الرحمن ١٧
کپی متن آیه |
---|
رَبُ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُ الْمَغْرِبَيْنِ |
ترجمه
الرحمن ١٦ | آیه ١٧ | الرحمن ١٨ | ||||||||||||||
|
معنی کلمات و عبارات
«رَبُّ»: خبر مبتدای محذوف است: هُوَ رَبُّ. «الْمَشْرِقَیْنِ ... الْمَغْرِبَیْنِ»: مراد از دو مشرق و دو مغرب، خاور خورشید و ماه، و باختر خورشید و ماه، و یا این که تنها اشاره به خورشید است که با توجه به حداکثر میل شمالی آفتاب، و میل جنوبی آن، خورشید دو مشرق و دو مغرب عمده دارد. اما باید دانست که خورشید و ماه، و بطور کلی خورشیدها و ماههای متعدد جهان هستی، هر روز از نقطهای طلوع و در نقطهای غروب میکنند، و به تعداد روزهای سال، مشرق و مغرب دارند، پس چه بسا مراد از تثنیه مشرق و مغرب، جمع باشد. چرا که در سورههای دیگر قرآن مشارق و مغارب آمده است (نگا: اعراف / معارج / ).
آیات مرتبط (تعداد ریشههای مشترک)
رَبُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ... (۳) فَلاَ أُقْسِمُ بِرَبِ الْمَشَارِقِ وَ... (۴) رَبُ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ لاَ... (۴)
تفسیر
- آيا ۱ - ۳۰، سوره الرحمن
- غرض و مفاد سوره مباركه الرحمن
- معناى ((الرحمن )) و اشاره به وجه اينكه در آغاز شمارش نعمت هاى مادى و معنوى ، تعليمقرآن را ذكر فرمود
- مقصود از اينكه خداوند به انسان ((بيان آموخت و اهميت بيان در زندگى بشر
- چند قول ديگر در معناى آيات : ((خلق الانسان ، علمه البيان ))
- مراد از سجده گياه و درخت براى خدا و وجه اينكه آيات دوم و سوم سوره عطف نشده اند
- منظور از رفع سماء و وضع ميزان
- مراد از ((ميزان )) در آيه (الا تطغوا فى الميزان و...)
- مخاطب در آيه : ((فباءى الاء ربكما تكذبان )) جن و انس است
- وجه اينكه در ضمن شمارش نعم الهى از شدائد و نقمت هاى قيامت خبر داده شده است
- مقصود از مشرقين و مغربين و معناى آيه : ((مرج البحرين يلتقيان ...))
- مراد از فناى هر كه بر زمين است و وجه اينكه آن را از جمله نعمتهاى الهى شمرده است
- مقصود از وجه خدا و بقاى آن ، و معناى ((ذوالجلال و الاكرام ))
- منظور از سؤ ال هر كه در آسمان و زمين است از خدا، و معناى اينكه خدا در هر روز در شاءنىاست
- (رواياتى در ذيلبرخى آيات گذشته )
- دو دريا على و فاطمه عليه السلام و لؤ لؤ و مرجان حسن و حسين عليه السلام اند
تفسیر نور (محسن قرائتی)
رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ «17»
پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ «17»
رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ: آفريدگار دو مشرق است براى آفتاب يكى مشرق تابستانى و ديگر مشرق زمستانى، وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ: و پروردگار دو مغرب براى آن يكى تابستانى و ديگر زمستانى. و در اختلاف مشرقين و مغربين انواع فوائد و منافع مندرج است از اختلاف فصول و حدوث آنچه بهر فصلى تعلق دارد و معذلك شروق آفتاب موجب طلب معيشت، و غروبش سبب آسايش و راحت. و
«1» تفسير برهان ج 4 ص 265. بنقل از تحفة الاخوان.
