الصافات ١٢٤
کپی متن آیه |
---|
إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَ لاَ تَتَّقُونَ |
ترجمه
الصافات ١٢٣ | آیه ١٢٤ | الصافات ١٢٥ | ||||||||||||||
|
تفسیر
- آيات ۱۱۴ - ۱۳۲سوره صافات
- بيان آيات متضمن خلاصه اى از داستان موسى و هارون عليهماالسلام و داستان الياس ودعوت اوعليه السلام
- حجتى بر توحيد كه در سخن الياس عليه السلام به قوم خود، با استناد به خالقبودن خدا اقامه شده است
- دو روايت درباره مراد از بعل در: اتدعون بعلا... وال ياسين
- سخنى پيرامون داستان الياس عليه السلام
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ إِنَّ إِلْياسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ «123» إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ لا تَتَّقُونَ «124» أَ تَدْعُونَ بَعْلًا وَ تَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخالِقِينَ «125»
و به راستى الياس از فرستادگان ما بود. آن گاه كه به قوم خود گفت: آيا (از خدا) پروا نمىكنيد؟ آيا (بتِ) بَعل را مىخوانيد و بهترين آفريدگار را رها مىكنيد؟
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ لا تَتَّقُونَ (124)
إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ: ياد بياور زمانى را گفت مرقوم خود را بر طريق انكار، أَ لا تَتَّقُونَ: آيا نمىترسيد از عذاب الهى و نمىپرهيزيد از مخالفت اوامر الهى.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ إِنَّ إِلْياسَ لَمِنَ الْمُرْسَلِينَ (123) إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ لا تَتَّقُونَ (124) أَ تَدْعُونَ بَعْلاً وَ تَذَرُونَ أَحْسَنَ الْخالِقِينَ (125) اللَّهَ رَبَّكُمْ وَ رَبَّ آبائِكُمُ الْأَوَّلِينَ (126) فَكَذَّبُوهُ فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ (127)
إِلاَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِينَ (128) وَ تَرَكْنا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ (129) سَلامٌ عَلى إِلْياسِينَ (130) إِنَّا كَذلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ (131) إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤْمِنِينَ (132)
جلد 4 صفحه 445
ترجمه
و همانا الياس از پيمبران است
چون گفت بقوم خود آيا نمىپرهيزيد
آيا ميخوانيد بعل را و واميگذاريد بهترين آفرينندگانرا
خداوند كه پروردگار شما و پروردگار پدران پيشينيان
شما است پس تكذيب كردند او را پس همانا آنها احضار شوندگانند
مگر بندگان خدا كه خالص شدگانند
و باقى گذارديم براى او در آيندگان
ذكر خير سلام بر آل ياسين را
همانا ما اينچنين پاداش ميدهيم نيكوكارانرا
همانا او از بندگان ما است كه گروندگانند.
تفسير
حضرت الياس كه گفتهاند پسر ياسين از اولاد هارون برادر حضرت موسى است يكى از پيغمبران جليل القدر بنى اسرائيل است كه ميگويند مانند حضرت خضر زنده و پاينده است و آندو بعد از تمام مردم ميميرند و يكى موكّل دستگيرى از مسافرين دريا و ديگرى دادرس درماندگان در صحرا است و همه ساله در عرفات با يكديگر ملاقات مينمايند و نقل شده كه بعد از حزقيل كه از انبياء بنى اسرائيل بود آنها از دين حضرت موسى خارج شده و بتپرست شدند و در خاك شامات پراكنده گشتند و جمعى از آنها در بعلبك و نواحى آن بودند و بتى بزرگ براى خود ساخته بودند از طلا كه دو چشمش از ياقوت بود و او را بعل ميخواندند و پرستش ميكردند و خداوند حضرت الياس را مأمور بهدايت آنها فرمود؟؟؟ با كمال ملاطفت آنها را دعوت بتقوى و پرهيزكارى از خدا فرمود؟؟؟ نمود بر پرستش و ستايش آن بت و صرف نظر نمودنشان از عبادت و اطاعت خداوندى كه قبول داشتند كه او بهترين خلقكنندگان و روزىدهندگان است و ميدانستند كه آن خداوندى است كه پروردگار آنها و پدران گذشته آنها است چون پيغمبرزادگان و قائل به عظمت اجداد خودشان و رسالت ايشان از جانب خداى يگانه بودند ولى شيطان آنها را فريب داده بود بنمايشاتى از آن بت و معتقد نموده بود كه خدا در آن حلول نموده و سخن ميگويد مانند گوساله سامرى و بدسائس ديگرى از قبيل آنكه اين مظهر جلال الهى است و بايد عابد در حين عبادت معبود مجسّمى را در نظر داشته باشد تا خضوع از او محقق شود لذا نصايح و مواعظ و انذار آن حضرت در آنها مؤثر نشد و او را تكذيب نمودند مگر عدّه قليلى كه خداوند آنها را توفيق هدايت و ايمان داد و خالص فرمود ايشانرا براى اطاعت خود
