عنه الرزق» «3» مردى كه گناه مىكند، به همان ميزان از رزق الهى محروم مىشود. چنانكه در روايت آمده است: گاهى انسان به خاطر گناه از نماز شب محروم مىگردد. «4»
ارزش مال تا جايى است كه فكر را منحرف نكند وگرنه به حكم خداوند مسجد ضرار خراب مىشود و گوساله طلايى سامرى را مىسوزاند. «لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفاً» «5»
داستان باغ سوخته
مرد باغدارى كه هر سال از ميوههاى باغش به فقرا انفاق مىكرد از دنيا رفت. وارثان تصميم گرفتند فقرا را محروم نمايند، تنها يكى از وارثان مخالف بود ولى اكثر آنان بخل ورزيدند و براى محروم كردن فقرا تصميم گرفتند كه سحرگاهان به باغ روند و ميوهها را بچينند تا فقرا آگاه نشوند. به باغ رفتند، آن را يك تخته خاكستر ديدند. گفتند: ما راه را گم كردهايم، اين باغ ما نيست. امّا ديگرى گفت: ما از راه درست پدر منحرف شديم، و تصميم گرفتيم فقرا را محروم كنيم، لذا خودمان محروم شديم. آن فرزندى كه از روز اول با بخل مخالف بود، گفت: آيا به شما نگفتم اين فكر غلط است؟ به هر حال آنان قهر الهى را ديدند و متنبّه شدند و يكديگر را ملامت كردند.
«1». يونس، 73.
«2». قصص، 81.
«3». تفسير نورالثقلين.
«4». تفسير مراغى.
«5». طه، 97.
جلد 10 - صفحه 180
پیام ها
1- آزمايش يكى از سنّتهاى الهى است. «إِنَّا بَلَوْناهُمْ كَما بَلَوْنا»
2- قران، نمونههاى مختلف اتحاد الهى را بيان مىدارد تا ما با شيوه آزمون الهى آشنا شويم. «كَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ»
3- طرحهايى كه به محروم كردن فقرا بينجامد ناكام است. أَقْسَمُوا ... وَ لا يَسْتَثْنُونَ ...
فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ
4- هر سوگندى ارزش ندارد. «أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّها مُصْبِحِينَ»
5- قهر الهى مخصوص آخرت نيست بلكه گاهى در دنيا و بسيار سريع واقع مىشود. فَطافَ عَلَيْها طائِفٌ مِنْ رَبِّكَ ... فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ
6- تنبيه و كيفر از شئون ربوبيّت است و جنبه تربيتى دارد. «طائِفٌ مِنْ رَبِّكَ»
7- هيچ كس نمىتواند بر خدا پيشى بگيرد. (اينها صبح زود براى چيدن ميوهها برخاستند ولى خداوند سحر باغ را سوزاند.) «وَ هُمْ نائِمُونَ»
8- كيفر و جرم بايد متناسب باشد. چون فقرا را محروم كردند پس محروم شدند.
لا يَسْتَثْنُونَ ... فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ
9- فكر و تدبير انسان در برابر تدبير خدا بىرنگ است. (در اينجا وارثان تصميمى گرفتند و خداوند اراده ديگرى فرمود.) أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّها مُصْبِحِينَ ...
فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ
10- خداوند حامى فقراست. با اينكه فقرا از تصميم وارثان خبر نداشتند ولى خداوند به حمايت از فقرا و براى تنبيه وارثان بخيل، باغ را سوزاند. لا يَسْتَثْنُونَ ... فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ
11- كاميابىهاى انسان در انحصار محاسبات او نيست. در اين داستان محاسبات به گونهاى بود، امّا نتيجه چيز ديگرى شد. لَيَصْرِمُنَّها مُصْبِحِينَ ... فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ
12- نيّت بد، اگر همراه با برنامهريزى و انجام اقدامات مقدماتى باشد، كيفر دارد.