جلد 12 - صفحه 408
آيه منافات ندارد با «بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ» «1» زيرا براى آفتاب سيصد و شصت برج و هر روزى از برجى طلوع و غروب مىنمايد، چنانچه ماه در مدت بيست و هشت روز از تمام بروج طلوع و غروب دارد. نزد بعضى مراد به مشرقين و مغربين مشرق و مغرب شمس و قمر است، و ذكر آن به جهت بيان تصريف آفتاب و ماه است كه متضمن فوايد بسيار و خواص بيشمار و دلالت بر كمال قدرت حضرت ربوبيت است.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ كَالْفَخَّارِ «14» وَ خَلَقَ الْجَانَّ مِنْ مارِجٍ مِنْ نارٍ «15» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «16» رَبُّ الْمَشْرِقَيْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَيْنِ «17» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «18»
مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ «19» بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ «20» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «21» يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ «22» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «23»
وَ لَهُ الْجَوارِ الْمُنْشَآتُ فِي الْبَحْرِ كَالْأَعْلامِ «24» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «25» كُلُّ مَنْ عَلَيْها فانٍ «26» وَ يَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْإِكْرامِ «27» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «28»
يَسْئَلُهُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ كُلَّ يَوْمٍ هُوَ فِي شَأْنٍ «29» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ (30)
ترجمه
خداوند آفريد انسان را از گل خشكيده مانند خزف شده
و آفريد جن را از شعله بيدودى از آتش
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
روان ساخت دو دريا را كه بهم ميرسند
ميانشان حائلى است كه بيكديگر تجاوز نميكنند
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
بيرون ميآيد از آندو مرواريد و مرجان
پس بكدام يك از نعمتهاى
جلد 5 صفحه 113
پروردگارتان انكار ميورزيد
و براى او است كشتيهاى روان افراشته بادبان در دريا چون كوهها
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
هر كه بر زمين قرار دارد نابود شونده است
و باقى ميماند ذات پروردگار تو صاحب بزرگى تامّ و تفضّل عام
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد
طلب ميكند از او هر كه در آسمانها و زمين است هر روز او در كارى است
پس بكدام يك از نعمتهاى پروردگارتان انكار ميورزيد.
تفسير
خداوند آدم ابو البشر را خلق فرمود از خاك بعد از آنكه آن را گل فرمود و رنگ و بوى آن تغيير يافت و خشك شد مانند خزف و سفال كه صدا ميكند چون چيزى بآن رسد لذا از مبدء خلق گاهى بخاك و گاهى بحمأ مسنون و اينجا بصلصال كالفخّار تعبير فرموده و منافى با يكديگر نيست و خلق فرمود پدر اجنّه را كه در سوره حجر ذكر شد از شعله جوّاله صافى و بدون دودى از آتش چون اصل مارج بمعناى مضطرب است و اينجا بصافى از دود تفسير شده پس بكدام يك از نعم الهى كه اعظم آنها نعمت وجود است جن و انس كفر ميورزند و كفران مينمايند با آنكه هر يك از آن دو دسته از پدر اصلى خودشان بوجود آمدهاند و همه مخلوق حقّند و دولت حيات از او بآن دو رسيده او است كه مقرّر و مقدّر