جلد 4 صفحه 446
و تصديق پيغمبرش پس حضرت الياس از اقامت در آن بلد ملول شد و اليسع پسر عموى خود را جانشين خويش فرمود و خودش از انظار بامر خدا غائب گرديد و اين بعد از آن بود كه آنها را نفرين فرموده بود و سه سال بقحط و غلا دچار بودند و دست از كيش باطلشان برنداشته بودند و خداوند آنها را فرموده كه در عذاب برزخ و جهنّم حاضر كرده شده و خواهند شد بعد از استثناء بندگان مخلص از ضمير جمع در فكذّبوه نه محضرون تا لازم نيايد دخول ايشان در تكذيب كنندگان و بعدا فرموده و باقى گذارديم براى او در امّت پيغمبر آخر الزّمان ذكر خير سلام بر آل يس را كه بر حسب اخبار عديده از اهل بيت عصمت و طهارت كه در اوّل سوره يس و در سوره احزاب ذيل آيه انّ اللّه و ملائكته يصلّون على النّبى گذشت مراد آل محمد صلّى اللّه عليه و اله ميباشند و در احتجاج از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه خداوند پيغمبر خود را مسمّى باين اسم نمود وقتى كه فرمود يس و القرآن الحكيم انّك لمن المرسلين چون ميدانست مخالفين اسقاط ميكنند سلام بر آل محمد را چنانچه اسقاط نمودند غير آنرا و قمّى ره فرموده پس خداوند عزّ و جل ياد فرمود آل محمد صلى اللّه عليه و اله را و فرمود و تركنا عليه فى الآخرين سلام على آل يس و مراد از آل يس محمد و آل محمد ائمه عليهم السّلامند و در معانى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه على عليه السّلام فرمود يس محمد و ما آل يس ميباشيم و در جوامع از ابن عباس نقل نموده كه آل يس آل محمد صلى اللّه عليه و اله و يس از اسماء آنحضرت است و جمعى از قرّاء آل يس قرائت نمودهاند و در مجمع حجّت اين قرائت را نقل نموده كه در مصاحف آل منفصل از ياسين نوشته شده و اين دليل است كه آن آل و تصغيرش اهل است و در صافى فرموده مؤيّد اين قرائت منفصل بودن آن دو است در مصحف امام ايشان كه ظاهرا مراد عثمان است و در نفحات بعد از نقل از بسيارى از مفسّرين اهل سنّت كه گفتهاند يس اسم مبارك خاتم انبياء است و مراد از آل يس آل پيغمبر ما است و نقل بعضى از روايات مذكوره فرموده بنابراين ارتباط آيه بآيات سابقه مشكل باشد با آنكه بنظر حقير آسان است چون خود ايشان نقل فرمودهاند كه نام پدر الياس ياسين بوده و بنابراين سلام بر آل يس اگر چه مرادهم آل پيغمبر ما باشد ذكر خيرى است از او و پدرش كه هم نام با پيغمبر خاتم بوده علاوه بر آنكه چون او پيغمبر مرسل و
جلد 4 صفحه 447
زنده است بسيار مناسب است كه خدا او را هم از آل پيغمبر خاتم حساب فرموده باشد چنانچه سلمان كه يكى از اهل ايمان كامل بود از اهل بيت محسوب شد و شايد اشاره باين نكته باشد آيه اخيره كه فرموده انّه من عبادنا المؤمنين يعنى او چون داراى ايمان كامل بود باين مقام رسيد كه از آل محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم محسوب شد آنچه تاكنون نوشته شد بنا بر قرائت مأثور منصور است كه آل يس باشد ولى بقرائت مشهور كه ال ياسين است امر مشكل است چون يا بايد گفت الياسين لغتى است در الياس مانند سينا و سينين و ميكال و ميكائيل كه ثابت نشده يا بايد گفت الياسين جمع الياس است و اراده شده از جمع او و اتباعش و اين تكلّف است علاوه بر آنكه در اين صورت بايد معرّف بالف و لام شود و نشده و يا بايد گفت الياسين جمع الياسى است يعنى منسوب بالياس و در اصل الياسيّين بوده و ياء حذف شده مانند اعجمين كه جمع اعجميّين است و بنابراين علاوه بر تكلّف لازم مىآيد كه سلام بر منسوبين او باشد نه خود او و اينها همه نتيجه اعراض از آل محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلّم است و با وجود همه اينها چون خودشان قبول مظلوميّت فرمودهاند و اجازه دادهاند كه بخوانند شيعيان قرآن را چنانچه سايرين خواندهاند براى آنكه اختلاف در قرآن روى ندهد جائز است قرائت مشهور اگرچه مخالف با واقع باشد چون قرآن نازل از نزد خداى يگانه يگانه است و اختلاف ندارد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِذ قالَ لِقَومِهِ أَ لا تَتَّقُونَ (124)
زماني که فرمود از براي قوم خود چرا متقي نميشويد و تقوي پيدا نميكنيد.