جلد 10 - صفحه 181
وَ لا يَسْتَثْنُونَ ... فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ
13- ثروتى كه محرومان از آن بهرهمند نشوند، نبودنش بهتر است. «فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ»
14- حرص و بخل، سبب زيادت سرمايه و كاميابى نمىشود. لا يَسْتَثْنُونَ ...
فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَتَنادَوْا مُصْبِحِينَ «21»
فَتَنادَوْا مُصْبِحِينَ: پس ندا كرده يكديگر را در حالتى كه به صبح درآمدگان بودند، يعنى وقت صبح يكديگر را خواندند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِنَّا بَلَوْناهُمْ كَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَيَصْرِمُنَّها مُصْبِحِينَ «17» وَ لا يَسْتَثْنُونَ «18» فَطافَ عَلَيْها طائِفٌ مِنْ رَبِّكَ وَ هُمْ نائِمُونَ «19» فَأَصْبَحَتْ كَالصَّرِيمِ «20» فَتَنادَوْا مُصْبِحِينَ «21»
أَنِ اغْدُوا عَلى حَرْثِكُمْ إِنْ كُنْتُمْ صارِمِينَ «22» فَانْطَلَقُوا وَ هُمْ يَتَخافَتُونَ «23» أَنْ لا يَدْخُلَنَّهَا الْيَوْمَ عَلَيْكُمْ مِسْكِينٌ «24» وَ غَدَوْا عَلى حَرْدٍ قادِرِينَ «25» فَلَمَّا رَأَوْها قالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ «26»
بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ «27» قالَ أَوْسَطُهُمْ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ لَوْ لا تُسَبِّحُونَ «28» قالُوا سُبْحانَ رَبِّنا إِنَّا كُنَّا ظالِمِينَ «29» فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ يَتَلاوَمُونَ (30) قالُوا يا وَيْلَنا إِنَّا كُنَّا طاغِينَ (31)
عَسى رَبُّنا أَنْ يُبْدِلَنا خَيْراً مِنْها إِنَّا إِلى رَبِّنا راغِبُونَ (32) كَذلِكَ الْعَذابُ وَ لَعَذابُ الْآخِرَةِ أَكْبَرُ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ (33)
ترجمه
همانا ما آزموديم آنها را همچنانكه آزموديم صاحبان آن باغ را
جلد 5 صفحه 250
هنگاميكه سوگند ياد كردند كه بهچينند ميوه آنرا البته با آنكه باشند صبح كنندگان
و انشاء اللّه نميگفتند
پس دور زد بر آن باغ بلاى دور زنندهاى از جانب پروردگارت با آنكه بودند آنها خفتگان
پس گرديد مانند باغى كه ميوه آن تمامى چيده شده
پس صدا كردند يكديگر را با آنكه بودند صبح كنندگان
كه بامداد بيرون آئيد بر كشت خود اگر هستيد ميوه چينندگان
پس روان شدند با آنكه آنها آهسته سخن ميگفتند
كه بايد وارد نشود در آن امروز بر شما فقيرى
و صبح روان شدند بقصد منع فقراء با آنكه بودند توانايان
پس چون ديدند آنرا گفتند همانا ما گمشدگانيم
بلكه ما بىبهرگانيم
گفت بهترين آنها آيا نگفتم بشما كه چرا تسبيح نميكنيد
گفتند منزّه است پروردگار ما همانا ما بوديم ستمكاران
پس رو كردند بعضيشان به بعضى با آنكه ملامت ميكردند خودشان را
گفتند اى واى بر ما همانا ما بوديم سركشى كنندگان
اميد است پروردگار ما عوض دهد بما بهتر از آنرا همانا ما بسوى پروردگارمان اميدوارانيم
اينچنين است عذاب اينجا و هر آينه عذاب آخرت بزرگتر است اگر بودند كه ميدانستند.