فرموده در هر يك از تابستان و زمستان براى آفتاب مشرق و مغربى را در آسمان كه آن دو مشرق و دو مغرب تفاوت مهمّى در قرب و بعد زمين از آفتاب دارند و اختلاف فصول از آن حاصل و منافع آن بجنّ و انس و اصل است و در عين حال هر روز مشرق و مغرب جداگانه دارد لذا در جاى ديگر فرموده ربّ المشارق و المغارب چون بتدريج در شش ماه تفاوت كلى پيدا ميكند روز از شعاع آفتاب بهرهبردارى ميشود و شب از تاريكى عالم آسايش حاصل ميگردد پس كدام يك از نعمتهاى الهى را ميتوان انكار نمود و خداوند واگذاشته دو دريا و مجمع آب شيرين و شور را بحال جريان طبيعى خود و ميل باختلاط با يكديگر كه با هم تلاقى مينمايند و متّصل بيكديگر ميشوند ولى بين آن دو حائل و مانعى بقدرت خود قرار داده كه تجاوز و تعدّى از آن نمينمايند لذا مدّتها يا هميشه هر يك از آن دو باوصاف خود
جلد 5 صفحه 114
باقى ميماند يعنى آب گوارا و شيرين بحال خود باقى و آب شور و ناگوار طعم و خاصيّت خود را از دست نميدهد با آنكه لؤلؤ و مرجان گفتهاند از اختلاط آن دو بيكديگر توليد و از محل تلاقى دو آب بيرون ميآيد و اين معنى در ورود دجله بدريا مشهود ميشود و شمّهئى از اين مقال در سوره فرقان گذشت و اين از بزرگترين آيات قدرت الهى است ولى در قرب الاسناد از امير المؤمنين عليه السّلام نقل شده كه لؤلؤ از آب آسمان و آب دريا توليد ميشود چون وقتى باران ميآيد صدفها دهانهاى خودشان را در دريا باز ميكنند پس قطرات باران در آنها جاى ميگيرند و از قطره بزرگ لؤلؤ بزرگ و از قطره كوچك لؤلؤ كوچك بعمل ميآيد شيخ شيرازى در باب تواضع و فروتنى فرموده:
يكى قطره باران ز ابرى چكيد* خجل شد چو پهناى دريا بديد كه جائيكه دريا است من چيستم* گر او هست حقّا كه من نيستم چو خود را بچشم حقارت بديد* صدف در كنارش بجان پروريد سپهرش بجائى رسانيد كار* كه شد نامور لؤلؤ شاهوار بلندى از آن يافت كو پست شد* در نيستى كوفت تا هست شد و الحق بسيار خوب گفته غفر اللّه له و اين مؤيّد قول بعضى از مفسّرين است كه گفتهاند مراد از دو دريا درياى آسمانى و زمينى است كه با يكديگر تلاقى مينمايند بنزول باران در وقتى كه خدا بخواهد و بين آن دو مانعى است كه نميگذارد درياى آسمان بزمين نزول و درياى زمين بآسمان صعود نمايد و مرجان لؤلؤ كوچك است ولى بعضى آن را بشبه سرخ تفسير نمودهاند كه آن شاخ درخت دريائى است و در بعضى از روايات بحرين بعلى و فاطمه عليهما السلام و لؤلؤ و مرجان بحسن و حسين سلام اللّه عليهما تأويل شده و در بعضى علاوه شده كه برزخ محمد صلى اللّه عليه و آله و سلّم ميباشد و در هر حال هيچ يك از نعمتهاى الهى قابل انكار نيست و يكى از نعمتهاى بزرگ الهى كشتيهاى جارى در دريا است كه داراى بادبانهاى بلند و مانند كوههاى طولانى سيّارند و آنها وسائل حمل و نقل مسافرين و مال التجارهها ببلاد بعيدهاند و تمام لوازم آن را از اجزاء مادّى و آرامش آب و جريان باد و غيرها خداوند فراهم فرموده پس
جلد 5 صفحه 115
