الواقعة ٢٥
کپی متن آیه |
---|
لاَ يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْواً وَ لاَ تَأْثِيماً |
ترجمه
الواقعة ٢٤ | آیه ٢٥ | الواقعة ٢٦ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«لَغْواً ... تَأْثِیماً»: (نگا: طور / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
دَعْوَاهُمْ فِيهَا سُبْحَانَکَ... (۰) لاَ يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْواً إِلاَّ... (۲) لاَ تَسْمَعُ فِيهَا لاَغِيَةً (۲)
تفسیر
- آيات ۱۱ - ۵۶، سوره واقعه
- موارد استعمال كلمه ((قرب )) و معناى تقرب به خدا و اينكه مقربون بلند مرتبه ترينطبقات اهل سعادتند
- مراد از اولين و آخرين در آيه : ((ثلة من الاولين وقليل من الاخرين )) و وصف نعمتهاى بهشتى مقربان از ايشان
- وصف نعم بهشتى اصحاب اليمين
- دسته سوم (اصحاب الشمال ) و بيان وصعيت آنها در قيامت
- مقصود از ((اتراف )) در تعليل استقرار اصحابشمال در عذاب به اينكه آنان مترف بودند
- اقوال مختلف درباره مقصود از ((حنث عظيم )) كه اصحابشمال بر آن اصرار مى ورزيدند
- پاسخ خداوند به استبعاد معاد مشركين و بيانحال و وضعشان در قيامت
- توضيحى راجع به روايتى كه بر نسخ آيه : ((ثلة من الاولين وقليل من الاخرين )) با آيه : ((ثلة من الاولين و ثلة من الاخرين )) دلالت دارد
- رواياتى در ذيل آيات مربوط به بهشت و نعمت هاى بهشتى
تفسیر نور (محسن قرائتی)
لا يَسْمَعُونَ فِيها لَغْواً وَ لا تَأْثِيماً «25» إِلَّا قِيلًا سَلاماً سَلاماً «26»
در آنجا سخن بيهوده و نسبت گناه به ديگرى را نمىشنوند. سخنى جز سلام و درود نيست.
نکته ها
«لغو» يعنى سخن بىفايده و بيهوده و «تأثيم» به معناى نسبت دادن گناه به ديگران است.
در روايات، عقل چنين توصيف شده است: «ما عبد به الرحمن و اكتسب به الجنان» «1» آن
«1». كافى، ج 1، ص 11.
جلد 9 - صفحه 424
كه انسان با آن بندگى خدا كند و در راه كسب بهشت و سعادت جاودان قدم گذارد.
اگر انسان كمى فكر كند كه چند روز بندگى خدا در دنيا، اين همه رفاه و آسايش و كاميابى در قيامت را به دنبال دارد و با اين حال حاضر شود همه اين لذّتهاى ابدى را به خاطر دنياى فانى از دست بدهد، كمال بى عقلى است و اين است معناى خسارت واقعى كه خداوند مىفرمايد: «قُلْ إِنَّ الْخاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ» «1» اى پيامبر! به مردم بگو: زيانكاران واقعى كسانى هستند كه خودشان را باختند.
در دعاى ماه رجب نيز مىخوانيم: «خاب الوافدون على غيرك» «2» خدايا! كسانى كه به غير تو رو كردند، باختند و سودى نبردند.
بهشتيان از چند سوى، درود و سلام دريافت مىكنند:
الف) از جانب اصحاب يمين (دوستان بهشتى). «وَ أَمَّا إِنْ كانَ مِنْ أَصْحابِ الْيَمِينِ. فَسَلامٌ لَكَ مِنْ أَصْحابِ الْيَمِينِ» «3» اگراز اصحاب يمين باشد (بهاو مىگويند) از طرف دوستان، بر تو سلام.
ب) از جانب اعرافيان. «وَ عَلَى الْأَعْرافِ رِجالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيماهُمْ وَ نادَوْا أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلامٌ عَلَيْكُمْ» «4» بر اعراف مردانى هستند كه همه را به چهره مىشناسند و بهشتيان را ندا مىدهند كه سلام بر شما.
ج) از جانب فرشتگان. «وَ الْمَلائِكَةُ يَدْخُلُونَ عَلَيْهِمْ مِنْ كُلِّ بابٍ سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ» «5» فرشتگان از هر سو بر آنان وارد مىشوند و به خاطر صبر و مقاوتشان بر آنان سلام مىكنند.
د) از طرف خداوند. «سَلامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ» «6» از جانب خداوند رحيم، سلام بر آنان باد.