تفسير
قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه اهل مكّه مبتلا شدند بگرسنگى چنانچه مبتلا شدند صاحبان باغ و آن باغى بود در دنيا از باغات يمن كه برضوان خوانده ميشد و فاصله آن از صنعاء نه ميل بود و نيز نقل نموده كه از ابن عباس پرسيدند آيا گناه موجب محروميّت از روزى ميشود جواب گفت قسم بخدا اين واضح است خداوند آنرا در سوره ن و القلم ذكر فرموده و آن آنستكه مردى باغى داشت كه حقوق فقرا را از محصول آن كاملا ميپرداخت و چون او فوت كرد آن باغ به پنج پسرش ارث رسيد و در آنسال كه پدرشان از دنيا رفت آن باغ از هر سال بيشتر محصول داشت و پسرها خوشحال شدند يكروز بعد از نماز عصر كه براى تفريح آنجا رفته بودند زيادى ميوجات آنرا مشاهده نمودند و موجب طغيان آنها شد و بعضى از آنها ببعض ديگر گفتند پدر ما پيرمرد و خرفت شده بود خوب است ما متعهّد شويم امسال چيزى بفقرا ندهيم تا مستغنى شويم و در سنوات آتيه برسم سابق عمل خواهيم نمود و چهار نفر از آنها باين امر راضى شدند و پنجمى كه خداوند او را
جلد 5 صفحه 251
اوسط خوانده غضب نمود پرسيدند كه اوسط آنها در سن بود گفت خير كوچكتر از همه بود بر حسب سنّ و بزرگتر بحسب عقل و اوسط قوم بهتر آنان است و او برادران خود را نصيحت نمود كه بطريقه پدرتان باقى باشيد بهتر است و آنها دست تعدّى بسوى او دراز نمودند و زدند او را بحدّيكه يقين كرد اراده كشتن او را دارند ناچار تمكين نمود پس رفتند در منازلشان و قسم خوردند كه صبح بروند و محصول باغ را برداشت نمايند و كلمه انشاء اللّه تعالى را كه مشتمل بر استثناء است بر زبان جارى ننمودند پس خدا مبتلاشان نمود باين گناه و حائل شد ميان آنها و آن رزق و اين آيات را تلاوت نمود تا فأصبحت كالصّريم و آنرا تفسير نمود بمحترق اوّلا و بشب تار كه ابدا روشنى در آن يافت نشود ثانيا باز آيات بعد را تلاوت نمود تا رسيد به و هم يتخافتون پرسيدند مراد از تخافت چيست جواب داد آهسته صحبت كردن است كه كسى نشنود اين خلاصه منقول از ابن عباس است و تتمّه مختصرى دارد كه ذكر نشد و بنابراين مفاد آيات شريفه آنستكه خداوند مبتلا فرمود اهل مكّه را چنانچه مبتلا فرمود صاحبان باغ معهود را وقتى كه قسم ياد نمودند كه بچينند ميوجات آنرا در صبحگاه و انشاء اللّه نگفتند پس آفتى بر آن باغ رسيد از جانب پروردگار تو اى پيغمبر در وقتى كه صاحبان آن در خواب بودند پس گرديد آن باغ مانند آنكه ميوجات آن چيده شده بطوريكه چيزى از آن باقى نمانده يا گرديد مانند شب تاريك بسوختن و سياه شدن پس صاحبان باغ يكديگر را صبح خبر كردند كه بيائيد برويم سر محصول خودمان آنرا برداشت نمائيم اگر عازم اين كار هستيد پس رفتند و محرمانه با هم صحبت مينمودند كه نبايد امروز احدى از فقراء را در باغ راه داد و صبح آنروز كه وارد باغ شدند عازم بر محروم نمودن فقراء بودند بطوريكه گويا جز بر محروم نمودن قدرت ندارند يا تصميم داشتند كه تمام قدرت خودشان را در منع آنها اعمال نمايند و وسائل آنرا آماده نموده بودند غافل از آنكه قدرت خداوند فوق قدرتها است و زمينه اعمال قدرت آنها را از بين برده و محصول باغ از دست رفته و جز حرمان نصيبى براى آنها نمانده است و بعضى گفتهاند مراد آنستكه صبح بباغ آمدند با عزم بر منع فقرا بگمان