چگونه اين نعمت و ساير نعم الهى را ميتوان انكار نمود و هر چه بر زمين قرار دارد فانى و نابود خواهد شد چون ظاهرا مرجع ضمير عليها ارض است كه در آيات سابقه ذكر شده ولى فنا اختصاص باهل زمين ندارد اهل آسمانها هم ميميرند و اختصاص آنها بذكر براى تذكر آنان است بدار بقاء و چيزيكه در عالم باقى ميماند وجه اللّه است كه آن صرف الوجود است كه بحقيقت آن كسى پى نبرده و نميبرد و قمّى ره نقل فرموده كه آن دين پروردگار است و در بعضى از روايات بذوات مقدسه ائمه اطهار تفسير شده و بعضى از مفسرين آن را بعبادات و اطاعات مقرّبه بخدا تفسير نمودهاند و بعضى گفتهاند مراد از وجه شىء خود و ذات آنست چون عرب از خود چيزى بوجه آن تعبير ميكند و ميگويد وجه الرّأى و وجه التّدبير و اراده ميكند رأى و تدبير را و بعضى آن را ادله و آيات حق دانستهاند كه بزرگترين نعم الهيّه ميباشند براى آنكه سعادت جن و انس بآنها حاصل ميشود پس كدام يك از نعمتهاى خدا را آن دو دسته انكار ميكنند و تمام موجودات آسمانى و زمينى در ذات و صفات و مقاصد محتاج بحق ميباشند و همه بلسان حال و مقال از خدا سؤال ميكنند و گدايان ملازم آن درگاهند و خداوند هم هر روز و هر آن بكارسازى و كارپردازى آنها اشتغال دارد و جواب آنها را ميدهد و قمّى ره نقل فرموده كه زنده ميكند و ميميراند و زياد ميكند و كم مينمايد و در مجمع از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده در اين آيه كه از شأن او آنست كه بيامرزد گناهى را و بگشايد مشكلى را و بالا ببرد قومى را و پائين بياورد ديگران را و بعضى گفتهاند اين آيه در ردّ يهود است كه گفتند خدا روز شنبه كارى ندارد و فارغ از امر شده و در هر حال نعمتهاى الهى قابل انكار نيست و جن و انس و دوست و دشمن و سعيد و شقى بايد معترف بآن باشند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
رَبُّ المَشرِقَينِ وَ رَبُّ المَغرِبَينِ «17» فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ «18»
پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب پس بكدام نعمتهاي پروردگارتان تكذيب ميكنيد.
بعض مفسرين گفتند: مراد مشرق تابستان و مشرق زمستان و همچنين مغرب اينکه دو، بعضي گفتند: مشرق شمس و مشرق قمر و مغرب اينکه دو در بعض اخبار دارد مشرقين پيغمبر و علي و مغربين حسن و حسين.
اقول: مكرر تذكر داده شده که كره زمين و كره آب به حركت وضعي دور خود ميگردد در شبانه روز يك دور ميزند و هميشه اوقات نصف اينکه که مقابل شمس است روز تشكيل داده ميشود و نصف بر خلاف آن شب تشكيل داده ميشود پس
جلد 16 - صفحه 376
در هر ساعت و دقيقه يك نقطه زمين مشرق است و نقطه مقابلش مغرب و اينکه آيه شريفه يكي از معجزات است زيرا در عصر پيغمبر تا ازمنه متماديه اينکه عقيده را نداشتند جديدا كشف شده و امّا اخبار بيان باطن قرآن را ميكند که اشراق دين و طلوع اسلام به دعوت حضرت رسالت و شمشير علي (ع) شده و غروب آن به شهادت حضرت مجتبي و حضرت سيد الشهداء که در زيارتش ميگويي:
(لقد اصبح كتاب اللّه فيك مهجورا و رسول اللّه فيك موتورا)
و غير اينها که دوره بني اميّه و بني مروان و بني عبّاس باشد و اللّه العالم.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 17)- در این آیه به بیان یکی دیگر از نعمتهای الهی پرداخته، میگوید: «او پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب است» (رَبُّ الْمَشْرِقَیْنِ وَ رَبُّ الْمَغْرِبَیْنِ).
درست است که خورشید در هر روزی از ایام سال از نقطهای طلوع و در
(1) به خواست خدا شرح بیشتر در باره آفرینش «جن» و خصوصیات این مخلوق در تفسیر سوره جن خواهد آمد.
ج5، ص54
نقطهای غروب میکند، و به این ترتیب به تعداد روزهای سال مشرق و مغرب دارد، ولی با توجه به حد اکثر «میل شمالی» آفتاب، و «میل جنوبی» آن، در حقیقت دو مشرق و دو مغرب دارد، و بقیه در میان این دو میباشد.