مراد از «سَلاماً سَلاماً»؛ يا سخنان پيراسته از لغو و نارواست و يا گفتگوهاى همراه با سلام و صلح و صفا.
پیام ها
1- در بهشت، اسباب آزار روحى و روانى نيست. لا يَسْمَعُونَ فِيها لَغْواً ...
«1». زمر، 15.
«2». مفاتيح الجنان.
«3». واقعه، 90 و 91.
«4». اعراف، 46.
«5». رعد، 23 و 24.
«6». يس، 58.
جلد 9 - صفحه 425
2- معمولًا كاميابىهاى دنيوى آميخته با لغو و گناه است، ولى در قيامت، چنين نيست. لا يَسْمَعُونَ ...
3- بهشت، سراى سلام و سلامت است. «إِلَّا قِيلًا سَلاماً سَلاماً» (جامعهاى كه در آن سلام و سلامتى رواج دارد و لغو و بيهودگى در آن وجود ندارد، جامعهاى بهشتى است.)
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
لا يَسْمَعُونَ فِيها لَغْواً وَ لا تَأْثِيماً «25»
بعد بيان فرمايد منزه بودن بهشت از اخلاق رذيله و قبايح و شنايع را كه:
لا يَسْمَعُونَ فِيها لَغْواً: نشنوند در بهشت سخن بيهوده كه هيچ فايده بر آن مترتب نشود، يا بانگ و فرياد و سوگند به دروغ استماع نكنند، يا هرزه نگويند در شرب خمر، چنانچه در شرب خمر دنيا گويند، وَ لا تَأْثِيماً: و نه نسبت دادن به اثم يعنى سخن گفتن كه موجب گناه باشد مانند فحش و دشنام و غيبت و ناسزا.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدانٌ مُخَلَّدُونَ «17» بِأَكْوابٍ وَ أَبارِيقَ وَ كَأْسٍ مِنْ مَعِينٍ «18» لا يُصَدَّعُونَ عَنْها وَ لا يُنْزِفُونَ «19» وَ فاكِهَةٍ مِمَّا يَتَخَيَّرُونَ «20» وَ لَحْمِ طَيْرٍ مِمَّا يَشْتَهُونَ «21»
وَ حُورٌ عِينٌ «22» كَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَكْنُونِ «23» جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ «24» لا يَسْمَعُونَ فِيها لَغْواً وَ لا تَأْثِيماً «25» إِلاَّ قِيلاً سَلاماً سَلاماً «26»
ترجمه
ميگردند گرد ايشان كودكانى كه هميشه بحال خوبى باقى هستند
با قدحها و تنگهاى بلور دستهدار و جامى از شراب ناب
نه سر درد ميگيرند از آن و نه مست ميشوند
و ميوه از آنچه اختيار نمايند
و گوشت پرنده از آنچه ميل كنند
و زنانى سفيد پوست سياه چشم
چون مرواريد در صدف پنهان
بجهت پاداش در مقابل آنچه ميكردند
نميشنوند در آن سخن بيهوده و نه نسبت بگناهى را
مگر گفتار سلام سلام را.
جلد 5 صفحه 128
تفسير
مقرّبان درگاه الهى كه در آيات سابقه شروع به بيان احوالشان شد پيشخدمتهائى دارند كه براى انجام اوامر ايشان حاضر و در اطراف تختهاى مرصع آنان در گردشند و مستفاد از بعضى روايات آنست كه آنها اطفالى هستند از اهل دنيا كه ثواب و گناهى نداشتند و خداوند در بهشت آنها را خدمتگزاران مقرّبان درگاه فرموده براى آنكه خدمت آنها گواراتر است و آنها هميشه بحال طراوت و تازگى باقى ميباشند و قمّى ره مخلّدون را بمسوّرون تفسير فرموده يعنى داراى سوار و دستبند و در روايت نبوى باطفال مشركين مخصوص شدهاند و بعضى آنها را غلمان بهشتى دانستهاند و در هر حال اينها با ظرفهائى از قبيل قدحها و تنگهاى دستهدار برّاق و جامها نوشابه و شراب طهور بهشتى را كه نه خمار و دردسر ميآورد و نه مستى و زوال عقل سقايت مينمايند براى ايشان و هر نوع ميوهئى را كه خواسته باشند و هر قسم كباب جوجه و مرغى را كه مايل باشند فورا در دسترسشان قرار ميدهند و حاضر ميكنند نزدشان در قدحها و در آنجا براى ايشان زنان سفيد پوست دست نخورده آهوى چشمانى هستند كه در