جلد 5 صفحه 252
آنكه قادرند بر برداشت تمام محصول خودشان و ممكن است اينمعنى از ذيل منقول از ابن عباس كه ذكر نشد استفاده شود در هر حال اوّلى كه باغ را ديدند نشناختند و گفتند ما راه را گم كرديم و بعد از تأمّل فهميدند كه گم نكردند بلكه باغ سوخته و گفتند ما محروم شديم از منافع باغ براى قصد خيانت بفقراء و اعقل و اعدل و بهتر از همه آنها گفت من نگفتم چرا تسبيح و تنزيه نميكنيد خدا را از خلف وعده چون او ضامن روزى بندگان شده و وعده داده كه هيچ كس را بىرزق نگذارد و شما از خوف فقر قصد منع فقرا را از حقوق خودشان نموديد يا چرا ياد خدا نمينمائيد بشكر و صبر بر سهم خودتان از باغ و اداء حق فقرا و آنها تنزيه خدا و اقرار بظلم خودشان كردند و يكديگر را ملامت نمودند چون بعضى آمر و بعضى مؤيّد و بعضى راضى بودند و يكنفر ناراضى در اين امر بود و در خاتمه همگى با تضرّع و زارى روى نياز بدرگاه كارساز آورده خودشان را ملامت بر تجاوز و تعدّى از حق و طغيان و سركشى از امر خدا نموده و او را مبرّى از جور و ستم دانسته توبه جدّى كردند و از خدا خواستند كه عوض آن باغ باغ بهترى بآنها عنايت فرمايد با آنكه اميدوار بودند بكرم او و راغب بودند باطاعت اوامرش و گفتهاند خداوند توبه آنها را قبول و باغ بمراتب بهترى عوض بآنان كرم فرمود در اسرع اوقات كه منتظر آن نبودند و از امام باقر عليه السّلام روايت شده كه گناه بنده موجب دفع رزق ميشود و باين آيات استشهاد فرموده خدا ميفرمايد اين عذاب و امثال آن عذاب دنيوى خدا است در مقابل تخلّف از اوامر او و عذاب آخرت بمراتب شديدتر است اگر بدانند شدّت و حدّت آنرا و آنكه عذاب دنيا در برابر آن هر چه باشد هيچ است و نميدانند مردم كه چه قدر مهمّ است و الا معصيت خدا را كمتر مينمايند معصيت كاران.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَتَنادَوا مُصبِحِينَ «21»
يكديگر را ندا ميدادند يعني از خواب بيدار ميكردند موقعي که صبح كردند.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 21)- صاحبان باغ به گمان این که درختهای پربارشان آماده برای چیدن میوه است «صبحگاهان یکدیگر را صدا زدند» (فتنادوا مصبحین).
نکات آیه
۱ - صاحبان بوستان یمنى در سپیده صبح، همدیگر را صدا زده و در یک جا اجتماع کردند. (فتنادوا مصبحین) «مصبح» (مفرد «مصبحین») به کسى گویند که در آغاز طلوع فجر (سپیده صبح) وارد شده باشد.
۲ - صاحبان بوستان یمنى، براى عمل به سوگند خویش مبنى بر چیدن تمامى محصولات باغ خود - بدون کنار گذاشتن سهم مستمندان - به مشورت با یکدیگر پرداختند. (فتنادوا مصبحین) نداى افراد یک گروه به یکدیگر (تنادوا)، به معناى اجتماع و حضور آنان در یک محل و مکان براى مشورت و هم فکرى است.
موضوعات مرتبط
- اصحاب الجنة: اصحاب الجنة هنگام صبح ۱; مشاوره اصحاب الجنة ۲; وقت تجمع اصحاب الجنة ۱
- باغ سوخته: قصه باغ سوخته ۲
منابع