قومش که جماعتي از بني اسرائيل بودند مشرك و بتپرست بودند و بتي داشتند از طلا و نام او را بعل گذارده بودند و بعل بمعني بزرگ است و لذا زوج را بعل ميگويند و در حديث است
جهاد المرأة حسن التبعل
يعني شوهر داري.
إِذ قالَ لِقَومِهِ أَ لا تَتَّقُونَ تقواي آنها پرهيز از بت پرستيست که رأس تقوي توحيد است که در هيچ امري شريك بر خدا قرار ندهند توحيد ذاتي و صفاتي و افعالي و عبادتي و نظري که مفاد كلمه لا اله الا اللّه است و گفتيم اينکه كلمه طيبه سه دلالت دارد مطابقي التزامي اقتضايي مطابقي توحيد عبادتيست که معني اله است يعني غير او را آلهه قرار ندهيد و نپرستيد مثل بتها و گاو و گوساله و آتش و خورشيد و ماه و كواكب حتي عيسي پرست نباشيد انبياء و ائمه و ملائكه و جن و انس را پرستش نكنيد. التزامي لازمه توحيد عبادتي ساير اقسام توحيد است ذاتي صفاتي افعالي نظري اقتضايي اينكه توحيد ذاتي اقتضاء ميكند اطاعة جميع اوامر الهي را و ترك مخالفت و معصيت او را و تصديق جميع فرمايشات او را و تصديق جميع انبياء و رسل و اولياء او را.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 124)- سپس برای شرح این اجمال به تفصیل پرداخته، میگوید:
به خاطر بیاور «هنگامی را که به قومش گفت: آیا تقوا پیشه نمیکنید»؟ (إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ أَ لا تَتَّقُونَ).
نکات آیه
۱ - الیاس(ع)، قومش را به تقواپیشگى فراخواند. (إذ قال لقومه ألاتتّقون)
۲ - قوم الیاس پیامبر، مردمى بى تقوا بودند. (إذ قال لقومه ألاتتّقون)
۳ - الیاس پیامبر، قوم خود را به خاطر بى تقوایى شان سرزنش کرد. إذ قال لقومه ألاتتّقون همزه در «ألاتتّقون» براى استفهام انکارىِ توبیخى است.
۴ - دعوت به تقوا، در رأس اهداف الیاس(ع) قرار داشت. (إذ قال لقومه ألاتتّقون) برداشت یاد شده به دلیل این نکته است که الیاس(ع) در نخستین خطاب خود به مردم، مسأله تقوا را یاد آور شده است.
۵ - تقوا، روح دیانت الهى و ارزشمندترین ارزش ها (إذ قال لقومه ألاتتّقون) یاد کرد تقوا، به عنوان نخستین پیام الیاس(ع) به مردم خود، مى تواند گویاى برداشت یاد شده باشد.
موضوعات مرتبط
- الیاس(ع): بى تقوایى الیاس(ع) ۳; دعوتهاى الیاس(ع) ۱; سرزنشهاى الیاس(ع) ۳; قصه الیاس(ع) ۱، ۳; مهمترین رسالت الیاس(ع) ۴
- تقوا: آثار تقوا ۵; ارزش تقوا ۵; دعوت به تقوا ۱، ۴
- دین: حقیقت دین ۵
- قوم الیاس: بى تقوایى قوم الیاس ۲; تاریخ قوم الیاس ۲; دعوت از قوم الیاس ۱; سرزنش قوم الیاس ۳
منابع