این نظام که مبدأ پیدایش فصول چهارگانه سال با برکات فراوانی است در حقیقت تأکید و تکمیلی است برای آنچه در آیات قبل آمده، آنجا که سخن از حساب سیر خورشید و ماه در میان است، و همچنین سخن از وجود میزان در آفرینش آسمانها، و در مجموع هم بیانگر نظام دقیق آفرینش و حرکت زمین و ماه و خورشید میباشد، و هم اشارهای است به نعمتها و برکاتی که از این رهگذر عاید انسان میشود.
نکات آیه
۱ - خداوند، تدبیرگر و طرّاح دو مشرق و دو مغرب براى خورشید (ربّ المشرقین و ربّ المغربین) همان طور که مفسران گفته اند، مراد از «مشرقین» مشرق خورشید در آغاز تابستان و آغاز زمستان است زیرا; نقطه طلوع خورشید هر چند در هر روز تفاوت پیدا مى کند; اما این تفاوت به صورت تدریجى میان دو نقطه اصلى است که یک نقطه آن در آغاز تابستان قرار دارد و نقطه دیگر آن در آغاز زمستان مى باشد و مغرب بر منوال مشرق است.
۲ - نقش اساسى نقطه طلوع و غروب خورشید، در پیدایش فصول و تأمین نیازهاى بشر * (ربّ المشرقین و ربّ المغربین) با توجه به این که پیدایش فصول هم زمان با تغییر میل خورشید در طلوع و غروب صورت مى گیرد احتمال مى رود یاد کرد «مشرقین و مغربین»، اشاره به پیامدهاى مهم آن (پیدایش فصول) داشته باشد که بشر از این رهگذر، به امکانات زندگى دست مى یابد.
۳ - وجود نظم و برنامه در طلوع و غروب خورشید، نشانى از پروردگار جهان (ربّ المشرقین و ربّ المغربین)
۴ - خداوند، تدبیرگر مشرق و مغربى خاص، براى هر یک از ماه و خورشید (ربّ المشرقین و ربّ المغربین) برداشت یاد شده بنابراین نکته است که تثنیه آمدن «المشرقین» و «المغربین»، از این جهت باشد که یک مشرق و مغرب براى خورشید و مشرق و مغربى دیگر براى ماه تدبیر شده است.
روایات و احادیث
۵ - «عن الأصبغ بن نباتة، قال: خطبنا أمیرالمؤمنین ... و أمّا قوله: «ربّ المشرقین و ربّ المغربین» فإنّ مشرق الشتاء على حدّه و مشرق الصیف على حدّه;[۱] اصبغ بن نباته مى گوید: امیرالمؤمنین(ع) در خطبه اى فرمود: ...اما قول خدا «ربّ المشرقین و ربّ المغربین» (و در کلام خود دو مشرق و دو مغرب آورده) براى این است که مشرق زمستان، در محدوده خود و مشرق تابستان در محدوده [دیگر ]است».
موضوعات مرتبط
- برهان نظم :۳
- خدا: تدبیر خدا ۱، ۴; نشانه هاى ربوبیت خدا ۳
- خورشید: مشرق خورشید ۴; مغرب خورشید ۴; نظم در طلوع خورشید ۳; نظم در غروب خورشید ۳; نقش مشرق خورشید ۲; نقش مغرب خورشید ۲
- فصلهاى سال: منشأ پیدایش فصلهاى سال ۲
- ماه(قمر): مشرق ماه(قمر) ۴; مغرب ماه(قمر) ۴
- مشرق: تعدد مشرق ۱; مشرق در تابستان ۵; مشرق در زمستان ۵
- مغرب: تعدد مغرب ۱; مغرب در تابستان ۵; مغرب در زمستان ۵
- نیازها: عوامل تأمین نیازها ۲
منابع
- ↑ احتجاج طبرسى، ج ۱، ص ۳۸۶; نورالثقلین، ج ۵- ، ص ۱۹۰.