لطافت و صفاء و بكارت و بهاء مانند مرواريدهاى تازه از صدف بيرون آمدهاند و بالاتر از همه آنكه تمام اينها را مستحقند كه بايشان داده شوند بپاداش اعمال صالحه و براى تحصيل علم و معرفتى كه در دنيا نمودهاند و آنجا صحبت لغو و بيهوده و چرند و بىاساس بهيچ وجه وجود ندارد كه كسى بزند يا بشنود و همچنين دروغ و غيبت و فحش و افترا و تهمت آنجا نيست آنجا فقط سلام و تعارف و تحيّت و خير مقدم و مباركباد بسلامتى و دوام نعمت رواج است كه با يكديگر معمول ميدارند و كلمه سلاما مفعول قيلا يا بدل يا صفت آنست و تكرار آن براى اشاره بافشاء سلام و كثرت وقوع آن در خارج است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
لا يَسمَعُونَ فِيها لَغواً وَ لا تَأثِيماً «25» إِلاّ قِيلاً سَلاماً سَلاماً «26»
لا يَسمَعُونَ فِيها لَغواً وَ لا تَأثِيماً لغو كلمات بيهوده و بيفايده است و تأثيم از اثم كلمات زشت و قبيح. بالجمله الفاظ صادره از انسان سه قسم است حسن كلمات مفيده چه حسن صرف باشد چه حسن مطلق و قبيح چه قبيح صرف و چه قبيح مطلق لغو چه لغو صرف
جلد 16 - صفحه 397
و چه لغو مطلق چهار قسم اخير در بهشت نيست ولي دو قسم اوّل بلكه ميتوان گفت همان قسم اوّل كلام حسن صرف به قرينه استثناء.
إِلّا قِيلًا سَلاماً سَلاماً تكرار سلام اشاره به سلام و جواب سلام است که هر دو سلام است و صيغ سلام چهار است: سلام عليك، السلام عليك، سلام عليكم، السلام عليكم- و صيغ جواب اينکه چهار است بعلاوه تقديم عليك و عليكم بر السلام.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 25)- هفتمین و آخرین نعمت آنها که جنبه معنوی دارد این است که: در آن (باغهای بهشتی) نه لغو و بیهودهای میشنوند، نه سخنان گناه آلود» (لا یَسْمَعُونَ فِیها لَغْواً وَ لا تَأْثِیماً).
نه در آنجا دروغ و تهمت و افترا وجود دارد، و نه استهزا و غیبت، نه کلمات نیشدار، نه تعبیرات گوش خراش، نه سخنان لغو و بیهوده و بیاساس، هر چه هست در آنجا لطف و صفا و زیبائی و متانت و ادب و پاکی است و چه عالی است محیطی که سخنان آلوده در آن نباشد.
نکات آیه
۱ - در بهشت پیشتازان (سابقون)، هرگز کسى از دیگرى سخن لغو و بیهوده و یا نسبت ناروا نخواهد شنید. (لایسمعون فیها لغوًا و لاتأثیمًا) «لغو» به سخنى گفته مى شود که هیچ فایده اى بر آن مترتب نباشد و «تأثیم» به معناى نسبت دادن گناه به کسى است.
۲ - پیشتازان (سابقون)، در بهشت، در کنار لذات جسمى از لذات روحى سرشار نیز برخوردار خواهند بود. (فى جنّ-ت النعیم ... لایسمعون فیها لغوًا و لاتأثیمًا) شنیدن سخنان لغو و یا نسبت هاى دروغ و ناروا، باعث آزار روح است. ازاین رو نفى لغو و تأثیم در بهشت پیشتازان - پس از بیان نعمت هاى مربوط به لذات جسمى - بیانگر مطلب بالا است.
۳ - تأثیر سوء بیهوده گویى و نسبت هاى ناروا دادن، در سلامت روحى و روانى جامعه (لایسمعون فیها لغوًا و لاتأثیمًا)
۴ - زشتى و ناروایى بیهوده گویى و دادن نسبت هاى ناروا به دیگران (لایسمعون فیها لغوًا و لاتأثیمًا)
موضوعات مرتبط
- بهشت: دشنام در بهشت ۱; لذایذ مادى بهشت ۲; لذایذ معنوى بهشت ۲; لغو در بهشت ۱; ویژگیهاى بهشت ۱
- پیشگامان: پیشگامان در بهشت ۱; لذایذ اخروى پیشگامان ۲
- تهمت: آثار روانى تهمت ۳; زشتى تهمت ۴
- دشنام: آثار روانى دشنام ۳; زشتى دشنام ۴
- لغو: آثار روانى لغو ۳; زشتى لغو ۴
منابع